«به باور این قلم زنده نگه داشتن گذشته ممکن است به پیشگیری از «بی رحمی» کمک نماید. گاهی آنچه برخی از دیگران انتظار فراموشی اش را دارند. اهمیت بسزایی دارد.که در برابر این انتظار ژاژ و بی هوده میتوان اعلام کرد که «چرا فراموشی نسبت به کشتار انسان ها؟ چه در آلمانِ زمان هیتلری و چه کشتار و نسل کُشی این سالیان(40سال) توسط فرقه تبهکاراسلامی در سرزمینمان»
اُسکار گرونینگ (96 ساله)، گروهبان حزب ناسیونال سوسیال کار آلمان موسوم به« اس اس »که طی سالهای( 1942 تا 1944) میلادی دراردوگاه کار اجباری آشویتس آلمان نازی در لهستان مشغول به خدمت بود، اکنون با درخواست عفو خود در دادگاه در تلاش است به عنوان نگهبان سابق این اردوگاه مرگ از محکومیت خویش به عنوان شریک جرم قتل و کشتار انسان های دربند این اردوگاه جلوگیری کند!
مادامی که گذشته و حال جدا و منفک از یکدیگر باشند؛ دانش گذشته استفاده ی چندانی برای زمان حال ندارد. اما تصورکنید گذشته در حال به زندگیاش ادامه دهد، تصور کنید گذشته، گرچه پیچیده درلفافی از زمان حال و در نگاه نخست، پنهان در زیر لایه ی ویژگیهای متناقض و برجسته ترِ حال، هنوز زنده و فعال باشد، آن گاه تاریخ نگار میتواند به همان نیکی که جنگلبانی تعلیم دیده با مسافر بیخبر ارتباط برقرار می کند، با افرادی که متخصص تاریخ نیستند ارتباط برقرار نماید! باور دارم که گذشته در خال زنده است. گذشته میتواند در کسوت خشم و دشمنی، در حمایت از مارپیچ نفرت قبیلهای در روایت های تاریخ نگاران و در خاطرات فردی به حیاتش ادامه دهد.
در معنای عام تر، تجربیات افراد از رخدادهای عمومی است که به افراد شکل می دهد. تاثیرجنگ بین الملل اول بر دیدگاههای «هیتلر» آشکارا روشن است. او از این امر خشمگین بود که جنگی که آغازش اورا در «اُودئون سپلاتس» به وجد آورده بود، با شکست و به نحوی تحقیرآمیز به پایان رسید. این باور او که این شکست ثمره خیانت بود و تجربه ی فردی اش از« گازسمی» نیز اورا به فکر انتقام انداخت.
به باوراین قلم زنده نگه داشتن گذشته ممکن است به پیشگیری از «بی رحمی» کمک نماید. گاهی آنچه برخی از دیگران انتظار فراموشی اش را دارند. اهمیت بسزایی دارد.که در برابر این انتظار ژاژ و بی هوده میتواند اعلام کرد که «چرا فراموشی نسبت به کشتار انسان ها؟» چه کشتار انسانها در آلمان هیتلری و چه کشتارو نسل کُشی این سالیان(40سال) توسط فرقه تبهکار اسلامی درسرزمینمان!
و این در حالی است که هیتلر درسخنرانی اش برای مردان «اس اس» که به لهستان میرفتند گفت:« مردان، زنان و کودکان را بی هیچ ترحمی بکشید!» او می گفت:« که این اقدامهای آنها فراموش میشود و تأکید کرد؛ اکنون چه کسی قتل عام ارمنی ها (24آپریل) را به خاطر می آورد؟» بین این جمله و آنچه [ در این سالیان فرقه تبهکار اسلامی در ایران نسبت به مردم روا داشتند] و نیز استالین که در هنگام امضاء احکام مرگ گفت شباهتهای هولناکی است. استا لین گفت:« ده بیست سال دیگر چه کسی این اراذل را به خاطر می آورد؟ هیچ کس. اکنون چه کسی نام بویارها را که ایوان مخوف کلکشان را کند به خاطر می آورد؟ هیچ کس!»
پس از گذشت بيش از نيم قرن، بايستی به استناد قوانین حقوق بین الملل در خصوص« جنایات جنگی»، متهمان را تك تك و به دلیل جرايم ارتکابی اشان، محاكمه نمود. افزون براين، هم اكنون نيز مسئولان «جنايات جنگى»، درست مانند زمان نازيها خود را بيگناه، قربانی رژيم و مهره ی بی اختياری در سيستِم حكومتى، محكوم ميدانند. آيا ميتوانيد تصور كنيد كه هرمان گورينگ مسئول كشتار ميليونها انسان در دادگاه نورنبرگ چه ميگفت؟ او ميگفت: نه جنگ را ميخواستم و نه در درگيری آن دخالتی داشتم. من هرچه از دستم برميآمد برای انجام مذاكرات و دوری از درگيری و جنگ انجام دادم».!
رابِرت جاكسون كه خود از قاضيان پايه يك و حقوقدانی در سطح بين المللی بود، پيش از تشكيل دادگاه، گفته و نوشته بود:« يك محكمه تنها زمانی مشروع و موجه است كه هيچ متهمی را پيش از اثبات جرم مقصر و محكوم نشمارد. او ميگفت تنها دادگاه ها نيستند كه بر قضيه ای حكم ميدهند، قضايا نيز با گذشت زمان درباره ی قاضيان داوری ميكنند. اشاره ی جاكسون به مجرمین و جانيان نازيسم بود. حتی آنها نيز بايد در برابر دادگاهی انسانی و قانونى، قرار ميگرفتند.»
جنگی كه ويرانيهای ناشی از آن، هنوز پس از شصت سال كاملاً محو و فراموش نشده است. وقتی درماه مِه (1945) ميلادى، شكست و تسليم بدون شرط نازيها اعلام شد، كشور آلمان، به اشغال چهار كشور امريكا، انگليس، فرانسه و اتحاد شوروى، درآمد. هيتلر به همراه معاونا نش هيملِر و گوبِلز وزير تبليغات و چند تن از نزديكانش خودكشی كرد، اما دستياران و دست نشاندگان درجه ی يك و دو او، خود را تنها مهره ی بی اختيار و اجرايی حكومت اعلام ميداشتند و هرگونه اتهامی به خود را رد ميكردند!
پيروزمندان بر نازيها، ميبايست پاسخی سنجيده و موجه به آن همه بيدادگری ميدادند. آنها ميبايست مسئولان اصلی كشتارها و جنايتهای جنگی را ولو نمونه وار، مييافتند و در برابر قانون و دادگاهی قانونی و انسانى، محاكمه ميكردند. شورويها ميگفتند بايد صد تن از رهبران بنام نازيها را دريك دادگاه صحرايی محاكمه و اعدام كرد. امريكايی ها اما ميخواستند رهبران سازمانهای وابسته به نازيسم مانند اِس اِس و اِس آ را محاكمه و محكوم كنند و سرانجام چرچيل بود كه ميگفت:« نبايد به اين هيولاها اجازه ی ارز اندام كردن در برابر عموم را داد بلكه بايد ايشان را فى الفور در پيشگاه جهانيان به جوخه ی اعدام سپرد». بدين ترتيب، شش ماه از پيروزی بر نازيها نگذشته بود كه چهار كشور پيروزمند، بر سر تشكيل دادگاهی فراكشورى، در شهر نورمبرگ آلمان به توافق رسيدند.
اين دادگاه نخست عليه( 24) تن از سران حكومت نازی ها، اعلام جرم كرد و از بيستم نوامبر (1945) رسماً به محاكمه ی متهمانی مشغول شد كه هركدام ارتش، تبليغات و دولت نازيها را نمايندگی مي كردند. روند محاكمات يازده ماه ادامه يافت. نورمبرگ همان شهری بود كه نازيها چند مجمع بزرگ حقوقی در آن تشكيل داده و قانونهای سركوبگر يهودى ستيزانه را در سال( 1935) در آنجا تنظيم و امضا كرده بودند.
ادعانامه ی دادگاه نورمبرگ به چهار جرم اصلی اشاره داشت:« توطئه عليه صلح و آشتی جهانى، طرح و اجرای يك جنگ تجاوزگرانه، زير پا نهادن حقوق و قوانين جنگی تا حد جنايتكارانه و جنايت عليه انسان و انسانيت». رابرت جاكسون دادستان اين دادگاه، در پاسخ به آلمانی هايی كه به كار محكمه ايراد ميگرفتند و آن را دست نشانده ی پيروزمندان ميخواندند گفت:« شاكيان اصلى، در نورنبرگ ننشسته اند، شاكی اصلى اين متهمان، تمدن و فرهنگ انسانی است. دادگاه نورنبرگ در پايان كار خود، دوازده تن را به اعدام محكوم كرد. نُه تن از متهمان حکم محکومیت زندان دریافت کردند و سه تن آزاد شدند.
استراتژی وکلای مدافع جنایتکاران
متن دفاعیههای وکلای مدافع سران نازی در این دادگاه بر دو پایه استوار شده بود: «ابتلا به فراموشی و مامور و معذور بودن». درحقیقت محاکمات نورمبرگ از آنجا که به دلیل دفاعی که ابتناء داشت بر «مامور و معذور بودن» مورد انتقاد شدید کارشناسان سیاسی و حقوقی قرار گرفت. با این حال از آنجا که به تنظیم و تصویب یک رشته پیمان های بینالمللی در خصوص« قوانین جنگی »، نسل کُشی و رعایت حقوق بشر انجامید، از اهمیت و برجستگی ویژه ای برخوردار است.
برای نمونه «رودلف هس»، یکی از کسانی بود که در جریان بازجوییها ادعا میکرد به “فراموشی کامل” دچار شده است. در یکی از صورت جلسههای مربوط به جریان رسیدگی به پروندهی او آمده است که گورینگ از او میپرسد: “به خاطر داری پیشوا در رایشتاگ گفت که اگر اتفاقی برای او افتاد، من جانشیناش خواهم بود و اگر اتفاقی برای من افتاد، تو باید جانشین من باشی؟” هس سر تکان میدهد و میگوید: “نه ذهنم تاریکه، همهش به کلی تاریکه”. او به حبس ابد محکوم شد و در سال( 1987) پس از نزدیک به (40) سال حبس با استفاده از سیم برق، خودرا در زندان اشپانداو در برلین حلقآویز کرد.
در حقیقت محاکمه ی سران رژیم هیتلری در دادگاه نورمبرگ نه تنها به حیث سیاسی از اهمیتی جهانی برخوردار بوده، بل، از منظر حقوقی/جزایی نیز در راستای گسترش امکانات دادخواهی نقشی راهگشا ایفا کرده و زمینه ی تشکیل دادگاه بینالمللی لاهه را فراهم نمود.
اسکار گرونیگ متهم به مشارکت در قتل بیش از سیصد هزار تن است. او به حسابدار آشوویتس معروف شده زیرا وظیفهاش ثبت و ضبط پول، جواهرات و دیگر متعلقات [منقول] زندانیان آشوویتس بود. وی تایید کرد که شاهد قتل عام در این بازداشتگاه مخوف بوده اما هر گونه مشارکت مستقیم را در قتل زندانیان را انکارکرده است. اما اکنون دادستان بر این باور است که« صرف حضور» در زمان قتل عام آشوویتس برای محکوم کردن او می تواند کافی باشد.
فراتر از این در خصوص گنجینه طلای نازی ها که شایع شده بود درپایان جنگ بین الملل دوم نابود شده، پیدا شده است. این گنجینه طلا که با قطار انتقال داده شده بود پس از هفتاد سال در لهستان پیدا شده است.
در این باره، به گزارش اسکای نیوز، در میان مردم محلی در شهر Walbrzych لهستان شایع شده بود که قطار حاوی طلا، جواهر و سلاح نازی ها با پیشروی نیروهای ارتش سرخ شوروی وارد تونلی در میان کوههای منطقه شده و هرگز از آن بیرون نمی آید. تونل هم بعدها پر شد و این افسانه نیز به فراموشی سپرده شد. اما اکنون دو مرد مدعی اند گنجینه قطاری نازی ها را یافته اند.
اکنون دو مرد آلمانی و لهستانی مدعی اند این قطار را یافته اند و خواستار 10 درصد از این طلاها بعنوان حق الکشف هستند. وکلای این دو مرد نیز به مقامات گفته اند طی سندی حقوقی ده درصد حق آنها را تضمین کنند تا این دو مرد نیز جای گنجینه را فاش کنند. یکی از مقامات محلی نیز به خبرگزاری ها گفته دولت، ارتش و وکلا با این دو مرد در حال مذاکره هستند.
این قطاراز طلاهای غارت شده توسط نازی ها پرشده و درحال عبور از شهر برسلائو بودند. این شهر اکنون با نام وروکلاو متعلق به لهستان است. مقامات رسمی لهستان هنوز در مورد یافتن این طلاها اظهارنظری نکرده اند.[1] [2]
اُسکار گرونینگ (96 )ساله، گروهبان حزب ناسیونال سوسیال کار آلمان موسوم به اس اس که طی سالهای( 1942 تا 1944 )میلادی درسن (21سالگی) در اردوگاه کار اجباری آشویتس آلمان نازی در لهستان مشغول به خدمت بود، اکنون با درخواست عفو خود در دادگاه در تلاش است به عنوان نگهبان سابق این اردوگاه مرگ از محکومیت خویش به عنوان شریک جرم قتل و کشتار انسان های دربند این اردوگاه جلوگیری کند! دراین رابطه وکلای گرونینگ، درخواستی را به دادستان تسلیم کردند که به موجب آن:« این نگهبان سابق اردودگاه آشویتس در سال( 2015 )برای این که در قتل سیصد هزار یهودی محصور در این اردوگاه مشارکت داشته، اعتراف کرده است. با وجودی که وی به چهار سال زندان محکوم شده، اما هنوز به علت فرآیند فرجام خواهی اش در پشت میله های زندان حاضر نشده است». البته درتاریخ (18،1،2018) تقاضای وی مبنی بر بخشودگی و اعلام دوباره ندامت از سوی دادستانی فدرال آلمان رد شد.
یکی از جملات او در این مصاحبهها به نخستین خاطره او از اتاقهای گاز برمیگشت: «در آن شب ژانویه سال (1943) برای نخستینبار دیدیم که یهودیان چطور به اتاق گاز فرستاده میشوند. صدای فریادهای وحشتزده آنها را در اتاق گاز وقتی درها به رویشان بسته میشد، میشنیدم.» اسکار گرونینگ به مدت دو سال، از سپتامبر( 1942 تا اکتبر 1944) در گردان “حفاظتی ارتش نازی” که به طور مخفف “اس اس” خوانده میشد، خدمت میکرد. گرونینگ خود را بیگناه میداند. او سال( 2005، نخستین محاکمه) تأکید کرده بود: «من هیچکس را نکشتم. من تنها چرخ کوچکی در ماشین مرگ بودم. من مجرم نبودم.»
پایان سخن
بدین اعتبار و بر اساس آنچه پیش گفته؛ امید است که وجود دادگاه های محاکمه ی مجرمان بینالمللی جنگی در دراز مدت حالتی پیشگیرانه داشته باشد و عاملی «امنیتی» برای قربانیان جنگی به شمار رود. بیش از شصت سال پس از تشکیل دادگاه نورمبرگ بر پایه اصول تشکیل و اجرای آن درلاهه، درپی محاکمه ی مجرمان جنگی است. افزون بر این جمهوری اسلامی نیز به دلائل گوناگون متهم به کشتاروجنایت علیه بشریت است. این اتهامات در برخی موارد جنبه مذهبی دارد مانند کشتارو نسل کُشی سیستماتیک اقلیتهای مذهبی/ بهائیان و در برخی دیگر به جیث سیاسی و گاهی هر دو. برخی از سیاستمداران متهم به جنایات جنگی هستند و این در حالی است که برخی دیگر از این فرقه تبهکار برای اتهامات تروریستی تحت تعقیب مراجع قضایی بینالمللی همانند «سازمان انترپُل» قرار دارند. شایسته یادآوری است که جمهوری اسلامی قرارداد عضویت در دیوان بینالمللی کیفری را رسماً نپذیرفته است. برخی این سیاست عدم پذیرش این فرقه تبهکار را نشأت یافته از هراس دولتمردان اسلامی از محاکمه دراین دادگاه می دانند. برای نمونه فرار «هاشمی شاعرودی عراقی، رئیس قوه قضاییه» در جمهوری اسلامی، امضاء کننده احکام مرگ بسیاری ، بیانگر هراس این فرد از دستگیری و محاکمه توسط این دادگاه بوده است.
منابع:
– کتاب نبرد من، ادولف هیتلر، تجدید چاپ 2016
– کتاب خاطرات اوا بران معشوقه هیتلر،1376
– کتاب انسانیت تاریخ اخلاقی سده بیستم،1392
نیره انصاری، حقوق دان، نویسنده، پژوهشگر و کوشنده حقوق بشر
18،1،2018 میلادی
برابر با28،10،1396 خورشیدی
منبع:پژواک ایران
سایت حقیقت مانا
دیدگاهها بسته شدهاند.