شارلاتانیسم حشمت رئیسی و بی پرنسیبی تلویزیون کانال یک عبدالستار دوشوکی

seyamaknaderi March 4, 2019 Comments Off on شارلاتانیسم حشمت رئیسی و بی پرنسیبی تلویزیون کانال یک عبدالستار دوشوکی
شارلاتانیسم حشمت رئیسی و بی پرنسیبی تلویزیون کانال یک عبدالستار دوشوکی
چهارشنبه گذشته در برنامه تلویزیونی پنل سیاسی تلویوزیون کانال یک که با حضور هشت نفر از جمله بنده در روزهای چهارشنبه برگزار می شد, صاحب تلویزیون کانال یک حشمت رئیسی را به دلیل دهن دریدگی و فحاشی زشت از برنامه زنده بیرون انداخت و به او گفت منبعد برود در یوتیوب حرف های خودش را بزند. و از منظر پرنسیب ظاهرا این پایان حضور روزانه حشمت رئیسی در تلویزیون کانال یک بود. اما با کمال حیرت و تعجب دیدم که کمتر از ٢٤ ساعت صاحب کانال یک مجددا تلویزیون خود را در اختیار حشمت رئیسی قرار داده تا همان وقاحت متعفن و دهن دریدگی ذاتی خودش را با استعمال کلمات زشت تری به نمایش بگزارد. حال بگزریم از اینکه ماجرای پشت پرده چیست و اینکه آیا قراردادی وجود دارد و نقض قرارداد در آمریکا هزینه های سنگینی دارد؛ و یا اینکه علت دیگری وجود دارد, برای هیچ کسی محرز نیست. اما آنچه محرز و عیان است دهن دریدگی , دروغگویی و شارلاتانیسم مطلق موجودی بنام حشمت رئیسی از یک سو, و از سوی دیگر بی پرنسیبی تلویزیون کانال یک است. حشمت رئیسی از قاسم سلیمانی بعنوان قهرمان حفظ موجودیت ایران دفاع می کند؛ و خواسته یا ناخواسته بخشی از پروژه ای است که تحت گفتمان ایرانگرایی (بعد از شکست گفتمان انقلاب اسلامی) به نیابت از سپاه توسط مزدورانی نظیر امید نادان و تعدادی دیگر  تبلیغ می شود. ادبیات آنها بغایت  نژادپرستانه, شوونیستی و  قوم پرستانه و بر پایه نفرت پراکنی بر علیه غیر خودی (غیر شیعه و غیر فارس زبان) است و هویت خود را تحت پوشش دروغین “گفتمان ایرانگرایی” و بر مبنای نفی هویت دیگر اقوام و ملیت های ایرانی و اتهام پراکنی و توهین به آنهاست. این جماعت مامور و معذور شب و روز به سبک مداحان درباری از “وطن” سخن می گویند. بقول مصطفی بادکوبه ای باید گفت: “وقتی تو می گویی وطن, من خاک بر سر می کنم؛  وقتی تو میگویی وطن, بر خویش می لرزد قلم”
 
پروژه “اسلام در خطر است” که مبنای هراس افکنی توسط آخوندها برای انقلاب سال ٥٧ بود, اکنون شکست خورده است. اما در طی سالهای اخیر پروژه جایگزین دیگری بنام “ایران در خطر است” توسط سپاه و عوامل آن رقم خورده است, تا در صورت قیام نهایی مردم بر علیه رژیم جمهوری اسلامی, سپاه با یک کودتا و تحت بهانه جلوگیری از فروپاشی وطن و حفظ تمامیت ارضی ایران وارد میدان شود. این پروژه بر مبنای اقتدار نظامی نوع رضاشاهی و مرکزگرایی مطلق است. حتی طرفداران دیکتاتوری رضاشاهی که خود را مخالف جمهوری اسلامی معرفی می کنند, جذب این پروژه شده اند. امیدوارم بتوانم در مقاله دیگری به موضوع گفتمان ایرانگرایی سپاه پاسداران بپردازم.
 عبدالستار دوشوکی
در راستای شفافیت و اطلاع رسانی ایمیل خود به آقای همایون را در زیر می آورم:
آقای همایون
بعد از برنامه دیشب که فرمودید آن ابله فحاش و بددهن هرزه گو اول باید عذرخواهی کند؛ یا وگرنه دیگر هرگز در تلویزیون کانال یک ظاهر نخواهد شد و اینکه می تواند فقط در یوتیوب ویدئو بگزارد؛ امشب با کمال تعجب و تاسف دیدم که این بی ریخت دهن گشاد پسته مغز مجددا در برنامه روزانه خودش در کانال یک ظاهر شده و با وقاحت و بی شرمی و دهن دریدگی متعفن ذاتی و معمول خودش در برنامه ای بنام “آهو در طویله خران تجزیه طلب”؛ در کانال یک نه تنها توهین های دیشب از جمله “ناکس” و غیره را تکرار کرد بلکه بصورت یکطرفه فحاشی و اتهامات بسیار زشت و سخیف را ادامه داد.
 تعجب بنده از این مفلس سفله و درمانده بیسواد ء  بی مایه که تحت بهانه حفظ تمامیت ارضی و غیره طرفداری سپاه و قاسم سلیمانی را می کند نیست. بلکه تعجب من از شماست که که در کمتر از ٢٤ ساعت علیرغم آن ادعاها در برنامه پنل سیاسی دیشب مجددا میکروفون خودتان را در داخل دهان گشاد ء چاله میدانی این فحاش دهن دریده  زمخت زبان  فرو کردید تا با وقاحت فحاشی بکند. این کار جنابعالی بسی دریغ آور و مایه تاسف است. من واقعا در عجبم که اصولا  معنی اصول و پرینسیب چیست؟
 قاعدتا بنده هرگز و تحت هیچ شرایطی در چنین تلویزیونی ****** هرگز تا هزار سال دیگر حضور پیدا نخواهم کرد. اگرچه برای همه دوستان محترم و فرهیخته پنل سیاسی (به استثناء این فحاش بیسواد  بی ادب، ناآموخته) که در تلویزیون کانال یک, با یک دست با افتخار سیگار کوبایی دود می کند و در دست دیگر ودکای روسی می خورد و علنا در تلویزیون مست می کند و آروق فندوقی می زند) احترم قائلم. اما این کار شما نیز منطبق با پرنسیب و  اصول ادعا شده خود شما نیست.
 شما براستی چطور جرات کردید بعد از آن سخنان دیشب خودتان و اتهامات این ابله؛ مجددا او را به تلویزیون خودتان راه بدهید؟ آقای همایون شما  مسلما می دانید معنی اصول اخلاقی و پرنسیب چیست؟  شما با این کارتان ثابت کردید که فرسنگ ها با آنچه ادعا کرده اید فاصله دارید که این گزافگوی چخان را به مجددا به تلویزیون خودتان راه دادید. حقیقتا ضرب المثل معروف “بگو ببینم دوست تو کیست تا بگویم تو کیستی” در این مورد صدق می کند. این فرد روانپریش بیش از میکروفون درمانی به کمک روانپزشکی احتیاج دارد.
 من واقعا شرمم می آید که بعد از این در تلویزیون شما ظاهر بشوم. فقط می خواهم بگویم که همه انسانها مثل این نادان زمخت لهجه که بقول خودش از طویله خران رم نموده؛ نیستند که محتاج تلویزیون ******  باشند. دهن دریدگی و  حماقت آن دبنگ برای همه شناخته شده است. اما برای این کار شما بسیار متاسف هستم. و بعد از این نه حنای وطنپرستی شما برای انسان های فرهیخته رنگی دارد و نه ظاهرفریبی های شما.  خیلی خیلی متاسفم.  شما می توانید به “بیزنس” تلویزیونی خودتان ادامه بدهید. اما بدانید که اکثر مردم شعور و درک سیاسی دارند و . . . . . .
 =================================================================
چرا  بر طبق معیارهای یونسکو حشمت رئیسی یک آدم بیسواد است
 یونسکو , سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد, اخیرا مشخصات یک آدم با سواد را تبیین نموده است.  سواد خواندن و نوشتن و بلغور کردن کتاب فقط جزیی از مولفه “با سواد” بودن است. این سازمان تأکید می‌کند «باسواد کسی است که بتواند از خوانده‌ها و آموخته‌های خود، تغییری در زندگی خود و دیگران ایجاد کند.
 حشمت رئیسی یک دکه کتابفروشی در شهر برلین داشت که ورشکست شد و ناچار شد قفسه و کتابهای نفروخته خودش را بیاورد منزل و پشت سرش بگزارد تا وانمود کند که کتابخوان است. داستانهای فراوانی در مورد او وجود دارد. از ماجرای عجیب و غریب (روانپریشانه) خود را در زیرزمین منزلش زندانی کردن و به پلیس زنگ زدن که بیائید مرا زود نجات بدهید, جمهوری اسلامی می خواهد مرا ترور کند. و ماجراهای  توهم زدگی بیمارگونه و عجیب و غریب دیگری که شرح آنها بقول مولانا مثنوی هفتاد من کاغذ می شود.
 بر طبق یونسکو مهارت خواندن و نوشتن فقط یکی از شاخه‌های فرعی «سواد ارتباطی» محسوب می‌شود. شاخص‌های یک فرد باسواد از نظر یونسکو به شرح زیر است:
 1- سواد عاطفی:  توانایی برقراری روابط عاطفی با خانواده، همکاران، مشتریان، رقبا و دوستان به نحوی شایسته(حشمت رئیسی ندارد)
 2- سواد ارتباطی:  توانایی برقراری ارتباط و تعامل با تمامی اعضای جامعه؛ شامل آداب معاشرت، روابط اجتماعی بهینه، خواندن و نوشتن  ( بجز سواد خواندن و نوشتن؛ حشمت رئیسی بقیه را ندارد)
 3- سواد مالی:  توانایی مدیریت اقتصادی درآمد، یعنی دانش گردش نقدینگی، سرمایه‌گذاری، و مدیریت هزینه.(حشمت رئیسی ندارد؛ حتی توانایی اداره یک دکه کتابفروشی را هم نداشت)
 4- سواد رسانه: این که بدانیم کدام خبر رسانه‌ها معتبر و کدام نامعتبر است؛ یعنی توانایی تشخیص راستی و درستی اخبار و دیگر پیام‌های رسانه‌ای (حشمت رئیسی ندارد)
 5- سواد آموزش‌وپرورش: ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 6- سواد رایانه:  توانایی استفاده از مهارت‌های هفت‌گانه‌ رایانه یا شامل مفاهیم پایه فن‌آوری اطلاعات و ارتباطات، استفاده از رایانه، مدیریت فایل‌ها، واژه‌پردازی و…  (حشمت رئیسی ندارد)
ایشان بجز مدرک سیکل ابتدایی؛ حتی دیپلم دبیرستان را هم ندارد. چه برسد به مدارک دانشگاهی. به همین دلیل شدیدا عقده ای است و می خواهد به تظاهر و اتکاء به دکوراسیون کتابهای به فروش نرفته در پشت سرش نشان بدهد که با سواد است.
در زیر بخشی از مقاله ” گفتمان ایرانگرایی یا دسیسه نوبنیاد نظام”  آمده است
 اکنون که کفگیر جمهوری اسلامی به ته دیگ خورده است, و اندیشه احیای امپراتوری هلال شیعی در قالب توسعه گفتمان انقلاب اسلامی و مشروعیت دین ـ محور نظام در اذهان ایرانیان مرده به گور می شود؛ شاخه سیاسی سپاه قدس با محوریت پاسدار قاسم سلیمانی و در خدمت گرفتن تنی چند از “توابین سیاسی” نه چندان خوشنام, برای توجیه دخالت های برونمرزی سپاه و بهدر دادن میلیاردها دلار در ماجراجویی های منطقه ای در تلاش است مزورانه با تمسک به احساسات ایران ـ دوستی هموطنان گفتمان شکست خورده مکتب شیعه ولایی را تحت استتار “گفتمان ایرانگرایی” و مکتب ایران سالاری به برخی از هموطنان ساده لوح و زودبار بقبولاند, تا باورشان شود در روز مبادا سپاه پاسداران و نظامیان ایران را از فروپاشی و گزند دشمنان نجات خواهند داد. در حال حاضر مبالغ هنگفتی بصورت عیان و نهان هزینه می شود تا این فرایافت تبلیغی و نیرنگ آمیز را تحت قالب وسوسه گر “مکتب فکری ایران گرا و مدرن” و با استعمال شگردهای هراس افکنی و توهم توطئه بعنوان تنها بدیل نهایی برای نجات ایران به بخش هایی از ملت ایران بفروشند. و برای این کار فروشندگان دوره گرد را نیز استخدام کرده اند.
 ‌این ملغمه التقاطی فکری و شگرد عوامفریبانه در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد آغاز شد و شارح و مروج آن اسفندیار مشایی بود که می گفت “من اصرار دارم بر مکتب ایران، بعضی‌ها ممکن است بر من خرده بگیرند که تو چرا نمی‌گویی مکتب اسلام؟ از مکتب اسلام دریافت‌های متنوعی وجود دارد… دریافت ناب از حقیقت ایمان و حقیقت توحید و حقیقت اسلام، مکتب ایران است. باید از این پس ما مکتب ایران را به دنیا معرفی کنیم”. همانگونه که در قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده است اساس حکومت بر مبنای “امت اسلامی” و نه “ملت ایران” است. امتی که دیگر وجود ندارد و گفتمان “امت محور” دینی در ایران شکست خورده است و تاریخ مصرف آن سپری شده است. و این “چشم اسفندیار” نظام است که آن را آسیب پذیر ساخته است. از این روی متخصصین دکترین ادامه حیات نظام با کندوکاو در در افسانه ها و اسطوره های ایرانی به دگردیسی فکری دیگری برای فریب عوام روی آورده اند تا به استقبال سردارانی بروند که تا دیروز نشان مهر بر پیشانی داشتند و از “حرم ها” در سرزمین های دور دفاع می کردند؛ و امروز پرچم سه رنگ ایران بر سینه تا نه از مذهب بلکه از “مام وطن” دفاع کنند.زیرا پس از طی چهل سال بلاهت و جهالت, رژیم نتوانست چشم اسفندیار یا بعبارتی همان پاشنته آشیل خویش را رویین تن و فناناپذیر کند. و اکنون خنیاگران فریبنده و فروشندگاه خرده پا و دوره گرد کالای قدیمی را با نامی جدید به خریداران  ساده و بری از سوءظن عرضه می کنند. همانهایی که تا دیروز فریاد می زدند يا أَيُّهَا النَّاسُ بیدار شوید که اسلام در خطر است؛ اکنون فریاد می کشند که ای ملت بیدار شوید که ایران در خطر است؛ و فقط سپاه می تواند آن را نجات دهد.
همانگونه که بیش از ٤٠ سال پیش آخوندها توانستند  با تکیه بر گفتمان اسلامگرایی و “بازگشت به خویشتن” بر گرده ملت سوار شوند. اکنون نیز سپاه با واگذاری دکه های تبلیغاتی هوشمندانه به فروشندگان خرده پا, تلاش می کند تا با تاکید بر تفکرات ناسیونالیستی ایران محور و خطر فروپاشی  ملت ـ دولت و از طریق برجسته نمودن هدفمند عنصر تک هویتی و نفی هر نوع  همانستی ملی که بر مبنای آلیاژ “شیعه + فارس زبان” بمثابه تنها محک تعیین کننده مشخصه “ایرانی”, تلاش می کند هژمونی و مقبولیت خود را تحت قالب گفتمان نجات بخش ایرانی جایگزین “گفتمان انقلاب اسلامی” شکست خورده بکند. این یعنی موج سواری هوشمندانه و تصرفی بر خواسته های مردمی که فریاد می زدند “نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران”.  اگرچه بعقیده نگارنده مفعوم ما ایرانیان از برداشت آنها از ایران کاملا متفاوت است. زیرا جوانان بلوچ در زادگاه نگارنده در چابهار شعار “جمهوری ایرانی”  سر می دادند  که ویدئوهای آن در فضای مجازی موجود است. زیرا برداشت مفهومی یک بلوچ سنی مذهب از “ایرانیت” و “گفتمان ایرانی” الزاما بر محوریت “شیعه + زبان فارسی” استوار نیست. آنها هویت و گفتمان ایرانی را در رد تبعیض و نفی برتری طلبی شوونیستی, و ایجاد حقوق کاملا مساوی در عمل (و نه در حرف و تعارف) و منشور جهانی حقوق بشر و میثاق های مدرن بین المللی تعریف می کنند و نه در گسترش “هلال شیعی” یا “امپراتوری ایران باستان” که اکنون توسط انحصارطلبان موهن و مرکزگرایان خودمحور بعنوان چوب تکفیر بر علیه “مردمان غیر فارس زبان” و فعالان سیاسی اتنیکی مورد سوءاستفاده قرارگرفته است.

منبع:پژواک ایران

سایت حقیقت مانا

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.