۰۸ فروردین ۱۳۹۸
پویا موحد
نرگس حسینی، یکی از دختران انقلاب، حتی پیش از دستگیری، تصمیم گرفته بود که وکالت خود را به نسرین ستوده بسپارد. دادستان تلاش شدیدی کرد (از جمله تهدید و ارعاب علنی در دادگاه) تا نرگس حسینی، دانشجوی کاشانی دانشگاه رشت، از کردهی خود ابراز پشیمانی کند. او بعداً در مصاحبهی خود اظهار داشت: «گفت اگر بگویی پشیمانام اتهام و وثیقهات را کم میکنیم. اما من گفتم کاری نکردم که پشیمان باشم. گفت خلاف قانون عمل کردی، گفتم من این قانون را قبول ندارم که خلافش عمل کرده باشم. در واقع خلاف قانونی عمل کردهام که قبولش ندارم. تأکید کرد که پس پشیمان نیستی؟ و من گفتم که نه! پشیمان نیستم. دیگر مستقیم به زندان قرچک رفتم.» قاضی خانم حسینی را مطابق تهدید خود به «تشویق به فساد و فحشا» متهم کرد، اتهامی که به تصریح خانم ستوده، از مصادیق آن گشودن خانهی فساد و فحشاست و تا ده سال حبس به دنبال دارد. ایراد چنین اتهامی سنگین به کسی که ده دقیقه بیحجاب بالای جعبهی برق ایستاده، نشانهی چیست؟
نسرین ستوده در دادگاه نرگس حسینی مدعی شد که در اصل جرمی واقع نشده است. طبق گفتهی او قانون زنان را به رعایت حجاب شرعی موظف کرده است. حجاب شرعی بر حسب فتوای بسیاری از فقها شامل پوشاندن موی سر نیست. در مواجهه با چنین استدلالی، حکومت ایران تصمیم گرفت که خود نسرین ستوده را از جمله به همان اتهامی متهم کند که نرگس حسینی را متهم ساخته بود: تشویق به فساد و فحشا. محکومیت نسرین ستوده به گفتهی عفو بین الملل «شدیدترین حکمی است که [حکومت ایران] برای یک مدافع حقوق بشر صادر کرده است.»
اما چرا قاضی پروندهی نسرین ستوده از بیان اتهامات او به طور علنی طفره میرود؟ قاضی پروندهی نسرین ستوده اعلام کرد که او به جرم اجتماع علیه امنیت ملی و اهانت به رهبری به هفت سال حبس محکوم شده است. رضا خندان، همسر نسرین ستوده، ضمن بیان کامل جزئیات حکم همسرش (که مشتمل بر دو پروندهی مجزاست که در اولی، به پنج سال محکومیت و حبس قطعی و در دومی به ۱۴۸ ضربه شلاق و ۳۳ سال حبس محکوم شده است که به دلیل قانون تجمیع، هفت سال از آن را باید در حبس بگذارند و به این ترتیب در مجموع دو پرونده باید ۱۲ سال در زندان بماند) اعلام کرد که توهین به رهبری اصولاً جزء اتهامات او نبوده است. قاضی پروندهی نسرین ستوده، که قاضی بسیاری از پروندههای سیاسی و عقیدتی دیگر نیز بوده، در دفاعِ آشکار از سرکوب جامعهی مدنی عموماً هراسی از خود نشان نداده است. اما نوبت که به گروهی از فعالان اجتماعی میرسد، که نسرین ستوده نیز یکی از آنهاست، گویا این آشکارگویی و بیهراسی به بیدقتی و مبهمگویی تبدیل میشود. گویا کنشهای این گروه از سنخیست که سرکوب آن دشوار و توجیه این سرکوب در برابر افکار عمومی حتی دشوارتر است.
چرا نسبت به گروهی از فعالان مدنی ایران که به مقاومت بدون خشونت اعتقاد دارند، کسانی مانند نسرین ستوده، نرگس محمدی، عبدالفتاح سلطانی و هزاران فعال مدنیِ دیگر که نامی به بزرگی این افراد ندارند، چنین واکنشهای خارج از تناسبی دیده میشود؟ حکم بیست سال حبس شاپرک شجریزاده به جرم برداشتن حجاب از چه چیزی حکایت دارد؟ صدها سال حکم حبس برای هموطنان بهائی به جرم علمآموزی به دانشجویان محروم از تحصیل چه معنایی دارد؟ شاید مشکل این است که رفتارهایی که سرسختانه سازنده هستند، میتوانند به دیگران هم سرایت کنند و ممکن است الهامبخش هزاران کنش اجتماعی دیگر شوند. این جرمیست که قاضی نمیتواند به آسانی به آن اعتراف کند.
چنین کاری، یعنی به چالش کشیدن علنی و همچنان سازندهی ساختار مزمن سرکوب در اجتماع، در کلام آسانتر از عمل است. فعالان مدنی ایرانی چون نسرین ستوده چگونه در این کار موفق شدهاند؟ او در رفتارهای خود به خوبی میان مبارزه با ستم و مبارزه با ستمگر فاصله میاندازد. شوربختانه، ستم نوعی رابطهی اجتماعیست که در بازآفرینی خود بسیار تواناست. حرکتهای بزرگ جمعی که با هدف صریح کنار زدن قدرتمندان و تصاحب قدرت شکل میگیرند، اغلب در ابتدای راه با انگیزهی عدالت و ستمزدایی آغاز میشوند اما به موفقیتی جز تسویهی حساب سرکوبگران جدید با سرکوبگران گذشته دست نمییابند. نسرین ستوده در مکالمات خود با موکلانش بارها به تلخی از این واقعیت شکوه کرده است که بعضی مراجعان دفتر وکالت، از او خواهان راههایی برای پارتیبازی و رشوهدادن هستند. در تأکید مکرر او بر این نکته میتوان این درک عمیق را ملاحظه کرد که بیعدالتی تنها حاصل بیانصافی و زشتکاری چند نفر معدود نیست، بلکه ساختاری عمیق و ریشهدار در جامعه است که عملاً به عدهای اندک، امکان اعمال بیعدالتیهای وسیع را میدهد. به همین دلیل دشمنی با این عدهی اندک، چارهای برای تناسباتِ سمجِ بیعدالتی در جامعه نخواهد بود. اما راز به چالش کشیدنِ ستم به نحوی سازنده چیست؟
حرکتهای بزرگ جمعی که با هدف صریح کنار زدن قدرتمندان و تصاحب قدرت شکل میگیرند، اغلب در ابتدای راه با انگیزهی عدالت و ستمزدایی آغاز میشوند اما به موفقیتی جز تسویهی حساب سرکوبگران جدید با سرکوبگران گذشته دست نمییابند.
اگر مثل نسرین ستوده، هویت عمیق انسانی شما به شما اجازه نمیدهد که نسبت به سرکوب ساکت بمانید حفظ پاکیِ درون از گزند نفرت و انزجار چالش بزرگ بعدی شماست. درک اینکه شخص ستمگر هم به اندازهی خود ما (و البته به شکلی نامسئولانه و ناموجه) قربانی این سامانهی ناسالم اجتماعیست و نفرت ورزیدن به او یا صدمه زدن به او، خارج از موازین عدالت، نمیتواند چرخ بیعدالتی را بشکند، کوششی سترگ است. ماندلا، الگوی بزرگ مبارزهی بدون خشونت، چنین میگوید: «نفرت ورزیدن مانند خوردن سم است به این امید که این سم دشمنانت را نابود کند.» این گفته جوهرهی نهایی تروریسم در همهی اشکال خود است. پرورش تدریجی و طولانیمدت همین نهالهای خشم و نفرت، وقتی عاقبت شعله کشید، در دههی شصت در ایران توفانهایی تاریک به بار آورد. مسئولیت کسانی از ما که سالها تخم نفرت و کینه در دل دیگران کاشته بودند را در این ماجراها نمیتوان نادیده گرفت. امروزه هم بخشی از شعلههای چنین حجم تاریکی در فضای مجازیِ فارسیزبان شعله میکشد.
اما نسرین ستوده بارها نشان داده که برای تسلیم نشدن در برابر سرکوب، لازم نیست خود را به دست نفرت بسپاریم. او همیشه میتواند راه سازندهی جایگزینی پیدا کند. در کنشهای نسرین ستوده برای رفع بیعدالتی، نه نشانهای از چنین نفرت و انزجاری دیده میشود و نه نشانهای از تسلیم نسبت به خواستههای سرکوبگران. در مراسمی که با حضور مادر ستار بهشتی و وکیل او گیتی پورفاضل برگزار شد، نسرین ستوده تأکید کرد که در دفاع از کسانی مانند ستار بهشتی به هیچوجه دچار خشم و انزجار نسبت به خاطیان نیست، اما در عین حال تأکید کرد که به عنوان یک وکیل نباید اجازه دهیم که حق چنین کسانی پایمال شود. کاری که او انجام میدهد انتقامگیری یا دشمنیورزی نیست، بلکه انجام وظیفهی وکالت بیتوجه به هزینههای سنگین آن برای خود است.
نسرین ستوده به ما میآموزد که مقاومت سازنده، در پی دشمنی و ویرانی نیست؛ و لزوماً کنشی سازنده و نشئت گرفته از عشق به زندگی، به همنوع و به آیندهای شکوفاست. مقاومت سازنده در پی آن است که زندگی جاری باشد، و رفتار منطقی و اخلاقی و والا بیتوجه به هزینههایش استمرار یابد. چنین مقاومت سازندهای برای تکتک ما در هر روز ممکن است؛ کافی است با نیروی بزرگ درونیمان لحظهای سرکوب را نادیده بگیریم و قدم سازندهای برداریم. احتمالاً همهی ما چنین تجربههایی داریم. یک وقتی در زندان، این احساس به من دست داد که شادی درونیام میان تاریکی نفرت و اندوه در حال ناپدید شدن است. در حالت استیصال و تفکر، به این نتیجه رسیدم که برای زنده نگه داشتن هویتم، باید کار مثبتی برای دیگران و برای امیدهایم انجام بدهم. شروع به آموزش زبان به کسانی کردم که بعدها دوستانم در باقی دوران حبس شدند و کلاسها برای ماهها به طور منظم ادامه داشت. آنها، که همگی زندانیان عمومی بودند، نمیدانستند که من به آنها بیشتر نیازمندم تا آنها به من. مقاومت سازنده فرایند بزرگی از کارهایی به همین کوچکی و سادگی است. بعدها وقتی شنیدم که چگونه با کمک و تشویق نسرین ستوده، نازنین دیهیمی، همدم و دوست جوانش، در زندان نمایشنامهای را با کمک زندانیان زن به اجرا در آورده، میتوانستم شدت نیروی زندگی را در هر دوی آنها احساس کنم. به گفتهی ماندلا: «بعد از آزادی، از همیشه مطمئنتر شدهام که سازندگان واقعی تاریخ مردان و زنان معمولی کشور ما هستند.» پافشاری نسرین ستوده بر ادامهی مقاومت خود به قیمتی گزاف، نماد و الهامبخش این مردان و زنان است.
در ایران شکلی از خشونت و نظامیگری مبتنی بر نفرت به عنوان شجاعت تقدیس میشود. اما مقاومت سازنده نیازمند شهامتی به مراتب بیش از نفرتورزی است. تک تک ما در موقعیتهایی قرار میگیریم که باید بر سر اصول درست و اخلاقی خود بمانیم و با سرکوب مواجه شویم، و یا آنکه برای حفظ امنیت خود پا بر اخلاق و اصول خود بگذاریم. در زمانی که نسرین ستوده بر سر مقاومت در برابر اجبار غیر قانونی چادر با مسئولین زندان درگیر شده بود، روزی در اتوبوس زندان از پوشیدن چادر امتناع ورزید. معاون زندان که حاضر بود، دستور داد که باید اتوبوس متوقف بماند تا زمانی که او چادر بر سر کند. در واکنش نسرین ستوده روسری خود را هم در آورد و در مقابلِ پاهای او انداخت و گفت: «همین را هم به لحاظ الزام قانون پوشیدهام، اگر نمیخواهید این را هم بر میدارم.» معاون زندان که شدت دفاع سایر زندانیان از او را مشاهده کرد، هراسناک، روسری را به او داد و دستور داد که اتوبوس به همان شکل به راه افتد. این ماجرا به محرومیت نسرین ستوده از ملاقات فرزندان خود برای هفتهها انجامید. اما او همچنان بر حق قانونی خود مبنی بر نپوشیدن چادر پافشاری کرد.
اکنون نسرین ستوده باید سالهای طولانی از زندگی خود را در زندان بگذراند، نتیجهای که برای او احتمالاً دور از انتظار نبوده است. اما استقامت او در سالهای طولانی گذشته نشاندهندهی عمق امید او به آینده است. همه میدانیم که این پایان ماجرا نخواهد بود. مسیر مقاومت سازنده مسیری سخت برای رسیدن به دموکراسی و آزادی است. به همین دلیل در کنه هر مقاومت سازندهای توانایی بزرگی برای امیدوار ماندن است. ماندلا در یکی از نامههای خود از زندان چنین نوشت: «درست است. این کوششی تلخ خواهد بود. رهبران از کشور اخراج شده، به زندان افتاده و حتی کشته خواهند شد. دولت مردم و رهبران را به وحشت خواهد انداخت تا پیشرفت را متوقف کند. شکلهای معمول سازماندهی ناممکن به نظر خواهند آمد. اما اینها همه هرگز نمیتوانند روح مردم را در هم شکنند.»
منبع: آسو
سایت حقیقت مانا
دیدگاهها بسته شدهاند.