ازسلول های انفرادی گوهردشت درسال ۶۱
تا سلول آتنا، دراوین در۲۱دی ماه ۹۶
زیبای ناخفته
نوشته ایی: «من هم یک شر، فتنهگر، آشوبگر، اغتشاشگر، کف خیابانی، جنایتکار و معترضم!»
هرگزچنین چیزی نیست!
درقلب من و ما و، این وطن، نام آتنا چنین سر شته بنام!:
آتنا
تو مایه افتخار، شرف و غرور تمامی شرورها، فتنهگران ، آشوبگرآن، اغتشاشگران ، و جان به کف گرفتگانِ خیابانی این میهنی!.
سلام آتنا
دیوارهای سلول های انفرادی گوهردشت درسالهای ۶۱ تا۶۳ با سرانگشان مورس های بچّه ها، درهم شکست وفروریخت. اکنون نیزیقین دارم، درعصر اینترنت( این فرشتگان صنعتی) این نوشته به تو می رسد. دوستت دارم آتنا، زیبای وطن، ناخفته دژم . همانطورکه همه زندانیها، همدیگررا دوست داشتند، این تنها چیزیه که دارم… خیلی حرفها دارم بزنم…، امّا آخرنوشته ات، احساس خودت را، بحق چنین گفته ایی:« …در اینروزها که بیش از هر روز دیگری دوست داشتم آزاد بودم و در کنار مردم، دراینروزها که بیش از هر روزی از زندانی بودنم بغض دارم و غمگینم… » عزیزسیامک، عزیزما، عزیزوطن، لهیب شعله های آتش وجودت را، همهٔ آشوبگران میبینند ومی فهمند…، اگرگوش ات را بگذاری روی دیوار و یا روی شوفاژ ( لولهٔ آهنی۱۰ سانتیمتری، در سلول های انفرادی اوین، موسم به آسایشگاه) صدای ضربان مورس بچّه های دههٔ ۶۰ را، هنوزهم میتوانی شنید…، شعری برایت می فرستم:
“به گوهردشت هایم سلام “ ۸/۵/۱۳۹۱
دل با دلک اش
سوداگر روشنا بود و
می گفت: رو به پنجره بسپار
وان دل – گر نبود
چیزی نبود
جز واحه وحشت و ملال
کلاه ظلمات شب
برسرمان نهاده اند
انبان فقیه و شحنه و “شبیحه”
فلاسفه گور”دان” حوزه ها
عُلقه های ماقبل حلقۀ مفقوده
دیوارجهل براندام فکر، اندیشه، خیال
دیوارکوچکترین تبسم رؤیا
وخیال را
محال می خواست و
می نمود و می ربود
از چنگِ ما
شب کلاه سیمانی را
تمام قد برسرمان کشیدند
با نام: گور زندگی
وصفت اش: سگ دانی !
رؤیای بی دیوار
افسونمان میکرد
چه بیهوده
قفسی ساخته اند
پُرازصداهای هراس
پُرازطنین سکوت و
اخباردروغ !
سهمی به مساوات
به رایگان
ارزانی مان بود .
زاغ
چشم میزد
شایع هراس مرگ و
نعره های زندانی و شکنجه های طویل
وامّا عشق را باش
چه بی باک و بی هراس
بی گُدار از پستان رؤیا می مکید
ازچشمان مان می جهید
و روان میگشت …
گوهردشت هامان
درفصل ها
قصرش می پنداشتیم
شیرناخُفته
زنجیرناپذیرِسلولِ دژم .
“روی به پنجره بسپار”
“وحیِ” دل ندا میداد
مؤمن شکستنِ تقدّس قفل وزنجیر
محاربانِ “دیوار”
با چشمانی پرازپنجره
سوداگربلورین روشنا …
دیوارها
طنین ارتعاش روشنای ما شدند:
با نبض سرانگشتان شوخ
شوق “تماس” را
تا آنسوی دیوارمی برد …
ازبندِ “دیکته” دیوار
ازبند هوای سیاه هیولای مغزخوار و
“هزارپای زندانش”*
کوچکترین روزنۀ آهن پرده های حا ئل پنجره ها
معراج چشم بود و
چشمانمان
“هسته” و “هستی” خون سیاه دیواررا ریخت
بند از بند “دیکته دیوار”و دیکتاتور گسست
و تق تق ضرب آهنگ “مورس”
بر دیوارلرزان می کوبید
ارتعاش احساس
هنوز، هنوز
سگ های سنگی دیوار
زوزه های افقی می کشند
اما
طنین بال یک پرنده :
“پروانه”
آهِ “شبنم” زلال
ازلابلای دیوارهای برگ برگ گشته می آید
پژواک صدا *!
به “شبنم” بگو ، برسان
“خود”
بالاترین شهودِ پروانه سانِ عشق
به ، ز هرواژه وکلام
شهودۀ عشق
ای جان شیفته
رقص سمندر رؤیایی کلام
تویی !
پژواک صدا * : اشارتی به نامۀ شبنم مددزاده اززندان قرچک وگوهر دشت، درقسمتی ازنامه اش آمده : نمی دانم با کدام واژه ای باید آنچه دراینجا (زندان) میگذرد، آنچه هست شیئیّت ببخشم… و دیوارها طنین صدایمان بودند ( نقل به مضمون )
“هزارپای زندانش “* : از آسمان که به زندان نگاه کنی شبیه هزارپا است وچنین تشبیهی”هزارپا” درزمان شاه بکاررفته بود
ازکتاب قرارمان عشق بود- نه کین!» سیامک نادری
نامه آتنا دائمی فعال حقوق کودکان و مدافع حقوق بشر در حمایت از تظاهرات و قیام مردم ایران، از زندان اوین
من هم یک شر، فتنهگر، آشوبگر، اغتشاشگر، کف خیابانی، جنایتکار و معترضم! این ها صفاتی است که این روزها به مردم معترض در ایران نسبت داده شده است. از سوی حکومتیها و از سوی آنهایی که ۸ سال پیش میخواستند مردم به خیابان بروند و رفتند و کشته شدند، همان ها که آن روزها خس و خاشاک گفتن احمدینزاد را توهین به ملت ایران نامیدید.
اما امروز همان ها چون این اعتراضات از سوی خودشان رهبری نشده، مردم را، این معترضان مستقل را، کف خیابانی و آشوب گر مینامند و خواهان سرکوب قاطعانه آنها شدهاند. مردم این روزها از فشارها و ظلمهای ۴۰ ساله حکومت استبدادی که هر روز بیشتر و بیشتر شد، مستقل و بدون رهبر به خیابانها آمدند و مسالمت آمیز از مطالبات خود گفتند. اما در آن هنگام که سرکوبها و قتل ها و ضرب و شتم و بازداشت شروع شد، مردم هم در دفاع از خویش و خواسته هایشان خشمگین شدند.
از این خشم مردم به عنوان جنایت نام بردند، اما در واقع به کار بردن کلمه جنایت در برابر سرکوبها و اعدام ها و ظلمهای این ۴۰ سال حکومت بس کوچک و حقیر است! در خصوص همین روزها گفته نشد که کپسول های بزرگ گازهای فلفل و از اشکآور را به سوی صورت معترضان نشانه گرفتند و خالی کردند که برای خنثی کردنش چاره ای جز آتش نیست! نمیگویند که به ناگهان هزاران بسیجی و گارد امنیتی باتوم و چماق به دست به خیابان فرستادند تا مردم را مورد ضرب و شتم قرار دهند! از نظر من خشونت از سوی هر شخص و به هر دلیلی پذیرفته نیست اما مدتهاست که میگویم این حکومت است که خشونت را به وجود آورده و حال آن را درو میکند! این سرکوبگران هستند که باعث خشم مردم در این روزها شدند.
چندی پیش نابودی داعش را جشن گرفتند اما حال هم معترضین و هم آنهایی را که مردم معترض با به ضرب مستقیم گلوله به قتل میرسانند داعش خطاب می کنند! احساسات و اعتقاادت دینی مردم را وسیله پیشبرد اهداف شوم خود قرار داده اند و از توهین به پرچم ایران میگویند… این سرکوبها و قتلها، این بازداشتها و حبسها، این تهدیدات و ایجاد رعب و وحشتها، بهای آزادی است. بهای بدست آوردن حق و حقوقمان و بهای سعادت بشریت که باید پرداخته شود و میبردازیم! نباید لحظهای از مقاومت دست برداریم.
باید آگاهانه در مقابل سرکوبها ایستاد و از تاریخ ایران و دنیا درس بیاموزیم. چرا که تاریخ است که مدام در حال تکرار است و هیچ پیروزی براحتی به دست نیامده و هیچ ظلمی هم هرگز پایدار نبوده است. ما نسل سوخته انقلاب تحریف شده ۵۷ و نسل سوخته جنگ ۸ ساله و نسل سوخته سرکوبها و اعدام های دهه ۶۰ هستیم. ما فراموش شدگانیم و جزء نعره سلاحی نیست! در اینروزها که بیش از هر روز دیگری دوست داشتم آزاد بودم و در کنار مردم، دراینروزها که بیش از هر روزی از زندانی بودنم بغض دارم و غمگینم، از پشت همین میلههای زندان اوین، از داخل بند زنان این زندان خطاب به مردم شریف ایران خواهم گفت: اگر آزادی خواهی و حق خواهی شما جنایت تلقی میشود، منهم در کنار شما با افتخار یک جنایتکارم!
آتنا دائمی – زندان اوین
توضیح عکس:سلولهای انفرادی در شهر اشکودرا- آلبانی، در دوران حکومت انوخوجه- سیامک نادری آذرماه ۱۳۹۴
سایت حقیقت مانا – متعلق یه سیامک نادری ۲۱ دی۱۳۹۶
دیدگاهها بسته شدهاند.