متاسفانه ما نه تنها تاکنون قادر نبودهایم اپوزیسیون واحد و مقتدری در خارج از کشور ایجاد کنیم، بلکه به دلائل بسیار و به علت وجود جاهطلبی و طلبکاری و خودبزرگبینی در برخی رهبران سازمانهای حقوق بشری ایرانیان و رقابتهای ناموزونشان با یکدیگر و “سیاست حذف” که سازمانها گرفتارش شدهاند، از این که جبههای واحد در زمینه حقوق بشر ایجاد کنیم، محروم ماندهایم. در نتیجه در روند مبارزات حقوق بشری خارج کشور، مدیریت واحد و سنجیده و رهبری شدهای نداریم.
مهرانگیزکار ۰۷ بهمن ۱۳۹۷
نسرین ستوده کجاست؟ در چه حال است؟ کسی میداند؟
سکوت سنگین ما نسبت به بیگناهانی که در شرایط دشوار زندان به سر میبرند و به علت وقوع رویدادهای ستمگرانهی جدید، در سایهی خبرها گم میشوند، خطرناک است و باید نقدش کنیم.
.
شبکههای اجتماعی لازم است رویکرد سنجیدهای نسبت به او و دیگر ستمدیدگان همیشه در مبارزه داشته باشند. باری دیگر نام نسرین ستوده را تکرار کنیم و حال و روز او را به پرسش بگذاریم.
این پرسشها در زمانی که وکیل مدافع دیگری به نام محمد نجفی را محکوم به ۱۷ سال زندان و شلاق کردهاند، باید هر روز طرح بشود.
در حال حاضر چند وکیل مدافع زندانیاند؟
چند وکیل مدافع با وثیقه ازادند؟
چند وکیل مدافع محکومیتهای ساختگی را در زندانها گذراندهاند و در خانهها حبس شدهاند؟
چند وکیل مدافع در مرکز پروندهسازیهای جدید قرار دارند؟
و …
کانون وکلای دادگستری چه میتواند بکند که توان انجامش را ندارد و چرا ندارد؟
این درجه از ناتوانی کانون وکلا به سمت و سویی میرود که فقط وکلای خاصی در صحنهی دفاع فعال بافی میمانند و مردم از وکلای شجاع و پرشور محروم میشوند.
البته اسماعیل بخشی و سپیده قلیان را باید روی دست بالا ببریم و از آنها بگوییم تا در شرایط بهتری قرار بگیرند، اما آیا همزمان نباید یاد کنیم از آنها که در سایه رفتهاند؟
آیا ما مسئولیت این سایهنشینی را احساس میکنیم؟
آیا این هم پارهای از سیاست سرکوب رژیم نیست که کارسازیاش میکند به زیان ستمدیدگان قدیمی تا آنها احساس تنهایی کنند و کمرنگ بشوند؟
متاسفانه هنوز نتوانستهایم سیاست حقوق بشری دقیقی با هدف تضعیف سیاست حکومتی که خصم حقوق بشر است تدوین کنیم.
باید چارهای اندیشید تا برخورد ما با قربانیان حقوق بشر نه تنها «موردی» که «عمومی» هم باشد.
پروندههای مطرح را به حاشیه نرانیم و به سیاست سرکوب و فراموشی رژیم مجال موفقیت ندهیم.
در این باره به «تئوریسین»های متبحر نیازمندیم. Activism (کنشگری) به تنهایی کارساز نیست.
زنان و مردانی که در دانشگاههای معتبر جهان درس حقوق بشر میخوانند و ایرانیتبارند، به کنشگران حقوق بشر ایرانی کمک کنند و با تزریق تئوری به روش کاری آنها، راههای بهتری پیش پا بگذارند تا این کمبودها به نفع جمهوری اسلامی ایران تمام نشود.
گفتوگو با مهرانگیز کار
زمانه پس از دریافت یادداشت مهرانگیز کار، وکیل دادگستری در ایران که اکنون در آمریکا اقامت دارد، پرسشهایی را با او در میان گذاشت تا با پاسخهای او موضوع فعالیتهای جامعه مدنی در مقابل نقض حقوق بشر در ایران روشنتر شود. به گفته خانم کار، نهادهای مدنی در ایران امروز، صرفنظر از اینکه آیا زیر کنترل حکومت کار میکنند یا -تا حدودی- آزادی عمل دارند، مطلقا قادر نیستند وارد چون و چراهای حقوق بشری بشوند.
او پشتوانهسازی تئوریک برای فعالیتهای مدنی در ایران را یکی از راههای مقابله با این وضعیت دانسته است.
■ زمانه: شما در یادداشتتان از یک سکوت سنگین صحبت میکنید. واقعا چنین سکوتی وجود دارد؟ مسائل آنقدر زیاد هستند که وقتی روی یکی از آنها تمرکز میشویم (مثلا دستگیری و شکنجه اسماعیل بخشی و سپیده قلیان)، مسائل مبرم دیگر کمی در سایه قرار میگیرد. آیا اینطور نیست؟
– بله همین طور است. این ویژگی حقوق بشری را در ایران پس از انقلاب از اصلاحات به بعد شاهد بودهایم. با شروع دورانی زیر نام اصلاحات در سال ۱۳۷۶ فضا تا حدودی باز شد و مطبوعات وابسته به این طیف حکومتی تا مدتها توانستند وارد بحث و گفتوگو درباره “حقوق متهم” بشوند و از برخی قربانیان نام ببرند. از همان هنگام تاکنون وقتی که یک شخص در مبارزات حقوق بشری چهره میشود و به صورت “ملی” و “بینالمللی”، روی آنتنها میرود، تنها عاملی که او را و آرمانهای حقوق بشریاش را و وضعیتاش در زندان یا بیرون زندان را در خبرها به حاشیه میبرد، ظهور یک چهرهی حقوق بشری جدید است که جاذبههایش به اصطلاح خبرها را میخورد و جا برای چهرههای پیش از او که همچنان در چنگال ناقضان حقوق بشر دست و پا میزنند، باقی نمیگذارد.
نتیجهی این روند را در رفتار ماهرانهی ضد حقوق بشری حکومت میبینیم.
طراحان برنامههای ضد حقوق بشر در کشور، زود به صرافت افتاده و این ویژگی را با هدف کمرنگ کردن قهرمانی شخصیتهایی که به شدت سر زبانها افتادهاند، مورد سوء استفاده قرار دادهاند.
من همواره از این ساز و کار که مثل حربه در دست حکومت افتاده، نگران بودهام.
■ به لزوم داشتن یک رویکرد سنجیده اشاره کردهاید. مشخصات چنین رویکردی به نظر شما چیست؟
– ما در بحثهای حقوق بشری کشورمان تاریخچهی غنی و پرباری پشت سر نداریم. جامعه مدنی نیرومند و مستقل درون کشور نداریم. جامعه مدنی که داشت توسط یک جناح شکل میگرفت و در امر حقوق بشر فعال بود به شدت سرکوب شد. نهادهای مدنی در ایران امروز، صرفنظر از اینکه به گونهای زیر کنترل حکومت کار میکنند یا تا حدودی آزادی عمل دارند، مطلقا قادر نیستند وارد چون و چراهای حقوق بشری بشوند. بنابراین امکانات ما همین نهادهای خارج از کشور و شبکههای اجتماعی و رادیو- تلویزیونهای فارسی زبان و در مجموع ماهواره و فضای مجازی است. از این رو علاقهمندی و آرزوی من برای “لزوم داشتن یک رویکرد سنجیده” به همینها محدود میشود.
درون حکومت که جواد لاریجانی و امثال او را داریم که از حقوق بشر و موازین جهانیاش بیزارند. بنابراین اگر حقوق بشر ایران تاکنون توانسته بود تبدیل به زنجیرهای به هم پیوسته و رسانهای و تحقیقاتی و آکادمیک بشود، با رهبری واحد و محدودیت زمانی برای رهبری، برنامه کاریاش تدوین میشد و متناسب با شگردهای جمهوری اسلامی، به صورت روزانه و هفتگی، کوتاه مدت و دراز مدت برنامهریزی میکرد و اجازه نمیداد در هنگامه گشایش پروندهای جدید با محتوای ظلم فاحش نسبت به یک یا چند چهرهی نوظهور مبارز، چهرههای دیگر به حاشیه خبرها رانده شده و جمهوری اسلامی تا مدتی از پاسخگویی نسبت به وضعیت آنها نفس راحت بکشد و هرچه میخواهد بر محدودیت آنها بیفزاید.
متاسفانه ما نه تنها تاکنون قادر نبودهایم اپوزیسیون واحد و مقتدری در خارج از کشور ایجاد کنیم، بلکه به دلائل بسیار و به علت وجود جاهطلبی و طلبکاری و خودبزرگبینی در برخی رهبران سازمانهای حقوق بشری ایرانیان و رقابتهای ناموزونشان با یکدیگر و “سیاست حذف” که سازمانها گرفتارش شدهاند، از این که جبههای واحد در زمینه حقوق بشر ایجاد کنیم، محروم ماندهایم. در نتیجه در روند مبارزات حقوق بشری خارج کشور، مدیریت واحد و سنجیده و رهبری شدهای نداریم.
■ گفتهاید کنشگری در زمینه حقوق بشر در میان ایرانیان با اندیشه نظری همراه نیست. منظورتان را در این مورد روشنتر میکنید؟
– در نگاه اول شاید به نظر برسد کنشگر حقوق بشر نیازی به آگاهی تئوریک در این زمینه ندارد و مهم نیست که تاریخچهی ایجاد حساسیتهای حقوق بشری در غرب را نشناسد و از روند تحولات آن در طول تاریخ بیخبر بماند. در پی این باور ساده است که کنشگر به تدریج که مشهور میشود بیشتر باور میکند که فعالیت حقوق بشری به اطلاعرسانی و انتشار “پتیشن” محدود میشود.
دانشگاههای غرب رویکردهای آکادمیک و تاریخی به موضوع دارند و هرگاه دانشجویان ایرانیتبار زمینهساز انتشار اندیشههای نظری آنها بشوند، کنشگران به احتمال در انتخاب شیوهها خلاقتر شده و این رویکردها را در کنشگریهای خود به کار میگیرند. تزها و پایاننامههایی که در این حوزههای آکادمیک مینویسند، در برگیرندهی نظریهها و رویکردهایی است که میتواند به حرکتها و کنشگریها اعتبار و قدرت بیشتری بدهد. ولی حتی استفاده از این رویکرد هم بدون وجود یک جبههی نیرومند حقوق بشری میسر نمیشود.
بحث وسیع است و به امید فرصتی برای گسترش آن، فعلا به همین اندازه که به بهانهی رویدادهای اخیر حقوق بشری وارد آن شدم اکتفا میکنم.
انتظار این است که ایرانی تبارهای جوان و متخصص در درس حقوق بشر از نگاه آکادمیک بیش از این ما را تنها نگذارند.
منبع : رادیو زمانه
سایت حقیقت مانا
دیدگاهها بسته شدهاند.