شعله پاکروان در چهارمین سال‌روز اعدام دخترش  ناصر پاکدامن

seyamaknaderi October 27, 2018 Comments Off on شعله پاکروان در چهارمین سال‌روز اعدام دخترش  ناصر پاکدامن
شعله پاکروان در چهارمین سال‌روز اعدام دخترش  ناصر پاکدامن

چهار قرن است که هر شب، کتاب عشق تو را ورق زده‌ام
شعله پاکروان، فعال مدنی که دخترش ریحانه جباری در تاریخ ۳ آبان‌ماه ۹۳ در زندان رجایی‌شهر اعدام شد، با انتشار دل‌نوشته‌ای در چهارمین سال‌روز این اعدام، “چهار سال را معادل چهار قرن” شمرده و می‌نویسد: «چهار قرن است که هر شب، کتاب عشق تو را ورق زده‌ام، ای دختر، چه یافتم؟ موج در موج عشق و ایستادگی.»

شعله پاکروان که بعد از خروج از کشور “بنیاد ریحان” را جهت مخالفت با اعدام، تاسیس کرد، در بخشی از دل‌نوشته‌اش، گفته‌است: «هنوز هم بار مسئولیتی که بر دوشم نهادی با شوق می‌کشم. هنوز هم سرباز عدالت هستم. هنوز هم خسته نیستم از یادآوری تو. هنوز اما نبخشیده‌ام شکنجه‌گرانت را !»

خانم پاکروان نوشته‌است: «دلم را به دل آمنه مرادی و شریفه حسین‌پناهی گره می‌زنم. دلم را به دل مهوش فتحی گره می‌زنم که از مزار دو جوان‌مرگ رادمردش دور ماند. دلم را به دل دایه سلطنه‌ی فرزاد کمانگر گره می‌زنم که کوه زاگرس در مقابل او چون سنگریزه است. دلم را به دل عزیز گره می‌زنم که از مزار هفت فرزندش خبر ندارد. دلم را به دل مادر نیکو سرشت انوشیروان لطفی گره می‌زنم که پیر شد و خاوران باغ خشک شده رویاهایش ماند. دلم را به دل مادری گره می‌زنم که تنها پیکر بی‌جان یک پسر از چهار فرزند جوان‌مرگش را گرفت و با دست‌های خودش در جنگل‌های گرگان بخاک سپرد.»

یادداشت شعله پاکروان را در ادامه بخوانید:

“عشق جاویدانم!

چهار سال نه، چهار قرن است که هر شب، کتاب عشق تو را ورق زده‌ام ای دختر. چه یافتم؟ موج در موج عشق و ایستادگی. هنوز هم دلم تو را می‌خواهد، ای طاووس خرامانم که چادر شرف سورمه‌ای گل‌دار را دور تنت پیچیدی و پشت دیوار زندان شهر ری پنهان شدی. هنوز هم صدای تو ای سرو راست قامتم در گوشم می‌پیچد که گفتی : “قول بده هر چی که شد خودتو کنترل کنی و تعادلت رو از دست ندی”

هنوز هم عاشق گل‌دوزی کردن پروانه‌ی دلم هستم. هنوز هم دلتنگم برایت.

به یادت بهار و تابستان، بافتنی بافتم بی آنکه بر تنت ببینم. تمام فصل‌های سال دست‌خط تو را در قاب چشم جا دادم بی آنکه نامه تازه‌ای برایم بنویسی!

فرمانده دلم!

هنوز هم بار مسئولیتی که بر دوشم نهادی با شوق می‌کشم. هنوز هم سرباز عدالت هستم. هنوز هم خسته نیستم از یادآوری تو. هنوز اما نبخشیده‌ام شکنجه‌گرانت را !

تو مثل یک آهو به زندگی‌ام آمدی و قلبم را تسخیر کردی و رفتی. یاد تو، به همان نرمی و نازکی که غزال بر زمین می‌دود سراسر وجودم را طی می‌کند و فریاد می‌زند : «هیچ چیزی در جهان مقدس تر از زندگی و انسانیت نیست.»

جوان‌مرگ زنده‌ی دلم!

تو را زنده‌تر از همیشه در جان جوانان دیگر می‌یابم. هر کجا که استقامتی در جوانی می‌بینم رد تو را می‌یابم. هر کجا اصرار بر راستی و حقیقت می‌بینم کلام تو را می‌شنوم. نوشته‌های صریح سهیل عربی تو را زنده می‌کند. عدالت‌خواهی آتنا دائمی مبارزه تو را زنده می‌کند. مقاومت آرش صادقی ایستادگی تو را زنده می‌کند. تو هرگز نخواهی مرد. گویی با دفاع جانانه از شرافت و انسانیت آب حیات نوشیدی. آنانکه تو را بر دار کشیدند مردگان حقیقی هستند. چرا که دلشان مرد در پگاه سوم آبان نود و سه.

نو بهار خزان زده‌ام!

دو سال است از مزار تو دور افتاده‌ام. اما چه باک؟ دلم را به دل هزاران مادر گره می‌زنم که هرگز مزاری برای دلبند اعدام شده‌شان نیافتند. دلم را به دل آمنه مرادی و شریفه حسین‌پناهی گره می‌زنم. دلم را به دل مهوش فتحی گره می‌زنم که از مزار دو جوان‌مرگ رادمردش دور ماند. دلم را به دل دایه سلطنه‌ی فرزاد کمانگر گره می‌زنم که کوه زاگرس در مقابل او چون سنگریزه است. دلم را به دل عزیز گره می‌زنم که از مزار هفت فرزندش خبر ندارد. دلم را به دل مادر نیکو سرشت انوشیروان لطفی گره می‌زنم که پیر شد و خاوران باغ خشک شده رویاهایش ماند. دلم را به دل مادری گره می‌زنم که تنها پیکر بی‌جان یک پسر از چهار فرزند جوان‌مرگش را گرفت و با دست‌های خودش در جنگل‌های گرگان بخاک سپرد.

ریحان ای گل خوش‌بوی زندگی‌ام!

به تازگی یکی از هم‌بندیانت مادر شده و در وصف مادرانگی‌اش برای تو نامه نوشته؛

همان زن جوانی که هنوز هم تو را زنده میبیند و هرگز خفتنت در خاک سرد را نمی‌پذیرد. سمیرا می‌گوید از تو عشق به انسانیت و صبر و مبارزه برای زندگی را آموخته است. می‌خواهد نوزادش را با قصه‌ی تو بزرگ کند. تو در افسانه‌هایی که مادران برای نوزادانشان می‌گویند جا گرفته و در دل نسل‌های متوالی نفس خواهی کشید. زنان جوان برایت سرود خواهند خواند؛

گر چه شب هست هنوز

با سیه چنگ بر این بام آونگ

آسمان غرق ستاره ست و لیک

خوشه‌ها بسته ستاره، گل گل

خوشه اختر سرخ

با تپش‌های سترگ

عاقبت کوره‌ی خورشید گدازان گردد.”

شعله پاکروان مادر ریحانه جباری و از مخالفان اعدام، تا زمانی که ایران بود با فعالیت هایی که در مادران پارک لاله داشت در کنار سایر دوستان خود با مخالفت با احکام اعدام برخاسته بود. وی اکنون با راه اندازی بنیاد ریحان در این زمینه به فعالیت خود ادامه می دهد.

مطلب مرتبط:

منبع:پژواک ایران

سایت حقیقت مانا

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.