شاید به جرات بتوان گفت یکی از بزرگترین دستاوردهای تاریخ مبارزات اجتماعی روشنگری است
روشنگری چیست؟
به تعریف ولتر روشنگری جرات بکارگیری عقل است. یعنی خود را از شر دگمها و تعصبات آگاهانه و ناآگاهانه رهانیدن و در هر مفهوم حتی ساده و پیش پا افتاده شک کردن و دوباره آن را برای خود و این بار با عقل خود به نقد نشستن
این چنین بود که غرب، بعد از انقلاب صنعتی توانست به یاری ایده های نو، افکار و اندیشه های کهنه و دگم ها را بشکند و طرحی نو در اندازد . طرحی دمکراتیک. اگرچه این مفهوم را وابسته به انقلاب صنعتی و زایده ی بورژوازی و به بیانی روبنای سیاسی نظام سرمایه می دانند ولی به هرحال مفهومی است نو و گامی است فراتر از گذشته و بی شک هر گام ترقیخواهانه ی دیگر می بایست از این نقطه و فرای این نقطه و نه با نفی آن ادامه دهد
این اندیشه با نفی دگماتیزم، زمینه های لازم برای رواداری و تسامح را فراهم آورد. در نقطه ی مقابل این رواداری، تفکرات ایدئولوژیک قرار داشت و دارد . تفکرات ایدئولوژیک ضمن اینکه به فرد چارچوب فکری مشخص می دهد و تمام حرکات و اصول فکری او را سمت و سو می دهد، به لحاظ شناخت شناسانه در این نکته مشترکند که همگی مدعی فهم کامل جهان هستند، ایده ای اساسا غیر دیالکتیکی و ارتجاعی و درعین حال وسوسه انگیز
کیست که از توان فهم تمام مسایل ناراضی باشد؟ وکیست که به تردید و شک ناشی از نسبی گرایی و اعتراف به ناتوانی به فهم پدیده ها راضی باشد؟ بخصوص وقتی که فرد خود را در قبال جامعه اش مسوول بداند و به دنبال راه حلی برای برون رفت از مشکلات باشد طبیعی است که به چنین ایده و ایدئولوژیی چنگ زند
اما چنانکه باز ولتر میگوید( وشاید در تاکید همان اصل روشنگری)
شک و تردید احساس خوشایندی نیست ولی ادعای یقین خنده دار است
این همه چیز را دانستن ، این به همه چیز اشراف داشتن و برای هر پدیده اجتماعی واقتصادی فرمولی ساده و اغلب تک مجهولی ارائه دادن شاید در نظر اول فریبنده به نظر برسد ولی از آنجا که پیامبران چنین ایده هایی به پیروان خود وعده ی درک همه چیز را و تحلیل همه ی شرایط را میدهند، وآنها را در قبال هر گونه نقد و انتقادی به باروی بی نیازی و عدم اعتنا مجهز می کنند، زمینه ی تئوریک نظامهای توتالیتر را در لایه های پایینی و عمیق خود و در مفاهیم شناخت شناسانه خود فراهم میکنند. بی نیازی به شنیدن دیگر افکار و همه ی حقیقت را در چنگ خویش داشتن، در همه ی ایده هایی از این دست، از مدینه ی فاضله ی افلاطون، تا نظامهای حکومتی مذهبی، تا نظامهای فاشیستی و مارکسیستی و….و تا آنچه در آینده میتواند بوجود بیاید، این ایده ها را، صرفنظر از تنوع و تفاوتها در یک چیز مشترک میکند و آنهم عدم رواداری و عدم تسامح است، که در هنگام قبضه ی قدرت سیاسی خود را در شکل نظامی توتالیتر و اقتدارگرا نشان میدهد . نظامی که به مدد اندیشه ی به اصطلاح جهانشمول خود این حق را برای خود قائل است که در جزیی ترین زوایای زندگی و فکر و ذهن مردمان کنکاش و نفوذ کرده وبه وعده ی بهشتی دوردست زندگی امروز آنان را به جهنم تبدیل نماید .
سایت حقیقت مانا -۷ شهریور۹۷
دیدگاهها بسته شدهاند.