در آستانه ۸ مارس، روز جهانی زن، هستیم. اکنون بیش از یک قرن است که ۸ مارس به مظهر آزادیخواهی و برابری طلبی بدل شده است. هر سال در این روز، یکبار دیگر جنبش آزادی زن و جنبش کمونیستی تعهد خویش را به مبارزه بی وقفه برای آزادی زن و برابری کامل و واقعی زن و مرد اعلام می کنند.
حدود دو قرن است که جنبش حقوق زن به شکل اجتماعی به میدان مبارزه برای برابری پا نهاده است. بیش از یک قرن از تعیین روزی بنام روز جهانی زن توسط جنبش کمونیستی می گذرد. اما هنوز زنان در تمام دنیا تحت ستم اند. به یمن مبارزات وسیع اجتماعی توسط جنبش آزادی زن و جنبش کارگری و کمونیستی در بخشی از جهان، در دنیای سرمایه داری پیشرفته، زنان به برخی از حقوق خویش دست یافته اند. این پیشروی، گرچه بسیار باارزش است اما اولا، در متن جهانی همچون قطره ای در اقیانوس است و ثانیا در همین کشورها نیز بخش وسیعی از زنان تحت ستم و تبعیض قرار دارند. خشونت و تجاوز هنوز یک وجه دردناک زندگی بخش وسیعی از زنان است. بعلاوه، علیرغم دستاوردهای سه چهار دهه اخیر، موقعیت بخش وسیعی از زنان از نظر اقتصادی و در بازار کار از مردان عقبتر است. دستمزد متوسط زنان حدود ٢٠ تا ٣٠ درصد از دستمزد مردان پایین تر است و دستیابی به برخی موقعیت های شغلی برای زنان بمراتب دشوار تر است.
علیرغم بیش از یک قرن مبارزه وسیع، توده ای و رادیکال علیه زن ستیزی و تبعیض جنسی، میلیون ها زن در جهان تحت خشونت عنان گسیخته دولتی، مذهبی و در نهاد خانواده قرار دارند. میلیون ها زن بویژه در کشورهای اسلام زده بشکل روزمره تحت اذیت و آزار ماموران مذهبی دولتی قرارمی گیرند؛ دولتهای سرکوبگر و زن ستیز بطور سیستماتیک از آزار جنسی و تجاوز بعنوان سلاحی برای به سکوت کشاندن زنان معترض و ارعاب علیه زنان استفاده می کنند. بعلاوه، زنان بسیاری روزمره قربانی خشونت باصطلاح “خانگی” توسط همسران، پدران، برادران و خانواده همسر خود هستند. از ضرب و شتم تا اسید پاشی و به آتش کشیدن سرنوشت بخش عمده زنان در دنیا را رقم میزند. قتل ناموسی، این پدیده قرون وسطایی هنوز هزاران قربانی از زنان میگیرد. به همت رشد و قدرت گیری جنبش اسلامی و جنبش های مذهبی، سنت های عتیق جنایت و زن ستیزی، همچون سنگسار احیاء شده است. شرمناک است، اما واقعیت دارد.
گفته می شود که مذهب و ارزش های کهن مردسالار مسبب موقعیت فرودست زن در جامعه امروز است. بعضا گفته می شود که مردان، بخاطر هورمون های “خشونت آفرین” شان مسبب این برده داری نوین اند. این ادعاها در مقابل واقعیت خشک و حساب دو دو تا چهارتای اقتصادی رنگ می بازند. در دنیای نوین، در قرن بیست و یک این نظام سرمایه داری است که دارد از بیحقوقی زن سود می برد؛ این بورژوازی است که جیب های خود را از قبل موقعیت تحت ستم زن در جامعه پرپول می کند؛ و این قانونمندی جان سخت نظام سرمایه داری است که بمثابه سدی محکم در مقابل دو قرن مبارزه اجتماعی برای رهایی زن قرار گرفته است. در جهانی که سود تنها محرکه آنست؛ در جهانی که حرص و ولع برای سود هر چه بیشتر بر آن حکم می راند؛ زندانها، پلیس و ارتش و یک دستگاه پیچیده ایدئولوژیک هر آن در صدد خفه کردن هر نوع گرایش انسانی برای تغییر و ایجاد یک دنیای بهتر است؛ ریشه ستمکشی زن و حاکمیت مناسبات زن ستیز و مردسالارانه را باید در مناسبات اقتصاد سیاسی جامعه جستجو کرد. این مناسبات است که مانع اصلی مبارزه برای آزادی زن و برابری زن و مرد است.
در این دنیای وارونه استثمار خشن، از مذهب و آراء عتیق برای عقب نگاه داشتن جامعه، تفرقه انداختن در میان انسان ها، سرکوب گرایشات و جنبش های اجتماعی برای رهایی و برابری با تمام قوا استفاده می شود. به جهان بنگرید که چگونه طی چهار دهه اخیر نقش مذهب در زندگی مردم افزایش یافته است؛ چگونه مذهب همچون دوران جنگ های صلیبی به کشتار انسان ها مشغول است؛ چگونه با ایدئولوژی مذهبی مردم را تکه تکه می کنند؛ چگونه با خلق یک جنبش سیاه تحت نام اسلام سیاسی، زندگی مردم یک منطقه وسیع را به ورطه نابودی کشانده اند؛ چگونه در بخشی از جهان که بیش از نیم قرن، نقش مذهب حاشیه ای شده بود، اکنون انواع و اقسام کلیسا، از کاتولیک تا ارتودوکس بجان مردم افتاده اند. چگونه ایدئولوژی یهودیت و اسلامی چندین دهه است که جنایت و جنگ و خونریزی را در بخشی از جهان مشروع و مقدس جلوه داده است. و کیست که نداند، مذهب یک ایدئولوژی تماما زن ستیز است. مذهب محصول دوران عتیق است. اما امروز این مذهب همچون بخش لایتجزای ایدئولوژی حاکم در خدمت حفظ این نظام و تحکیم و تشدید زن ستیزی است.
سرمایه داری ستمکشی زن را از جوامع پیشین به ارث برد و آنرا با نیازهای خود تطابق داد؛ اما در کنار آن تحرک و مبارزه برای آزادی زن و برابری زن و مرد نیز متولد شد. جنبش برای رفع تبعیض از زنان به همان جان سختی ستمکشی زن است. در تاریخ جوامع مدرن لحظات مهمی از مبارزات وسیع و توده ای زنان برای آزادی و برابری وجود دارد. مبارزاتی که تاریخ ساز و بیاد ماندنی هستند؛ جنبش زنان علیه تبعیض و برای حقوق برابر در اروپای غربی در قرن نوزده که به تعیین روز جهانی زن توسط جنبش سوسیالیستی زنان انجامید؛ جنبش آزادی زن در روسیه و شوروی بدنبال انقلاب اکتبر که دستاوردها و تاثیرات عمیق و گسترده ای داشت؛ و جنبش رهایی زن در اروپا و آمریکای شمالی در دهه ۶۰ میلادی مهمترین فصل های مبارزه بین المللی برای آزادی زن است. اکنون خاورمیانه و کشورهای اسلام زده به مهمترین کانون مبارزه برای آزادی زن بدل شده است.
جنبش آزادی زن در ایران همراه با بقدرت رسیدن رژیم اسلامی ابعادی توده ای یافت و وارد فصل جدیدی از حیات خود شد. این جنبش بویژه در دو دهه اخیر یک لحظه از تقابل با زن ستیزی اسلامی حاکم در کشور باز نایستاده است و به سمبل اعتراض به زن ستیزی و مقاومت در برابر مردسالاری بدل شده است. بحق می توان گفت که جنبش آزادی زن در ایران الگویی برای جنبش آزادی زن در منطقه و در برابر اسلامیست ها بدست می دهد. موقعیت زنان در ایران موجبات هشیاری و آگاهی زنان در کشورهای اسلام زده را طی خیزش های توده ای اخیر فراهم آورده است. مبارزه علیه اسلامیست ها، برای رفع تبعیض از زنان و سکولاریسم بویژه در مصر و تونس کاملا متاثر از شرایط زنان و جنبش آزادی زن در ایران است.
جنبش آزادی زن در خاورمیانه و آفریقای شمالی یک آنتی تز مهم و تعیین کننده ارتجاع حاکم است. جنبش آزادی زن یک رکن اساسی مبارزه برای آزادی، برابری و رفاه در این منطقه است. سال پیش همراه با بمیدان آمدن خیزش توده ای در ایران، زنان علیه حجاب اسلامی و بیحقوقی زن تحت حاکمیت رژیم اسلامی فعالانه بمیدان آمدند. روز ۸ مارس فرصتی مناسب برای اعلام تعهد به آزادی زن و برابری کامل و واقعی زن و مرد و تحکیم تلاش برای دستیابی به این خواست در یک جامعه آزاد و برابر است. بویژه در ایران در شرایطی که مبارزات طبقه کارگر و توده های زحمتکش و تحت ستم رژیم اسلامی را نشانه گرفته است، جنبش آزادی زن می تواند و باید با صفوف فشرده به این مبارزات بپیوندد. آزادی بی قید و شرط و برابری کامل و واقعی زنان تنها با سرنگونی حکومت اسلامی و ایجاد یک جامعه سوسیالیستی که هر گونه تبعیض و نابرابری را ریشه کن می کند، امکانپذیر است.
منبع:پژواک ایران
سایت حقیقت مانا
دیدگاهها بسته شدهاند.