همزمان با خروش مردم ایران
مریم رجوی رئیس جمهورمنتخب رجوی؟، با گرسنگی دادن به جدا شدگان درآلبانی، انتقام میگیرد!
جواد خراسان، شکنجه گرسال۷۳، و مسئول دفترتحکیم شکنجه سازمان مجاهدین درآلبانی، پیشبرد این پروژه کثیف را بعهده دارد.
نقض آشکاراعلامیه جهانی حقوق بشر وکنوانسیون منع شکنجه
دیشب یکی ازجدا شدگانی که بمدّت ۲سال، بدلیل فضای ترس وارعاب سازمان درآلبانی، با من ارتباطی نداشت، چنین درخواست کرد:
« سلام. یک مقاله بزن پول ماهیانه ما را کم کردن از 45 هزار لایک کردن 30 هزار لایک، بعد یک برگ می گذارند که آن را امضاء کنه که من بریدم و پا روی خون شهیدان گذاشتم و از خون شهیدان دارم زندگی می کنم خیلی ها این برگ را امضا نکردن»
نام وشماره تلفن محفوظ است:
سند تماس:
مریم ومسعود رجوی که پیش ازاین جدا شدگان را به صدام وزندان ابوغریب تحویل میداد ویا لب مرزایران برده وبسمت حاکمیّت پلید آخوندی رها می کرد…
اینک همزمان با قیام وخروش مردم ایران، فرصت را غنیمت شمرده، تا با اصل طلایی دیپلماس« زمانسنجی» ،به جان جدا شدگان افتاده است.
هرگونه گرسنگی دادن، هرگونه بی حرمتی یک جنایت جنگی محسوب میشود. این همان اطلاعیه ایی است که مریم درعراق ولیبرتی برعلیه دولت مالکی میداد واینک خود، همان مسیرراپیش گرفته است.
دفترکمیساریا درآلبانی بخش ازکمیسایای عالی ملل متحد است. ومی بایست طبق قوانین کمیساریا، به پناهند گان وپناهجویان رسیدگی کند.
«آزادی» اسیر دست رهبری عقیدتی
آقای وخانم رجوی! شما نمی توانید بگویید:« چون مایک «سازمان» هستیم. قوانین خاص هم برآن حاکم است!. آیا شما اعلامیه جهانی حقوق بشر را قبول دارید؟( درمجامع رسمی مریم رجوی گفته است:« به اعلامیه جهانی حقوق بشرپایبند هستیم»:
مادهٔ ۳۰- دراین «اعلامیه» هیچ چیز نباید به گونهای برداشت شود که برای هیچ «حکومت»، گروه یا فردی متضمن حقی برای انجام عملی به قصد از میان بردن حقوق و آزادیهای مندرج در این «اعلامیه» باشد.
آقای رجوی! ازسی مادهٔ اعلامیه جهانی حقوق بشر، حتّی یک مادّه نیست که درتشکیلات سازمان، بدست شما نقض نشده باشد. می توانیم بپرسیم معنا ومفهوم نقض چنین حقوق اولیّه انسانی چیست؟. رژیم ولایت فقیه هم درقبال نقض حقوق بشرمی گوید:«ما فرهنگ اسلامی خاص خودمان را داریم!». شما ومریم هم می گویید: اسلام دین رحمت ورهایی است!. رحمت ورهایی پیشکش، فقط یک تلفن همراه را درتشکیلات آزاد کنید برای اعضای سازمان!.( درسازمان ملل تصویب شد، عدم دسترسی به اینترنت نقض حقوق بشرمحسوب میشود) می خواهم ببینم «اسلام دمکراتیک وبردبار» شما، به اندازه یک تلفن همراه سعهٔ صدر ووسعت نظردارد؟. گرسنگی دادن به اعضای جدا شده ایی که درمبارزه با رژیم آخوندی بودند واینک نیزمرزبندی جدّی با رژیم دارند!.و جسم مجروحشان شاهدی براین حقیقت است. جنایت جنگی است. چنین عملی حتّی با دشمنان واسیران جنگی نیزیک جنایت محسوب می شود.
اعلامیه جهانی حقوق بشر ـ ماده ۵
«هیچکس نمیبایست مورد شکنجه یا بیرحمی و آزار، یا تحت مجازات غیرانسانی و یا رفتاری قرارگیرد که منجر به تنزل مقام انسانی وی گردد.»
مادهٔ ۱۲- «هیچ احدی نمیبایست در قلمرو خصوصی، خانواده، محل زندگی یا مکاتبات شخصی، تحت مداخله [و مزاحمت] خودسرانه قرار گیرد. به همین سیاق شرافت و آبروی هیچکس نباید مورد تعرض قرار گیرد. هر کسی سزاوار و محق به حفاظت قضایی و قانونی در برابر چنین مداخلات و تعرضاتی است.»
ماده ۲۵
الف) هر كس حق دارد كه سطح زندگي, سلامتي و رفاه خود و خانوادهاش را از حيث خوراك, مسكن, مراقبتهاي طبي و خدمات لازم اجتماعي تأمين كند و همچنين حق دارد كه در مواقع بيكاري, بيماري نقص اعضاء, بيوهگي, پيري يا تمام علل ديگري كه خارج از ارادة انسان و ساير امرار معاش از دست رفته باشد, از شرايط آبرومندانه زندگي برخوردار شود.
ب) مادران و كودكان حق دارند كه از كمك و مراقبت مخصوصي بهرهمند شوند. كودكان چه بر اثر ازدواج و چه بدون ازدواج به دنيا آمده باشند, حق دارند كه همه از يك نوع حمايت اجتماعي برخوردار شوند.
متن اطلاعیه جهانی حقوق بشرضمیمه است، تاهم رهبری ابلیس عقیدتی ورئیس جمهورمنتخب «او» ( رجوی) بداند، هم جدا شدگان ازسازمان، آنرا به دفترسازمان وکمیساریا ارائه دهند. قسمت های بولد شده، درباره آنها ازاهمیّت برخورداراست.
دوستان عزیزدرآلبانی!
حتّی سعید عبداللهی که اینک نیزدرتشکیلات سازمان است دراشرف ولیبرتی به من می گفت:« درطی این سالیان، یکبارهم نشد تا مااعلامیه جهانی حقوق بشررا بدانیم چیست، درهیج کجا چنین اعلامیه ایی وجود ندارد….»
اعلاميه جهاني حقوق بشر
تاريخ انتشار: 10 دسامبر 1948
ماده 1. تمام افراد بشر آزاد به دنيا ميآيند و از لحاظ حيثيت و حقوق با هم برابرند. همه داراي عقل و وجدان ميباشند و بايد نسبت به يكديگر با روح برادري رفتار كنند.
ماده 2.
الف) هر كس ميتواند بدون هيچگونه تمايز مخصوصا از حيث نژاد, رنگ, زبان, مذهب, عقيدة سياسي يا هر عقيدة ديگر, از تمام حقوق و كلية آزاديهايي كه در اعلامية حاضر ذكر شده است, بهرهمند گردد.
ب) بعلاوه, هيچ تبعيضي به عمل نخواهد آمدكه مبتني بر وضع سياسي, اداري و قضايي و بينالمللي كشور يا سرزميني باشد كه شخص به آن تعلق دارد. خواه اين كشور مستقل, تحت قيمومت يا غير خودمختار بوده يا حاكميت آن به شكلي محدود شده باشد.
ماده 3. هر كس حق زندگي, آزادي و امنيت شخصي دارد.
ماده 4. احدي را نميتوان در بردگي نگهداشت و داد و ستد بردگان به هر شكلي كه باشد, ممنوع است.
ماده 5. احدي را نميتوان تحت شكنجه يا مجازات يا رفتاري قرار داد كه ظالمانه و يا برخلاف انسانيت يا شئون بشري يا موهن باشد.
ماده 6. هر كس حق دارد كه شخصيت حقوقي او در همه جا به عنوان انسان در مقابل قانون شناخته شود.
ماده 7. همه در برابر قانون مساوي هستند و حق دارند بدون تبعيض و بالسويه از حمايت قانون برخودار شوند. همه حق دارند در برابر هر تبعيضي كه ناقض اعلاميه حاضر باشد, بر عليه هر تحريكي كه براي چنين تبعيضي به عمل آيد, بطور تساوي از حمايت قانون بهرهمند شوند.
ماده 8. در برابر اعمالي كه حقوق اساسي فرد را مورد تجاوز قرار بدهد و آن حقوق به وسيلة قانون اساسي يا قانون ديگري براي او شناخته شده باشد, هر كس حق رجوع مؤثر به محاكم ملي صالحه را دارد.
ماده 9. احدي نميتواند خودسرانه توقيف, حبس يا تبعيد شود.
ماده 10. هر كس با مساوات كامل حق دارد كه دعوايش به وسيلة دادگاه مستقل و بي طرفي منصفانه و علنا رسيدگي بشود و چنين دادگاهي در بارة حقوق يا الزامات او يا هر اتهام جزايي كه به او توجه پيدا كرده باشد اتخاذ تصميم بنمايد.
ماده 11.
الف) هر كس كه به بزهكاري متهم شده باشد, بي گناه محسوب خواهد شد تا وقتي كه در جريان يك دعواي عمومي كه در آن كلية تضمينهاي لازم براي دفاع او تأمين شده باشد, تقصير او قانونا محرز گردد.
ب) هيچ كس براي انجام يا عدم انجام عملي كه در موقع ارتكاب, آن عمل به موجب حقوق ملي يا بينالمللي جرم شناخته نميشده است, محكوم نخواهد شد. به همين طريق هيچ مجازاتي شديدتر از آنچه كه در موقع ارتكاب جرم بدان تعلق ميگرفت, درباره احدي اعمال نخواهد شد.
ماده 12. احدي در زندگي خصوصي , امور خانوادگي, اقامتگاه يا مكاتبات خود نبايد مورد مداخلههاي خودسرانه واقع شود و شرافت و اسم و رسمش نبايد مورد حمله قرار بگيرد. هر كس حق دارد كه در مقابل اينگونه مداخلات مورد حمايت قانون قرار گيرد.
ماده 13. الف) هر كس حق دارد كه در داخل هر كشوري آزادانه عبور و مرور كند و محل اقامت خود را انتخاب نمايد.
ب) هر كس حق دارد هر كشوري از جمله كشور خود را ترك كند يا به كشور خود بازگردد.
ماده 14.
الف) هر كس حق دارد در برابر تعقيب, شكنجه و آزار, پناهندگي جستجو كند و در كشورهاي ديگر پناه اختيار كند.
ب) در مواردي كه تعقيب واقعاً مبتني به جرم عمومي و غير سياسي است يا رفتارهايي مخالف با اصول و مقاصد ملل متحد باشد, نميتواند … استفاده نمود.
ماده 15. الف) هر كس حق دارد كه داراي تابعيت باشد.
ب) احدي را نميتوان خودسرانه از تابعيت خود يا از حق تعيين تابعيت محروم كرد.
ماده 16. الف) هر زن و مرد بالغي حق دارند بدون هيچگونه محدويت از نظر نژاد, مليت, تابعيت يا مذهب, با همديگر زناشويي كنند و تشكيل خانواده دهند. در تمام مدت زناشويي و همگام انحلال آن, زن و شوهر در كليه امور مربوط به ازدواج, داراي حقوق مساوي مي باشند.
ب) خانواده ركن طبيعي و اساسي اجتماع است و حق دارد از حمايت جامعه و دولت بهرهمند شود.
ماده 17. الف) هر شخص منفردا يا بطور ا جتماع, حق مالكيت دارد.
ب) احدي را نميتوان خودسرانه از حق مالكيت محروم كرد.
ماده 18. هر كس حق دارد كه از آزادي فكر, وجدان و مذهب بهرهمند شود. اين حق متضمن آزادي اظهار عقيده و ايمان ميباشد و نيز شامل تعليمات مذهبي و اجراي مراسم ديني. هر كس ميتواند از اين حقوق منحصراً يا مجتمعاً, بطور خصوصي يا بطور عمومي برخوردار باشد.
ماده 19. هر كس حق آزادي عقيده و بيان دارد و حق مزبور شامل آن است كه از داشتن عقايد خود بيم و اضطرابي نداشته باشد و در كسب اطلاعات و افكار و در اخذ و انتشار آن به تمام وسايل ممكن و بدون ملاحظات مذكور آزاد باشد.
ماده 20. الف) هر كس حق دارد آزادانه مجامع و جمعيتهاي مسالمتآميز تشكيل بدهد,
ب) هيچ كس را نميتوان مجبور به شركت در اجتماعي كرد.
ماده 21. ـ الف) هر كس حق دارد كه در اداره امور عمومي كشور خود خواه مستقيما و خواه با وساطت نمايندگاني كه آزادانه انتخاب شده باشند, شركت جويد.
ب) هر كس حق دارد با تساوي شرايط به مشاغل عمومي كشور خود نائل آيد.
ج) اساس و منشأ قدرت حكومت, ارادة مردم است. اين اراده بايد به وسيلة انتخاباتي ابراز گردد كه از روي صداقت و بطور ادواري صورت پذيرد. انتخابات بايد عمومي و با رعايت مساوات باشد و با رأي مخفي يا طريقهاي نظير آن انجام گيرد كه آزادي رأي تأمين شود.
ماده 22. هركس به عنوان عضو اجتماع حق امنيت اجتماعي دارد و مجاز است به وسيله مساعي ملي و همكاري بينالمللي حقوق اجتماعي, اقتصادي و فرهنگي خود را كه لازمة مقام و نمود آزادانه شخصيت اوست, با رعايت تشكيلات و منابع هر كشور بدست آورد.
ماده 23.
الف) هر كس حق دارد كار كند, كار خود را آزادانه انتخاب نمايد, شرايط منصفانه و رضايتبخشي براي كار خود خواستار باشد و در مقابل بيكاري مورد حمايت قرار گيرد.
ب) همه حق دارند كه بدون هيچ تبعيضي در مقابل كار مساوي, اجرت مساوي دريافت كنند.
ج) هر كس كه كار مي كند, به مزد منصفانه و رضايتبخشي ذيحق ميشود كه زندگي او و خانوادهاش را موافق شئون انساني تأمين كند و آن را در صورت لزوم با هر نوع وسايل ديگرِ حمايت اجتماعي تكميل نمايد.
د) هر كس حق دارد كه براي دفاع از منافع خود با ديگران اتحاديه تشكيل دهد و در اتحاديهها نيز شركت كند.
ماده 24. هر كس حق استراحت, فراغت و تفريح دارد و بخصوص به محدوديت معقول ساعات كار و مرخصيهاي ادواري با اخذ حقوق, ذيحق مي باشد.
ماده 25.
الف) هر كس حق دارد كه سطح زندگي, سلامتي و رفاه خود و خانوادهاش را از حيث خوراك, مسكن, مراقبتهاي طبي و خدمات لازم اجتماعي تأمين كند و همچنين حق دارد كه در مواقع بيكاري, بيماري نقص اعضاء, بيوهگي, پيري يا تمام علل ديگري كه خارج از ارادة انسان و ساير امرار معاش از دست رفته باشد, از شرايط آبرومندانه زندگي برخوردار شود.
ب) مادران و كودكان حق دارند كه از كمك و مراقبت مخصوصي بهرهمند شوند. كودكان چه بر اثر ازدواج و چه بدون ازدواج به دنيا آمده باشند, حق دارند كه همه از يك نوع حمايت اجتماعي برخوردار شوند.
ماده 26.
الف) هر كس حق دارد كه از آموزش و پرورش بهرهمند شود. آموزش و پرورش لااقل تا حدودي كه مربوط به تعليمات ابتدايي و اساسي است بايد مجاني باشد. آموزش ابتدايي اجباري است. آموزش حرفهاي بايد عموميت پيدا كند و آموزش عالي بايد با شرايط تساوي كامل به روي همه باز باشد تا همه بنا به استعداد خود بتوانند از آن بهرهمند گردند.
ب) آموزش و پرورش بايد طوري هدايت شود كه شخصيت انساني هر كس را به حد اكمل رشد آن برساند و احترام به حقوق آزاديهاي بشر را تقويت كند. آموزش و پرورش بايد حسن تفاهم, گذشت و احترام عقايد مخالف و دوستي بين تمام ملل و جمعيتهاي نژادي يا مذهبي و همچنين توسعه فعاليتهاي ملل متحد را در راه حفظ صلح تسهيل نمايد.
ج) پدر و مادر در انتخاب نوع آموزش و پرورش فرزندان خود, نسبت به ديگران اولويت دارند.
ماده 27.
الف) هر كس حق دارد آزادانه در زندگي فرهنگي اجتماع شركت كند, از فنون و هنرها متمتع گردد و در پيشرفت علمي و فوايد آن سهيم باشد.
ب) هر كس حق دارد از حمايت منافع معنوي و ماديِ آثار علمي, فرهنگي يا هنري خود برخوردار شود.
ماده 28. هر كس حق دارد برقراري نظمي را بخواهد كه از لحاظ اجتماعي و بينالمللي, حقوق و آزاديهايي را كه در اين اعلاميه ذكر گرديده است, تأمين كند و آنها را به مورد ا جرا بگذارد.
ماده 29.
الف) هر كس در مقابل آن جامعهاي وظيفه دارد كه رشد آزاد و كامل شخصيت او را ميسر سازد.
ب) هر كس در اجراي حقوق و استفاده از آزاديهاي خود, فقط تابع محدوديتهايي است كه به وسيلة قانون منحصراً به منظور تأمينِ شناسايي و مراعات حقوق و آزاديهاي ديگران و براي رعايت مقتضيات صحيح اخلاقي و نظم عمومي و رفاه همگاني, در شرايط يك جامعة دمكراتيك وضع گرديده است.
ج) اين حقوق و آزاديها در هيچ موردي نميتواند برخلاف مقاصد و اصول ملل متحد اجرا گردد.
ماده 30. هيچ يك از مقررات اعلامية حاضر نبايد طوري تفسير شود كه متضمن حقي براي دولتي يا جمعيتي يا فردي باشد كه به موجب آن بتواند هر يك از حقوق و آزاديهاي مندرج در اين اعلاميه را از بين ببرد و يا در آن فعاليتي بنمايد.
آقا وخانم رجوی!
دفترتحکیم شکنجه سازمان مجاهدین مستقر درآلبانی!(مسئول ارتباط باجداشدگان)!
پروتكل اختياري كنوانسيون ضد شكنجه و ساير مجازات يا رفتار بيرحمانه ، غيرانساني يا تحقير آميز، ضمیمه است:
پروتكل اختياري كنوانسيون ضد شكنجه و ساير مجازات يا رفتار بيرحمانه ، غيرانساني يا تحقير آميز
مصوب 18 دسامبر 2002 در پنجاه و هفتمين اجلاس مجمع عمومي سازمان ملل متـحد در قـطعنامه 199/57/ RES /A
مقدمه
كشورهاي طرف پروتكل حاضر ،
با تأكيد مجدد اين امر كه شكنجه و ساير مجازات يا رفتار بيرحمانه، غيرانساني يا تحقيرآميز ممنوع است و نقض شديد حقوق بشر به شمار ميآيد،
با اعتقاد به اين امر كه براي تحقق اهداف كنوانسيون ضد شكنجه وساير مجازات يا رفتار بيرحمانه، غيرانساني يا تحقير آميز ( كه از این به بعد به آن به عنوان كنوانسيون اشاره خواهد شد ) و حمايت بيشترازاشخاص محروم ازآزادي خود در برابر شكنجه وساير مجازات يارفتار بيرحمانه،غيرانساني ياتحقيرآميزانجام اقدامات و تدابير بيشتري ضرورت دارد
ماده 1
هدف پروتكل حاضر ايجاد نظامي براي انجام ديدارهاي مرتب از سوي نهادهای مستقل ملي و بينالمللي از اماكني است كه مردم در آنجا از آزادي خود محروم هستند ، تا از شكنجه و ساير مجازات يا رفتار بيرحمانه ، غيرانساني يا تحقيرآميز پيشگيري شود.
ماده 1
هدف پروتكل حاضر ايجاد نظامي براي انجام ديدارهاي مرتب از سوي نهادهای مستقل ملي و بينالمللي از اماكني است كه مردم در آنجا از آزادي خود محروم هستند ، تا از شكنجه و ساير مجازات يا رفتار بيرحمانه ، غيرانساني يا تحقيرآميز پيشگيري شود.
ماده 3
هر كشور طرف بايد يك يا چند نهاد ديدار كننده براي پيشگيري ازشكنجه و ساير مجازات يا رفتار بيرحمانه ، غيرانساني يا تحقيرآميز در سطح محلي تشكيل دهد ، منصوب كند يا حفظ و نگهداري نمايد ( به اين نهاد پس از اين به عنوان ساز و كار پيشگيرانه ملي اشاره خواهد شد ).
ماده 4
هر كشور طرف مطابق پروتكل حاضر بايد اجازه ديدارهاي ساز و كارهايي که در مادههاي 2 و 3 به آنها اشاره شده از هر مكان تحت اختيار و كنترل خود را بدهد كه اشخاص در آنجا از آزادي خود ، چه به علت دستور داده شده از سوي يك مرجع و نهاد عمومي يا به تحريك يا رضايت يا اشتياق و پذيرش آن از آزادي خود محروم هستند، يا ممكن است بشوند ( به اين مكانها از اين به بعد به عنوان مكانهاي بازداشت اشاره خواهد شد). اين ديدارها بايد به منظور افزايش ، در صورت ضرورت ، حمايت از اين اشخاص عليه شكنجه و ساير مجازات يا رفتار بيرحمانه ، غيرانساني يا تحقيرآميز انجام شود.
2- براي مقاصد پروتكل حاضر ، محروم كردن از آزادي یعني هر شكل بازداشت يا زنداني كردن يا قرار دادن شخصي در يك محيط بازداشت عمومي يا خصوصي است كه آن شخص اجازه نداشته باشد به دستور هر مقام قضايي ، اداري يا غيره آزادانه از آنجا خارج شود.
ماده 15
هيچ نهاد يا مقامي نبايد دستور دهد ، اعمال كند ، اجازه دهد يا تحمل كند كه هيچ شخص يا سازماني براي دادن هر گونه اطلاعاتي، اعم از اطلاعات درست يا غلط، به كميته فرعي پيشگيري يا اعضاي آن مجازات شود، و به عبارت دیگر چنين شخص يا سازماني نبايد به هيچ وجه در معرض لطمه و زيان قرار گيرد.
طبق قرارداد سازمان مجاهدین خلق ایران با کمیساریای عالی ملل متحد درژنو، درسال ۱۳۹۲ سازمان می بایست ماهیانه ۵۰۰ دلار (۶۰۰۰۰لک به واحد پول البانی) به جدا شدگان بپردازد. این علاوه برتهیه مسکن مبله وهزینه آب وبرق واینترنت توسط آپارتمان۸ طبقه ایی بود که، کمیساریا دراختیارجدا شدگان می گذاشت. بدین شکل هرماه ۲۵۰ تا ۲۰۰ دلارهم توسط کمیساریا کمک هزینه می شد. یعنی ۷۵۰ تا۷۰۰ دلار درماه.
قرارداد با واحد پولی دلاربسته شده بود. وبهنگام امضا قرارداد با افراد جدا شده، قید می شد که باید اوامضا وتعهد بدهی که به سمت رژیم نمی رود وسازمان هزینه اورا می پردازد. واوباید هوادارسازمان بماند و…؛ معنا ومفهوم حقوقی این برگه این است که امضا دهنده، تعهد میدهد تا با دریافت هزینه توسط سازمان، به سمت رژیم نرود؟!. ویکباردیگر، توهین به حریم وحرمت انسانی وپرونده سازی را درپیش می گیرد.
امّا برغم این، سازمان هربارنقض قرارداد می کرد وچیزی ازاین پول با حقه بازی و وقاحت می کاست:
۱- درسال ۹۲، هریک دلار- معادل۱۰۰ لک ارزش داشت وبا سقوط ارزش لک، از ۱۰۰ به ۱۲۵ لک درمقابل یک دلار، سازمان مجاهدین، پرداخت هزینه را ازدلاربه لک تبدیل کرد!. وبدینوسیله، بسته به نوسان لک، هرماه ۴۰تا۳۰ دلارازهزینه را نمی داد. به عبارتی ۵۰۰۰لک کم میداد.
۲- درسال میلادی ۲۰۱۵( دی ماه ۱۳۹۴) سازمان گفت«ازسال جدید بجای ۶۰۰۰۰لک، لک ۴۵۰۰می دهیم».
پس ازآمدن اوّلین سری افراد تشکیلات سازمان به آلبانی، که خروج ازلیبرتی وعراق قطعی شد. سازمان خانه های کمیساریا را ازجدا شدگان تحویل گرفت وازاین پس دیگرجدا شدگان جدید، درابتدای جدا شدن، جایی نداشتند وبا پرداخت هزینه سنگین توسط خودشان به هتل می رفتند!( نکته قابل توجه اینکه، مسیری که می بایست به تاکسی ۸۰۰تا ۱۰۰۰لک داده شود!، سازمان ۳۰۰۰ لک می داد وپولش را ازجداشده می گرفت. وجدا شدها هم اولین باربود، پس ازدو وسه دهه سوارتاکسی می شدند وقیمت رانمی دانستند!). هتل با هزینه ایی که سازمان برای یکماه میداد، درعرض ۱۰ روزپول تمام میشد. وبرای۲۰ روزبعد، نه خانه ونه پولی برای تهیه وخرید غذا داشت!.
۶ماه قبل، بازهم سازمان طرح کرد، ازآغازسال نو۴۵۰۰۰لک را به ۳۰۰۰۰ لک کاهش می دهیم. واینک درسال میلادی جدید، هزینه ماهانه را به ۳۰۰۰۰ لک ( ۲۴۰ دلار) تقلیل داد. مقایسه هزینه مالی درسالهای ۱۳۹۲ تا دی ماه۱۳۹۴، هزینه ماهانه از۷۵۰دلار وهزینه ماهان امسال به ۲۴۰ دلار، خود گویای بسیاری ازمسائل است. علاوه براینکه هرماه، هم به بسیاری ازنفرات پیشنهادجاسوسی وخبرچنینی می دهد. نسق کشی وبازخواست میکند، کوچکترین علائمی ازسخن گفتن برعلیه سازما درمحفل خصوصی به دفترسازمان احضار وتحت برخورد ویا دیرکرد درپرداخت هزینه را اعمال می کند…..
بدین شکل بجای اینکه هزینه ماهیانه با وجود گران شدن خانه واجناس وآب وبرق(بویژه درسرمای زمستان- باورکنید بسیاری بدون روشن کردن هیتربرقی، تنها با پوشیدن لباست خود را بهنگام استراحت گرم می کردند…. بودند نفراتی که درتابستان پنکه نداشتند…، هزینه برق درزمستان یکی ازمشکلات جدا شدگان بود.
وسایل وامکاناتی که کمیساریا به هرعضو سازمان درآلبانی می داد( تخت- تشک- پتو وملحفه وبالش وظروف غذا و…). سازمان بهنگام خروج فرد ازسازمان، همان اجناسی که کمیساریا به افراد داده بود را، به جدا شدگان نمی داد؟!. هرجدا شده ایی ۴۰۰۰۰ لک بهنگام خروج می گرفت وبوسیله تاکسی به هتل برده می شد. درحالیکه هیچ عضو سازمان مجاهدین تاکسی سوارنمی شود، یا خودرو خودشان را دارند ویا بااتوبوس می روند. بدن شکل بیشتراز۱۰۰۰۰ تا ۱۲۰۰۰ لک صرف کرایه تاکسی وهتل می شد وفرد جدا شده می بایست ۲۰۰۰۰ لک هم برای خرید تلفن همراه می داد تا پس از دو یا سه دهه بتواند باخانواده اش تماس بگیرد. دربسیاری موارد خانواده ها نمی شناختند ویا باورنمی کردند این فرزند آنهاست…، ما شاهد صحنه های دردناک… و اشک های آنها بودیم….
حقایق فوق قسمت آشکارسازمان مجاهدین وجدا شدگان است. قسمت پنهان را باید هرکسی کتابی بنویسد، ازخود وسازمان. وازمناسبات سراسر فساد وجنایت.
خطاب به آقای رجوی و
رئیس جمهور منتخت رجوی؟(مریم)
هررئیس جمهوری که مردم را درتنگنای مصیبت باراقتصادی قرار دهد!.
هررئیس جمهوری که به مردم خود گرسنگی بدهد!.
سرنوشتی بهتراز روحانی رئیس جمهور ارتجاع غالب ندارد. ارتجاع مغلوب نیزچنین.
هرگونه گرسنگی دادن جدا شدگان، درشمار جنایت جنگی محسوب میشود.
هر حکمی مبنی بر ترک کشورآلبانی،به جدا شدگان،جرم است.
همچنین درمقاله های پیشین گفته بودم:
«جهان از آغاز بی پنجره بود» و« در» معنا نداشت …
حق استعفا وجدا شدن ازسازمان، ودرج آن توسط رسانه ها، حق مشروع وقانونی، وهمانا حریم وحرمت انسانی وآزادی است.
هرگونه تاخت وتازقرون وسطایی واعتراف گیری عقیدتی، به رسم فقاهتی !، خود جرم دیگری، برپشت کبره بستهٔ بارکشان جهل وجنایت ورذالت است
اینکه بگویید :« هرکسی که خواهان خروج ازسازمان است انگاربه ناموس من تجاوزکرده است وپا گذاشته روی خون اشرف» جرم است. وحضیض تن پوسیده شما را بنمایش می گذارد.
اینکه دیروز( ۱۳ دی ماه ۹۶)به جداشدگان بگویید روی برگه اعتراف کرده وبنویسند:« من بریده ام وپا روی خون شهدا گذاشته ام وازخون شهدا دارم زندگی می کنم( زالو)؛ درالبانی نمی تواند دربرگه حقوقی در اسم زالو قید کند. این کثیف ترین اعتراف گیری ازکسانی است که دوتا سه دهه، شما ازرنج وکار وخون وجسمشان بهره کشدید!. زالوی حقیقی همانا رجوی ورهبری وولایت عقیدتی است، که خود را هم شأن و، هم تبار خمینی ساخته اید.
زالوی حقیقی مریم رجوی واطلاعیه جلیقه های حفاظتی است !. با وجود جلیقه های حفاظتی!، دراشرف این جلیقه ها را به اعضا ندادید تا دربرابرگلوله کشته وزخمی شوند!. رئیس جمهور به شرم! بربدن همین جدا شدگان درآلبانی نگاه کنید، آثارگلوله و….برتنشان باقیست….، سالیان ازهمین بدن ها تکه تکه شده وخون ها ونفس آنها ارتزاق کردید.
اینکه درقبال هزینه ماهانه ایی که جدا شدگان درآلبانی ازسازمان دریافت می کنند. مابه ازای حق السکوت آنها بکار می گیرد؟، ویا بمراتب جنایتکارانه تر!، ازافراد جدا شده، اعتراف نامه بگیرند، برعلیه یک جد ا شده دیگر؟. واینک وامروز(۱۳دی) برعلیه خودش؟. جرم کثیف دیگری است.( کسانی که تن به این خفت دادند وچنین نامه های نوشتند، مگرتجربه نشست های اشرف ولیبرتی را نداشتند که سوژه بعدی، نه سیا مک !، بل خودشان هستند!. گفتم که من بلحاظ فردی می گذرم. چشم می پوشم. امّا دیدید که رجوی ازشما هم نگذشت…، این خوی وخون بهیمی یک خودشیفتگی غرق درفساد وجنایت است، که به هیچ ارزش واصولی پایبند نیست!.
اینکه بهنگام دریافت هزینه ماهانه، فردجدا شده باید تعهد بدهد که درقبال دریافت هزینه، به سمت رژیم نرود، یا هرنوع آلودگی ازاین دست اختیارنکند. این توهین کثیف وترفند حقوقی برای لکه دارکردن حرمت انسانی ومواضع جدا شدگان است، تا آنها را لجن مال ورژیم مالی کند.
اینکه رجوی ازهرکسی که جدا می شود، دستخط می گیرد. این جرم است.
اینکه رجوی، ازهرکسی که جدا می شود، و نام آنها را انتشاردادم!. به افراد نام برده شده، بالاترین فشاررا بیاورد که باید اطلاعیه ویا نامه برعلیه سیامک بنویسی!. این جرم است.
رجوی به این شیوه می خواهد مانع درج اخبار وحقایق شود. جدا شدن واستعفاء حق هرفردی است که، به هرحزب یا سازمان وگروهی پیوسته است. ومی تواند طی یک اطلاعیه رسمی، جدایی خود رامنتشرویا خودداری کند. هرگونه ممانعت ازچنین حقی، جرم است!.
هرگونه ممانعت ازدرج اخباروحقایق توسط رسانه ها ، جرم است.
این هم یک نوع دیگرازسلسله بدعت های کثیفی است که، رجوی به این مردم ومقاومت واعضا برای پوشانده جنایت خود تحمیل کرده است.
انتشاراخبارنه تنها جرم نیست!؛ بلکه این رهبری تبهکاررجوی است، که خود می بایست مانند تمامی احزاب معمول درجهان، اطلاعیه داده وپایان عضویت و استعفا رااعلام کند. استفاده ازشیوه های قرون وسطایی تفتیش عقاید، واخذ برگه های اعتراف، چیزجدیدی نیست.
گالیه زیراین رفتاروحشیانه اعتراف کرد:«زمین گرد نیست!». امّا حقیقت آنستکه زمین گرد بود.
برشت گالیله را اینگونه توصیف می کند:« گالیله:«توبه کردم، چون ازدردجسمی می ترسیدم». وخود(برشت) ادامه میدهد:«هیچ چیز بیش ازاین صداقت مهرآورنیست».
مونتین: شکنجه های « تفتیش عقاید» را، تنفرانگیزترازآدمخواری می دانست.
هرنوع رهبری فقاهتی و رهبری عقیدتی یک « هیولای همه چیزخوار» است
روزی همه آنهایی که برعلیه من نوشتند، خود حقایق را فاش خواهند ساخت. کمااینکه درآلبانی بلااستثنا، یک نفرراپیدا نمی کنیم که، فساد وجنایتی را ازدرون تشکیلات، مطرح نکنند».
پاسخ من به دوستی که تقاضا کرده مقاله ایی بنوسم این است:
سایت حقیقت مانا!، مکانی برای چانه زدن ومماشات با رجوی نیست!
بویژه برسرکمک مالی حقارت باری که ازقضا خود رجوی ومریم پرداخت هزینه ماهانه توسط سازمان به جدا شدگان را، به کمیساریا تحمیل کردند!.
دوستان عزیز
بند نافتان را با این سازمان ورهبری خائن آن را قطع کنید. بند ناف چیزی نیست جزهمین هزینه مالی!.
نترسیم، نترسیم!، ما همه با هم هستیم!
این اصل طلایی ایستادن دربرابرمنکراوّل، یعنی «ولایت فقیه» و«ولایت عقیدتی» است.
اینکه سه ماه دیگرپول نمی دهند، اشتباه شما است. بگویید: چرا اینقدردیر؟، ازهمین حالا قطع کنید!. تمام!. این قاطعییّت، رهایی شما ازچنگ هیولای همه چیزخواررهبری عقیدتی است. همه شما تجربه دارید، هرکجا با قاطعیّت ایستادید، سازمان پس زد!. این تجربه همگانی ما بود درصحبت های با همدیگر. این ولایت عقیدتی هم ، مثل آن یکی برادرش( ولایت فقیه) سمبه که پُرزورباشد، پس می کشد.
سازمانی که میترساند،ازقضا خود می ترسد. وبه اندازه ایی که می ترساند، ترس خودش را بارزمی کند. ارعاب سلاح اصلی سرکوب رژیم آخوندی است، وبیش ازسرکوب، منافع اش را تأمین می کند. سازمان نیزچنین. این برگه برای ترساندن شما است. امّا خود بیشترمی ترسد…
اگراین را نفهمید، بازنده این میدان هستید. مثال:« سازمان به یکی گفته بود:ازسازمان می اندازیمت بیرون …!،آن فرد گفته بود:«نیازی نیست زحمت بکشید، همین الان خودم می روم بیرون. یکباره صحنه چرخید ومسئول مربوطه گفت:« نه بابا توبرادرمجاهد باسابقه ومسئول ما بودی، همیشه توتشکیلات خیل خوب جلو اومدی، منظورمن( غلط اضافه) این نبود. ما هیچوقت نسبت به توچیزی نداشتیم… همیشه تعریفت را می کردیم والان هم بسیارازتوراضی هستیم… ویک سفره وهدیه ایی جلو اوبازمی کردند…!» کدامیک ازشما هست که حداقل بیست سی مورد چنین افرادی که می خواستند اخراج کنند به غلط کردم گویی نیفتادند؟.
چنانکه کمیساریا درموارد مشابه این* در۴ ماه پیش هم گفته بود، اگرسازمان قطع کند، ما مسئله شما را حل می کنیم!.
مشکل رجوی نیست!، طینت اورا شما نیزمی شناسید. مشکل خود «ما» هستیم!.
نه تنها درسختی نباشید، که پول کم یا کمترمی شود، بلکه بعکس!. استقبال کنیدکه آخرین حلقه این قلاّده برده سازهم ازگردنتان بگسلد.
همچنانکه درسال ۹۳ یک نفروتنها یک نفر تن زد!، ازاین قلاّده سازمان وهزینه نگرفت!. ونزدیک به دوماه بدون هزینه بود!، اما راهگشای دیگران شد، پس ازاو۱۸ تن دیگرازسازمان هزینه ۶۰۰۰۰ لک نگرفته وبا افتخاررفتند ۴۰۰۰۰ لک ازکمیساریا می گرفتند!. انتخاب با خود فرد است. اگرچه من هم مثل همه ازحقوق مظلوم دفاع می کنم. امّا بهیچوجه نه حاضرم، نه به این تن میدهم که با رجوی وزالویی چنین خونخوار، که ازقضا همین بر وقاحتش افزوده!، برسردستیابی به پول بیشترچانه بزنم!. همچنانکه مردم اینک وامروز با خشم وخروششان درخیابان ودرمیدان، حقوق حقه شان را می خواهند. دختری که دیروزروسریش را درمقابل دانشگاه برداشت ونماد این خروش وقیام گشت، به زندان رفت….
راه حل پیوستن به مردمّ برضد ولایت فقیه وبرعلیه تمامیّت شان است!.
راه حل پیوستن به مردم، برضد ولایت عقیدتی وتمامیّت قلاّده های ایدئولوژیک است.
اگردرسال ۲۰۱۵ می ایستادید وازسازمان پول نمی گرفتید. اکنون با دوسال دیرکرد وتحمّل همه حقارت ومصائب، درنقطه کنونی نبودید!. هرآنچیزی که من می دانم، کم وبیش شما هم شنیده ومی دانید…، امّا این هنرکثیف شارلاتانیسم رهبری بود که بی اعتمادی ایجاد کرد. ذهنیت فاسد وقتی تبدیل می شود به عینیّت فاسد!، دیگرهیچ راه حلی یافت نمیشود. جزاینکه چشمان پرنده دوخته شود به سحرچشمان مار، و بالهایش را فراموش کند. اوطعمه ایست دردهان مار. این داستان همه جدا شدگانی است که درآلبانی هستند وبه نوعی درسایرکشورهای اروپا…؛ ترس وحشت ازسازمان، دروجود همه رخنه کرده، وعجبا! همه هم همین مسئله را بهمدیگربازتاب می دهند وآیینه یکدیگرمی شوند….( باهرتوجیه ومستمسکی)، این نه کمک کارهمدیگر بودن، بل، مانع رهایی همدیگرشدن ازچنگال سازمان است.
مسئله کاهش هزینه، وقطع آن پس ازسه ماه بعد وازهمه جدیدترهنرکلاشی نوع آخوندی وربا خواری، بازپرداخت همین پولها به سازمان؟، خود بهترین فرصت وشرایط، برای کشاندن مسئله به کمیساریا است. کمیساریا نمی گذاردکه شما گرسنه وتشنه وبی خانه ومسکن باشید!. اگرازمن کمکی می خواهید، چاپ مقاله، کمکی به شما نمی کند. بلکه همان نامه های من به کمیساریا درهمین مقالات را بخوانید!. برای دستیابی به آزادی وشرافت خود، باید جسارت داشته وصریح وبی پرده بنویسید!. پس ازاین نامه بود که، من راصدا زدند وگفتند: به شما پول می دهیم.
نامه ضمیمه است، بدقّت بخوانید تا بدانید راه حل چیست!. بجای اینکه رجوی ازشما برگه اعتراف بگیرد؟. خود به کمیساریا اعتراف کنید وصادقانه هرآنچه که دردل دارید بنویسید:
آقای فیلیپو گراندی
کمیسر عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان
باسلام
کمیساریا بمدت یکسال هزینه زندگی من را تأمین کرد وسپس بمدت ۱۰ ماه هزینه زندگی من را قطع کرد. من درشرایط سختی بسر بردم وبرای ادامه حیات بناچار از دوستانم قرض گرفتم وتا کنون هم نتوانسته ام آنرا پرداخت کنم. سپس کمیساریا برای ۳ماه دیگر هزینه بطور ویژه پرداخت کرد. درحالیکه درنیمه ماه جاری(۱۶ماه می) من دیگر هزینه زندگی ندارم. با توجه به اینکه ما درآلبانی اجازه کار نداریم و…، نمی توان ونباید درچنین شرایطی، کمیساریا افراد پناهجو را دروضعیت وخیمی قرار دهد. گرسنگی دادن به انسانها به هر شکل که باشد مضموم و جرم محسوب می شود. ممکن است چنین سخنی سنگین بنظر بیاید، امّا وضعیتی که وجود دارد همین است. زیراتنها یک راه ویک گزینه درپیش روی افراد گذاشته شده است!، وآنکه همه جدا شدگان باید بروند واز سازمان مجاهدین هزینه زندگی دریافت کنند.
اگر کمیساریا چنین قراردادی با سازمان مجاهدین بسته که هزینه زندگی جدا شدگان از سازمان درآلبانی را، سازمان مجاهدین بعهده بگیرد. باید توجه داشت که جدا شدگان وازجمله من، که طرف اصلی این موضوع هستیم، اساساً نه درجریان چنین قراردادی بوده ایم ونه آن را امضا کرده ایم.
کمیساریا درعراق ازابتدا با تک به تک افراد به عنوان اشخاص مصاحبه می کرد ونه به شکل گروهی وبه کسوت سازمان مجاهدین. بنا براین نمی بایست درمورد پرداخت هزینه زندگی درآلبانی نیزافراد را نا گزیرساخت تا از سازمان هزینه دریافت کنند. چنین قراردادی بمنزله نفی چهار چوب کمیساریا است. زیرا ما اشخاص حقیقی هستیم ونمی توان با شخصیت حقوقی که سازمان مجاهدین باشد برای سرنوشت ماچنین تصمیم گرفته وبه مرحله اجرا گذاشت.
تحمیل دریافت هزینه زندگی از سازمان مجاهدین، چیزی نیست جز اینکه ما محکوم هستیم، همیشه درتیول سازمان مجاهدین باشیم. به همین دلیل بسیاری براثر استیصال ، ناچار شدند تا بروند وازسازمان مجاهدین هزینه ماهانه دریافت کنند. کمیساریا با عدم حمایت ، ما رامجبور به پذیرش قید وبندهای سازمان می سازد. آیا هر فردی آزاد است همانطور که خودش می خواهد زندگی کند؟. این موضوع ناقض اصول کمیساریای عالی پناهندگی می باشد. چنین امری، ثبت برده داری نوین است. درحالیکه کمیساریا تک به تک افراد به به رسمیت می شناسد ونه سازمان مجاهدین را ونه به شکل گروه.
همچنانکه درکشورهای اتحادیه اروپا به پناهندگان هزینه زندگی پرداخت می شود. درآلبانی نیز می بایست یا توسط دولت آلبانی یا توسط کمیساریا این هزینه پرداخت شود. کما اینکه آقای جان کری مابه ازای حضورافراد سازمان درآلبانی کمک مالی به دولت آلبانی پرداخت نموده است ودولت آلبانی می بایست ازهمین بودجه، هزینه زندگی جداشدگان را پرداخت کند.
رونوشت به:
سازمان عفو بین الملل
دفتر کمیساریا درتیرانا – آلبانی
به همه دوستان عزیزم درآلبانی صادقانه وصریح می گویم. شما درقبال پولی که ازسازمان می گرفتید، مثل همان زمان تشکیلات اشرف ولیبرتی، درآلبانی نیزمی ترسیدید درعلن وآشکاربه خانه من بیایید، می ترسیدید، بامن درخیابان یا مهمانی کمیساریا ویا….صحبت کنید، تماس برقرارکنید، ویا حتّي بودند افرادی که رابطه شان را قطع کردند…، کجای این مسئله نشانگراین است که شما ازتشکیلات جدا شده اید؟. می دانم سازمان با هزینه مالی پا گذاشته روی گردن شما!، امّا اینک، روز، روزشماست. وبرای همیشه ازچنگ سازمان آزاد می شوید.
بگذارید بگویم که آقای رفیع، همیشه با شادی وتعجّب می گفت:«اصلاً توقابل تشخیص نیستی با روزی که تازه آمدی بودی آلبانی، ودرآن یکماهه اوّل!. با آن چهره وحشتناک و با استرس و تنش…چقدرچهره تغییرکرده؟،چقدرشادی وهمیشه می خندی!، چقدرهم خوش تیپ می پوشی!. تو۱۵ سال جوان شده ایی وهربارهم می بینمت جوان ترمی شود؟. هیچ کس درآلبانی مثل تونیست که اینطورباشد. این مسئله ایی بود که آقای رافی همیشه وحتّی درسوّمین سال حضورم درآلبانی، بازهم درهردیداری که بیش از۳۰ باربود، به من می گفت وهردوشاد بودیم ومی خندیدیم. ازنظرمن آقای رفیع بسیارآدم خوبی بود. ازخوشحالیش درباره من وحرف هایی که با او صریح درباره سازمان می زدم می توانستم بفهمم. همینکه خوشحالی فرد دیگری، اورا شاد میکند، نشانگروجود اوست. امّا آقای رفیع، رازشادی من رانمی دانست!. من «خودم» بودم!. هیچکسی نمی دانست که من چه کاری انجام میدهم!. شعرها وکتابم را ویراستاری وتنظیم وچاپ می کردم. کتاب حقیقت مانا را می نوشتم. ازصبح تاشب ونیمه شب وگاهاً تا ۵ و۶ صبح همین کاررا می کردم. این رازشادی من بود، ورازخستگی ناپذیریم. به هرآنچه که خواسته بودم رسیده بودم. بیان« حقیقت مانا».
درجلسه ایی که کمیساریا درهتل می گذاشت وسری به سری۱۲ تا ۱۵نفری با جدا شدگان برای مشکلاتشان داشتیم. همانجا به کمیساریا گفتم:« نه تنهااین حقوقی که می دهند، کافی نیست، بلکه دست بستگی های بسیاری برای جد اشدگان دارد. هیچکدام شرایط عادی نداریم. درسن ۵۰ و۶۰ سالگی، باانبوهی ازبیماریها، وپس ازسه دهه ازسازمان، جدا شده ایم. درحالیکه ۳۰سال یا بیشترباسازمان بودیم. اینک در۶۰ سالگی، وقتی به جامعه وارد میشویم. درنقطه صفرهستیم، با انبوهی مشکلات وبیماریها…، شما باید به سازمان فشاربیا ورید، تا هرکسی که ازسازمان جدا میشود، درگام نخست، حداقل ۵ تا۱۰ هزاردلاربرای شروع حداقل های یک زندگی به جدا شدگان بپردازد. این وظیفه کمیساریا است که ازپناهجویان دفاع کند. اوجواب داد که این یک بحث دیگری است که جایش این جلسه نیست.( این درحالی بود که من ازسازمان پول نمی گرفتم! و کمیساریا هم مستمربه من پول نمی داد). وقتی درآتنراکت به علی معیاری گفتم:«چرا توهم بلند نمی شوی همین حرف را بزنی!. مگراین حرف واین مشکل غیرواقعی است؟. اعی جواب داد:« اگرمن چنین حرفی بزنم، خسرو افشون درجلسه است ومی رود به سازمان می گوید. گفتم پس ازپایان جلسه به آقای رفیع بگو!. امّا پس ازپیایان جلسه هرچقدرآقای رافی را نگه داشتم، علی معیاری نبود!. مشکل همین است که حتی بصورت فردی هم حاضرنبودید قیمت،مسائل خودرا بدهید. تنها به یک علت!. ترس ازاین سازمان مخوف.
اینک به شما وهمه دوستان دیگری که درسراسر اروپا وامریکا پراکنده شده اند، همین را می گویم. وبا یک شعرمقاله را تمام می کنم. یادتان باشد. پیش ازشما این را به خودم خطاب کرده ام!. ازنوشته ام، دوستی وصداقت وصراحت را برداشت کنید. می دانید که خیلی ساده ورو ورُک حرف وصمیمی می زنم. این دربسیاری جاها با منافع من سازگارنیست. به ضررم تما شده ومیشود. اما در درونم راضی هستم. اگرجایی غیرازاین، دربرداشت و درنظرتان است. نظرمن این نبود ونیست.
” کوهها جنبیدند – کلمات نه” ۱۰/۴/۱۳۹۲
بر ستیغ جسارت
” کلمه “
شهامت جرس و صداست
کلمات
همیشه شجاعت اینرا دارند
طنینِ هر حنجره ای باشند
بی هیچ بیم و ریب .
در بلندیهای جرأت
کوها بجنبند
” کلمات “
می ایستند پای حرفشان – معناشان !
حرف به حرف – هجا به هجا – واژ به واژۀ وجودشان
آوای عهد اوّلین
اینگونه
” کلمه “
” خدا ” بود و خدا گشت – و الهۀ شعر
کلمات – الهه الهام
خون صدا – نثار حقیقت اند
کوهها جنبیدند
کلمات ” نه ” –
ایستادند پای معناشان – پای حرفشان
پای معنای زندگی
” معنای خدائیشان ” !
حروف
” ذرات خدائی” کلمه اند
و کلمه
” ذرات انسانی ” اند
و بدان
هیچ شکافنده و پیکانی را
یارای نفوذ
در این هالۀ کیهانی نیست
کلمات
افسانه های حقیقی انسان
در بستر جهان و گلوی تو اند .
کلمات آخته اند
تو نترس !
تو شمشیر بکش !
کلمات شجاع اند
طنین شان باش
بی پروا و استوار
و از ارتعاش طنین شان
از صفات پاک و شجاع خدا وارشان
شمشیرت را تیز کن
نعره از حلقوم برآر
با شجاع ترین و بّراترین کلمات صف کشیده برابر دشمن
بی پروا – عاشق باش و بتاز
بر شو
با غرور پلنگین ات
ماه را
چنگ بزن
بر چنگ گیر
الهام را .
کوهها بلرزند
تو نلرز .
تو هم
” کلمه ” باش
و ” خدا ” .
ارمغان را
چنگ بزن
چون کلمه
با جسارت تمام
سایت حقیقت مانا – سیامک نادری ۱۳۹۶/۱۰/۱۴
بعدالتحریر
دوستتان دارم…دلم می خواهد همیشه شاد باشید، بدلیل سختی ها وخیانتی که رهبری درحق مردم، وما انجام داده است، این خواسته شاد بودن، یک چیزطبیعی واوّلیه درباره شما است. نه شما، بل خودم. من هم تافته جدا بافته ای ازشما نیستم. شاد باشید. اگرتا دیروز، یک تصویری، دفترسازمان درالبانی ازشما داشت، ازفردا، همان تصویردرونی خودتان را به سازمان ومسئول دفترآن وجوادخراسان شکنجه گر سال ۷۳، که درآینده خدمت ایشان هم می رسیم. به نمایش بگذارید. یک تجربه را مثال میزنم.
فردی که درسال ۷۳ شکنجه شده بود، ازدیده مسئولین سازمان می ترسید. به اوگفتم:«مگرتوشکنجه گربودی؟. مگرتوشکنجه کرده ایی؟. پس تونباید بترسی!. اون جواد خراسانه که باید ازدیدن تودرآلبانی بترسه!. یکروزسه نفره درمیدان اسکندربیگ بودیم وهرسه اززندانیان سال ۷۳، وجوادراهم هرسه میدانستیم که شکنجه گربود و…، یکباره دوست دیگرگفت:« جواد خراسان با دوخواهردیگردارند می آیند سمت ما!. من برغم اینکه نمی خواستم حساسیّت بوجود بیا ورم! وسازمان را نسبت به خودم حساس کنم تا بتوانم کارم را درآلبانی انجام دهم. وسازمان برمن پیشی نگیرد!. امّا بدلیل همان دوستی که می ترسید، با اوگفتم:« نگاه کن!، اینجا آلبانی است!. جواد مثل سگ ازما می ترسه!» وازدومتری چشم دروختم به او، تا آمد وازکنارمن گذشت ورفت!، خودش راجمع کرده وسرش را ازترس پایین انداخته بود، می دانست که با صورت کشیده به جلو وبا چشمان وچهره ایی خشمگین اورا مشایعت می کنم!. دوستم تازه فهمید که اینجا آلبانی است!. به همین دلیل سازمان بازتوانست با اهرم کمک هزینه مالی، به هرشکلی که بود، این فضا را مجدّدا استوارسازد. واینک چنین وقیحانه!، ازشما امضا می گیرد. امّا بعضی وقت ها، ترس، وادامه آن، ریشه درواقعیّت ندارد. ریشه اش درخود آدمی است. منافع، ترس می آورد. این سخت ترین ترسی است که همراه آدمی ست. پیروزباشید.
یک دیدگاه »