امریکا به دلایلی که خود دارد، می خواهد با این بیماری مبارزه کند و ما به دلایلی که خود داریم می خواهیم این بیماری را ریشه کن کنیم.
در این میان خسارت مردم نیز مورد نظر ماست. آرزوی ما این است که هیچ گلوله و ترکش خمپاره ای به هیچ یک از ما ایرانیان اصابت نکند و موجب از میان رفتن ما و دیگر ایرانیان نگردد. اما چنین موضوعی امکان پذیر نیست و خسارت و آسیب، در هنگام ریشه کن کردن غده، امری ست در عین دردناک بودن بدیهی. نمی توان جراحی بدون خونریزی و آسیب بافت انجام داد.
وقتی وقوع جنگ با امریکا در اختیار ما نیست…؛ ف. م. سخن
بخشی از گروه های اپوزیسیون ایرانی در عین حال که خود را ماتریالیست و رئالیست می نامند، گرفتار ایده آلیسمی مبتذل و کودکانه هستند. این ها، معنای سیاست و سیاست ورزی را نمی دانند. این ها با واقعیت های جهان، خود را درگیر نمی کنند و گرفتار افکاری پاستوریزه و هموژنیزه هستند؛ افکاری که جز به درد بیان در محافل دوستانه و رفیقانه به هیچ درد دیگری نمی خورند؛ این ها بازگو کننده ی آرزوهایی هستند که در شرایط امروز جهان، تحقق پذیر نیستند و بیشتر روی سخن شان با سوم شخص های مفرد و جمع و مجهول است.
از آرزوهای اینان می توان به «زنده باد صلح» و «نابود باد جنگ» اشاره کرد. اینان وقتی می گویند یا می نویسند «امریکا نباید وارد جنگ با ج.ا. شود» در واقع با موجودی مجهول و نا مشخص و فاقد موجودیت سخن می گویند.
این ها متوجه نیستند که امریکا یا هر کشور دیگری گوش به فرمان شان نیست و شروع جنگ و ادامه ی صلح در اختیارشان نیست. متوجه نیستند که اگر امریکا بخواهد با کسی بجنگد می جنگد و اگر نخواهد با کسی درگیر شود نمی شود، حتی اگر دنیا نظری بر خلاف او داشته باشد.
برخی از اپوزیسیون ایرانی، چنان با امریکا و اسراییل و کشورهای غربی سخن می گویند که انگار شخصی ست در مقابل آن ها، که به فرمان آن ها کاری را می کند یا نمی کند.
ایده آلیسم و بیان آرزو، ربطی به سیاست ندارد. سیاست، علم مربوط به امکان ها و ممکن هاست. اگر امکانی وجود نداشته باشد یا ممکنی دور از دسترس باشد، به دور از چهار چوب های سیاست است. سیاست علمی ست که با واقعیت سر و کار دارد نه با خواست و آرزو؛ نه با نیک اندیشی و خیر خواهی.
من اگر نیک اندیش هستم، آرزوی ام جمع شدن بساط فقر است؛ بساط سرکوب اندیشه است؛ ایجاد صلح دائمی و پایدار است.
ولی در زمانه ی ما، نه جمع کردن بساط فقر ممکن است، نه جمع شدن بساط سرکوب اندیشه و نه مانع شدن از وقوع جنگ. اگر کسی این را نداند و نفهمد، آرزو هایش می تواند گمراه کننده و در نهایت ناامید کننده باشد.
امروز امریکا به خاطر دشمنی های کور و خرابکاری های جهانی ج.ا. با ج.ا. درگیر است. ۴۰ سال تحمل حکومتی که به طرز مالیخولیایی امریکا و اسراییل را دشمن فرض می کند و خواهان نابودی آن ها است واقعا کار دشواری ست. در زندگی عادی نیز تحمل خرابکاری های یک انسان حتی برای مدتی کوتاه قابل تحمل نیست چه برسد به مدت زمانی چهل ساله که در خراب کردن و به آشوب کشاندن زندگی آرام صدها هزار و بلکه میلیون ها انسان تاثیر مستقیم دارد.
امریکا حق دارد به گوش کسی که دائم در حال سیلی زدن به اوست، سیلی محکمی بنوازد. این رسم و طریق زندگی انسانی ست. اگر کسی غیر از این بگوید، منش اش انسانی نیست.
امریکا امروز تصمیم گرفته گوشه ای از قدرت خود را به فرد سیلی زننده نشان دهد. تصمیم گرفته ابتدا قدرت نمایی کند، بعد قدرت اش را به طور عملی به کار گیرد و مانع از گردنکشی طرف روان پریش و خطرناک شود.
امریکا نه به حرف ما قرار است به ج.ا. حمله کند، نه به حرف ما برای نجنگیدن و حفظ صلح توجه خواهد کرد. این واقعیت ساده را گویی برخی از گروه های اپوزیسیون ایرانی درک نمی کنند.
در چنین وضعیتی کار سیاست ورزان چه باید باشد؟
سیاست ورز، اگر واقعا اهل سیاست باشد، و خیال پرداز و خیال پرور نباشد، باید با قبول این واقعیت، مردم را
اولا به مقابله با جنگ افروز
ثانیا به بر انداختن نظام سیاسی مولد جنگ و آشوب
و ثالثا به استفاده از موقعیت جنگ برای ریشه کن کردن عامل ضد صلح دعوت کند.
این که حالا، هم این باشد و هم آن و نه سیخ بسوزد و نه کباب و روی هم را ببوسید و ان شاءالله همه چیز خود به خود درست خواهد شد، نه مانع جنگ می شود و نه به وجود آورنده ی صلح.
غده ای سرطانی و بسیار مهاجم و بدخیم، کشور ما را بیمار و گرفتار کرده و این غده باید از بیخ و بن کنده شود و ایران از شر این بیماری برای همیشه خلاص شود.
امریکا به دلایلی که خود دارد، می خواهد با این بیماری مبارزه کند و ما به دلایلی که خود داریم می خواهیم این بیماری را ریشه کن کنیم.
در این میان خسارت مردم نیز مورد نظر ماست. آرزوی ما این است که هیچ گلوله و ترکش خمپاره ای به هیچ یک از ما ایرانیان اصابت نکند و موجب از میان رفتن ما و دیگر ایرانیان نگردد. اما چنین موضوعی امکان پذیر نیست و خسارت و آسیب، در هنگام ریشه کن کردن غده، امری ست در عین دردناک بودن بدیهی. نمی توان جراحی بدون خونریزی و آسیب بافت انجام داد.
این که منی که امروز خارج از ایران زندگی می کنم از درد گلوله ای که بدن هموطن مرا خواهد درید خبر ندارم، نباید مانع از بیان این واقعیت ها شود.
واقعیت با آرزوی من همخوانی ندارد. آرزوی من هر چه باشد، امکان جراحی بدون درد و خونریزی وجود ندارد. سکوت من، و حرف نزدن من به خاطر ناراحت شدن دیگران واقعیت را تغییر نخواهد داد.
بنابراین سعی کنیم اگر قرار است این اتفاق بیفتد و این جراحی آغاز شود، از آن به نفع خود استفاده کنیم تا جراحی با کمترین آسیب و کمترین خونریزی انجام شود و به پایان برسد. تلاش کنیم دست در دست هم غده ی سرطانی را با استفاده از تمام امکانات داخلی و خارجی ریشه کن کنیم. ریشه کن شدن این غده، می تواند به تحقق آرزوی صلح پایدار و زندگی در آرامش بینجامد.
منبع:گویا نیوز
حقیقت مانا
دیدگاهها بسته شدهاند.