دادگاه مرگ دیگر رازی سر به مهر نیست، اما سیاست انکار ادامه دارد زیرا کنکاش در کشتار ۶۷ با مشروعیت نظام جمهوری اسلامی گره میخورد. پرچم پرسشگری هنوز دست خانوادههاست. فرزندان جانباختگان چه میگویند؟
سه دهه پس از اعدام دستهجمعی زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷، پرچم دادخواهی، پیگیری یا پرسشگری هنوز دست بستگان و بازماندگان فاجعه است. مدافعان جمهوری اسلامی، همچنان این خشونت بیبدیل را اقتضای زمانه و انقلاب میدانند و عبور از ماوقع را توصیه میکنند.
دویچهوله پای صحبت فرزندان دو تن از اعدام شدگان نشسته است. این دو در باره انکار و سکوت دولتی یا “گفتمانهای نیابتی حقوق بشری” میگویند که چه بسا دو روی یک سکهاند: مهجور ماندن حقیقت.
شورا مکارمی، دختر فاطمه زارعی* است و امید منتظری، پسر حمید منتظری*. آنها به دو پرسش جواب دادهاند: آیا افکار عمومی در این سیسال از موضوع آگاه شده و اهمیت و حساسیت چنین احکامی را دریافته است؟ آیا موضوع از دایره خانوادهها و بازماندگان گذشته و در وجدان عمومی رسوب کرده است؟
شورا مکارمی – مردمشناس و پژوهشگر
روشنگریها آگاهیبخش بودهاند و به نظر من از حلقه خانوادهها فراتر رفتهاند. به خصوص پس از سال ۸۸ و گزارشهای بنیاد برومند و تلاشهای دیگر، خانوادهها حس میکنند چیزی که قبلا یک راز بود، حالا عمومیت بیشتری یافته و جامعه و رسانهها در بارهاش حرف میزنند. البته نمیتوانم بگویم مسئله به قدری وارد آگاهی جمعی شده که مردم با شنیدن واژههایی چون “کشتار زندانیان” یا “تابستان ۶۷” به این معنا میرسند.
سال قبل من در برلین در مراسمی حرف میزدم. جوانی ۲۰ساله از میان جمع گفت آهان، قتلهای زنجیرهای… به خاطر سناش نمیدانست پیشتر چه در جامعه ایران گذشته است.
موضوع اعدامهای ۶۷ یک خط قرمز است و با مشروعیت جمهوری اسلامی گره خورده است. خبر قتلهای زنجیرهای از همان ابتدا رسانهای شد اما ابعاد اعدامهای آن سال هنوز ناگفته مانده، چون سکوت برای حفظ این نظام لازم است. اگر روزی برسد که بتوان درون ایران در این باره حرفی زد، شاید بتوان درباره مشکلات دیگر هم حرف زد. آن روز، روزی است که مشروعیت جمهوری اسلامی زیر سوال خواهد رفت.
من هشت ساله بودم که مادرم اعدام شد اما از ۲۰ سالگی به بعد آگاه شدم چون به سنی رسیدم که مسئله را از نظر سیاسی درک کردم. خاطرات منیره برادران یا ایرج مصداقی به زبان فارسی نوشته شده بود و من نمیتوانستم آنها را بخوانم. وقتی در سال ۲۰۰۸ یا ۲۰۰۹ گزارش قاضی رابرتسون منتشر شد، تازه متوجه ابعاد قضیه شدم. برای همین معتقدم تا زمانی که فایلهای رژیم منتشر نشود، ما خیلی چیزها را نمیدانیم.
سیسال گذشته و هنوز خانوادهها مراسم میگیرند و فعالان سیاسی هم، خودشان به نوعی مثل خانوادهها شدهاند. باید امیدوار باشم که برای پنجاهمین سال یا شصتمین سال، مراسم عمومیتر باشد وگرنه تا زمانیکه یادمانها در دایره خانوادهها میماند، فقط مسئولیتی فردی برای حفظ یک خاطره میشود. این مسئولیت برای دوش ما خیلی سنگین است.
الان دیگر قبرها را از بین میبرند تا بیش از پیش انکار کنند. این وظیفه خانوادهها را بیشتر میکند. امیدوارم فرزندان من این بار را نکشند. کشتار ارمنیها در ترکیه صد ساله شد و یادمان و بزرگداشت و مراسم آن اتفاق با پنجاه سال قبل فرق دارد. تلاش زیادی شد برای اینکه کشور عامل این نسلکشی رسما معرفی شود.
من امیدوارم فرزندانم این بار را نکشند و روزی باشد که سیاست انکار ناکارا شود. باید از خط قرمزهایی که مشروعیت جمهوری اسلامی را حفظ میکنند، عبور کنیم. کسانی که فعالیت سیاسی یا تحلیل سیاسی میکنند باید بدانند اگر در باره موضوعهای گذشته نمیتوان بحث کرد و حرفی زد، در باره موضوع امروز هم نمیشود حرف زد.
——————————
* فاطمه زارعی، دبیر فیزیک، عضو جنبش معلمان مسلمان وابسته به سازمان مجاهدین خلق، در خرداد ۱۳۶۰ در شیراز دستگیر و به ۱۰ سال حبس محکوم شد. او را در تابستان ۶۷ اعدام کردند.
——————————
امید منتظری- روزنامه نگار
“حافظه جمعی” مفهومی نادقیق و اسطورهای است. از قضا همان عواملی که در شکل دادن به “افکار عمومی” نقش مؤثر دارد، در ساختن “حافظه جمعی” هم نقش بازی میکند. چرا که تصورات اجتماعی عموماً متأثر از ایدئولوژیهای مسلط و گفتمانهای غالب یک دوره است. یک کارکرد سرراست ایدئولوژی مسلط، عادیسازی و طبیعی جلوه دادن ارزشهایی است که آگاهی تاریخی و سیاسی ما را میسازد. بدین ترتیب، “حافظه جمعی” میتواند از طریق دم و دستگاههای ایدئولوژیک مانند دولت، نهادهای آموزشی و آموزشهای مذهبی دستکاری شود.
تا آنجایی که به ماجرای اعدامها و کشتار جمعی مخالفان در تابستان ۶۷ برمیگردد، تصور رسانهایِ غالب یا بر مبنای پروپاگاندای حکومت شکل گرفته یا تحت تأثیر گفتار نهادهای حقوق بشری است.
زمانی حکومت به طور ضمنی برای هوادارانش استدلال میکرد که مجاهدین مبارزه مسلحانه کردند و با دولت متخاصم عهد بستند. بدین ترتیب جمهوری اسلامی کل اپوزیسیون چپ را اعم از مسلح و غیرمسلح با فیگور مجاهدین تعریف کرد و کشتار را به زعم خودش مشروعیت داد. (کاری به این ندارم که این استدلال حتی برای مجاهدین هم درست نیست.)
بعدتر اما هرچه بیشتر جمهوری اسلامی مشروعیتش را از دست می داد، گفتار دیگری تبدیل به گفتمان غالب میشد: گفتمان حقوق بشری مسلط در جهان پس از ۱۹۹۱ و فروپاشی. گفتمان اصلی غرب علیه شوروی. گفتمانی که غرب به زور و ضرب “ان جی او”ها و جوایزش جا انداخت. گفتمانی که غرب به عنوانی ابزاری علیه دشمنانش استفاده میکرد.
برای این گفتمان حقوق بشری، ماجرای ۶۷ هم تا آنجایی اهمیت دارد که به عنوان یکی از مدارک “جنایت جمهوری اسلامی علیه بشریت” استفاده شود. اینکه اعدامیان که بودند، اهمیتی ندارد. در این گفتار، اعدامیان قربانیاند نه سوژه سیاسی و کنشگر چپ. این گفتمان حقوق بشری “ترند” امروز است.
تنها نقطه اتکا، تلاش خانوادههای خاوران است که در طول این سالها با کنش خودآیین شان به یک گور دستهجمعی معنا دادند. خانواده اعدامیان، «کشتار مخالفان در سال ۶۷ و دهه شصت» را به سیاهچاله در تاریخ معاصر بدل کردند. اصطلاح سیاهچاله به ما نشان خواهد داد که اگرچه این موضوع هنوز ناشناخته است اما واجد انرژیهای رها نشده بسیاری است. علاوه بر این، سیاهچاله هر عنصر سیاسی را در خود میکشد و از این رو حساسیت یا عدم حساسیت جامعه در برابر آن واجد اهمیت و معنا است. البته در این مورد هنوز میتوانیم بگوییم عدم حساسیت. اعتراف نومیدکنندهای است اما این ماجرا هنوز واکنش عمومی جامعه را بر نیانگیخته و جامعه خود را در برابر این کشتار پاسخگو و گناهکار نمیداند. این کشتار هنوز برای همان عدهای مسئله است که فاجعه کشتار در آنها ادامه یافته است.
در مورد اولویت؛ مسئله علیالحساب به لحاظ سیاسی اولویت نیست. به ویژه در فضای فعلی که انقلابیون بهمن، خاطیان بزرگ یک اشتباه تاریخی در سال ۵۷ به شمار میروند. اما طنز تلخ تاریخ اینکه این عدم حساسیت دقیقا در شرایطی رخ میدهد که نابرابری و فلاکت بیش از هر زمانی بر غیاب یک گفتار برابریخواه و عدالتطلب صحه میگذارد، غیاب آن کنشگرانی که برای عدالت اجتماعی مبارزه میکردند. بدین معنا، کشتار آن مبارزان و زندانیان سیاسی، “گذشته معاصر” ماست، گذشتهای که تأثیر آن در زمان حال همچنان امتداد یافته است.
………………………
*حمید منتظری، دانشآموخته رشته حقوق، به دلیل فعالیت در سازمان فدائیان (اکثریت) در مرداد ۱۳۶۵ دستگیر و در شهریور ۶۷ به حکم “هیات مرگ” اعدام شد. او در زمان شاه نیز چهار سال زندانی سیاسی بود.
- تاریخ 31.08.2018
- نویسنده مهیندخت مصباح
سایت حقیقت مانا
دیدگاهها بسته شدهاند.