29 تير 1399
حنیف حیدرنژاد
سازمان مجاهدین خلق در رسانه های خود از یک “گردهمایی جهانی” در روز حمعه 27 تیر خبر داد. به گفته این سازمان، این “کنفرانس اینترنتی بطور زنده در30 هزار نقطه در ایران و 100 کشور” دنبال شده و در آن 100 شخصیت سیاسی از کشورهای مختلف شرکت داشته اند.
سازمان مجاهدین چند مناسبت را برای برگزاری چنین گردهمائی بیان کرده، از جمله: نزدیکی ” ۳۰ تیر، سالگرد قیام تاریخی مردم ایران علیه ارتجاع و استعمار، برای بازگرداندن دولت ملی و دمکراتیک دکتر محمد مصدق در سال ۱۳۳۱ و همچنین سالگرد تأسیس شورای ملی مقاومت تنها جایگزین مستقل و دمکراتیک در سال ۱۳۶۰و همبستگی با قیام مردم ایران و حمایت از کانونهای شورشی و ارتش آزادی”.
به باور نویسنده این اقدام سازمان مجاهدین، بخشی از تلاش آن برای عرضه کردن خود به قدرت های خارجی است. بنابراین، این گردهمائی را باید اقدامی کاملا تبلیغی دانست. سازمان مجاهدین در چهار دهه گذشته نشان داده که آمار و ارقامی که ارائه می دهد قابل اعتماد نمی باشد. این سازمان تلاش می کند که خود را دارای پایه اجتماعی معرفی کرده که در داخل ایران حمایت دارد، تا از این طریق در”چانه زنی” های سیاسی و دیپلماتیک به بازی گرفته شود.
“ارتش آزادیبخش” وجود خارجی ندارد
بنظر می رسد که ادعای رهبری مجاهدین در مورد “ارتش آزادیبخش و کانون های شورشی در ایران”، تنها یک رویاپردازی بیش نیست، زیرا: آنچه این سازمان “ارتش آزادیبخش” می نامد، پس از سقوط صدام حسین و استقرار نیروهای آمریکائی در عراق، توسط ارتش آمریکا خلع سلاح شد. همه تجهیزات آن نابود و همه افراد آن چندین بار مورد بازجوئی نیروهای اطلاعاتی- امنیتی ایالات متحده آمریکا قرار گرفتند. آنها اجازه حمل سلاح کمری نداشته و حتی از لباس های متحد الشکل نیز نمی توانستند استفاده کنند.
از آن نیروها که در آنزمان حدود 4000 نفر تخمین زده می شدند، حدود 700 تا 900 نفر به ایرانِ تحت حاکمیت آخوندها باز گشتند. برخی در کردستان عراق یا در ترکیه ساکن شده و بخش کمی نیز خود را به اروپا رساندند. بخش بزرگتر که شامل حدود 2100 نفر می شد با وساطت وزارت خارجه ایالات متحده آمریکا و سازمان ملل به کشور آلبانی منتقل شد. ارزیابی می شود با انتقال بخش دیگری از نیروهای مجاهدین از دیگر کشورهای اروپائی به آلبانی، شمار نیروهای این سازمان در این کشور به حدود 2500 تا 2600 نفر رسید. از این میزان اما، در طی چند سال گذشته حدود 500 تا 600 نفر از این تشکیلات در آلبانی جدا شده اند. نهایتا می توان تعداد نیروهای سازمان مجاهدین در آلبانی را 2100 نفر برآورد کرد. محل استقرار این نیروها در کشور آلبانی را سازمان مجاهدین “اشرف 3” می خواند. آنچه سازمان مجاهدین “ارتش آزادیبخش” می نامد، همین نیروها می باشند که بخش بزرگ آن را نیروهای بین 55 تا 65 سال تشکیل داده که اغلب آنها از انواع بیماری و یا از کار افتادگی جسمی رنج می برند.
معلوم نیست وقتی “ارتش آزادیبخش” ی وجود خارجی ندارد، چرا مریم رجوی از آن سخن می گوید؟ این یک قدرت نمائی کاذب و یک فریبکاری آشکار است.
“کانون های شورشی”
مریم رجوی در سخنرانی اش از نیروهای این سازمان در داخل کشور سخن می گوید که با عنوان “کانون های شورشی” بر علیه رژیم مبارزه می کنند. او با فرصت طلبی و در بازی با کلمات، مبارزه مردم ایران در شهرهای مختلف در دی 1396 و آبان 1398 را محصول فعالیت های این سازمان جا زده و حتی بطور مسخره آمیزی، مسعود رجوی را مبتکر “فرموله بندی” و طراحی و تئوریزه کردن این شورش ها معرفی می کند. باید گفت کسانی که این چنین خون مردم ایران را بازیچه اهداف سیاسی و کسب قدرت می کنند، قابل اعتماد نیستند. سازمان مجاهدین با چنین ادعای دروغی به رژیم پوسیده و جایتکار جمهوری اسلامی کمک می کند تا با بهانه قراردادن “منافقین” به عنوان نیروی پشت صحنۀ اعتراضات مردمی، با دست بازتر به کشتار معترضین بپردازد. جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین در این نقطه بطور متقابل به هم نیاز داشته و به زبان عامیانه “بهم نان قرض می دهند”. یکی (سازمان مجاهدین) برای مطرح کردن خود و ادعای اینکه در ایران نیرو دارد، نیاز دارد تا رژیم اعتراضات را به آن مرتبط کند. دیگری (رژیم) با به دروغ مسلحانه اعلام کردن اعتراضات، نیاز دارد تا آن را به مجاهدین ربط داده و بهانه ای برای توجیه کشتار مردم بتراشد.
شرم آور است در حالی که مردم ایران در خیابان های شهرهای مختلف کشور خون داده و جوانان آن دستگیر و زندان و شکنجه می شوند و از آنها صدائی در حمایت از سازمان مجاهدین شنیده نمی شود، رهبری این تشکیلات با ارتزاق از این خون ها، خود را رهبر این اعتراضات جا می زند.
“تعهد”های دروغین!
این سخنرانی که مخاطب واقعی آن سیاستمداران غربی است، طوری تنظیم شده تا در آن سازمان مجاهدین نیروئی قوی و دارای پایگاه مردمی در ایران نشان داده شده، که در داخل ایران سازماندهی داشته و اعتراضات را سازماندهی می کند و در نتیجه “آلترنانتیو” یا نیروی جایگزین بعد از رژیم اسلامی در ایران بشمار می رود. مریم رجوی برای تکمیل این صحنه سازی، حرف ها و کلمات دیگری که باب میل سیاسمتدارن خارجی می باشد را نیز مطرح کرد که شاید تا آنجا که این مخاطبین مورد نظر باشند، جان کلام سخنرانی او بشمار می آید، او گفت: “گردآمدهایم برای تاکید بر تعهدات بزرگ و تاریخی که بر دوش گرفتهایم؛ تعهد اول این است که ما مردم ایران، ما مقاومت ایران، این رژیم را سرنگون میکنیم و ایران را پس میگیریم.”
او “مقاومت ایران” که نام مستعار سازمان مجاهدین خلق است را همسان و همطراز “مردم” ایران قرار می دهد.
“تعهد سوم ما این است که به حاکمیت و رأی جمهور مردم وفادار باشیم. نهدر پی دستیابی بهقدرت بههر قیمت، بلکه در پی برقراری آزادی و عدالت به هر قیمت باشیم. هرگز به دیکتاتوری شاه و شیخ برنگردیم و همچنانکه اکثریت قانونگذاران منتخب مردم در آمریکا و اروپا خاطرنشان کردهاند، در پی برقراری یک جمهوری دمکراتیک، غیرمذهبی و غیر اتمی باشیم.”
در همین جمله، چندین دروغ بزرگ دیده می شود: مریم رجوی از تعهد به “حاکمیت و رای مردم و یک حکومت دمکراتیک” سخن می گوید. اما باید خاطرنشان ساخت که پایبندی به دمکراسی از جمله یعنی: شفایت، یعنی پاسخگوئی. سازمان مجاهدین خلق و رهبران آن مسعود و مریم رجوی، همچون علی خامنه ای رهبر حکومت اسلامی حاکم بر ایران، از مصاحبه با خبرنگاران آزاد فرار می کنند. آنها از پاسخگوئی خود داری و هر صدای منتقد و مخالفی را با اتهام زنی خاموش و حتی مخالفین خود را به مرگ تهدید می کنند. مریم رجوی از “دیکتاتوری شاه و شیخ” سخن می گوید، در حالی که روابط و مناسبات حاکم بر این تشکیلات، روابطی سِکت گونه، سرکوبگرایانه و با روش های مافیائی است.
مریم رجوی در سخنرانی اش از تعهد به یک جمهوری دمکراتیک و غیر مذهبی” سخن می گوید. این دیگر یک دروغ خنده دار است!
اول: در اولین سند شورای ملی مقاومت با عنوان: “برنامه شورای ملی مقاومت و دولت موقت جمهوری دمکراتیک اسلامی به انضمام اساسنامه شورای ملی مقاومت و وظایف مبرم دولت موقت” در فصل اول، ماده 1 آمده است: “دولت جمهوری دمکراتیک اسلامی ایران، دولتی است موقت که … ” در پایان این فصل از “اعمال اراده خدا در پهنه اجتماعی” سخن گفته می شود. در پایان بخش سوم آمده است: ” باعتقاد مسلمانان واقعی، ایرانیت و ملیگرائی ترقیخواهانه، دقیقا در خدمت آرمان های رهایبخش و مردمی اسلامیست.” در پایان فصل پنجم از ایجاد کشوری … که راهگشای توحید واقعی است.” سخن گفته می شود. جالب آنکه این سند در سایت های رسمی سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت یافت نمی شود.
دوم: در حالی که “شورای ملی مقاومت” پایبندی خود به “جمهوری دمکراتیک اسلامی” و این سند را هنوز باطل اعلام نکرده، چگونه می تواند از تعهد به حکومت غیر مذهبی حرف بزند؟
سوم: سازمان مجاهدین خلق، خود را “نیروی محوری” شورای ملی مقاومت می داند (به باور نویسنده، شورای ملی مقاومت، ویترین بیرونی سازمان مجاهدین خلق و زائده ی این تشکیلات می باشد). سازمان مجاهدین خلق، مصداق بسیار آشکار اسلام سیاسی است. چگونه این تشکیلات که بر جدا سازی شدید زن و مرد در درون تشکیلاتِ خود دستور می دهد، با فتوای ایدئولوژیکِ رهبرش، زنان و مردان را مجبور به طلاق از همدیگر کرده و بچه های آنها را از آنان جدا و به کشورهای دیگر می فرستد و … و در حالی که همه تصمیم گیری های سیاسی و تشکیلاتی و نظامی خود را برگرفته و منبعث از قرآن و نهج البلاغه و “سیره” محمد و علی می داند، می تواند مدعی “تعهد” به جدائی دین از حکومت باشد؟ این نه تنها یک فریبکاری آشکار، بلکه یک توهین بزرگ به شعور مردم ایران می باشد، آنهم 41 سال بعد از تجربه جمهوری اسلامی و در حالی که بخش بزرگ جامعه ایران از اسلام سیاسی بیزار و متنفر شده اند!
اما در پایان و جدا از آنچه که گفته شد، جای تاکید دارد که: سند اولیه شورای ملی مقاومت که در بالا به آن اشاره شد، متاثر از یک تفکرِ ایدئولوژیک زده یِ درجا زده در ده 60 میلادی، سمت و سوئی “ضد امپریالیستی” دارد. پرسش این است که چگونه می توان به الفاظ زیبای مریم رجوی در مورد صلح و تامین امنیت جهانی و مبارزه با تروریسم و… باور داشت، در حالی که این سند در جای جای خود از “مبارزه ضد امپریالیستی” سخن گفته و در فصل 12، با این جمله به پایان می رسد: “حمایت از همه جنبش های ضد استبدادی، ضد استعماری و ضد استثماری در سراسر جهان”! این جمله یادآور رفتار و عمل رهبران جمهوری اسلامی است که نتیجه آن، صدور تروریسم و ناآرامی به منطقه و جهان و از بین رفتنِ منافع ملی ایران بوده است.
حقیقت مانا
دیدگاهها بسته شدهاند.