مجیب الرحمان انصاری ، امام مسجد محله گازرگاه هرات باز جنجال آفرینی کرد . در خطبهی جمعه این بار اعلام کرد که نظام کنونی ظالم است و اشاره داشت که در مقابل ظالم نباید سکوت کرد اما بر جنایات داعش و طالبان و دیگر جنایتکاران حرفی نزد ! بینش طالبها ، داعشیها ، مجاهدین و عبدالرحمان ها تفاوت چندانی با هم ندارند زیرا ما شاهد هیچ نقدی بر کتاب یا گفتمان آنها نبودهایم و ندیدیم کدام مولوی ، بینش و افکار و یا نوشتههای مولوی دیگری را نقد کند و اعلام کند که دیدگاه او بر مذهب حنفی نیست . پس جای تعجب است اگر مجیب الرحمان نقدی بر داعش داشته باشد و یا ضد طالب خطبه دهد زیرا بینش خود را زیر سوال نمیبرد . برای فهم بیشتر از بینش و خواستهی مجیب الرحمن با جنجال آفرینی قبلی او شروع میکنم . ایشان قبلا اعلان کرده بود که بر اساس مبانی شرع اسلام ‘ بی حجابی زن از بی غیرتی مرد اوست ‘ . با اینکه تمام زنان افغانستان با حجاب هستند و در قرآن آیهای بر موضوع حجاب هم موجود نیست و پوشیدن لباسهای رنگا و رنگ ملیتهای افغانستان هم نمادی از بیحجابی نیست _ لباس و پوشش یک ملت نشان از فرهنگ و تمدن آن ملت است _ و چادر سیاه هم فقط در تفکر مولویها اجبار شده است . تفکر و ابتکار شخصی او برای رضایت خدا! یا کدام جنجال آفرینی بود ؟ بر اساس این گونه دیدگاه هاست که وقتی دختری جوان به ازدواج مرد مسنی رضایت نداد توسط برادرش با تبر کشته شد _ برادر قاتل در جامعه افغانستان رها و آزاد و مفتخر به اجرای حدود الله است ! _ وقتی که مجیب الرحمن ها در دادگاه صحرایی ، زن جوان را گناهکار تشخیص دادند و پدر او را مجبور کردند که با شلیک به سر دخترش به زندگی او پایان دهد _ چرا پدر؟ آیا برای آنها نمایشی تماشایی و لذت بخش خواهد بود که دختر مظلومانه به پدر نگاه کند و پدر با دست لرزان ماشه را بچکاند ! آیا این رضایت خداوند است آیا این منظره تا آخر عمر پدر را نمیآزارد ؟ _ هنوز رقص مردان راضی بر انجام فرضیهی خداوند بر جنازهی فرخنده لکهی ننگ و پاک نشده بر چهرهی عبدالرحمان ها است . افکار پلیدی که آسایش جامعه را بر هم زده است و همچنان جنایت میآفریند . با فریبی بنام ” میانجیگری یا پادرمیانی ” مانع دسترسی زنان به عدالت شده است . در ولایت مجیب الرحمان زنی از غوریان به هرات آمده بود به جرم اینکه ازدواجش به خواست پدرش نبود و به دست پدر و برادرش کشته شد اما مجیب الرحمان اعتراضی نکرد زیرا بر مبنای فکری و بینش او این کشتارها عادی است و انتقامی به حق است و ظلم نیست ! مردم به زور وارد ساختمان مرکزی ولسوالی نورستان شدند و زن را کشتند از افکار و بینش مجیب الرحمان ها است که مقامات دولتی در نورستان گفتهاند که هیچ کس به اتهام دست داشتن در این رویداد بازداشت نشده است ! _ لابد مرگ بدون دادگاهی حقش بود _ دستگاه اداری که مجیب الرحمان بر آن تاخت در خدمت افکار فاسد و توحشگرای اوست و موضوعاتی چون ” پا درمیانی و میانجیگری ” که عامل اصلی سکوت بر ظلم است بر آمده از افکار مولویهاست آنها این گونه تشخیص مصلحت نمودهاند که ظلم رونده بر زن را نادیده بگیرند یعنی حتی قانون کشوری را زیر پا میگذارند . دقیقا آنها عامل بهم زدن توازن قانونی و اداری هستند . عملا ایجاد هرج و مرج میکنند و به قانونی که در خدمت مردم است احترام قائل نیستند ! بعد میگویند تشنهی عدالتند .
روزانه به قبلهای رو میکنند که قبل از ساخت ، خانه و نشستگاه زنی بوده است و حالا هم قبر همان زن در داخل آن است ۱ و هنگام حج به دور آن خانه میچرخند و در صفا و مروه هفت بار میدوند که هاجر از روی ناآگاهی دویده است !
مجیب الرحمان ها پیامبر را رحمت للعالمین معرفی میکنند که اگر رفتار خود آنها را ببینید جز خشونت و کشتار و ظلم چیزی نمیبینید و اگر از آنها پرسیده شود رحمت به چه معنی است ، طفره میروند ومیگویند ما تابع الله هستیم ، و توجیه رفتار خشونت آمیز خود میکنند .
کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان قتل های ناموسی سال گذشته را چهارصد مورد ثبت شده اعلام کرد و مسئولان این کمیسیون گفتهاند که حساسیت شدید سنتی باعث شده که موارد زیادی از این خشونتها ” کتمان ” شود و به ثبت نرسد . آیا عامل این خشونتها به سنت بر آمده از تفکر و عقيده ی مجیب الرحمان ها نیست ؟ اگر پاسخ دهند می گویند الله در قرآن گفته است ” الرجال قوامون علی النساء ۳۴/ نسا – مردان محکمتر و قایم ترند از زنان – از خلقت بدنی – . و قدرت بدنی بیشتر مردان را به ‘ رئيس وبزرگ وحاكم بر زنان وتربیت کنندهی آنها ‘ معنا کردهاند . اما در حقیقت فقط نوعی هشدار به مردان در رعایت حقوق زنان است برای کار شاقه و توان فرسا که بر زن تحمیل نشود و آیه اشارهای به بی شعوری و ناقص العقلی زن ندارد بلکه یک هشدار بر رعایت حقوق بنا بر شناخت است . قرآن در قضاوت و فهم بالای زن در شناخت رسالت الهی به بلقیس در مقابل مردان اشاره میکند و برجسته میکند که زن چقدر فهیم است – از درک بسمالله الرحمن الرحیم – الله را با صفت الرحمان و الرحیم بهتر میشناسد چون خداوند محبت است و زن تبلوری از محبت خداوند است. و قتی بلقیس میگوید إِنَّهُ مِن سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ (30) نحل/ یعنی بلقیس ، موقعیت سلیمان مانند یک پادشاه را جدا میکند از خدای سلیمان ، بعد میگوید الله دارای صفات بخشندگی و محبت است و در ادامه اشاره میکند که پادشاهان به هر سرزمینی وارد شوند فساد به پا میکنند اما این الله با این اوصاف جداست و سلیمان تابع اوست . و امور کار شما را به خودتان بر میگرداند – شما مجبور به قبول چیزی نیستید – بلکه با اوصاف بخشندگی و محبت بر مردم خود در امنیت و آسایش ، عدالت را به پا دارید . ( سلیمان بعد از موسی بود با اینکه پیامبری از یهودیان بود و جهان را تصرف کرد اما کسی را مجبور نکرد که دین یهود را بپذیرند ! ) . پس آیا مجیب الرحمان ها الله را میشناسند یا زنی چون بلقیس ؟ همفکران مسلمان مجیب الرحمان در کشور همسایه با کار گرفتن از عقل خویش برای رضایت الله ، جسد زنی را برای قصاص دار میزنند !
آقای مجیب الرحمان در ویدیویی برای شرح خطبهی خود که همگی را شریک جرم و ظالم در حاکمیت ظلم به حساب آورده بود ، تحت تاثیر جمعی برای تفکیک و جدا کردن کارمند از نظام ظالم به قرآن اشاره کرد ۲ آنهم به توجیهی دروغین خود ساختهای روی آورد که آسیه در زمان فرعون مومنه بوده و با فرعون کار میکرد ! در حالی که قرآن چنین نمیگوید بلکه دقیقاً برعکس اشاره میکند آسیه در زمان برخورد موسی با فرعون به خدای موسی ایمان آورد و دیگر با فرعون کار نکرد : وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ﴿۱۱﴾ و براى كسانى كه ايمان آورده اند خدا همسر فرعون را مثل آورده آنگاه كه گفت پروردگارا پيش خود در بهشت خانه اى برايم بساز و مرا از فرعون و كردارش نجات ده و مرا از دست ظالمان نجات بده (۱۱) تحریم / آقای مجیب الرحمان هر جا اشاره به قرآن میکنید دقیقاً آنجا کلام خدا را تحریف میکنید تا مقصود خود را بیان کنید !
اگر میگوید چهار نفراز انسانهای بی دین و خائن و ظالم در رأس کارند ، چرا کتمان میکنید که آنها برادران مسلمان جهادی شمایند و با چه سندی بی دینی آنها را مشخص میکنید در حالی که حکومت آنها جمهوری اسلامی است . اگر از نبود دستاوردهای آنان سخن میگویید با اینکه خود آگاهید که بینش و فکر آنها و شما از یک جا نشأت میگیرد و همه حاصل افکار و بینش شما هاست ، نبودن امنیت ، ازدیاد خشونت و کشتار تا بر هم خوردن تعادل اجتماع را میبینید دیگر عادلانه نیست که فقط به آنان نسبت دهید و خود را مبری کنید .اگر اشاره کردید که ” شفا خانه درست نداریم ، سرک درست نداریم ، امنیت درست نداریم … ” عملکرد همفکران طالب شما است و بدان ناروا بر اشرف غنی تاختی ! زیرا او هم در دفاع از طالب میگوید طالب افغان است و صاحب حق .
گفتید حامی مظلومین هستی ، اما مقصود شما کدام مظلوم است ، زن و مرد و کودک مظلومانه در خشونت باورهای شما میسوزند و باورها و دیدگاههای شما ، تعادل روانی جامعه و خانوادهها را برهم زده است . گفتید تشنهی امنیت هستی . به خطبههای خود رجوع کن و ببین چطور امنیت خانوادهها و حتی افراد در اجتماع را بر هم زدید و یک زن به زحمت بتواند از خانه برای کسب مایحتاج خانهی خود بیرون رود . آیا با وجود انفجارها و انتحارها و کشتارها توسط طالبان ، خطبهی اعتراضی داشتهاید ؟!
رسالت خداوند چراغی برای هدایت انسان به سوی آزادی و آزادگی است تا انسان از منجلاب ستمها و ظلم ها نجات یابد و در سایهی صلح و امنیت به عدالت و ترقی برسد و شما در فهم دین و سنت فقط نام ، لباس ، عمامه و ریش را با ذهن بیمار خود مقصد ساخته اید . اما معرفت انسان آمیخته بر صداقت است که بر گرفته از ایمان و اخلاق و لیاقت روحی و نفسی و عقلی و علمی است . شماها بینشی را معرفی کردهاید که دست آورد آن تبهکاری و فساد است . و مصداق رفتار فریبکارانهی شما همان آیات است که : می خواهند با دهانشان نور خدا را خاموش کنند قسم به الله خداوند نور خود را تمام میکند.۳۲ توبه، ۸ صف / و آن نور حقیقت است .
حاصل افکار و بینش های اسلامی همان حکومت مافیایی موجود است که هیچ تعهدی در قبال انسان و حقوقش ندارند . زیرا الله مثل مولویها را به خری آورده که افسارشان در اختیارشان نیست و از کلام خداوند درکی ندارند و اگر در زمان پیامبر هم میبودند به تاکید رسالت او را انکار میکردند زیرا ظالم و ستم کارند . فقط بر پشت خود کتاب حمل میکنند… :
مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ . نمونه کسانی اند که تورات را حمل کردند ولی نه حملی که حق آن را ادا کنند، – در کل این گونه حمل کنندگان – مانند الاغى هستند كه كتابهايى حمل مىكند، (ولى چيزى از آن نمىفهمد.) – همچون – گروهى اند كه – زمان پیامبر – آيات خدا را انكار كردند، مَثَل بدى دارند و خداوند قوم ستمگر را هدايت نمىكند. ۵/ جمعه
طاهره خدانظر
منابع و مآخذ :
۱. ابن هشام ج١ ص۶ ، ابن سعد ج۱ ص۵۲ ، کلینی ج۴ ص۲۱۰ خزعلی ج۱۳ ص ۳۵۴ ، ابن طاووس و عسقلانی و ابن حجر و غیره اشاره به دفن هاجر توسط اسماعیل نبی در حجر اسماعیل دارند دور از زیر پای حاجیان و زائران
۲.
https://www.facebook.com/watch/?v=130072242343226
حقیقت مانا
دیدگاهها بسته شدهاند.