هنرمریم رجوی، این چهر و نعره ی تحفه ی خاص الخاص رهبری عقیدتی، دروغ ودغل را با فریاد هرچه بلندتر برزبان راندن، وشرم و وقاحت وانهادن و رنگ باختن، طالع نحس نکبتی است که چهاردهه حاکمیّت پلید جمهوری اسلامی را تداوم بخشیده است.
دروغهای مریم رجوی دراجلاس سالیانه ویلپنت ۹تیرماه ۹۷ را با استناد به سخنان شخص رجوی، رهبری عقیدتی وسازمان مجاهدین ومسئول اوّل آن، بعنوان پاسخی به تزویر وریاکاری این باند وبیت نابکار وتبهکاررهبری عقیدتی وفضاحت آنچه درپشت پرده است پیش روی مردم می گذارم. سخنان اونه به ترتیب اولویت، بل بترتیبی که متن آن درسایت مجاهدین درج یافته یافته است رامی آورم:
مریم : « دوستان گرامی، شخصیتها و منتخبان مردم از کشورهای مختلف، سلام و درود بر شما…»
پاسخ: در۱۵ اجلاسیه سالیانه درفرانسه، تاکنون یک شخصیت ایرانی وحتّی یک شخصیت ازشورای ملی مقاومت، بعنوان سخنران ومهمان برنامه دعوت نشده است. معنای شعار جبهه همبستگی ملی را بی نیازازتوضیح می سازد. به شترگفتند ازکجا می ایی؟، گفت: ازحمام کوی تو.
۱ـ مریم:«من از سوی مقاومتی به این جا آمدهام که همه هستی خود را برای پیروزی قیام ایران و برای آزادی، سرفرازی و شکوه ایران نثار کرده است. من به این جا آمدهام که آن چه را شما قیامکنندگان میخواهید، اعلام کنم.»
پاسخ: این تمام هنر شما بود که خود مدعی بودید:« می خواهید تنهاکاردی در دست رهبری باشید»، «هدف من بازتاباندن رهبری عقیدتی مسعود است ونه چیزدیگر والّا بدون این من نمی توانم ازجایم تکان بخورم»
رجوی:«مریم شاخصی است برای وصل به رهبری عقیدتی»،« مریم آئینه ایی ازرهبری عقیدتی است»
۲- مریم:« از قیام دیماه به این سو، نوک کوه آتش تغییر و سرنگونی در ایران نمایان شده و دکل کشتی پیروزی انقلاب دمکراتیک، و عاری از شیخ و شاه، در چشمانداز است.»
پاسخ: پس ازقیام ۸۸ مسعود رجوی درتالاربهارستان اشرف نشست گذاشت وگفت:«دکل سرنگونی درچشم اندازقرارگرفت. چه با ارتش آزادی وچه با ارتش قیام( خجالت می کشید بگوید تظاهرات میلیونی وقیام مردم. زیرا بکرّات گفته بود:« هرگزدراین رژیم امکان تظاهرات چند ده هزار وچند صدهزارو میلیونی امکانپذیرنیست وبه این دلیل ارتش آزادیبخش را تأسیس کردیم.» دکل پیش ازقیام دی ماه ۹۶ نیز ۱۱سال پیش درسخنان رجوی پیدا شده بود.
۳- مریم:« کازرون، شهر قیام و آتش و خون، با زنان شجاعی که همراه با برادرانشان با سنگ، نیروهای تا دندان مسلح دشمن را با همان الگوی اشرف، پس زدند.»
پاسخ: رجوی در۱۷دی ۸۹ زنان مجاهد را درخاکریزتازه تأسیس شده نزدیک سیاج به ارتقاع ۳متری ومختص تجمع زنان، وبا ممانعت ازبهمراه آوردن کلاهخود وسپرچوبی بعنوان پلاکارد شعار، زنان را سیبلی درمقابل سنگ های مزدوران رژیم ودولت مالکی درفاصله متری ۴ قرارداد، زیرا سازمان می گفت:«مجروح شدن وکشته شدن خواهران تأثیربیشتر بین المللی دارد»
سیمای مقاومت همانشب خبرداد:« دراین حمله ۵۵ا تن مجروج شدند ۸۳تن از این مجروحین زنان مجاهد خلق هستند- رهبر مقاومت به تک تک مجروحین درود فرستاد…»
این زخم روحی( مجروح شدن زنان) بر روی همه مردان مجاهد بود. تا اینکه رجوی نشست گذاشت. نفراوّل ودوّم وسوّم بلند شدند وهمین سوال را کردند. رجوی گفت:« برای جمعبندی همین مسئله، این نشست را گذاشته ایم!. خُب. اصل اوّل،( رجوی شروع به خواندن کرد) بنویسید:« تمام این مجروهان به این علت بوده که کسی کلاهخود و سپرفردی نداشته!. اگر بود ما هیچ مجروحی نداشتیم!.» بعد سریع گفت:« می رویم سر موضوع بعدی…». همه شوکه شدیم بحث را جمع کرد وبست.
رجوی می گفت:«مگرنمی گفتید خواهرانتان شیروژن اند، خب پس حق دارند بجنگند!»
خانم مریم رجوی!. مردان شریف، مظلوم وباغیرت کازرون، زنان وخواهرانشان را دم تیروسنگ های نیروهای تا دندان مسلح دشمن قرارندادند. آنها الگوی کثیف رهبری عقیدتی را پس زدند. چنین بی وجدانی ننگ ایران وایرانی است. این شیوه تنها شایسته حفظ حیات ننگین رهبری عقیدتی است. انسیه گلدوست اززنان ارشد شورای رهبری بوضوح می گفت:«کجاست آن شهید طلایی!».
۴- مریم:«ولایت فقیه فاقد هر گونه مشروعیتی است، موقعیت خامنهای کیفاً تنزل کرده، تمام رژیم در تنگنای بیپولی است، سپاه پاسداران و بسیج ضدمردمی دچار ریزش است، نمایش اصلاحطلبی برای حفظ رژیم دیگر تماشاچی ندارد، و سراپای حکومت در گرداب جنگ درونی است.»
پاسخ:« تمام ویژگی های فوق کاملاً درست است، اما عجیب اینکه رهبری عقیدتی وسازمان وشورا و …دراینسو هم ازهمین ویژگی ها برخورداراست. حتی ریزش وفراراعضا وکادرها وفرماندهین قدیمی ازحصاراشرف ۳ درآلبانی، به فرانسه و اورسوروازهم سرایت کرده است. ۶ماه تلاش مستمرمریم درآلبانی برای حفظ تشکیلات وجدا نشدن و…وبرگذاری نشست های کوچک درتعداد ودسته های۱۰ نفره ازاعضا صرف میشود. اصل پیام مریم جدا نشدن ازسازمان است وتمام. می گوید:« فقط درسازمان بمانید، باهرکم وکیفی…»
۵- مریم:« سال ۱۳۹۲ … مسعود رجوی نقشه مسیر هزار اشرف در داخل ایران را در چارچوب مؤسسان چهارم ارتش آزادی اعلام کرد. تا سازمان رهبریکننده قیام، به مردم بهپاخاسته متصل شود. بر این اساس، کانونها و شوراهای مقاومت ملی، نوک پیکان استراتژی قیام و سرنگونی در شهرهای بهپاخاسته و شورشی هستند.»
پاسخ: مریم رجوی یک تبصره هم به کانون های شورشی اضافه نمود« کانونها و شوراهای مقاومت ملی». تابتواند ازاین نام خود ساخته هم درآینده بهره برداری کرده وجانفشانی مردم را به جیب خود بریزد. این هم یک نوع کوتاه آمدن از« کانون های شورشی وآنهم هزار کانون؟» است.
کانون شورشی برگرفته ازشیوه مبارزه مسلحانه درکوبا توسط کاسترودردهه ۶۰میلادی بود. معنی «کانون»، نفی کننده هزارکانون است.
اگرچه درسخنرانی بازشعار ارتش آزادیبخش راسر می دهد، امّا حقیقت آنستکه: رجوی اسب را گم کرده، اینک درآلبانی پی نعلش میگردد!.
به همین دلیل شوراهای مقاومت ملی راهم به دُم کانون های شورشی می بندد. چون اسبی دربساط نیست، یک یدک نیزاضافه میشود، تا خلاء اسب را پرکند، وضربت گیراین شعاربی سروته وموهوم شود.
امّا جدای ازنبود آن «کانون استراتژیک نبرد؟» که درواقع «کانون حیات وممات رجوی» بود. باید گفت: «گیرم که فلک جامه دهد کو اندام»
افراد بالای ۵۰-۶۰ سال، با انبوهی معلول ونقض عضو وبیماریهای کمر وپا که برروی صندلی نشستن هم مشکل دارند وهمیشه درانتهای سالن نشست راه می روند. منهای گزارش های فاجعه بار فرار ازپایگاه های مفید واشرف ۳ ورشید درتیرانا.
« راه حلی داری؟
… راه نجاتی
برای کشتی شکسته ایی که
نه غرق میشود،
نه نجات پیدا می کند؟ » شعراز « نزارقبانی»
شعاربجای شعور- چیزی نبود جز چتری سیاه برشعور
رجوی می گفت:« تا زمانیکه هزار شین (شورای رهبری )محقق نشود مانمی توانیم رژیم را سرنگون کینم.» مشکل اصلی این بود که زنان سازمان به هزارنفر نمی رسیدند وازطرف دیگرازاین زنان کاسته می شد امّا اضافه نمی شد؟! چطورشد حالا بازازهزار زن شورای مرکزی سخن می گوییم. درحالیکه تاچندسال پیش ۸۰۰تا بودند وحالا کمترهم شدند؟!. آیا این هزارزن شورای مرکزی، هزاراش، بدلیل خوش آهنگ بودن چنین نامی انتخاب شده ؟!. مگر داریم ترانه می سازیم، که دنبال موسیقیای آن هستیم ؟!، مثل شعارهزاراشرف ؟!. هزار زن شورای رهبری ، هزارکانون شورشی، مثل شعار جنگ صد برابر( درزندان خمینی به چنین افرادی می گفتیم: یا کابل نخوری یا معنی عدد ورقم رانمی دانی).
کاش فرصتی بود پشت پرده جنگ اصلی وحقیقی و کثیف رجوی برعلیه اعضای سازمان وبویژه زنان را بازگوکنم…دراین فرصت مجالی نیست.
همچنان که مسعود رجوی گفته: «اگر ایران بایستد، جهان با ما و در کنار ما خواهد ایستاد» مریم:
یک نسل پر اشتیاق و تشنه آزادی بهپاخاسته است. قیامآفرینان و کانونهای شورشی راه تازهیی گشودهاند.
برخیزید و در این راه قدم بگذارید! دستهای خود را در دستهای آنان قرار دهید و برای یک ایران آزاد به ندای آنان پاسخ بدهید و حاضر بگویید.»
پاسخ: رجوی دراشرف نیزگفت:« اگر اشرف بایستد، جهان در کنار ما خواهد ایستاد.» خانم هیلاری کلینتون گفت:« اشرف را ترک کن»، با آش ریخته حذف نام تروریستی ازسازمان و رجوی بناگزیر، آش را هنوزنگرفته، جاش را داد. درلیبرتی هم برای بستن دهان اعضا گفت:« « اگر شما بایستد، جهان در کنار شماخواهد ایستاد.» جان مک کین پس ازبمباران ۷آبان ۹۷ به مهدی براعی نماینده ساکنین لیبرتی( ونه نماینده ارتش آزادیبخش وادعاها ی واهی ازاین دست؟» گفت:« من آمده ام اینجاکه همین را بگویم، شما دیگرنمی توانید اینجا بمانید ویک نوشته چند ماده ایی ارائه داده بود که گفته وتأکید کرده بود اینجا بمانید رژیم همه شما را قتل عام می کند وباید اینجا را ترک کنید!.» درواقع مواضع کمیساریا وامریکا ، کاری کردکه رجوی را جا کن کرد. به همین دلیل رجوی مجبورشد که برخلاف سخنان هفته قبل درنشست را برگرداند وبگوید ازاینجا می رویم.
۶- مریم:« سرنگونی رژیم، کانون شورشی و ارتش آزادی میخواهد.» ،«سرنگونی این رژیم، لاجرم قیمت میخواهد. صداقت و فدا میخواهد. سازمان و تشکیلات و جایگزین مستحکم سیاسی میخواهد. کانون شورشی میخواهد و ارتش آزادی»
پاسخ: رجوی درپس ازقیام ۸۸ درقبال سوالات بیشماراعضا که می پرسیدند: «شما می گفتید مردم به خیابان نمی آیند، انتظارتظاهرات مردم را نداشته باشید،اگرمردم به خیابان بیایند که کاررژیم تمام است!. واینک مردم بشکل میلیونی به خیابان آمده اند؟…»
رجوی گفت:« این رژیم یا با ارتش آزادیبخش ویا با ارتش قیام سرنگون می شود. هردو یکی است. چه ارتش آزادیبخش وچه ارتش قیام.»
درواقع رجوی ازتنها راه سرنگونی رژیم پا پس کشید وناگزیرتن داد!. اینک پس ۱۱ سال ازسخنان رجوی، که این ۱۱سال هم همین نظربرسازمان حاکم بوده است، بازهم مریم شرم را وانهاده … و می گوید:« « سرنگونی رژیم، کانون شورشی و ارتش آزادی میخواهد.»
حقیقت این است که عبارت شرمگینانه وغیرواقعی وتصنعی « ارتش قیام» وتو سری زننده بر رجوی ومشی او، نمی تواند دربرگیرنده رجوی وسازمان مجاهدین باشد!. به همین دلیل ازتخفیف کوتاه آمده درزیرضرب قیام میلیونی ۸۸، وطرد شدن درقیام دی ماه ۹۶باز با طرح کانون شورشی واهی وارتش آزادی واهی تر، سعی درنشستن برسفره مردم وقیام وجانفشانی آنان وجبران واپس ماندگی خود دارد.
۷- مریم:«صنعت آلترناتیوسازی مجازی و مونتاژ در بازار سیاست البته با کپیچسبان، این روزها رونق یافته است، … اما مسأله این است که چگونه میخواهند این رژیم را زمین بزنند؟ بهخصوص که رود سرخ خون شهیدان بهطور تاریخی نه جایی برای سبز شدن ارتجاع آخوندی باقی گذاشته نه برای ارتجاع سلطنتی.»
پاسخ: نمایش ویلپنت خود یک صنعت آلترناتیو سازی با حضورمطلق ویکدست ازمقامات غربی وبدون حضورولو یک ایرانی، جای تردیدی برای پرت افتادگی ازمردم نبوده ونیست. با توجه به اینکه مردم درشعارها ازرضا شاه یاد می کنند.( با درنظر گرفتن هرتحلیل وزمینه هایی که این شعارها دارد)، باید دانست که سلطنت طلبان خارج ازکشورهم بخشی ازهمین رنگین کمان آحاد مردم ایران، هم میهنان وخواهران وبرادران ایرانی ماهستند. مستقل ازشعارها وخواست آن دسته ایی که درمیهن این شعاررا سرمیدهند، هرگونه آلترناتیو سازی مجازی!، برخلاف خواست وشعارهای مردم درصحنه ومیدان است. جبهه همبستگی، اولین نشانه اش دست دوستی بطرف خواست مردم است، کین رجوی حتی شعارهای مردم رانیز برنمی تابد ومریم اینگونه کف بردهان طالع نحسی برقیام ومردم، ودختران انقلاب، شیران بی لچکِ برون تاخته ازچله ی کمان گشته است.
۸- مریم:«حال اگر، بدون تشکیلات و سازمان رهبریکننده، بدون عبور از کورههای گدازان سنجش و آزمایش، و بدون پرداخت قیمت و فدا و مجاهدت، میتوان بهکار این رژیم پایان داد، ما میگوییم: بفرمایید، درنگ نکنید.»
پاسخ: همچنانکه دربهارعرب که ازتونس آغازوبه چند کشور عربی سرایت کرد وتا امریکا نیزبازتاب یافت وبه جنبش ۹۹ درصدی ها معروف شد. دراین انقلابها، هیچ کدام ازاحزاب وسازمانها وگروهای سنّتی موجود، نقشی نداشتند!. درانقلابهای بهارعرب، وشاخصه آن درعصر ارتباطات، این جوانان بودند که خود پیامبرنسل خود بودند. درقیام ۸۸ ایران نیز، بنا به گزارشات رسانه ها، میرحسین موسوی، یک رهبرنا خواسته وبهانه ایی بود که مردم به تظاهرات بیایند. درخیزش سراسرمیهن دردی مان۹۶نیز، مردم بدون رهبربودند…، این خصلت این عصر و پس زدن رهبرانی است که سالها جدای ازمردم، بصورت سنّتی بدنبال زدو بند دربالا وکسب قدرت هستند. احزاب سنتی النهایه مثل اخوان المسلمین درمصر، چیزی نیستند جزاینکه چوب لای چرخ انقلاب باشند. کما اینکه پس ازانقلاب اول، حاکمیت را بنا به قدرت تشکیلاتی ربودند، اما بنازم به جوانان عصردیجیتال ونازشتشان که لاشه بُت چوبک خشکیده افیونی مغروق را، دوباره ازدریای مردم پس زدند.
خانم فرشته هدایتی درمصاحبه اول با رادیو مانی بدرستی انگشت گذاشت روی همین موضوع که:« درعصرکنونی انقلاب نیازبه نیروی سازمانیافته وتشکیلات و الزام وجود یک سازمان ویا گروه وحزب ندارد»
تحولات درسایرکشورها نیزازاین قاعده مستثنی نیست. تغییرشرایط ارتباطی، زمینه های بسابیشترفراراه مردم گشوده است. شعری که درلیبرتی سروده شده است پاسخ به همین مسئله است:
“من به زیبائی ” وب” می اندیشم ” ۱۹/۵/۱۳۹۲
( الهام از تظاهرات برزیل )
من به زیبائی این زمانه
می اندیشم
به زیبائی ” وب”
که در این عصر جهش
آهو پاست !
من به ” وب “
به آحاد سرانگشتان جهان
من به هر چک چک این شوق تماس
بر این صخره شکن
و جهانی پراز پنجره ها
می اندیشم .
من بر هیچی این صخره و
بر پوچی این فاصله ها – خاربُن ها – بن بست ها ، می اندیشم
من نمی اندیشم
جز به تماس گُلها
جز به تماس شوق ها
من نمی اندیشم
جز به گرد افشانی احساس
جز پنجره ها – واسطه ها ، حلقه در حلقۀ هم – از قلب ها
من به کثرت اندیشۀ گلُهای جهان – می اندیشم
من به تکثیر گلِ دانش نو
من – نه به یک شاخه گل !
من به باغ
به جنگل
به جهانی پُر گُل ، در باغ نبوغ احساس
پُر زنبور تماس
پُر اندیشه شهد
پُر کندو
پُر زیبائی و ” آینیه وب ” –
می اندیشم
من به ” قلب ” می اندیشم
و تماس با قلب جهان
به سر انگشتانی
پر از نبض و تپش
من
به خیابانها می اندیشم – به میادین
جای پایی آنجاست …!
که در این عصر
جهش
آهو پاست .
ازکتاب:« قرارمان عشق بود، نه کین!» سیامک نادری
درهمین کتاب شعرفوق که درلیبرتی نوشته ام، پیش ازاین درلیبرتی پاسخ مریم و رهبرعقیدتی وشرح حال آنان را بوضح دراین شعرآورده ام:
” وب ” همیشه بارنده … همیشه در دسترس ” ۷/۴/۱۳۹۲
اکنون – عصر” وب”
و بلوغ
در دستانش نشانده
رؤیا را
سرانگشتان تماس اندیشه ها
چون سلسله مراتب قبایل پیشین و- دانش عتیق
در پی کلام ” ابدی ” نبود
و کسی – به جهل ماه نشینی استاد نرفت
وب ها – کاوشگر و بی صبرند
و جهانی ست که شاگرد
” همیشه از استاد سر است ” *
اکنون ، آگاهی و دانش
ابریست
همیشه بارنده – همیشه در دسترس
بی آنکه اجازه ای بخواهد – مرقوم !
ما صرف و نحو جاه دانشی بودیم
که میلاد وب – از رویمان گذشت
پیش از آنکه تسخیرمان کند – مُرده بودیم!
آنک
در عصر آفتابی وب
بی شال و کلاه “وب ” – دون کیشوت مآب
به فتح کدام فلسفه می رویم ؟!
نفس در نفسِ کدام مُرده میزنیم اعجاز ؟!
آنک در صحرای محشر ” وب “
تیر خلاص واقعیت وامانده مان
نشانگان ماست
گوش دار :
ای صرف و نحو گوی جاه دانش ” چاه ” و ” روشنا ” !؟
میلاد ” وب ” از روی تو گذشت.
۹- مریم:«اگر بدون سابقه و پشتوانه جنگیدن با دو رژیم، بدون مرزبندی با دیکتاتوری و وابستگی، بدون مقاومت سراسری و کهکشان شهیدانش و بدون در افتادن با اصل ولایت فقیه و اصلاحطلبان قلابی، میتوان حاکمیت مردم را جایگزین کرد، بفرمایید، درنگ نکنید.»
پاسخ: ما نمی توانیم ونمی خواهیم اصل ولایت فقیه و ولایت فقاهتی را با ولایت عقیدتی جایگزین کنیم. وازیک ولایت فقیه به یک ولایت فقیهی دیگر، زیرا ما ومقاومت مردم ایران، زیردونیروی هم جنس، وهمریشه ولایت فقاهتی ورهبرعقیدتی، یکی برای حفظ قدرت ویکی برای کسب قدرت، پرس شدیم.
درهردوسیستم ولایت فقاهتی وعقیدتی سرنوشت انسان ها( چه نزدیک به ۸۰ میلیون ایرانی وچه اعضای مجاهدین) دردستان یک نفر قرار می گیرد. طبق این قانون همه انسان ها «صغیر» و تنها یک تن «کبیر»و بالغ وفهمیده محسوب می شود. بزبان ساده رهبری عقیدتی وفقاهتی یک تنه خودرا برهفت میلیارد جمعیّت جهان برترواُولی ترمی داند. وقتی بالاترین کادرهای سازمان دربرابر رهبری عقیدتی، تنها یک نیروی اجرایی هستند وازطرف دیگربقول رجوی:« پایین ترین نفرات سازمان نسبت به همه افراد این جهان، بالاتر وبرترهستند.»، حساب خلایق معلوم است. آیا این توهین به شعور هفت میلیارد نیست؟. آیا این توهین به مردم نیست، که همه افراد جهان، درمقابل رهبری عقیدتی، مساوی باشد بایک «صفر»؟.
منفورتریت کلمه نزد ولایت فقاهتی وعقیدتی: دمکراسی
همان بلیّه عظیم، که آن باردرسال ۵۷ازآسمان به زمین نازل شد، اینباربرعکس آن اتفاق افتاد وفردی را اززمین به آسمان بردند. دراین وادی باید فهمید که: هرآنکس که خود را به آسمانی بودن نسبت می دهد!، زمینیان را به شأن ومنزلت وجایگاه بی همتای اوچکار؟!. دیگران تنها باید ازاین نعمت راهیافتگی به درگاهش شاکر باشند، وهمین وبس. به همین دلیل منفور ترین کلام نزد رهبری عقیدتی کلمه دمکراسی ست!.همچناکه رجوی خودش می گوید!. خمینی به همین دلیل بی هیچ تناقض وکشاکش درونی خیلی واضح وروشن وآشکار می گفت: «همه مردم هم یک چیز بگویند من می گویم نه!.»
همچنانکه خمینی در۲۵ خرداد ۶۰ گفته بود:«۳۵میلیون بگویند بله من می گویم نه»
زیرااصالت، نه تنها نظر ورأی یک فرد(ولایت فقیه) دربرابرونظر۳۶میلیون!، بلکه بالاتر!، آن یک نفر، تمام آحاد مردم را منحرف وخطاکار و…می داند . وصاحب اختیاراست همانند قدرت خدا!. وهمانطور که درقرآن آمده، رابطه ایی که خدا بابنده گانش دارد، واگربنده اش کفر پیشه کند، جهنم را برایش مقدّر می سازد!. امّا خدایی که درقرآن آمده، بسیار دمکراتیک تر ازولی فقیه وعقیدتی است زیرا به بندگانش تهمت نمی زند، افترا نمی بندد ، پرونده سازی نمی کند، پاپوش نمی دوزد، بنده اودارای اختیارواراده… است! می تواند خودش تصمیم بگیرد وباز یک امتیازویژه ازرحمت اش به خلائق ارائه می دهد، وآن توبه است وتوبه اش حتّی تا آخرین لحظه وثانیهٔ نفس کشیدنش اعتبار دارد!. ولی این خدایگان قدرت و خداچه های زالوی زمینی، آنقدردرمنیّت ومن تاخته اند، آنقدردرحضیض جاه ونام بامشان فروغلتیده اند که دیگربخشش وتوبه هم دردستگاه آنها وآن روح به اصطلاح متّصل به آسمانی بودن هم جایی ندارد ونمی تواند هم داشته باشد. چون مطلقاً هدف دردستگاه «ولایت فقیه یا رهبری عقیدتی» چیزی نیست جز«خودش»!. تنها چیزی که ارزش دارد تنها چیزی که بود ونبود است«رهبری عقیدتی»است ولاغیر!.
خاک برسرتئوری ولایت عقیدتی، وولایت فقاهتی، که همجنس وهمریشه وهم شأن وهم ذات هم اند؛ یکی برای حفظ قدرت ویکی برای کسب قدرت، اینچنین درنده خو، طینت شریرپیچک هرزپیچیده بردست وپای مبارزه مردم ومبارزان شده اند.
هردو سیستم سربازایدئولوژیک می خواهند « سربازخمینی» و« سربازرجوی». دردستگاه ایدئولوژیک سربازبا کلّه نفی وطرد می شود، زیرا سرباز«بی کلّه » بهتراست ازسرباز« باکلّه». به همین دلیل پیش ازاینکه بمیریم، روح وروان ما ایدئولوژیک مومیایی شده بود. آنانی که «کلید بهشت» دردست بسوی میدان مین می رفتند، مسلح به همین ایدئولوژی وتسخیرشدگان همین رهبران ولایت فقاهتی بودند. پیش ازآنکه بمیرند مومیایی شده بودند.
راستی چه نیازمبرمی بود تا ما همشأن وهمردیف وهمتای ولایت فقیه شویم؟. چه نیازی داشتیم به الگوی ولایت فقاهتی، آنهم دریک سازمان ویک تشکیلات ومدعی مبازه علمی، ویک سازمان فراگیر با جبهه وسیع مردمی؟.
حتّی جبهه همبستگی ملی پیشنهادی مریم، همچون شورای ملی مقاومت، که زیر چتررهبری و ولایت عقیدتی شکل بگیرد، چیزی نیست جزدُم ودنبالچهٔ بارکش غول بیابانی چونین، که به تقدیس جهل سازمانیافته نشسته است.
۱۰- مریم:«اگر بدون افشای جهانی نقض حقوقبشر و جنایتهای رژیم در۶۴قطعنامه مللمتحد و بدون جنبش دادخواهی زندانیان سیاسی قتلعام شده در سال۶۷…»
پاسخ: دراین مورد با استناد به آنچه دراشرف ولیبرتی گذشت و… وآنچه کینه توزی رهبری بود وابن الوقت بودن ودست آویزی به قتل عام۶۷ به زودی دراین ماه و به تفصیل خواهم نوشت.
۱۱- مریم:« بدون برنامه و طرحهای مشخص شورای ملی مقاومت و دولت موقت برای دوران انتقال حاکمیت به مردم ایران و سرانجام، بدون رهبری آزموده و مشخص که پنج دهه این مبارزه سهمگین را پیش برده، اگر بدون اینها میتوان این راه ۵۰ساله را یکشبه طی کرد و صرفاً با رویای حمایت خارجی در ایران تغییر واقعی ایجاد کرد، بفرمایید این گوی و این میدان.
اما بگذارید بگویم که این خواب و خیال فقط با الگوی اشغال کشور عراق، یعنی با لشکرکشی خارجی متصور است، که نتیجه آن هم از قبل معلوم است.»
پاسخ: قسمت اول سخنان همان توتالیتاریسم این ۴ دهه را بازتاب میدند، این رهبرآزموده بدلیل فساد وجنایت واپورتونیسم وخودشیفتگی جنوین آمیزازشکست پشت شکست دردرتمامی عرصه ها پشته ساخته ودرحضیض وذلالت، جرأت علنی شدن نداشته وناگزیرسیاست موش مردگی را پیش گرفته است.
قسمت دوم با فراربه جلو وفرافکنی« رؤیای حمایت خارجی» و« خواب خیال فقط با الگوی اشغال کشور عراق، یعنی با لشکرکشی خارجی متصور است، که نتیجه آن هم ازقبل معلوم است» مزوّرانه به دیگران نسبت می دهد؟.
رجوی سه دهه دراشرف ولیبرتی می گفت:« احتمال جرقه وجنگ (ایران – عراق) وجنگ( امریکا -رژیم) درچشم انداز قرار می گیرد. ورجوی درموردجنگ می گفت:« تغاری بشکند ماستی بریزد، جهان گردد به کام کاسه لیسان.» تمام استراتژی رجوی روی این شق سواربود. وکف آن، این است که سازمان تحت فشار بین المللی برای برقراری رابطه با رژیم قرارنمی گیرد.
رجوی درسال ۹۲درلیبرتی
برای اوّلین بارخودش پرده ازرابطه با امریکا برای سرنگونی رژیم برداشت
ژنرال دیوید پترائوس
سال ۹۲درلیبرتی رجوی برای اوّلین بارخودش پرده ازرابطه با امریکا برای سرنگونی رژیم برداشت وقسمتی ازمسائل پشت پرده راگفت:« امریکایی ها به ما گفتند شما چه طرح وبرنامه ایی برای سرنگونی رژیم ایران دارید؟ وازما خواستند که طرح سرنگونی را به آنها بدهیم وما هم طرحی که داشتیم را به آنها دادیم. وزارت دفاع( پنتاگون) وژنرال دیوید پترائوس (فرماندهی کل نیروهای امریکا درخاورمیانه وشرق افریقا وآسیای مرکزی) موافق رابطه با ما برای سرنگونی رژیم بودند. ما طرحمان را به پترائوس دادیم واوپنتاگون ازما حمایت می کردند وخواستارهمکاری باما برای سرنگونی رژیم بودند. امّا پس ازچند ماه این طرح ازطرف دولت امریکا و وزارت خارجه که جناح دیگر دردولت بودند رد شد، زیرا موافق حمله وسرنگونی نبودند. اگرلازم باشد من روزی اینها را افشا خواهم کرد تا همه بدانند!.» اگرچه رجوی درسال ۹۲درحضیض واستیصال می خواست چنین فضایی ایجاد کند که حتّی درسطح دولت امریکا هم ازاوطرح سرنگونی وهمکاری مشترک خواسته است. امّا این ازاصل داستا ن وحقیقت فوق چیزی نمی کاهد. همچنانکه درصحنه تشکیلاتی ما تبعات این طرح وپیشنهاد همکاری برای سرنگونی را می دیدیم امّا اصل داستا ن ومسائل پشت پرده را نمی دانستیم. من پیشنهاد می کنم همانطورکه گفته بود این مسئله را افشا کند!. آیا باید صبرکنیم تا دولت امریکا پس از۶۰سال چنین اسنادی را دراختیار عموم بگذارد؟. درادامه کتاب درفصل بعد به دامنه مسائلی که این طرح داشت وکاربه استخدام مزدورعراقی ورژه نمایش قدرت دراشرف و…کشید، خواهم پرداخت.
کما اینک اکنون نیز با آمدن ترامپ، رجوی روی همین بخت، سرمایه گذاری کرده است. ازنظررجوی اگرامکان هرگونه سرنگونی یا سقوط رژیم ولایت فقیه درکوتاه مدّت ممکن بود، وازطرفی پایگاه اجتماعی داشت، نیازی به آویختن به استراتژی کسب قدرت ازطریق بالا(امریکا) نبود. رجوی پایین ( مردم ) را ازدست داد. مردمی که ازحاکمیّت آخوندی بیزارند. امّا بدیلی همچون سازمان ورجوی را نیز نمی خواهند.
رجوی: رهبران( امریکا) مارا مسلح کنید
رجوی درباره هرجنگی درمنطقه (افغانستان، عراق و احتمال حمله به ایران) همواره ومشتاقانه می گفت:« تغاری بشکند ماستی بریزد جهان گردد به کام کاسه لیسان» امّا زمانیکه افکار عمومی وایرانیان وشخصیت های خارج از کشورنسبت به این سیاست نظر منفی داشته واعتراض کردند. رجوی بنا چارعقب نشسته وشعار تلطیف شده ایی را مطرح کرد مبنی بر:« نه جنگ، نه مماشات،حمایت از راه حل سوّم یعنی رئیس جمهور برگزیده مقاومت خانم مریم رجوی» معنی این شعار درعمل این بود وهست که:«رهبران جهانی!، ما را مسلح کنید». تمام سیا ست واستراتژی سازمان بر همین پایه سوار است که امریکا به پشتیبانی سازمان بیاید ومسلح کند. درسال ۵۷ بر در و دیوار( ازطرف سازمان) می نوشتیم :« رهبران ما را مسلح کنید» واینک تقاضای ما از رهبران جهانی است وصاحب علّه جهانی هم برای سازمان مشخص است که کیست(امریکا)!.
اگرچه درعمل هم دیدیم این استراتژی وخاستگاه، وقتی که تغار شکست، ماست آنرا رژیم آخوندی خورد. و با خلع سلاح مجاهدین و…، تنها وتنها، ماست رجوی کیسه شد ، وکاسه لیسان غالب آخوند ها بودند نه «یگانه الترناتیو » ومردم؟. ما نمی توانیم استراتژیمان را برروی شن های روان عراق بسازیم. پیچیدگی های شرایط خاورمیانه بالاتر ازآن بود که بخواهیم کلاهی ازاین نمد برداریم. یک امریکایی متخصص درمورد خاورمیانه می گفت:« ما هرموقع آمدیم تا درمسائل خاورمیانه وارد بشویم وهدایت آنرا بدست بگیریم، پس از چندی درعمل دیدیم که آنها دارند ما راهدایت می کنند.»
درحسن ختام این پاسخ باید تصریح کرد که:
مریم رجوی آش ریخته را نذردیگران می کند
محتوای سخنان ومصاحبه آقای مایک پومپئو، اگراسم اورا تغییرداده و نام جان کری ومادلین آلبرایت را بجای آن بگذاریم، نه تنها هیچ تفاوتی با سیاست های آنها وحزب دمکرات ندارد. بلکه این آب پاکی است روی دست نئوکانهای دوآتشه ومجاهدین وسیاست رجوی مبنی برآویختن به دامن غرب بود.
آقای مایک پومپئو وزیر خارجه آمریکا، در جلسه استماع کمیته روابط خارجی سنای آمریکا میگوید:« فشار دولت ترامپ برای تغییر رژیم در ایران نیست بلکه در راستای این «اجماع جهانی»ست که چگونه میتوان تهران را واداشت که «همچون کشوری عادی رفتار کند».
یک روزبعد مجدّداً در گفتگوی اختصاصی صدای آمریکا با مایک پمپئو، وزیرخارجه با آببندی کامل تصریح می کند:
۰۴ خرداد ۱۳۹۷
گفتگوی ستاره درخشش مدیر بخش فارسی صدای آمریکا با وزیر خارجه ایالات متحده
«وزیر خارجه پمپئو: این ۱۲ موردی که من به صورت فهرست بیان کردم همه بسیار صریح و مشخص هستند. ما از رهبری ایران چیز زیادی نمیخواهیم. فقط میخواهیم که مانند رهبران عادی رفتار کنند… موضوع تغییر رژیم نیست. موضوع تغییر رفتار کادر رهبری ایران در برآورده کردن خواستههای مردمشان است.»
ستاره درخشش: پس همانطور که جان بولتون پیشتر گفته بود، هدف دولت آمریکا تغییر رژیم در ایران نیست.
وزیر خارجه پمپئو: «درست است. بله خانم.»
ستاره درخشش: نظرتان دربارهٔ گروههای اپوزیسیون ایرانی در آمریکا و اروپا چیست؟ از تلاشهای آنها پشتیبانی میکنید؟
وزیر خارجه پمپئو: «بله، البته تا وقتی که هدفشان با ما همراستا باشد. البته گاهی دیدهام که این موضوع در برخی از گروههای کوچکتر مشاهده نمیشود. اما تا وقتی که آنها به سوی یک هدف مشترک با ما پیش میروند، پاسخ مثبت است. ما نمیخواهیم که آنها از تغییر رژیم پشتیبانی کنند. ما میخواهیم که آنها به نمایندگی از جانب مردم عادی ایران کار کنند؛ مردمی که فقط سرشان به زندگیشان است، میخواهند بتوانند حجابشان را بردارند، کار کنند، کودکانشان را پرورش دهند، و مطابق میلشان عبادت کنند. این خواستهٔ مردم ایران است و اگر افراد فعال در خارج از کشور در راستای این هدف فعالیت کنند، ما از آنها استقبال میکنیم.»
مریم رجوی اینچنین حسرت بدلی اش رابه دیگران نسبت می دهد.
۱۲- مریم:«درعینحال، چنانکه مسعود رجوی در جمعبندی قیام دیماه گفته است: «ما رقیب کسی برای رسیدن به قدرت نیستیم. و قطعاً کسی هم رقیب مجاهدین درمسیر صدق و فدا و پرداختکردن نیست.»
پاسخ: متن سخنان مهدی افتخاری فرمانده فتح الله درنشریه مجاهد نشانگر نیّات رجوی رانشان می دهد. مهدی افتخاری درباره پرواز بنی صدرورجوی ازتهران به پاریس نوشته است.
درنامه ای که مهدی افتخاری دردوّمین سالگرد این عملیات خطاب به مسعود ومریم به عنوان کارتبلیغاتی می نویسد، اولین پاراگرافش این است:« اواسط تیر ماه ۶۰ بود که توسط برادرمان مسعود احضار شدم، چند روزی بود که دفتر سیاسی سازمان نشست های متوالی داشت وتصمیمات مهمی اتخاذ کرده بود. شب که من به پایگاه مسعود رفتم، برادرمان علی زرکش نیز حضور داشت ، مسعود توضیح داد که طی بحث های مفصلی که دردفتر سیاسی صورت گرفته است درجهت شکل دادن آلترناتیو سیاسی درمقابل رژیم قراراست من وآقای بنی صدر به پاریس برویم. یعنی خلاصه طرح پروازدراین جمله است که به عنوان آلترناتیو سیاسی درمقابل رژیم به پاریس می رویم ، یعنی ما مبارزه کردیم ، میوه اش را کسان دیگری چیدند، این بارمی خواهیم مبارزه کنیم و میوه سیاسی اش را خودمان بچینیم. وقراراست که من، فتح الله ، درجهت عملی کردن طرح، یعنی طرح پرواز زیر نظر مستقیم خود او، رجوی، کار کنم. من از مسعود سؤال کردم آیا درشرایط کنونی امکان عملی وپاسخ استراتژیک این طرح را مثبت می بینید. رجوی ، درپاسخ من گفت بایستی ابتدا فضا و شرایط جدید سیاسی – اجتماعی را به درستی شناخت ، تظاهرات گسترده ۳۰ خرداد نقطه عطفی درتاریخ نوین انقلاب ایران بود وحضورآقای بنی صدردرپایگاه مجاهدین یک اهمیت سیاسی دارد که یک آلترناتیو سیاسی ایجاد کرده. آلترناتیوبه معنی جانشین است و می رویم جنبشی را که قرار است به پیروزی برسد در سطح جهانی معرفی و مطرح کنیم… و به قول مهدی افتخاری آخرین دیده بوسی را او با مسعود رجوی می کند.»
بنابراین بحث چیدن میوه است. خمینی ورجوی«دو خروس دریک کنام» ازهمان آغاز هدف کسب قدرت بود ولاغیر!.
پشت پرده نامه نگاری به رضا پهلوی
درهمین زمینه، پیام رجوی درزمستان سال۸۸ به رضا پهلوی نیز، همین معنا ومفهوم را دارد. درواقع پیام رجوی به رضا پهلوی نیست. مخاطب اصلی امریکاست، که ازطرف رجوی برغم بمباران وکشته ها و مجروحین و خلع سلاح ومحاصره قرارگاه وبازداشت تا تعیین تکلیف موقعیت مان درعراق! وبرغم اینکه تا روزهای پایانی حاکمیّت صدام رجوی یک سیّدالرئیس ( صدام)می گفت وده سیّد الرئیس ازدهانش می ریخت!. امّآ هنوز صدام دستگیر واعدام نشده، رجوی پیشاپیش یک لگدی به قبری که هنوزدرآن جا نگرفته بود، انداخت. درهمان اوّلین نشست با تلطیف بیان، امریکا را«صاحبخانه جدید» معرفی کرد؟!. تابدینوسیله زمینه های حضور ما درعراق بلحاظ استراتژیکی تداوم داشته باشد.
واکنش اعضای سازمان به این پیام درهم ریختن وگریه واشک بدلیل پیشنهاد رجوی به رضا پهلوی بود واینکه برای همیشه از رهبری کنار خواهد رفت … سپس رجوی اهداف نامه اش رادرنشست اشرف توضیح داد وگفت:« بابا من جایی نرفتم، همین جا هستم وخواهم ماند، همه مطمئن شدند که اینکار سیاسی بوده، وبه هیچ وجه به واقعیّت نخواهد پیوست. امّآ واقعیت چیست؟ بهترین واقعیّت همیشه بیان خود رجوی است. او رضا پهلوی را «نیم پهلوی»، وبا لحن تمسخربا کسر ب «بِچِهٔ شاه» یا «طولهٔ شاه» نام می برد. ویا بهنگام عصبان بودن اورا « کُره خر» خطاب می کرد…همین اشارت کافیست، تا مخاطب اصلی پیام به رضا پهلوی فهمیده شود.
۱۳- مریم:« مقاومت ایران از ۱۶سال پیش با تصویب طرح جبهه همبستگی ملی برای سرنگونی استبداد مذهبی اعلام کرده حاضر به همکاری با همه نیروهای جمهوریخواهی است که به نفی کامل رژیم ولایت فقیه التزام دارند و برای یک ایران دموکراتیک و مستقل و مبتنی بر جدایی دین از دولت مبارزه میکنند.
شورای ملی مقاومت از ۴دهه پیش، به دوراز لفاظیهای رایج سیاسی، قیمت یکایک کلمات و مصوبات و تعهدات خود را با رنج و خون بسیار پرداخته است.»
پاسخ: مخاطب طرح جبهه همبستگی نمایشی برای امریکا وشخصت های خارجی است ونه طیف ایرانیان ومردم. طرح جبهه همبستگی ملی برای اولین باردرسال ۱۳۷۳بدنبال شکستی بود که دامنگیررجوی شد. پیش ازاین خود «رجوی» ۵سال درغرب مهرباطل خورده بود.
ضرب المثل به آن نشاني که خودم آمدم دوغم ندادي ، نوکرم مي آيد ماستش بده!
پس ازچندین مانور نظامی درسالهای ۷۲به بعد، مانورسیمرغ در۳۰ خرداد ۷۳ بزرگترین مانور ارتش آزادیبخش با حضور رجوی وخبرنگاران برگزارشد. اما پس ازآن هم هیچ تحولی درباره سفرمریم درخارجه ومواضع دولت ها وکانالهای آنها صورت نگرفت. این به معنی شکست چنین آلترناتوی بود که برای همین موشک استراتژیک رئیس جمهور را پرتا ب کرده بود.
دومیّن اعلام جبهه همبستگی ملی ناشی ازفشارهای دولت صدام بود.
دیدارحبوش ورجوی دراواخر سال ۲۰۰۰ یک سند تاریخی است
و
پشت صحنه و حقایق دیگری …
دیدارحبوش ورجوی دراواخر سال ۲۰۰۰ یک سند تاریخی است. این سند حاوی نکاتی است که بدون آگاهی به پشت صحنه آن( اشرف) بصورت یک بعدی فهم می شود. واینکه چرا رجوی ناچار است برای اثبات داشتن پایگاه اجتماعی به صدام، به شیوه قاچاق انسان بصورت گسترده روی بیا ورد. برغم اینکه چنین نیروهایی معضلات بسیاری درتشکیلات ایجاد می کردند که تنها با تهدید وارعاب، سرکوب وزندان وشکنجه و…می توان ازپس آن برآمد. برغم نوک کوه یخی که ازحقایق درتشکیلات می دانیم ودرست به همین دلیل مانع ازآن می شدند. حقایقی که ازجدا شدگان درآلبانی شنیده ایم، خود زوایای بسیاری ازاین سند تاریخی را برملا می کند. قسمتی از« دیدارحبوش ورجوی دراواخر سال۲۰۰۰ » را ذیلاً می آورم:
«… حبوش: من راجع به این موضوع میخواهم صحبت کنم چون به عملیاتی که میخواهیم پیرامون آن بحث و بررسی کنیم ارتباط دارد.
در حزب بعث ما تجربههایی داریم، به حکم تجربه عملیات مبارزه مخفی را همیشه عنصر معین و کمک کننده میدانستیم نه هدف اصلی جهت تغییر رژیم، من الان با شما برادر مسعود به عنوان میهمان و بازدید کننده صحبت نمیکنم و شما را به عنوان عضو فرماندهی حزب بعث عربی سوسیالیستی میدانم. از این رو هر چه دارم برای شما مطرح خواهم کرد، این دیدگاه من است نه آقای رئیس جمهور و نه رهبری حزب بعث، من اینجوری فکر میکنم، وقتی که میگوییم «ما» منظور مجاهدین است. حبوش رو به اطرافیان میکند و میگوید: لطفاً اگر اشتباه گفتم حرف مرا تصحیح کنید. ما خیلی روی عملیات تأکید داریم، به طوری که ظاهراً با آن زندگی کرده ایم، شما برادر مسعود اگر اشتباه کردم حرف مرا تصحیح کن، طوری به عملیات نگاه میکنیم که ظاهراً فقط این اقدام است که رژیم آخوندها را سرنگون میکند. آنچه من جهت تغییر دادن رژیم آخوندها و ملت مسلمان ایران که یک ملت برادر و دوست باشد، به آن امید بستهام و شما به عنوان مجاهدین خلق که فرماندهی حزب بعث و رهبری عراق به آن امید بستهاست، این است: هنگامی که شما حکومت را در دست بگیرید، مدت زمان طولانی گذشته است و مجاهدین خلق پرچمدار چالش و جهاد حقیقی علیه رژیم بودهاست. وقتی وضعیت را بررسی اطلاعاتی میکنیم و به خصوص از زمانی که ریاست سرویس را به عهده گرفتم، احساس میکنم که مجاهدین خلق خیلی روی عملیات تکیه میکنند، البته درست است که در زمینههای فرهنگی و عقیدتی و ایدئولوژی نیز کار میکنید و فعالیتهایی در صحنههای اروپا، پاریس و… دارید و من هم از راه مشاهده و خواندن گزارشهای شما با آن فعالیتها آشنا هستم. ولی احساس میکنم که محور کار شما عملیات است، خود جنابعالی گفتید که هفتم ژوئن روز انتخابات ریاست جمهوری در ایران است و شما میخواهید روی عملیات تکیه کنید تا روند انتخابات را به نفع خودتان تغییر بدهید، آیا ما باید فقط از این روش استفاده کنیم و بر آن تکیه بزنیم؟ حتماً شیوههای متعدد دیگری هم بایستی باشد. این عملیات باید در خدمت آن خط سیاسی باشد نه این که یک عامل اضافی باشد، باید عامل تأکید کننده و تضمین بخش باشد، شما به عنوان یک مجاهد خلق در سازمان مجاهدین خلق و ما به عنوان سرویس اطلاعاتی عراق نباید فقط در زمینه عملیات با هم همکاری کنیم. بلکه برای مثال باید با هم همکاری کنیم تا یک جریان جدیدی را بوجود آوریم و یا سازمان مجاهدین خلق فکر بکند که با چه جناحی از جناحهای ملی ائتلاف کند یا در مرحله تاکتیکی یا در مرحله استراتژیکی، و این دیگر به خود شما مربوط است.
… آن چیزی که من میخواهم بگویم این است که باید روی مردم تأثیر بگذاریم، ما چیزی را از شما پنهان نمیکنیم، برخی از عملیاتهایی که مجاهدین خلق انجام میدهند (این را قبلاً هم به تو گفته بودم) باعث برانگیختن درد و شِکوه و انتقاد مردم میشود و در برخی دیگر خوشحالی به وجود میآورد و شاید بعضیها از این عملیات پشتیانی و حمایت کنند.
آن چیزی که من میخواهم بگویم این است که بایستی از تمام اطراف و جنبهها فشار وارد بیاوریم و عملیات [تنها] یکی از عوامل فشار میباشد، قبل از این که سراغ عملیات شهری برویم باید یک سری محاسبات را انجام بدهیم که آیا منافع و ضررهای آن را محاسبه کرده ایم یا خیر.
آن چیزی، آن محاسباتی که برادر مسعود و فرماندهی حزب بعث باید در رابطه با این عملیات به عمل آورند به این شرح است:
برای چه مدتی در این شهر باقی خواهیم ماند؟ چه دستاوردهایی در سطح اجتماع خواهیم داشت؟ آیا تجربه عراق دراشغال شهرها را مد نظر قرار داده ایم؟ آیا وقتی آن شهر را اشغال میکنیم، تأسیسات حیاتی آن را تخریب میکنیم و سپس از آن خارج میشویم و در نتیجه یک حالت نارضایتی در مردم آن شهر به وجود میآوریم یا آن شهر را اشغال میکنیم و در آن مستقر میشویم؟ عملیات روی شهری که پایگاه مورد اطمینان مجاهدین خلق است، آیا تأثیری روی امنیت عراق نخواهد گذاشت؟ چرا که به هر حال امنیت عراق همان امنیت مجاهدین خلق است، آیا اشغال این شهر باعث خواهد شد تا یکسری از گروههای داخل این شهر، شهرهای دیگر را به اشغال خود درآورند و اشغال این شهر توسط مجاهدین باعث تشویق آنهاست یا این که وقتی وارد شهر میشویم باید شهید بدهیم و سپس از آن شهر خارج شویم؟ با توجه به این که در حال حاضر سلاحهای پیشرفتهای در اختیار ایران است و سلاحهای جدیدی نیز خریداری کردهاست، آیا آخوندها اقدام به نابود کردن ستونی که وارد شهر شده نخواهند کرد؟
این سؤالهایی است که باید به آن پاسخ داده شود، تمام این جوانب را باید بررسی کنیم تا به نتیجه مطلوب برسیم، در این بحث این مطالب را مد نظر بگیرید و بدانید که من با شما هستم، شاید برادر مسعود بگوید این اقدام (که قبل از انتخابات باشد یا بعد از آن) فعلاً مناسب نیست، آیا اشغال این شهر باعث تقویت بنیادگرایان (محافظه کاران) یا اصلاح طلبان خواهد شد؟ شاید اشغال این شهر باعث تقویت و غلبه یک جناح علیه جناحی دیگر در انتخابات شود شما قبلاً به من گفته بودید هر کس که در انتخابات پیروز شود، در نهایت دشمن است، آیا این مسئله محاسبه شده است؟
من جواب میخواهم، آیا اقدامات دیگری موازی این عملیات انجام داده اید؟
آیا احزابی را که میتوان با آنها ائتلاف کرد و قادرند روی انتخابات تأثیر بگذارند، شناسایی کرده اید؟
آیا فقط میخواهید انتخابات را به هم بزنیم یا این که روی انتخابات تأثیر بگذاریم؟
حبوش: بر میگردیم به بحث عملیات
….
مسعود رجوی: طبعاً آنچا شما گفتید کاملاً منطقی است، ولی من بیشتر از این را از شما انتظار داشتم و اگر این نبود که ملاحظه وقت شما را میکنم، در این مورد ساعتها برایتان با جزئیات توضیح میدادم و به سؤالاتی که ممکن بود آن را مطرح نکنید پاسخ میدادم. بنابراین ابواحمد را مسئول کنید که همین ابهامات را رفع کند، در ضمن اگر چند دقیقه اجازه بدهید میگویم که ما استراتژی داریم که جامع جمیع وجوه سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و…. است.
حبوش: من میخواهم حرف شما را قطع کنم و بگویم که من میدانم که در سطح دانشجویان و بازرگانان و کسبه طبقه متوسط افرادی در داخل ایران دارند فعالیت میکنند.
مسعود رجوی: ما میخواهیم بگوییم که آنها چه چیزهایی کم دارند….
حبوش: میخواهم بدانم نیروهایی که در داخل دارید، چقدر میتوانند بدون انجام عملیات روی انتخابات تأثیر بگذارند؟ این سؤال من است، عملیات را کنار بگذارید، ما میدانیم چه تأثیری دارد…. فعلاً عملیات را کنار بگذارید ما میخواهیم بدانیم که مجاهدین چقدر میتوانند روی روند انتخابات تأثیر بگذارند؟
مسعود رجوی: این مثل غذایی است که گوشت نداشته باشد، یعنی فقط سالاد داشته باشد….
حبوش: خیر، خیر اگر فرضاً این عملیات انجام شد، آیا نیروهایی که در داخل دارید فعال خواهند شد؟
مسعود رجوی: طبیعی است.
….
حبوش:ما در گذشته یکسری عملیات انجام دادیم، مثلاً عملیات سالهای ۱۹۹۹ و ۲۰۰۰ و یا سال ۱۹۹۸، این عملیات چه تأثیراتی روی تشکیلات شما در داخل گذاشت؟.
مسعود رجوی: ۱) بی ثباتی رژیم را برای تمام مردم بر ملا کرد ؛ ۲) تضادهای خودشان (رژیم) را تشدید کرد ؛ ۳) نیروهای ما را فعال کرد ؛ ۴) مردم ایران را رادیکالیزهتر کرد، یعنی به میزان زیادی پروژه استعماری را برای این که آلترناتیو آمریکایی بیرون بیاید، سوزاند.
حبوش: آیا پس از آن عملیات، علائمی دال بر پیوستن مردم به مجاهدین مشاهده کرده اید؟.
مسعود رجوی: قطعاً بیایید به ارتش آزادیبخش و ببینید برادران ابواحمد و…. میدانند تعدادشان زیاد شد.
حبوش: درصد میخواهم، آیا یک جهش کیفی داشتید؟
مسعود رجوی: آری
حبوش: خوب است، من همین را میخواهم. (حبوش از ابواحمد سؤال میکند)، چند درصد افزایش نیرو داشتند؟
ابواحمد: آمار داریم که تعدادی از نیروهایشان از داخل آمدند و در اینجا به سازمان پیوستند و ما مقایسه یا آمار راجع به افراد جدید نداریم.
حبوش: نخیر، من میخواهم یک مقایسه و آمار داشته باشیم که آیا وقتی عملیات انجام میشود تعداد نیروهای پیوستی زیاد میشود و وقتی عملیات کم میشود به تبع آن پیوستن نیروها نیز کاهش مییابد.
مسعود رجوی: به شما عدد دادم، فقط از منطقه شمال دستگیر شدگان فقط ۱۲۰ نفر بودند فقط منطقه شمال، یعنی این ۱۲ برابر سال قبل است، آن چیزی که من برایتان خواندن فقط حرف ما نبود….» پایان متن دیدارحبش ورجوی
همین جاست که سوال اصلی درموردجذب اینگونه افراد مطرح می شود. برغم شرایط ودلایلی که حاکی از این بود که عملاً راه سرنگونی بسته بود. علت نیازمندی سازمان به اینگونه نیروها چیست؟!. درواقع گفتگوی مسعود رجوی با حبوش ـ رئیس سرویس کل اطلاعات رژیم صدام در پاییز سال ۱۳۷۹نیزدرهمین رابطه قابل فهم وبررسی است. مسعود رجوی تقاضای پیگیری و تحویل گیرفتن دونفر ازمجاهدین اشرف را، که توسط جلال طالبانی به گروگان گرفته شده اند را با حبوش مطرح می کند. امّا برای قدرت نمایی ونشان دادن پایگاه اجتماعی وابعاد بالای پیوستن نیروها به مجاهدین و ورودی ارتش آزادیبخش، آماری بسیار مبالغه آمیزی می دهد که خودش هم خوب می داند اساساً چنین آماری قابل تدّقیق وبررسی نیست ؟!.
مسعود رجوی به حبوش می گوید: «…اگر طالبانی فقط با ما دشمنی نمیکرد، عملاً برای ما خیلی با ارزش بود، حداقل اگر بین ما و دشمن ما بی طرف بود، خوب میشد. در تابستان گذشته، دست کم ۱۲۰ نفر از کسانی (مجاهدین) را که میخواستند از طریق منطقه تحت کنترل او از داخل ایران به عراق بیایند دستگیر کرد.»
کاراطلاعاتی رجوی، برای فریب حبوش
با خواندن این قسمت از دیدار رجوی وحبوش، برایم خیلی عجیب بود که رجوی تا این حد به آنها دروغ بگوید. درواقع رجوی می خواهد بدین وسیله به حبوش و صدام القاءکند که تنها از طریق یک مرز کردستان عراق وآنهم از بخش تحت کنترل بسیار محدودجلال طالبانی، که دشمن سازمان است وبا رژیم آخوندی همکاری می کند. در سه ماه تابستان،۱۲۰ تن را بهنگام پیوستن به رجوی وقرارگاه اشرف دستگیر شده اند!. تا بدین وسیله حبوش هم جواب سوالی که قبلا درباره میزان جذب نیرو وپایگاه اجتماعی سازمان کرده بود را بگیرد!. درخت گردکان به این بزرگی ، درخت هندوانه الله و اکبر…! .زیرا برای دریافت ۵۰میلیون هزینه سالانه و… از صدام، نیازمند این آمار وارقام است. این بحث آنقدر عجیب است که حتّی رجوی در طی این سالیان هرگز ازچنین موضوعی با ما درنشست های خودش صحبت نکرده بود. نه بدلیل اینکه مسئله امنیتی است! . بلکه بدلیل این حقیقت عریان که، همه ما می دانیم چنین آماری (۱۲۰نفر درعرض۳ماه تابستان فقط از سمت کردستان ومحدودهٔ جلال طالبانی ) آنقدر مضحک است که رجوی می فهمد نباید چنین آماری از پیوستن نیروبه ما بدهد. ونمی توانست برای ما چنین لاف و گزاف بیاید. راستش اگر باخودش بود و امکانش بود خیلی هم دلش می خواست که بگوید، حقیقت این است که ما آنقدرطی این سالیان درعراق نیروی جدید ندیده ایم که به افراد باسابقه حضور۱۰ سال درتشکیلات، هنوز می گوییم ،نیروهای جدید الورود؟!. اگراین سیل ورودی که ۱۲۰نفردرتابستان در یک منطقه کردستان عراق حقیقت داشت، دیگر نیازی نبود سازمان بدنبال شکار افراد معتاد – درمانده از فقر وبیکاری و لمپن و حتی عناصر زورگیرومحکومین فراری… باشد. کما اینکه درسالهای پس ازصدام هم هدف جذب نیرو، نه سرنگونی، بلکه ایجاد زنجیره وحلقه ایی انسانی درگرداگرد رجوی و برای حفاظت رهبری درشرایطی که حفاظت وکنترل اشرف به دست امریکایی ها افتاد. وازطرفی صرفاً نمایش پایگاه اجتماعی سازمان برای زدوبند های سیاسی بود ولاغیر!.
اگرچه موضوع بحث قاچاق انسان است، امّا درابتدای متن مذاکرات، حبوش روی کارسیاسی واجتماعی داخل ایران ومردم بعنوان استراتژی تأکید می کند! وکارنظامی را اقدامی تاکتیکی می داند.
حبوش تأکید برائتلاف باسایرسازمانها وگروهها واحزاب می کند. ورجوی پس ازاین دیداربازطرح «جبه همبستگی ملی» را مجدّداً اعلام می کند.
این رانه رجوی، بلکه صدام وحبوش روی میزقرارمی دهند. والّا برای ما دردرون تشکیلات محرزبود که ماهیچ اعتقادی به تشکیل جبهه همبستگی ملی نداریم. مگراینکه جبهه همبستگی ملی، مشابه شورای ملی مقاومت، مطلقاً درچهارچوب رجوی عمل کند!. رجوی ومسئولین به طنزوتمسخرمی گفتند: کدام حزب وسازمان وگروه وشخصیت مبارز؟. هرکسی هم که مبارزباقی مانده درشورای ملی مقاومت است!.
سومیّن اعلام جبهه همبستگی ملی ناشی ازاستیصال وزمین گیرشدن درترانزیت لیبرتی، دست بدامن ایرانیان شدن وهمچنین پیام به امریکا است.
سوال اینجاست که وقتی رجوی در۱۲آبان ۱۳۹۳ پس ازلجن مال کردن آقای باستان سیر ویک شورایی دیگر، می گویید :«جدایی از سازمان وشورای ملی مقاومت، بمعنی پیوستن به رژیم است، استعفاء ازیکی، استخدام دردیگری ورژیم است!». شما تمام«دنیا» را، دررهبری عقیدتی خود تان خلاصه می کنید!. با چنین رویکردی، پس به چه دلیل بازهم درسال ۹۴ جبهه همبستگی را اعلام می کنید؟!. معنا ومفهوم همبستگی کجا؟ ووابسته وتُفیلی شما بودن، کجا؟!. راستی کفگیر به کجای دیگ خورده ؟!. چون دو سال قبل هم جبهه همبستگی را اعلام کرده بودید؟. چرا هرزمان به تنگنا می خورید، درسیاست شما جایی هم برای ایجاد جبهه همبستگی بازمی شود؟!. سوال ما بعنوان اعضا، درون سازمان این بود که: مگرسازمان می تواند با دیگران همبستگی ایجاد کند؟!. پس حرفهای شما درباره همین شوراییها که درنشست ها می زنید چیست ؟.
البته بعداً در توضیح به خود ما می گویید :«ما جبهه همبستگی را اعلام می کنیم که بعد بهانه نگیرند و دست ما پُرباشد.»(برعلیه شان استفاده کنیم)!.
اما چهارمین طرح موضوع جبهه همبستگی ملی، خواسته آقای جولیانی و…است:
سایت سازمان مجاهدین خلق
اهدای مدال ایران آزاد به شهردار رودی جولیانی
1397/01/04
شهردار رودی جولیانی:
«میخواهم به شما بگویم که تغییرات در واشینگتن بسیار هیجانانگیزند. شما دیدید که روی همین سن، البته همچنین در پاریس، اما اینجا من را یاد پاریس میاندازد، شما جان بولتون را دیدید؛ جان بولتون را بهخاطر دارید؟ او مشاور امنیت ملی پرزیدنت ترامپ خواهد بود.
فکر میکنید او نظرش را تغییر داده؟ خیر، اتفاقاً اگر جان بولتون بر سر یک چیز مصممتر شده باشد، ضرورت تغییر رژیم در ایران است و اینکه باید توافق اتمی را به آتش کشید و شما باید مسئولیت این کشور را برعهده بگیرید، همراه با متحدان دموکراتیک و حتی مخالفان دموکراتیک؛ این همان چیزی است که ما میخواهیم، دموکراسی همین است.»
جولیانی برای یابوی جاه وتوتالیتاریسم روضه همراهی با متحدان دموکراتیک و حتی مخالفان دموکراتیک! می خواند وتأکید می کند:« این همان چیزی است که ما میخواهیم، دموکراسی همین است!.»
درحالیکه سخنرانی مریم ازالف تا یای آخرین توتالیتاریسم و خودمحوری مخوف ایدئولوژیک را بازتاب میدهد. نیش عقرب اقتضای تمامیت خواهی وسرنوشت محتوم دگردیسی مریم ورجوی است، والّا درمیدان دمکراسی، باید ازعرش وآسمان پایین آمده وکناردیگران بنیشیند.
خانم رجوی! همان طرح «جبهه همبستگی ملی برای سرنگونی استبداد مذهبی» درسه مادّه ویک تبصره که درتاریخ ۱۳آبان۱۳۸۱اعلام کردید نیز، ناشی ازپس لرزههای ۱۱سپتامبروانفجاربرجهای دوقلو وخواست دولت عراق بود که نشانه های آن دردیدارشما با ژنرال طاهر حبوش مسئول سرویسهای امنیتی دولت عراق مشخص است ( اسناد وفیلمهای افشاءشده پس ازسرنگونی دولت صدام) وجنبه واقعی وعملی ندارد ویک ژست سیاسی است تا کوششی ازجانب شما درجهت به اصطلاح ایجاد یک ائتلاف وسیع وگسترده ملی ومیهنی که تحرکی درجامعه ایران به وجود آورد. تا بدین وسیله درخواست حبوش انجام شود؛ برای گرفتن پول بیشترازدولت صدام واز طرف دیگراین طرح هیاهویی بود که اعضای شورای ملی مقاومت را نیزتا مدّتی سرگرم می کرد وبه دنبال شما می کشاند. به همین دلیل است که کسی این«جبهه همبستگی ملی»را جدی نمی گیرد وشما هم پیگیرآن نمی شوید؟! وخودتان هم بصراحت می گویید که:« به این وسیله (طرح ایجاد جبهه همبستگی)می خواهیم بهانه را از دست آنها( اضداد) بگیریم» به عبارتی موضعگیری «سیاسی» است!.
شورای ملی مقاومت، کپی برابراصل
حتّی جبهه همبستگی ملی پیشنهادی شما، همچون نوع مشابه آن شورای ملی مقاومت، که زیر چتررهبری و ولایت عقیدتی شکل بگیرد، چیزی نیست جزدُم ودنبالچهٔ بارکش غول بیابانی چونین، که به تقدیس جهل سازمانیافته نشسته است.
تمام چارچوبها وضوابط وآیین نامه های شورای ملی مقاومت تغییرکرد . فهمیدیم دیگر سازمان یک رای ندارد ،حق وتو وجود ندارد و…؟!.وقتی باستان سیر ونفردیگرازشورارفتند؛ رجوی گفت:« ما برای همین روزها درسالهای گذشته مجاهدین راوارد شورا کردیم که اگر میانه بازهاکنارکشیدند مجاهدین و شورا باقی بماند.» سوال اینست که شما چنین حرفهایی پشت شورامی زنید امّا بازدرسال بعد اعلام جبهه همبستگی می کنید. شما که نمی توانید نیروهای خود را نگه دارید و با سرکوب تشکیلاتی فضا رابسته اید را چه به اعلام جبهه همبستگی؟!.
«وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ» دکورو تزیین بالای سر مسئول شورای ملی مقاومت درسالن بهارستان بود.
« فَبَشِّرْعِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ.» شامل رهبری عقیدتی وفقاهتی نمی شود.
از شورای ملی مقاومت چیزی جز یک «شیر بی یال ودم اشکم» باقی نمانده است.
رجوی در سال ۶۱می گفت:« برای خیانت به اعتمادی که خمینی کرد ما می بایست درشورا چنین کاری می کردیم و سازمان با این وسعت و پایگاه اجتماعی وزندانی وشهیدانش یک رأی دارد وهر گروه یا فرد دیگر هم درشورا دارای یک رأی. این بهایی است که ما برای اعتماد ازدست رفته باید بدهیم.» اگر یک سازمان یا گروه مخالف مصوبه یاماده ایی باشد آن قانون ومصوبه تصویب نمی شود. به عبارتی چنین حق وتویی وجود داشت.
درسالهای ۷۲تا ۷۴ هنگامی که فرماندهان مجاهدین وارتش آزادیبخش را وارد شورا کرد وتوانست شورا ملی مقاومت راقبضه کند. این سوال برای من بود که آیا هرکدام از آنها صاحب رأی هستند؟. اگر چنین بود، دیگر شورا معنایی نداشت ودربست دراختیار مجاهدین بود وبلحاظ سیاسی ضربه ایی به اصالت ودموکراتیک بودن شورا بود. درقبال پرسش من،جواب دادند: نه، اینها صاحب رأی نیستند وسازمان یک رأی دارد!. درواقع سازمان نمی خواست ما دردرون تشکیلات متوجّه چنین قبضه کردن وتوتالیتاریسمی درشورا باشیم.
درسال ۱۳۹۱ درلیبرتی، سازمان کلاسهای سیاسی فشرده ایی برگزار کرد از جمله آشنایی با شورای ملی مقاومت واساسنامه ها و…، وقتی جهانگیر ( پرویز کریمیان) گفت: با ۵۳۰ عضو، هرفرد درشورا یک رأی دارد! من باورم نشد و همان قوانین سال ۶۱ را طرح کردم که سازمان فقط یک رأی دارد. جهانگیر گفت: نه! همین را که الآن می گویم درست است. من وجهانگیر برای مدّتی چشم درچشم هم بودیم زیرا خوب ذهن من رامی خواند. باورم نمی شد که سازمان درشورا هم بتواند چنین کاری بکند، زیرا دیگر شورایی باقی نمی ماند.
تمام چارچوبها وظوابط وآیین نامه های شورای ملی مقاومت تغییرکرد . فهمیدیم دیگر سازمان یک رای ندارد ،حق وتو وجود ندارد و…؟!.وقتی باستان سیر ونفردیگرازشورارفتند رجوی گفت :ما برای همین روزها درسالهای گذشته مجاهدین راوارد شورا کردیم که اگر میانه بازهاکنارکشیدند مجاهدین و شورا باقی بماند. سوال اینست که شما چنین حرفهایی پشت شورامی زنید امّا بازدرسال بعد اعلام جبهه همبستگی می کنید. شما که نمی توانید نیروهای خود را نگه دارید و با سرکوب تشکیلاتی فضا رابسته اید را چه به اعلام جبهه همبستگی؟!.
رجوی سال ۶۱ درآغاز کار چنین حرفهایی می زد. درست مثل قماربازی که ابتدا به حریفان پوئن می دهد و نقش بازنده را، برای ترغیب و جذب نیروها و افراد به «بازی» شورای ملی مقاومت بکشاند. امّا گسیل فرماندهان ارتش وقبضه شورا را، می توان درسخنان ۱۱آبان ۹۳ رجوی بخوبی فهمید حرفی را که رجوی می بایست همان اوّل درسال ۶۱بزند، درآخرکار درسال ۹۳زد. رجوی گفت:« وقتی اعضای مجاهدین را وارد شورا کردیم این نفرات برای روزی است که بورژوازی رفرمیست واستحاله چیان بروند!(درباره دکتر قصیم و روحانی وباستان سیر… صحبت می کرد.)
درشورای ملی مقاومت غیر از ۹۵درصد که اعضای مجاهدین هستند مابقی هم ازسمپاتیزانها ووابستگان آنها هستند. درشورا تنها مهدی صامع و وآقای منوچهرهزارخانی هستند. سامع بدلیل تأمین مالی توسط سازمان، کاسهٔ داغ تراز آش برای مجاهدین است! غیر طبیعی هم نیست رجوی هم بارها این را گفته ومی گوید که هزینه اورا ما می پردازیم. کما اینکه مریم درنشست های عمومی اشرف برای اینکه سازمان را به رخ همه بکشد درباره سامع و زینت میر هاشمی می گوید:« خانم زینت میرهاشمی همسر سامع بدلیل اینکه فرزند کوچکش سرپرستی می کند ونمی تواند برای نشست های شورا بیاید،( با تمسخر بچّه داری) چون دونفر بیشتر نیستند یکی ازآنها به نشست می آید دیگر درخانه بچّه نگهداری می کند.» درباره مهدی سامع هم چیزی نمی توان گفت جزجمله ایی ازاحمدشاملو: «سخت است فهماندن چیزی به کسی که برای نفهمیدن آن پول می گیرد.»
۱۴- مریم:« ما به پیریزی جامعةی فرا میخوانیم که تار و پودش آزادی، دموکراسی و برابری است. همچنین مرزبندی با استبداد و وابستگی و تبعیض جنسی و قومی و طبقاتی است. ما از برابری زن و مرد، از حق انتخاب آزادانه پوشش، از جدایی دین و دولت، از خودمختاری ملیتها، از تساوی حقوق سیاسی و اجتماعی کلیه افراد ملت ایران، از لغو اعدام، از آزادی بیان، احزاب، مطبوعات و اجتماعات، از آزادی اتحادیهها، انجمنها، شوراها و سندیکاها دفاع کرده و دفاع میکنیم.»
پاسخ: راه حل هایی که درسطح بسیار کوچک وبه صورت آزمایشگاهی(دراشرف ولیبرتی وآلبانی درحصاروسیاج ودیوارکشی ومنع تردّد به مقرها) به اجرامی گذاریم، تا درآینده درسطحی وسیعتر(ایران )به اجرا گذاشته وبه بار بنشانیم . باید این شرط مهم را دانسته باشیم که، درسطح گسترده هم ناچارهستیم از همان ابزار ومکانیسم ها استفاده کنیم، که دردوره آزمایشگاهی متکی به آنها بوده ایم!. ازواژه ها وتئوریهای همیشگی درپیام هاتان استفاده می کنم، یعنی ابزار«تیغ ، تیر، تبر، تپانچه». چون شما رهبری عقیدتی هستید ومن باید با پاهای شما راه بروم و همین ها را برروی مردم اجرا کنم!. کاش فرصت بود این داستان را بازمی کردیم ، که ازچه وسایلی وبه چه شیوه هایی استفاده می کنیم!.
«ریشه اعتقاداز آنجا خشک می شود، که بخواهیم تحمیلش کنیم.» برتولت برشت
۱۵- مریم:« در این مسیر، اولین گام، انتقال حاکمیت به مردم ایران است. با اتکا بههمین مردم و پایگاه مردمی است که میتوان از هرج و مرج و ناامنی بر حذر ماند.»
پاسخ: تنهاتهدیدی که برای هرج ومرج وجود دارد، ازجانب رجوی است وبس!. درآینده بیشتربه این موضوع خواهم پرداخت. اگرچه بنا به سخنانی که اینروزها ازشنیده می شود که مجاهدین جایگاهی ونقشی درآینده ایران ندارند، امّا باید گفت: دشمن اصلی مردم رژیم جمهوری اسلامی وتهدید درونی، رجوی وسازمان مجاهدین است.
۱۶- مریم:« بنابراین در رابطه با ایران، تا وقتی موضوع مقاومت و حق مقاومت و به رسمیت شناختن این مقاومت، وارد معادلات نشده، نمیتوان خسارتها و ضربات سیاست مماشات با فاشیسم دینی را جبران کرد.»
پاسخ: موضوع مقاومت و حق مقاومت ازآن مردم وبدست مردم بدست می آید. برسمیت شناختن این مقاومت( رجوی) هیچ ربطی به مردم ومبارزه وسرنگونی رژیم نداشته وندارد. به رسمیت شناختن ومشروعیت منوط به مبارزه وپایبندی به اصول دمکراسی است. سازمان مجاهدین درهیچکدام ازمؤلفه های ومبانی آزادی، دمکراسی، سکولاریسم وکثرت گرایی و…چه دردرون تشکیلات وچه درخارج تشکیلات کارنامه بشدّت سیاهی را یدک می کشد. چنین اولویتی مبنی بر«برسمیت شناختن این مقاومت» ویگانه آلترناتیو آن رجوی؟، محلی ازاعراب نداشته وندارد. کمااینکه مردم نیزیکبارازچنین نامی وحقی سخنی بمیان نیاوردند. این باج خواهی شگرد همیشگی رجوی است، اگرچه متوهمانه، اما درعمل دست پیش رامی گیرد که پس نرود.
۱۷- مریم:« به زنان شجاع ایران که همه جا پیشاهنگ و پیشرو هستند، درود میفرستم و درود به جوانان و اعضای کانونهای شورشی که در اسارت و زندان هم، با تأکید بر سرخترین نام، یعنی هویت مجاهدیشان، رژیم را وحشتزده میکنند.»
پاسخ: تشابه موضع رئیس جمهور برگزیده مقاومت با سید علی خامنه ایی، تمام کینه توزی این زنی است که مدعی است :« رئیس جمهوربرگزیده مقاومت» است. جمهوریعنی آحاد مردم ایران؟. درحالیکه تمام رسانه ها ایرانی وخارجی عکس آنها را بچاپ می رسانند وبسیاری ازدولت ها ازامریکا وفرانسه… موضعگیری کرده اند. مریم رجوی تنها ازاین مسئله تحت عنوان دستگیری «زنان بدحجاب »عنوان کرده وازهمه مهمتراینکه، نه خودش، بلکه اززبان شورای ملی مقاومت اطلاعیه صادرکرداست.
رادیو فردا۱۷ اسفند۱۳۹۶
خامنهای:« آن همه هزینه کردند که چند دختر روسری از سر بردارند.» «حجاب وسیله مصونیت زن است نه محدودیت»، «اسلام به وسیله حجاب در را بر روی این نقطه انحراف بسته است.»
دویچه وله:« خامنهای اعتراضها به حجاب اجباری را “کوچک و حقیر” خواند» «ما مفتخر به حجاب زنان ایرانی هستیم.»
مریم رجوی:« حجاب، همه چیز زن مجاهد است»،« حجاب اورا (زن ) ازهرگزندی حفظ می کند.»« اگرحجاب را اززن مجاهد بگیری هیچ چیزی برای زن مجاهد باقی نمی ماند.»
مسعود رجوی هم با اشاره به خانم صدیقه شاهرخی ( افسانه) اززنان ارشد شورای رهبری که کمی روسری اش را بالامی داد وموهای سفیدش مشخص بود، درنشست سال ۷۶ گفت:« نه خواهرمجاهد!، تا پایان عمرهم باید روسری داشته باشی وورسری رابالا نکشی، تا موهایت دیده شود!»
مهدی ابریشمچی درسال ۷۸ درالعماره وقرارگاه همایون با اشاره تلویحی به دختران میلیشیا( فرزندان اعضای سازمان که ازاروپا وامریکا به تشکیلات آمده بودند) می گفت:« نه خیر! لباس وروسری ارتش آزادیبخش اجباری است واین فرم فقط مختص زمانبندی کارروزانه نیست باید درهمه جا ودرهرشرایطی( روزهای تعطیل جمعه ) این فرم را حفظ کرد.»
دراین ۷ماه استیصال و شکست خامنه ایی وذلالت وکینه توزی مریم رجوی ازشکوه دختران انقلاب را شاهد هستیم ومریم رجوی اینک اززنان شجاع ایرانی سخن می راند، اما نامی ازدختران انقلاب وبی روسی وبی لچک نمی برد. زیرا دونگرش سراپا متفاوت ازهمدیکر را نمایندگی می کنند.
۱۸- مریم:«این تعهد همه ما و پیمان من و ما با ملت ایران است که همه چیز را در کفه قیام بگذاریم، هر ثانیه با قیام باشیم.»
پاسخ: بنابه اطلاع من وهمه افرادی که درآلبانی هستند مریم رجوی ۶ماه تمام همراه با سایرمسئولین سازمان سرگرم سرکوب ومحدودیت سازی برای اعضای خود درآلبانی هستند وکارپیش نمی رود ومریم بناچاردرگروه ها ی کوچک تر۱۰ نفره نشست برگذارمی کند. درثانی «همه چیز» راپیشاپیش همه مجاهدین باید همچون خودش( مریم) درکفه رهبری عقیدتی قرارمی دادیم.
درپایان شعری که درلیبرتی سروده شده را می آورم. ما سالیان است که معنای کوبش ثانیه های مریم رجوی را برمغز وروح ورانمان را حس کرده ایم:
“نه خشمی – که خنجری برای فتح ثانیه ها” ۱۰/۵/۱۳۹۲
زیر ضرب مهمیز ثانیه ها
در دقیقه های انقیاد زمان
بی آنکه عقربه ای
کوک فتح کردن باشد
به پیش می رویم
در ساعات صفر زمان
زین پس
زین تق تق و چکُش تکرار مغز ستیز
نه خشمی – که خنجری برای فتح
نفس ثانیه هایم باشد
ازکتاب:« قرارمان عشق بود، نه کین!»
هم میهنان عزیز ودوستان گرامی
تا پایان همین هفته سه گزارش از قاچاق انسان توسط زوج رجوی با فریب وعده کاروشغل، کسب پول، تهیه کیس پناهندگی، زن وحتی آموزش خلبانی و… وکشاندن جوانان درمانده ازظلم ستم رژیم جمهوری اسلامی به عراق واشرف و بستن راه برگشت آنان با تهدید وارعاب وتهمت زنی وزندان وشکنجه کردن آنان را ارائه می دهم.
اسامی ۴۰۵تن ازانسانهایی که توسط زوج رجوی وباند تبهکار بیت رهبر عقیدتی به اشرف قاچاق شدند.
عکس ۲۰۰تن ازافراد قاچاق شده همراه با نکات وتوضیحات کوتاه
همراه باگزارشی ازپدیده قاچاق انسان درسازمان مجاهدین خلق.
سوال:
آیا رئیس جمهوربرگزیده مقاومت ورهبریک مقاومت می تواند دست به قاچاق انسان بزند؟
آیا بقول مریم دراین سخنرانی:« بنابراین در رابطه با ایران، تا وقتی موضوع مقاومت و حق مقاومت و بهرسمیت شناختن این مقاومت، وارد معادلات نشده، نمیتوان خسارتها و ضربات سیاست مماشات با فاشیسم دینی را جبران کرد.»
آیا قاچاق انسان با فریب ونیرنگ حق مقاومت ورهبری است؟.
متأسفانه من دراین مقاله اززاویه سیاسی، پاسخ مریم رجوی را دادم. اما حقیقت این است که بحث سیاسی با رجوی ورهبری عقیدتی نداریم!. بحث فساد وجنایت وتجاوزوخیانت به مردم وبه نابودی کشاندن تمام سرمایه سازمان ومبارزه ومردم به چاه ویل خودشیفتگی جنون آمیزرهبری است که درسال ۹۴مدعی هستند:« رجوی، امام زمان است»
دراین مسیرمیدانم باید بی مهابا روشنگری کنم. هرگونه سکوت، هرگونه ملاحضات بظاهراخلاقی، بازدارنده ازمنافع مردم ومبارزه وکسب آزادی است. بیش وپیش ازاینکه گفتن وشنیدن این حقایق شرم آورباشد، انجام چنین عملی وادامه آن تا اینک وامروز!، شرم آوراست.
بجای اینکه به من ودیگران بگویند:« گفتن این حقایق بسود رژیم پلید آخوندی تمام می شود.» به رجوی بگویند:« این اعمال نامشروع وسراسرفساد وجنایت وتبهکاری تو، تنها بسود رژیم پلید تمام می شود.» کما اینکه چنین نیزگشته است. این خانه وبیت رهبری عقیدتی همچون هم سلف خویش ولایت فقیه، ازپای بست ویران است.
سایت حقیقت مانا- ۱۱تیر۹۷ – سیامک نادری
دیدگاهها بسته شدهاند.