ماهیت زنان افغانستان در حاکمیت مافیایی مذهبی‎

seyamaknaderi March 3, 2020 Comments Off on ماهیت زنان افغانستان در حاکمیت مافیایی مذهبی‎
ماهیت زنان افغانستان در حاکمیت مافیایی مذهبی‎

واژه امروزی مافیا در جهان شناخته شده است که در جرائمی چون پولشویی، قتل قراردادی، قاچاق مواد مخدر و تجارت، روسپی گری و توسعه قدرت به صورت سازمان یافته در گیر است.
فعالیت شبکه های تروریستی و قاچاق مواد مخدر، پول شویی، تجارت زنان از کابل تا کاراکاس نمای واضحی از فعالیت مافیایی جهادی ها و طالبان است که اکنون چرخ دنده ی آن از داخل ایران می چرخد.هر چند هشدارهای عبدالرئوف ابراهیمی رئیس پارلمان افغانستان در سال ۱۳۹۵ در مورد کشتارها در معادن و قاچاق زنان نادیده گرفته شد.
زمانی که بلقیس روشن در مجلس افغانستان در ۲۰ قوس ۱۳۹۸ خطاب به جهادی ها می گوید ” مگر شما بنام دین با هر کس معامله  نمی‌کنید؟ و دیگر برادران بی‌شرمتان هم در قطر با آمریکایی‌ها سر افغانستان معامله می‌کنند که زمانی هم این معامله را کفر می دانستید و سال ۷۱ نیروی امنیتی افغانستان را از بین بردید و تمام تجهیزات آن را به کشور‌های مجاور می فروختید مگر شما نبودید که بزرگترین جنایات را علیه زنان افغانستان انجام دادید و شما سینه های زنان افغانستان را بریدید و آنان را لخت و برهنه کردید در محضر عام ، و بقیه را به عربستان فروختید و یا به عنوان تحفه دادید و… و دیگر مردم جنایات شما را زیر نام اسلام دیده اند و باور به جهادی بودن شما ندارند ، قصابان کابل را می بخشید و در کنار خود می گیرید و هیچ کدام را محاکمه نمی کنید “.
بعد از پایان یافتن انتقادهای بلقیس روشن تمام جهادی‌های حاضر در ولسی جرگه  با صدا های نالان و فریادهای تند اعلام می‌دارند که انتقادهای بلقیس توهین به اسلام است ! و ما در مقابل هرکس که به مجاهدین و اسلام توهین کند نمی‌گذریم و اهانت به ساحت مقدس اسلام خط قرمز است و ما بر ضد آن می‌ایستیم .
امروزه در افغانستان دختران هفت تا یازده ساله به علت فقر در بسیاری از خانواده‌های بی‌بضاعت فروخته می‌شوند و به بردگی جنسی گرفته می شوند و بر طبق شریعت بر گرفته از مذاهب اسلامی ، در معاملات روزمره  دختران هم جزو کالای قیمتی حساب می گردند که  رضایت دو طرف ، یکی حق مالکیت بر دختران و دیگری بر مال و سرمایه خود را دارد صحیح می‌دانند و شرعیت خود را از علمای دین گرفته اند . دختران در سنین یازده تا نوزده سادگی همواره مورد تهدید جنسی از خانه تا اجتماع قرار می گیرند و چه بسا تعدادی از دانشجویان دختر روزانه به دلایل نا معلومی مفقود یا ترور می شوند و گاه  می بینید طالبی دختر جوان خود را به دلیل نا معلومی بر دیوار خانه ی خود حلق آویز کرده است و یا با حکم صحرایی جمعی از بزرگان مذهبی حکم سنگسار و یا اعدام صحرایی دختر را بدست پدر خویش می‌بینید و یا شاهد مثله کردن و بریدن بینی زن‌ها توسط شوهر می‌شویم ،  آنطرف تر زنان بیوه ای در جامعه ی افغانستان می بینید که زمانی شوهر اختیار تام و مالکیت زن را داشت اما امروز که او بیوه است تنها حق دارد با برادر شوهر یا نزدیکان شوهر وصلت کند و او هیچ انتخاب دیگری ندارد چون او در مالکیت خانواده شوهر است. اگر زنی برای حفظ جان خویش از خانواده‌ی شوهر فراری شود مایه‌ی شرم و ننگ خانوده‌‌ی خود و خانواده شوهر شده که پاک شدن این لکه‌ی ننگ جز با کشتن آن زن میسر نخواهد شد .
در اخبارات روزانه همواره آزار و اذیت جنسی زنان از ادارات دولتی تا نیروهای امنیتی و ورزشگاه ها دیده می‌شود. شخصیت های دینی سیاسی  و رهبران مذهبی بر قاعده های مشخص و نا مشخص حداقل نکاح زوجین آنان از چهار به با لا است. زن در جامعه ی مرد سالار افغانستان بجز بهشت جنسی مردان هیچ معنی دیگری ندارد. در جایی که اشرف غنی خطاب به بزرگان طالب می گوید رهبران طالب هر کدام بیش از چهار زن در حجره ی خود دارند و بهشت را برای خویش ساخته‌اند و کیف و لذت و خوشی دنیا را از آن خود کرده‌اند !
آری این فرهنگ مذهبی اسلامی افغانستان در مورد زنان است. اگر زنی ناخودآگاه و یا آگاهانه اعتراض بر حاکم دینی کند بر حسب معمول آن زن به قرآن و پیامبر و خدا توهین کرده است و تمام مردان حاضر بدنبال سنگ در منطقه و با حضور نیروهای امنیتی زن را سنگسار کرده و بر لاشه ی مرده ی زن رقص پیروزی و دفاع از خدا را با شادی انجام می دهند و ماجرای فرخنده‌ها را خلق می کنند.
علما و خطیبان روزانه در مساجد همواره خطبه هایشان بر مسئله زنان است انگار جز مورد زن هیچ مسائل دیگری در جامعه را نمی بینند و یا اجازه ندارند بحث کنند.
یکی بحث نکاح می آورد و دیگری به استناد حدیث زن را حبل و ریسمان شیطان می خواند و در جای دیگر مردم را آگاه می کند و حذر می دهد از فتنه ی زنان بدون اینکه به وضعیت روانی و اجتماع و یا مردان توجهی شود.
تمام مسئولیت مرد منوط به توجه مالک وار او به برده ای به اسم زن است چنانکه مجیب الرحمن‌ها تمام تلاش خود را بر آن دارند که مرد را غیرتی کنند و زن را اسیر و فرمانبردار که بی حجابی زن را منوط به بی غیرتی مرد می داند و آن را استنباط از شریعت اسلام می خواند و دفاع از دین خدا. آنها خدایی را معرفی می کنند که به جهادگران وعده‌ی زن‌های بیشماری در بهشت می دهد بدین معنی که سعادت ابدی را هم آغوشی با زنان قرار داده است .
با وجود اینکه در قرآن آیه ای در مورد حجاب خطاب به عموم همچون دستوری و امری وجود ندارد. اما چون جامعه ی مذهبی مسئله ی مرد سالاری را در بطن خویش تکریم کرده و آن را به عنوان اصل حیاتی در جامعه پذیرفته است لذا تمام تلاش برای حفظ آن است و مذهب را در خدمت مردان قرار داده است.
در دیوار کوتاه مذهبی نه تنها مسائل کلان اجتماعی همچون مسائل اقتصادی، امنیت جامعه، رعایت حقوق انسانها دیده نمی‌شوند ، لذا افراد با سلیقه‌ی شخصی برای کسب لذت ، باوری را در بینش خود جای می دهد و عملا مذهب را خادم خود می کند . با اینکه کشور از لحاظ سیاسی با یک بحران مدیریتی روبرو است که بعد از انتخاب دو درصدی آراء کل مردم در جایی اشرف غنی پیروزی خود را اعلام می کند و در جای دیگر عبدالله عبدالله خود را پیروز میدان می‌خواند و طالب هم با رد جمهوری ،  امارات را می خواهد و در این بحران هیچ کدام از علما و مجاهدین و طالبان ریشه یابی برای حل مشکلات را از مذهب و آئین خود برداشت نمی کنند زیرا می دانند که مذهب آنها نارسا و ناکارامد است و همدیگر دست هم را می‌خوانند لذا ناچار به توافق می گردند و با چشم داشت تقسیم قدرت . این بازی چندان جدید نیست ، تنها وجهی مجزا که دیده می‌شود امضای صلح طالب با نماینده آمریکاست آنهم تضمینی موقت در داخل افغانستان در صورت اقدام نظامی بر ضد ایران .

آری تنها زنان است که بدون هیچ مدافعی و بدون در نظر گرفتن حقوق انسانی آنان ، درجه دوم در اجتماع معرفی می‌شوند . علما و آگاهان دین با استناد به مذهب ، زنان را ناقص العقل معرفی کرده اند و عملاً بازار تجارت سکس و بردگی جنسی آنها را فراهم ساخته اند این مسئله خود امکان فرار مذهب  از دیگر مشکلات جامعه را فراهم می کند و ناتوانی مذهب در ارائه‌ی راه‌ حل می‌پوشاند ، رهبران دینی در پندارهای خود تا جایی پیش می روند که بلا و مصیبت و فقر جامعه را به رفتار زن ربط می‌دهند. انگار نپوشیدن سر زن عامل مصیبت جامعه است و در جای دیگر بی غیرتی و بی ارزشی مرد را هم به همان حجاب و پوشش بر می گردانند. در نقل داستان های دینی نکاتی ساختگی را برجسته می‌کنند و تلاش می‌کنند اصل قرار دهند که خود نوعی خیانت به عهدی به نام دین است. مثلاً جامعه ای از اعراب قبل از اسلام ترسیم می کنند که فقط دختران را زنده به گور می کردند. هر چند بخش کوچک و طبقه ی فقیر در جامعه ی آن وقت این کار را می کردند. اما به قسمت اصلی آن که جایکاه زنان در جامعه اعراب قبل از اسلام است توجه ندارند که بلندی جایگاه زنی تاجر چون دختر خویلد به پیامبر معنا داد و مایه‌ی منت خداوندی ، چنانچه قرآن یاد آوری می‌کند که : 《آنگاه که شما گمراه بودید و هدایت کردیم، و فقیر بودید شما را ثروتمند ساختیم》.ضحی ۷و۸ . معنا دادن خداوند به پیامبر به دلیل وجود زن ثروتمندی چون خدیجه بود که پیامبر زمانی برای او کار می کرد. این ازدواج  ، منت خداوند است بر بی نیاز کردن پیامبرش توسط همان موجودی که مسلمانان او را ناقص العقل تصور می‌کنند ، آری زن در این آیه نماد شراکت و پشتیبانی خداوند است.
ادعای طالبان و مجاهدین و داعش در این اواخر بر زنان در بندشان آن بود که آنها کنیزه اند و هر طور که بخواهند با کنیزه رفتار می کنند چون دیگر آن زنان ارزش انسانی ندارند . اما ناچارند در هنگام حج در صفا و مروه هفت بار باید بدوند تا شعائر حج انجام دهند و این دویدن یک زن کنیزه به اسم هاجر را تکرار می کند. بدین معنی که زن کنیزه رهبر معنوی آنان است.
اگر آن طرف تر نگاه کنیم ساختن ناجی همچون موسی در دامن دو زن و یک دختر که خواهرش بود میسر گشت.اگر بر قرآن اطمینان داشته باشند که کلام بشری نیست این کتاب چنین یاد‌ آوری می‌کند  که مریم را ایماندارتر و مطمئن تر به خداوند  معرفی می کند از ذکریای پیامبر . در همان کتاب قرآن باز فهم و درک و عقلانیت زنانی چون بلقیس را بیشتر از مردان می‌شناساند درمقابل سلیمان نبی.

اکنون هم درک و فهم شیر زنی آگاه همچون بلقیس روشن در مقابل مافیاهای خود خوانده‌ی مدافعان دین اسلام ، روشن  و صحیح است که می گوید دیگر ماهیت جلادانی چون مجاهدین و طالبان برای مردم آشکار است و کسی آنها را باور ندارد که به نام دین اسلام حکم می دهند. آری اگر به بینش مذهبی مافیای دینی یا همان جنایت‌کاران جنگی دقیق توجه شود مشخص خواهد شد که از روح قرآن جدا است .

طاهره خدانظر

[email protected]

 

حقیقت مانا

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.