دين بمعنای باورها و رفتارهای يک قبيله، يک قوم و يا جمعی از انسانها از بسيار قبل از عصر حاضرو با شباهتها و تنوعات فراوان در اکثر نقاطی که نوع انسان زندگی کرده وجود داشته. برخی وجود دين را ذاتی و در فترت انسان می دانند وبخشی اجتناب ناپذير از مغز و ادراک انسان وبرخی ديگر دين را ناشی از انتقال باورها، ترسها و خيالات و توهمات گذشتگان از دو عامل اساسی برای بشر يعنی زندگی و مرگ می دانند.
علم امروز بشر که آغازپيدايش حيات بر روی زمين را ميلياردها سال پيش برآورد می کند و پيدايش انسان را ناشی از تغيير و تحولات سلولی طی ميلياردها سال می داند و انسان امروزی را گونه ای از بشريت معرفی می نمايد بطور اتوماتيک اکثريت اديان و باورهای گذشته از جمله اديان ابراهيمی را منتفی می کند. اين اديان بر اساس وجود خدای يگانهٔ ابراهيم، داستان پيامبران، خلقت آدم و سپس حوا بعنوان ضرورت ادامهٔ آدم = بشرو وجود پيامبران خدا که بسياری با عمر ۹۰۰ ساله و ۷۰۰ ساله و عروج و فرودهایی به درگاه خداوند در واقع مخلوقاتي هستند استثنائی و فوق بشری با ظاهری انسانی واين پيامبران عمدتأ با خدايشان توسط فرشتگان ارتباط دارند و بقيهٔ انسانها توسط پيامبران و با پيروی از پيامبران رضايت خداوند را کسب می کنند. اين رضايت خداوند هم به جايزه و پاداشی ابدی منجرميشود که برای مردان شبيه به اقامت دائمی درفاحشه خانه ای دريک جای با صفا کنار رودخانه است و برای زنان مؤمنه خداوند هنوز تصميم جدی نگرفته است. خلقت آدم و حوا نيز به چند هزار سال پيش برمی گردد.
خوشبختانه علم تا اينجا ثابت کرده که داستان حضور نوع بشر روی کرهٔ خاکی ما بهيچ وجه با داستان تعريف شده دراکثريت اديان و بخصوص اديان ابراهيمی مشابهتی ندارد. چرا خوشبختانه؟ نتنها بخاطر دور ريختن اوهام و ادعاهای بی سروته بلکه بخصوص نامشروع نمودن رفتار بغايت وحشی و خشونت باراين اديان با باورمندان يا غير باورمندان. بطور مثال چه زنی متأهل مسلمان باشد چه نباشد در صورت ارتباط جنسی با مردی غير از شوهرش بايد سنگسار شود يا دو مرد که آزادانه و بميل و لذت خويش با هم رابطهٔ جنسی دارند بايد از وسط بدنشان توسط شمشير بدو نيمه شوند. يا اگر مرد يا زن مسلمانی مشروب می خورند بايد شلاق هم بخورند… تازه اين جهنم زمينی و موقت است. اصل جهنم آسمانی و دائمی و واقعأ خوفناک پس از مرگ شروع ميشود و البته هيچ کسی را از آدم و حوا تا آخرين بشرهای روی زمين از هر گروه و ايمان و دوره و محلی از آن گريزی ندارند.
بنظر من مهمترين کمبود ما انسانها درطول زندگيمان نداشتن اخلاق و خوی و منش والای انسانيست. اين کمبود را بايد با تربيت صحيح بر اساس مسئوليت فرد و جمع از طفوليت و کودکی با عملکرد مستمر بزرگترها به بچه ها ياد داد. اگربزرگترها به جان و مال و فکرو عقيدهٔ همديگر احترام بگذارند و با يکديگر بر اين اساس رفتار کنند کودکان همين را ياد می گيرند. ما احتياج به اخلاق در خانواده، در مدرسه و دانشگاه، در کارگاه و کارخانه و شرکت و اداره، در جامعه و در سياست داريم.
انسانهای والا جوامع والا و سياست مداران والا می سازند.
۹ مه ۲۰۱۹
ReplyForward
|
منبع:پژواک ایران
حقیقت مانا
دیدگاهها بسته شدهاند.