الف) نه به جمهوری اسلامی
امضاکنندگان این بیانیه، افراد و شخصیتهایی با گرایشهای مختلف سیاسی بوده و بخش قابل توجهی از تنوع سیاسی، اجتماعی، فرهنگی جامعه ایران را نمایندگی میکنند. بیانیه، شروع یک «کارزار» را اعلام و تاکید میکند: «این صدای مردمی است که عزم جزم کردهاند تا بساط جمهوری اسلامی، این مانع اصلی دستیابی به آزادی، رفاه، دموکراسی، پیشرفت و حقوق بشر را برچینند. گسترش کارزار «نه به جمهوری اسلامی» در پیوند با دیگر حرکتهای سیاسی و مدنی، نویدبخش همسویی و همگراییِ بیشترِ مبارزاتِ آزادیخواهانه و عدالتجویانه مردم ایران برای رهایی از حکومتی ضدبشری است.» بیانیه مردم ایران را فرا میخواند: «بیاییم خواست «نه به جمهوری اسلامی» را محور همبستگی ملی قرار دهیم.»
این بیانیه همزمان با «نه» به جمهوری اسلامی که آن را حکومتی ضدبشری میخواند، به آزادی، رفاه، دمکراسی، پیشرفت و حقوق بشر «آری» میگوید.
ویژگی و کارکرد این بیانیه در شرایط امروز
۱. اگرچه بخش بزرگی از مردم ایران در ۴۰ سال گذشته به حکومت اسلامی در ایران «نه» گفتهاند، اما تا کنون یک همبستگی فراگیر ملی گِرد این خواست شکل نگرفته است. به دلیل بیاعتمادی مردم به همدیگر و به دلیل بیاعتمادی عمومی به نیروهای سیاسی، مردم باور به خود و باور به اتحاد و همبستگی با همدیگر را از دست دادهاند. به باور من، جمع شدن مردم گِرد خواست اصلی و عمومی «نه به جمهوری اسلامی» میتواند طلسم ۴۰ ساله بدبینی و بیاعتمادی مردم به همدیگر را شکسته و یک کارکرد آن به لحاظ روانی میتواند تقویت اعتماد به نفس و روحیه همبستگی و اعتماد به همدیگر باشد.
۲. این کارزار خود را «بخشی از حرکتهای سیاسی و مدنی، مبارزاتِ آزادیخواهانه و عدالتجویانه مردم ایران» میداند. بدین ترتیب بر نقش تکمیلکننده خود در انواع ااشکال مبارزه که در داخل یا خارج از کشور در جریان است، تاکید میکند.
۳. امضاکنندگان گرایشهای مختلف فکری، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را نمایندگی کرده و ساکن در داخل و خارج از کشور بوده و برخی در داخل کشور، حتی در زندان هستند. این واقعیت نشاندهنده آن است که تجمع این افرد گِرد این خواسته، با پذیریش و قبول خطر بوده و نشان میدهد که آنها قبل از هر چیز نجات ایران را مورد نظر داشته و نه تمایلات شخصی یا گروهی خود را.
۴. در بین امضاکنندگان نام رضا پهلوی نیز به چشم میخورد. حمایت او از این کارزار، توجه طیف گستردهتری از مردم در داخل و خارج کشور را به آن جلب کرده است.
کمبودها
۱. در ۴۰ سال گذشته بسیاری حرکتهای اعتراضی، کارزارها و یا حتی گروههای سیاسی علیه جمهوری اسلامی شکل گرفتهاند اما ادامه پیدا نکرده یا بعد از مدتی از هم پاشیدهاند. این تجربه یکی از دلایل سیاستگریزی ایرانیان و بیاعتمادی آنها به نیروها و حرکتهای سیاسی است. حاصل این تجربههای شکستخورده، یأس و سرخوردگی عمیق اجتماعی بوده است. این سرخوردگی مستقیم به ادامه عمر رژیم کمک کرده است. نظر به چنین تجربه تلخ و حساسی، کارزار «نه به جمهوری اسلامی» باید بتواند با ارتباط با مردم و اعتمادسازی، مانع از یأس و سرخوردگی شده و جدی بودن خود و استمرار در «کارزار» و اهدافی که اعلام کرده را در عمل اثبات و فراتر از طرح فقط یک خواسته، آن را به یک سیاست و عمل مشخص تبدیل کند.
۲. از ویژگیهای هر نیروی دمکراتیک، شفافیت آن است. مشخص نیست ابتکار این بیانیه با چه فرد یا افرادی است، سازماندهی و هماهنگیهای آن چگونه انجام میشود و برنامههای آن برای گامهای بعدی چیست. برای مشخص شدن این پرسشها، این کارزار باید سخنگو یا سخنگویانی را به افکار عمومی معرفی کند.
۳. بیانیه در مورد جدایی دین و مذهب از حکومت سکوت میکند و در مورد حقوق زنان و «اقلیتهای» اتنیکی چیزی نمیگوید. اگرچه بیانیه بطور عمومی بر حقوق بشر تاکید دارد، اما در مورد مجازات اعدام سکوت میکند. نظر به آسیبهای عمیق روحی- اجتماعی مردم از حکومت مذهبی که به ویژه زنان کشور از آن رنج میبرند و نیز تبعیضِ ساختاری و عمیق در مورد حقوق همه اقلیتهای اجتماعی، و نظر به حساس بودن موضوع حقوق مردمان مختلف ساکن در ایران، لازم است تا در بیانیههای تکمیلی بر نکات زیر نیز تاکید شود: سکولاریسم و جدایی دین و مذهب از حکومت، برابری کامل حقوق زنان در همه زمینهها، برابری کامل حقوقی همه اتنیکهای ساکن در ایران، برابری حقوقی همه اقلیتهای جنسی و جنسیتی یا هر نوع اقلیت اجتماعی دیگر، نفی کامل حکم اعدام و هر نوع شکنجه، تنظیم سیاست خارجی بر اساس منافع ملی و پایبندی به همزییستی و صلح با کشورهای منطقه و جهان و محکومیت هر نوع تروریسم و مداخلهجویی سیاسی- نظامی.
یک پتانسیل بزرگ برای رهبری مبارزات عمومی علیه جمهوری اسلامی
۱. کارزار نه به جمهوری اسلامی به دلیل آنچه در بالا گفته شد، پتانسیل آن را دارد تا زمینه یک همبستگی ملی را فراهم و شورایی برای هماهنگی و همسویی نیروهای دمکراتیک ضد جمهوری اسلامی را شکل دهد. چنین شورایی میتواند محلی باشد از تجمع افراد و شخصیتها یا نمایندگان گروههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی که مبارزات اقشار و صنفهای مردم در سراسر ایران را هماهنگ و همسو میکند. لازمه چنین هماهنگی، اتحاد یا حتی ائتلاف نیروها نیست، بلکه میتوان بر روی شکلی از یک همکاری و همسویی و هماهنگیِ سیاسی توافق کرد تا بتوان در چهارچوب آن، هر زمان که لازم است با تمرکز بر روی یک خواست یا یک حرکت مشخص، اعتراضات ایرانیان در داخل و خارج کشور را منظمتر، هماهنگتر، سراسریتر، همسوتر و در نهایت موثرتر طراحی، برنامهریزی و رهبری کرد. اگر چنین شورایی تشکیل شود، میتواند در خارج کشور در ارتباط با رسانههای بینالمللی و پارلمانها و سیاستمداران نشان دهد که جمهوری اسلامی بیآینده بوده و مردم ایران تشکلی که خواستههای آنها را بازتاب داده و هماهنگ میکند یافتهاند. چنین تشکلی میتواند چند ضعف اساسی ۴۰ سال گذشته، یعنی نبود سازماندهی، نبود رهبری دمکراتیک و جمعی، نبود ارتباط داخل و خارج کشور و نبود هماهنگی بین نیروهای سیاسی مختلف را برطرف کند.
۲. در صورتی که در ادامه کارزار نه به جمهوری اسلامی یک شورای هماهنگی بطور جدی شکل گرفته و فعال شود، آنگاه لازم است تا طرح و برنامه خود برای دوره گذار را بطور کتبی و با جزییات اعلام و سخنگویان خود را نیز به افکار عمومی معرفی نماید.
کارزار نه به جمهوری اسلامی بطور واقعی میتواند شروع پایان رژیم را رقم بزند. همه فاکتورهای داخلی و خارجی و وضعیت مربوط به درون نظام، نشان میدهند که زمینههای چنین تغییری بیش از هر زمان دیگر مهیا میباشد. حرکتی که میتواند با گامهای کوچک، اما محکم و مستمر شروع شده و جلو رفته و با گسترس تدریجی خود، پایان جمهوری اسلامی را متحقق کند.
ب) رضا پهلوی
در لیست اولیه امضاکنندگان بیانیه «نه به جمهوری اسلامی» نام رضا پهلوی بدون هیچ پیشوند یا پسوندی توجه افکار عمومیرا به خود جلب کرد. روز بعد، عکسی ساده، همچون هر شهروند دیگر از او در شبکههای اجتماعی منتشر شد که نوشته «نه بر جمهوری اسلامی » را در دست گرفته است.
همزمان، انتشار بخشهایی از یک سخنرانی و پرسش و پاسخ با رضا پهلوی در شبکههای اجتماعی، توجه رسانهها و افکار عمومی به او را بیش از پیش برانگیخت. او در این جلسه با صراحت تاکید میکند که خود را یک دمکرات میداند، با پادشاهی موروثی مخالف و آن را تبعیضآمیز دانسته و شخصا جمهوری را بر پادشاهی ترجیح میدهد. او بر پرنسیبهای شخصی و پایبندیاش بر دمکراسی و حقوق بشر تاکید کرده و از شنوندگانش میخواهد به انتخاب او و به حقوق بشر او و خانوادهاش احترام گذاشته و از او انتظار نداشته باشند که بپذیرد «آقابالاسر» دیگران شده و یا به زندگی در یک قفس (کاخ پادشاهی) تن در دهد.
چند روز پس از انتشار این فایل صوتی، رضا پهلوی در مصاحبهای با کیهان لندن دیدگاه خود را در پاسخ به پرسشهای انجام شده، شفاف بیان کرد و از جمله گفت: «به عنوان یک دموکرات، باور به مقام موروثی و گزینش ژنتیک ندارم. در عرصه عمومیاین تبعیض مسلّم را رد میکنم. میراث، موضوعی مربوط به زندگی شخصی و روابط فامیلی است، نه امور دولتی و حکومتی.» رضا پهلوی در پاسخ به این پرسش که «اگر در فردای ایران رفراندمی برای انتخاب نظام جمهوری و پادشاهی باشد، رای شما به اولی خواهد بود؟» پاسخ میدهد: «به حقوقدانان جمهوریخواه و مشروطهخواه اجازه بدهید بهترین گزینههای خود را در پیشگاه مجلس مؤسسان که منتخب آزاد مردم خواهد بود ارائه دهند. آنگاه من میتوانم مثل همه ایرانیان رأی خود را بین معلومات، و نه مجهولات، بدهم.»
او تاکید کرد که مهمتر از شکل نظام، ماهیت آن است که مهم است. چه پادشاهی یا جمهوری، مهم دمکرات بودن نظام است.
رضا پهلوی ادامه میدهد: «ما باید بهروز شویم. امروز این امر بدون مشارکت همگانی ممکن نیست. حل سازنده اختلافات بدون داد و ستد پارلمانی بین نمایندگان راستین همه مردم ایران ممکن نیست. آنچه ضروریست همکاری حول هدف مشترک رسیدن به آن پارلمان است. امروز درماندگی در اختلافاتی که فقط در آن پارلمان میتواند حل شود، کمک به استبداد دینی است که هر روز ادامهاش به فقر، نارضایتی و حتی خطر تجزیه کشور اضافه میکند. به همین دلیل کمپین «نه به جمهوری اسلامی» نه تنها بسیار اهمیت دارد بلکه همزمان میبایست جامعه سیاسی و مردم ایران درباره محتوای آینده به بحث و گفتگو بپردازند تا بدانند وقتی به جمهوری اسلامی «نه» میگویند قرار است به کدام جایگزین «آری» بگویند.»
تاکید رضا پهلوی در گفتگو با کیهان لندن بر کارزار نه به جمهوری اسلامی، تاکید بر اینکه من هیچ مسئولیتی در آینده برای خود نمیخواهم و مخالفت با پادشاهی موروثی، این امید را در بسیاری بر انگیخته که شاید بتوان به دلیل حضور او در کارزار نه به جمهوری اسلامی، طیف متنوعتر و گستردهتری از افراد و نیروهای سیاسی را دور هم جمع کرد.
سخنان رضا پهلوی تحسینبرانگیز است
نفی پادشاهی موروثی از سوی رضا پهلوی نشاندهنده آن است وقتی او بر دمکرات بودن و مدافع حقوق بشر بودن خود به عنوان «یک پرنسیب شخصی» تاکید میکند، فقط یک ادعا نیست، بلکه او با این حرف و با تبعیضآمیز خواندن پادشاهی موروثی و با بیان اینکه نمیخواهد «آقابالاسر» دیگران باشد و همچنین نمیخواهد به دلیل فشارِ هواداران پادشاهی، به خودش و خانوادهاش نوعی زندگی بر خلاف میلشان را تحمیل کند، نشان میدهد به آنچه میگوید باور داشته و به آن پایبند است. رضا پهلوی با این سخنان نشان میدهد که در چهار چوب باورهایش، نمیخواهد اخلاق را از سیاست جدا کند. به باور من، این درجه از صداقت و پایبندی رضا پهلوی بر اصولی که ادعا میکند و صراحت در بیان آن با مردم، تحسینبرانگیز است.
انتقاد به رضا پهلوی
۱. رضا پهلوی در سالهای اخیر پیوسته از این حرف زده که برای خود در آینده بعد از جمهوری اسلامی نقش و مسئولیتی نمیخواهد. او میگوید حاضر است اگر دیگران بخواهند و به او مراجعه کنند، نقش هماهنگ کننده بین نیروها را به عهده بگیرد. اما او نمیگوید این نیروها چگونه باید به او مراجعه کنند، کدام نیروها؟ آیا اصلا تا کنون در این زمینه پیشرفتی انجام شده است؟ رضا پهلوی خود را دمکرات میداند، از مشخصههای دمکرات بودن، شفاف بودن، مسئولیتپذیری و پاسخگو بودن است. رضا پهلوی لازم است بطور شفاف به افکار عمومی در مورد اینکه چرا تا کنون این نقش «هماهنگ کننده» شکلِ عملی پیدا نکرده توضیح دهد. لازم است تا او بیلانی از اینکه تا کنون دیگران چه ارتباطاتی با او گرفتهاند، کدام نیروها و چرا موفق نبوده، ارائه دهد.
اینکه رضا پهلوی در آینده بعد از جمهوری اسلامی برای خود نقش و مسئولیتی نمیخواهد، انتخاب شخصی او و البته قابل احترام است. در حال حاضر اما، هنوز حکومت اسلامی حاکم بوده و موجودیت تاریخی، فرهنگی و سرزمینی ایران در خطر نابودی تدریجی قرار دارد. امروز اعتراضات مردمی نیاز به همراهی، همکاری، هماهنگی و رهبری جمعی نیروهای دمکرات دارد. با آنچه جمهوری اسلامی بر سرِ نیروهای سیاسی آورده و به دلیل کارنامه منفی گروهها و بسیاری از شخصیتهای سیاسی، بطور واقعی همگرایی عمومی در بین مردم بر روی یک فرد یا نیروی سیاسی معین، برای رهبری مبارزات علیه جمهوری اسلامی وجود ندارد.
زمانِ آن است تا برای نجات ایران، آنطور که رضا پهلوی میگوید خود را «بهروز» کنیم. باید اختلاف در برنامه، در عقاید، در سیاست با یکدیگر را بپذیریم، اما بپذیریم که با وجود اختلافات و برای نجات ایران با هم همکاری کنیم. پایه هماهنگی و همکاری باید باور و پایبندی عملی به دمکراسی و باور و پایبندی به حقوق بشر و منافع ملی ایران باشد. هر نیروی سیاسی یا هر شخصیتی که به عنوان آمر یا عامل دست در خون مردم نداشته یا در غارت اموال و سرمایههای کشور دخالت نداشته، باید بتواند به عنوان یک ایرانی در عبور از جمهوری اسلامی دخالت داشته و برای ایران آزاد فردا از حقوق شهروندیِ برابر برخوردار باشد. آنانکه در صفوف مخالفین جمهوری اسلامی در کارنامه سیاسی خود نقاط مبهم دارند اگر گذشته سیاسی خود و تشکیلاتشان را مورد نقد قرارداده و اگر مشخص است که به دمکراسی پایبند بوده و در عملِ امروز خود صادق بوده و منافع ملی ایران را بالاتر از منافع شخصی و گروهی خود میبینند، باید فرصتی تازه برای شروع دوباره داشته باشند. چهل سال گذشته کافی است تا بتوان بر اساس آن در مورد شخصیتها و نیروهای سیاسی و سابقه دیروز و امروز آنها به قضاوت نشست و دمکرات بودن یا نبودن آنها را محک زده و ارزیابی کرد.
به باور من رضا پهلوی در بین شخصیتهای سیاسی موجود بالاترین میزان شایستگی و محبوبیت مردمی و بالاترین میزان اعتبار را داراست. او نشان داده که به دمکراسی پایبند است و اینک که پادشاهی موروثی را با صراحت رد کرده است، میتواند حمایت باز هم بیشتری از طیفهای مختلف مردم و نیروهای سیاسی را کسب کند. چنین موقعیتی یک مسئولیتِ سنگین نیز متوجه رضا پهلوی میکند. امیدوارم او چنین موضوعی را به خوبی درک و فراتر از نقش منفعلی که تا کنون داشته، یک نقش فعال را عهدهدار شده و ابتکار عمل را به دست بگیرد. او میتواند به عنوان یک شهروند و یکی از امضاکنندگان کارزار نه به جمهوری اسلامی، شخصیتها و نیروهای سیاسی دمکرات را برای تشکیل یک شورای هماهنگی دعوت کند. شخصیتهایی چون نسرین ستوده، نرگس محمدی، محمد نوریزاد و امضاکنندگان بیانیه ۱۴ نفر در داخل کشور و از نظر من مسعود نقره کار، حسن شریعتمداری و رهبران شورای مدیریت گذار در خارج از کشور میتوانند هسته اولیه چنین شورایی باشند.
۲. رضا پهلوی باور و پایبندی به حقوق بشر را یکی از پرنسیبهای شخصی خود میداند. او بر همین اساس است که نقض حقوق بشر در حکومت اسلامی حاکم بر میهنمان را محکوم میکند. از او به عنوان یک شهروند ایرانی و یک فعال سیاسی که توان درک و تجزیه و تحلیل و نقد مسائل سیاسی و اجتماعی را دارد انتظار میرود سلسله پهلوی را نیز مورد نقد قرار دهد. اگر باور داشته باشیم که حقوق بشر، خودی و غیرخودی نمیشناسد، میتوان انتظار داشت که او ضعفها و کمبودهای حکومت پهلوی را نیز برشمرد. همانقدر که پیشرفتهای دوران پهلوی در ساختن یک ایران نوین و نسبتا مدرن ستودنی بوده و نقش رضاشاه و محمدرضا شاه در رسیدن به آن دستاوردها قابل ارج و احترام میباشد، نقض حقوق بشر و جنایتهای انجام شده در حکومت پهلوی اول و دوم نیز متوجه کلیت آن سیستم بوده، اما مسئولیت آن نهایتا با پادشاه است. نقد منصفانه و تاریخی حکومت پهلوی و بیان دستاوردها و پیشرفتها در کنار ضعفها، خطاها و جنایتها، چیزی از اعتبار رضا پهلوی نخواهد کاست، بلکه بر اعتبار او خواهد افزود.
۳. رضا پهلوی در نهم آبانماه ۱۳۵۹ آمادگی خود برای «قبول مسئولیتها و تعهدات خود به عنوان پادشاه قانونی ایران را اعلام و ادای سوگند بر اساس سوگندنامه موجود در قانون اساسی» را به شرایط مناسب در آینده موکول کرد.
همانگونه که پیشتر نیز گفته شد، از مشخصههای پایبندی عملی به دمکراسی، شفافیت و رفع ابهام در مورد تناقضاتی است که رفتارِ یک شخص یا یک نیروی سیاسی ایجاد میکند. اینک که رضا پهلوی، موروثی بودن پادشاهی را رد میکند، انتظار میرود که در مورد آن «سوگند» نیز با شفافیت و صراحت سخن گفته و آن را پس بگیرد. چنین اقدامی نشان دهنده پایبندی او به دمکرات بودنش بوده و در زمانهای که مردم بطور عمومی به شخصیتهای سیاسی به خاطر تناقض در حرف و عمل بدبین هستند، بر اعتبار او خواهد افزود.
پ) ما
منظور از ما، ما ایرانیان به صفت فردی و گروهی یا ما ایرانیان، به عنوان نیروهای سیاسی میباشد.
رضا پهلوی با بیان صریح و علنی اینکه «به عنوان یک دموکرات، باور به مقام موروثی و گزینش ژنتیک ندارم» یک گام بزرگ در «بهروز کردن» خودش برداشت. او در عمل نشان داد که منافع ایران را بالاتر از منافع شخصی خود و ادعای تاج و تخت پادشاهی میداند. حال این پرسش مطرح است که ما، ما ایرانیان به عنوان فرد یا گروه سیاسی، بعد از ۴۰ سال تا کجا «بهروز» شده، تا کجا از گذشته خود فاصله گرفته و تا کجا پرنسیبهای دمکراتیک را جایگزین افکار موروثی و سیاستهای ایدئولوژیکزده خود کردهایم؟
به باور من فایل صوتی رضا پهلوی و مصاحبه او با کیهان لندن، فقط بیان دیدگاههای او نیست، بلکه آن گفتهها، نقد یک تفکر (موروثی بودن پادشاهی)، نقد یک نظام سیاسی (آقابالاسری بر مردم: سلطنت یا ولایت فقیه و جمهوری اسلامی و هر نوع نظام غیردمکراتیک) و نقد یک سبک زندگی (زندگی در قفس طلایی کاخ سلطنتی) نیز میباشد. به باور من اگر هر کدام از ما نیز بتوانیم خود را «بهروز» کرده و نجات ایران را بالاتر از منافع شخصی و گروهی و بالاتر از دُگمهای فکری و سیاسی خود قرار دهیم، همبستگی ملی علیه جمهوری اسلامی میتواند سریعتر و قویتر شکل گرفته و همگی میتوانیم زودتر شاهدِ شروعِ دوره ایران بعد از حکومت اسلامی باشیم.
منبع: کیهان لندن
حقیقت مانا
دیدگاهها بسته شدهاند.