“طینت شرار پیچک هرز” ۱۳۹۱/۵/۶
زردها وسرخ های رگانم
شعله میکشند
حریق آه هایم
شعلۀ آبی مواج تنم را
می خواهد
پیچکی
پیچیده بپای زندگی !
عشق را
“هرزه”
از خیال
می رباید
در سایه روشن هوا
تاره واره
چترمی گشود
تنها
لکّه هایی اززندگی برجای مانده
برچرخ شکسته روزگار
زنجره ای !
تازیانه وار
میدانستم
گلها – از طینتِ شریرگریزانند
و چشمانِ نرگس – جُز دربهاراعتماد
و غنچه ها – جُزحریم امن نور
چترش به آسمان باز نمیشود …
ازکتاب:« برای لبخندی که برلبانم بنشیند» سیامک نادری
سایت حقیقت مانا- سیامک نادری ۱۸ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاهها بسته شدهاند.