طاهره خدانظر
هنگامی که برای اولین بار در غار حرا جبرئیل بر پیامبر ص نازل شد لوحی در دست داشت و گفت بخوان ، پیامبر در جواب میگوید که خواندن بلد نیست ، سپس جبرئیل چند آیه از سوره علق بر او قرائت میکند البته بدون بسمالله الرحمن الرحیم ! اما سوره هفت آیهای حمد یا ام الکتاب که در آن لوح نوشته شده بود ، شروعش با بسمالله الرحمن الرحیم بود و فقط توحید را بیان میکند .
در مدینه بار دیگر سوره حمد – ام الکتاب – بر پیامبر نازل شد ، به همین دلیل این سوره هم مکی و هم مدنی است .
هدف پیام آور الهی از آوردن لوح چه بود ؟ در حالی که میدانست پیامبر بی سواد است . اگر به آیهی ۸۷ سوره حجرات نگاه کنیم ، مطلب آشکارتر میگردد . ” وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثاني وَ الْقُرْآنَ الْعَظيمَ ۷۸ حجرات – و به حقيقت ما بر تو آوردیم هفت آیه را دوبار و قرآن عظیم را ” . یعنی سوره حمد اگرچه دو بار نازل شده اما برابر با قرآن عظیم است ، به همین سبب است که ام الکتاب – مادر کتاب – اسم میگیرد. پس بر استناد قرآن و احادیث فقط سوره حمد کافی بود برای هدایت مسلمانان به توحید و یکتا پرستی ، به شرطی که آگاهی و فهم لازم در رعایت حقوق همدیگر میداشتند که آن جز با پیشرفت علم امکان پذیر نیست که شرط ابتدایی این علم خواندن است ، اگرچه پیام آور میبیند که پیامبر نمیتواند بخواند با کلمهی بخوان ، قرآن را در مدت ۲۳ سال میآورد . البته نزول یک سوره کامل انجام نشده که سورهی بعد شروع شود ، مثلا چند آیه از یک سوره نازل شده ، در آن فاصله آیات دیگر از سوره های دیگر نازل شده است که مرتب کردن آنها که کدام آیات به کدام سوره تعلق دارد، هیچ علامت مشخصهای نداشته و ندارد جز اینکه پیامبر آن ترتیب آیات را میدانست زیرا به استناد آیات به یک باره تمام قرآن در شب قدر در ماه رمضان بر او نازل گشته است که شناخت جایگاه آیات در سورهها را مشخص میکند .
آنچه حائز اهمیت است ، به استناد اکثر مفسرین که در مورد سوره حمد نوشته اند این سوره به تنهایی برای هدایت یک جامعهی آگاه که افراد آن توانایی بهرهگیری از علم داشته باشند ، کفایت میکند . بر این اساس میتوان استناد کرد که اصل اسلام بر مبنای توحید است و سوره حمد معرف توحید است پس تمام امورات زندگی و حقوق انسانها با دیدگاه علمی و کاردانی توسط افراد آن جامعه امکان پذیر است که هرچه سطح آگاهی مبتنی بر علم پیشرفت کند به حقانیت وجود انسان جهت شناخت حقوق او کمک میکند. مسیح هم ، همان توحید را اصل قرار میدهد و تمام راهنمایی هایش جهت شناخت انسانیت و حفظ حقوق انسانی است و اعتراض او بر علمای یهود بخاطر استفاده ابزاری از دین یهود بود که در جهت برآوردن خواستههای خود بکار میبردند و مردم را سرگردان کرده بودند .
در قرآن برای حکمی چون قصاص سه مرحله را ذکر میکند قصاص ، دیه ، و بخشیدن ؛ که بخشیدن را تحسین میکند و آن را از فضایل بر جسته انسانی به حساب میآورد که نشان میدهد جامعهی انسانی به فهم بالایی رسیده است .
زمانی که دختران پیامبر مورد ضرب و شتم ابولهب قرار گرفتند و تا حد از دست رفتن تعادل روانیشان مورد آزار قرار گرفتند ، خداوند برای نابودی دستان ابولهب و نابودی فکرش شعار داد و زن ستیزی را قبیح دانسته که در میان مسلمانان نهادینه شود . این دختران قربانی عُرف جاهلیت عرب ، ازدواج شان در سن کمتر از ده سالگی اتفاق افتاده بود و شکنجهها تعادل روانی آنها را برهم زده بود . بعدها هیچ مسلمانی حاضر به ازدواج با آنها نشد ، جز عثمان بن عفان که خود زنان دیگر داشت جهت ترحم با زینب ازدواج میکند و ده سال او را کمک کرد تا زندگی عادی داشته باشد اما ناموفق بود. بعد از مرگ زینب با ام کلثوم ازدواج کرد که ده سال در خانه پدری بیوه بود و هیچ مسلمانی حاضر به ازدواج با او نشد . که بعدها مسلمانان لقب ذوالنورین- صاحب دو نور – به عثمان دادند . سوال اینجاست که چرا هیچ مسلمانی حاضر نشد صاحب نوری شود ؟! اگر این باورشان بود ! متأسفانه با رشد اسلام ما شاهد پرورده شدن ابولهب ها در بین مسلمانان هستیم ، زن ستیزی بصورت یک افتخار در جامعه اسلامی نهادینه شده است. و ازدواج دختران خردسال را یک امر الهی میدانند. و …
اگرچه در حدیبیه بزرگترین مرحله دور شدن و پرهیز از شمشیر به مسلمانان ابلاغ شد و در سوره فتح آن را به فتح المبین- گشایشی آشکار – نام برد و بزرگترین دستاورد در اسلام معرفی شد که همان مسلمانان با وجود شاهد بودن استقبال دیگر طوایف و حتی مردم مکه از اسلام ، باز شیوه جنگ و کشتار و تهاجم در افکار آنان غالب بود . که آثار آن در تمام تاریخ اسلام تا به امروز هویدا و آشکار است . طلب علم بر زن و مرد واجب شد اگر در چین ، دور دست ترین نقطه از عربستان آن روز باشد و شرط آزادی اسیران بدر فقط یاد دادن خواندن و نوشتن به ده نفر از مسلمانان قرار داد شد . در حالی که در بین مسلمانان افراد زیادی بودند که میتوانستند خواندن و نوشتن را یاد بدهند اما موضوع تحصیل در چین یا یاد گرفتن از اسیران غیر مسلمان پیام خاصی است که علم آموزی محدود نیست . در حالی که اکثر رهبران جامعهی اسلامی ، علوم غرب یا علوم انسانی را جایز نمیدانند که در بین مسلمانان رواج یابد ! علم را به اسلامی و غیر اسلامی تقسیم کردهاند و تدریس علوم غیر اسلامی را حرام میکنند زیرا آگاهی و فهم جامعه میتواند نقطه پایانی وجود افکار آنها باشد .
در ابتدای تهاجم اعراب به ایران ، سردار سپاه اعراب مسلمان خطاب به خلیفه دوم میگوید ما با کتابهای ایرانیان چکار کنیم که خلیفه میگوید قرآن بهترین قصص است و کافی است پس میتوانی آن کتاب ها را بسوزانید ، که با این فرمان حاصل سالها پیشرفت علمی در یک امپراتوری به پایان میرسد . حتی اعراب مسلمان واژههای قرآنی را هم به نفع خویش تغییر دادند و کلمه سلام در مکتب ابراهیم به معنای آسایش است در زمان فتح ایران به معنای تسلیم بود که نوعی برتری بخشیدن اعراب بر عجم بود.
مذاهب اسلامی در توجیه جنایت و کشتار بهترین وسیله بوده و هست . تیمور لنگ مغول -حنفی مذهب- در کتاب ‘ منم تیمور جهانگشا ‘ تمام جنایات و کشتار خود را برای رضای خداوند و توسعه دین اسلام توجیه میکند برای نمونه مینویسد زمانی بر اصفهان رافضی و کافر حمله کردیم تنها چیزی که مرا خوشحال کرد منارههای مرتفعی بود که از جمجمهی سر مردم رافضی ساخته بودم .
اگر از مسلمانی پرسیده شود چگونه حسین کشتی نجات است ، میماند چه بگوید ، زیرا قیام برای حکومت کشتی نجات برای جامعه نیست . همان خلافت را به امام علی عرضه کردند ، فرمود از عطسه بُز برای من بیارزش تر است .
در زمانی که امام حسین شبانه از مدینه فرار میکند و به مکه میآید ، در مکه هم قصد جانش میشود پس برای دوری از خشونت و با استتار ماه محرم – ماه حرام از جنگ – با خانواده از مکه خارج میشود که در کربلا راه را بر او میبندند و او اجازه میخواهد که از بلاد عرب خارج شود و به طرف موصل برود . اما واقعه کربلا در ماه حرام از خونریزی اتفاق میافتد. و بار دیگر رعایت نکردن حقوق انسان و آزاده نبودن مسلمانان را به تصویر میکشد . در این میان کذابی همچون مختار سقفی به نام خونخواهی او دست به قیام میزند تا بتواند حکومتی را به پا کند و او زمانی بر کوفه حاکم میشود دست به کشتار میزند . اما بعد از مدت کوتاهی به دست مصعب پسر زبیر که داماد امام حسین است مغلوب و کشته میشود ، نقطه جالب مناظرهی مصعب با مختار است که مصعب میگوید امامان هیچ کدام امر به انتقام نکردهاند و حتی وقتی امام حسن کشته شد ، امام حسین دست به انتقام نزد . حال چرا شما میخواهید چهرهی امامان را مخدوش کنید ؟! و آنان را انتقام گیرنده معرفی میکنید ؟
جالب اینجاست که در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران مختار را بر حق میدانند و مختارنامه از او ساختند . مختار تابع پدر زنش ‘ سمره بن جندب ‘ بود که در تاریخ طبری ج ۵ صراحتاً به جعل حدیث کردن سمره اشاره شده و حتی زمانی که والی بصره بوده به مدت شش ماه هشت هزار نفر را قتل و عام میکند که وقتی از او میپرسند نترسیدی در بین آنها بیگناهی باشد ؟ او میگوید مهم نیست زیرا بیگناهان به بهشت میروند !. متأسفانه این استدلال اکثر علمای حاکم بر جامعهی مسلمانان است .
دروغ و خدعه و نیرنگ در بین علمای اسلامی امری عادی و روز مره است ، یا خود را جانشین خداوند میدانند یا وجود خود را برکت دهندهی دین اسلام میخوانند . و تمام جنایات خود را در آن بازه تعریف و توجیه میکنند .
اگر چه به استناد آیات هیچ تفاوتی در بین ادیان ابراهیمی – یهود ، مسیح و اسلام – نیست و همگی در قرآن پیرو ابراهیم نبی اند و او هم اولین مسلمان است ، اما علما و حاکمان مسلمان ، اسلام را فقط برای آخرین دین معنا دادهاند تا بگویند ‘ « ومن يبتغ غير الإسلـم دينا فلن يقبل منه …» و هر كس جز اسلام آييني براي خود انتخاب كند، از او پذيرفته نخواهد شد..ال عمران ۸۵. – در باب توحید ابراهیمی – . علما و حاکمان مسلمان آیات دیگر را کتمان میکنند تا یهودی و مسیحی را در صف کافران قرار دهند .
وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ (۱۳۲) بقره
و ابراهیم و یعقوب (در واپسین لحظات عمر،) فرزندان خود را به این آیین، وصیت کردند؛ (و هر کدام به فرزندان خویش گفتند:) «فرزندان من! خداوند این دین را برای شما برگزیده است؛ و شما، جز به آیین اسلام [ مسلمانی ] از دنیا نروید!» .
قرآن عبادتگاه های هر سه دین در یک راستا قرار داده و در آیات آل عمران:۱۱۳، ۱۱۴ و ۱۱۵ چنین آمده است: «آنان یکسان و همسان نیستند؛ از اهل کتاب گروهى درستکردارند که آیات الهى را در دل شب مىخوانند و سر به سجده مىنهند. به خداوند و روز بازپسین ایمان مىآورند و به نیکى فرمان مىدهند و از ناشایستى بازمىدارند و به نیکوکارى مىشتابند و اینان از صالحینند. و هر کار خیرى که انجام دهند هرگز بدون پاداش و سپاس نخواهند ماند، و خداوند از پرهیزگاران آگاه است.»
مله ابیكم ابراهیم هو سماكم المسلمین من قبل ؛ همان آیین پدرتان ابراهیم او شما را از گذشته مسلمان نامید – حج ، آیه 78
لازم به یادآوری است که نام و سرگذشت تمام پیامبران در قرآن نیامده است. زیرا که خدا به پیامبر میگوید: پیش از تو پیامبرانى فرستادیم که داستان بعضى از آنان را با تو گفتهایم، و داستان بعضى از آنان را با تو نگفتهایم. (غافر:۷۸ و نساء: ۱۶۴). آن چه در قرآن آمده درباره پیامبران شجره ابراهیمی است که همه «مسلم» خوانده شدهاند. شریعت پیامبر اسلام متعلق به این دسته بندی و در چارچوب مفهومی پیامبران شجره ابراهیمی میباشد.
در انجیل اشاره به کافر بودن یهودیان نشده است – به جز کسانی که رو در رو مسیح را منکر شدند – دقیقا در قرآن هم یهودی ها و مسیحی ها را به کافر نام نمیبرد – جز یهودیانی که با پیامبر دشمنی کردند و قرآن آنان را بی باور به کتاب خدا نام میبرد – . در زمان هجرت مسلمانان به حبشه ، پادشاه حبشه مسلمان نشد بلکه تصدیق کرد که منشا اسلام و مسیح یکی است و مسلمانان را یاری کرد و بزرگترین تمجیدها بر باور و ایمان او از زبان پیامبر میشنویم . آیهی ۸۲ سوره مائده در مقابل یهودیان در زمان پیامبر و در مقابل ایشان بود : لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قالُوا إِنَّا نَصارى ذلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ «82» پیدا میکنید سرسختترين مردم را در دشمنى نسبت به اهل ايمان، يهوديان و مشركان را ، و نزديكترينشان را از نظر دوستى با مؤمنان، كسانى خواهىيافت كه مىگويند: ما نصرانى – مسیحی – هستيم. اين (دوستى) به آن جهت است كه آنان كشيشان وراهبانند وآنان تكبّر نمىورزند . این آیه استناد تمام جامعهی دینی مسلمانان بر ضد یهودی است . اما سند ضدیت آنها را با مسیحیان را نیافتم !
در آیات قرآن فراوان است که اشاره به داد پروری و برپایی قسط از طرف یهودی ها شده است اما در هیچ کدام اشاره به داد پروری مسلمان نخواهی یافت و تازه بر عکس قرآن در سوره توبه آیهی ۹۷ ، اعراب را حق کُشترین ملتها معرفی میکند . اما بر عکس در مورد یهودیها اشاره شده است که : ” وَ مِنْ قَوْمِ مُوسى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ – ۱۵۹- اعراف ؛ و از قوم موسى – یهودی ها -، اُمت – ابراهیم – را به حقّ راهنمايى مىكنند و به حقّ عدالت و دادگرى مىكنند.
در بین فرزندان ابراهیم – موسی ع، عیسی ع و محمد ص- هیچکدام بدعت تازهای نیاوردند .
قُلْ مَا کُنتُ بِدْعًا مِّنْ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِی مَا یُفْعَلُ بِی وَلَا بِکُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یُوحَى إِلَیَّ وَمَا أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ مُّبِینٌ
بگو (من) بدعتی در میان پیامبران نیستم، و نمىدانم بر من و بر شما چه خواهد رفت؛ تنها از وحیى که به من مىشود، پیروى مىکنم؛ و من جز هشداردهندهاى آشکار نیستم . احقاف ۹
حتی کسانی که خارج از دایرهی شجرهی ابراهیمی هستند هم اختیار داده شده است یعنی اكراه و اجباری در دین نیست و امور مذهب بر قدرت و اختیار مبتنی است نه بر اجبار، چنانچه قرآن اشاره دارد که : ” لا اكراه فی الدین قد تبین الرشد مِنَ الْغَی… ۲۵۶ بقره
«اكراه» به معنی وادار كردن انسان بر كاری كه ناپسند می شمارد و مورد رضایتش نیست می باشد .
قرآن از بین بردن باطل را با کلمات و آشکاری حقیقت را هم با کلمات محقق میسازد – اسرا ۸۱ – اما اشارهای به کشتار و خونریزی ندارد . وَيُحِقُّ ٱللَّهُ ٱلْحَقَّ بِكَلِمَٰتِهِۦ وَلَوْ كَرِهَ ٱلْمُجْرِمُونَ – یونس ۸۲ – بدین معنا که مجرمین و جنایتکاران در جامعه دوست ندارند و نمیخواهند که حق با منطق و کلمه ، حقانیت خود را تثبیت کند زیرا جنایتکاران جهادی جز زبان کشتار و قتل به هیچ چیز دیگر قائل نیستند .
مَریَمُ اِنَ الله یُبَشِرُکَ بـِکـَلِمَةٍ مِنهُ اسمُهُ المَسیحُ عیسَی ابن مَریَم وَجیهاً فِی الدُنیا وَ الاخِرَةِ وَ مِنَ المُقرَّبین ( آل عمران /45) « ای مریم ، خداوند تو را به کلمه ای ازخویش که نامش مسیح ، عیسی بن مریم است و در دنیا و آخرت وجاهت دارد و از مقربان است ، بشارت می دهد.»
در قرآن مسیح به کلمه تعبیر شده است ، پس کلمه یعنی منطق و برهان و دلیل روشن . در بیان کلمه این گونه در سوره لقمان اشاره دارد : وَلَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (۲۷)
و اگر آن چه درخت در زمين است قلم باشد و دريا را هفت درياى ديگر به يارى آيد کلمه های خدا پايان نپذيرد قطعا خداوند عزت دهنده و آگاه است . پس زبان منطق و علم زبان خداوند است نه زبان شمشیر و کشتار و قتل .
در سوره جمعه آیه ۲ هدف آمدن پیامبران را اینگونه شرح میدهد: هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ – او کسی است که مبعوث کرد در هر سرزمینی رسولانی از خودشان که بخواند بر آنها آیات و تزکیه دهد آنها را و تعلیم دهد کتاب را و دانش و علم ، که قبل از آن در گمراهی کوری – تعصب – بودند . پس اصل نبوت بر پایهی تزکیه و علم و دانش است . و در عوض متعصب بودن عامل گمراهی است . امروزه مسلمانان از علم فاصله گرفته اند و تعصب را پایهی قضاوت خویش قرار دادهاند که انگار هیچ پیام آوری در بین آنها نبوده است از طرف دیگر با برچیده شدن علم و آگاهی در جهان اسلام و غوطهور شدن مولوی ها و حاکمان دینی در باورهای پوچ و تهی و سوق جامعه بسوی فتنهگری و ستیزه جویی و جنگ باعث شده است که سیاستهایشان مبدل به پرتگاهی برای انسان و انسانیت بشود .
پاکستان همواره در تلاش است که مساجد و مکاتب دینی در افغانستان ایجاد کند که با فقدان مکتب و پوهنتون ، بتواند بچهها را بر بینش تعصبات مذهبی بار آورد که دقیقا همان مسجد ضراری بسازد که قرآن آن را نهی کرده است .
جماعتی از مسلمانان مسجد ضرار را با توافق پیامبر می سازند و از او میخواهند برای تبرک کردن ، در آن نماز جماعت را بخواند و آن حضرت قبول کرد اما خداوند با نزول آیه ۱۰۷ سوره توبه مانع پیامبر شد ، متن آیه : آنهایی که مسجدی اختیار کردند که مایه زیان و کفر و پراکندگی میان مؤمنان است، و [نیز] کمینگاهی است برای کسی که قبلاً با خدا و پیامبر او به جنگ برخاسته بود، و سخت سوگند یاد می کنند که جز نیکی قصدی نداشتیم. و[لی ] خدا گواهی می دهد که آنان قطعاً دروغگو هستند.
بعد از نزول آیه پیامبر فرمان تخریب مسجدی را میدهد که پرورش کینه و دشمنی و ایجاد تفرقه در بین مسلمانان میشود . در حقیقت مکاتب دینی پاکستانیها باید تخریب شود تا ریشهی تفکر طالبی قطع گردد.
بر تعبیر آیهی ۵ سوره جمعه ؛ مجاهدین در افغانستان بسان خر حمال کتابند که افسار خود را نیز صاحب نیستند ، امروزه این افسار در دست دولت مردان پاکستان و حاکمان ایران و حتی غربیها و آمریکایی هاست که زمانی در دوحه بنام صلح رو در روی هم قرار میگیرند به جای مصلحت اندیشی برای مردم ، بحث تقسیم قدرت را پیش میکشند .
طالبان با استناد فتوای صدها ملا اقدام به کشتار و انتحار و تخریب مکاتب و دانشگاه ها میکند ، اکثر آنها بیسواد هستند و فقط آموزشهای نظامی دیدهاند و بزرگانشان جزو جهادیها است . علم را حرام میدانند ، اهل کتاب و دیگر مذاهب اسلامی را کافر نام میبرند و حتی هم مذهبی های خود را نیز قتل و عام میکنند . دقیقا مانند داعش هیچ مسلک خاصی ندارند . به جرأت میتوان گفت که همهی جهادی ها در عمل پیرو تیمور لنگ مغولی ، چهرهی خونریز تاریخ هستند .
جامعهی افغانستان زمانی میتواند نجات یابد که فهم و درک کامل از موقعیت جهادی ها و ماهیت آنها و باورهایشان را داشته باشد .
طاهره خدانظر
حقیقت مانا
دیدگاهها بسته شدهاند.