بدون اِعمال خشونت سازمان یافته که در نهایت مبتنی بر «توانایی کشتن و اِعمال خشونت جسمانی» است، هیچ قانون و حکومتی برجای نمی ماند!
به همین ترتیب هرنوع اِعمال خشونت فردی و گروهی نیز در پی آن میرود که به قانون بدل شود و الگو و مبنای آن همان خشونت اجتماعی مشروع و رسمیت یافته است که از درون خشونت قانون سربر می آورد.
در عرصه روابط انسانی نیز خشونت بری از هرگونه نیاز، انگیزه، فایده یا لذت، به همان میزان نادر و غریب و معجزه وار است که دین خود مجهولات را و «تقدس یا عشق مسیحایی» معجزه می شمارد!
البته حتا در عرصه روابط انسانی نیز وقوع مواردی استثنایی از « خشونت کور» امکانپذیر است. چنین خشونتی باید اساساً « بری از هرگونه انگیزه، ننیت، فایده، نیاز و یا هرگونه محرکِ» مستقیم . غیرمستقیم باشد. به سخنی دیگر، نوعی« خشونت برای خشونتِ» ناب. آشکاراست که خشونت سادیستی یا خشونت نشأت یافته از جنون و سایر مواردی از این دست را نمیتوان خشونت کور یا ناب دانست. زیرا هریک از آنها به نحوی تابع و هم پیوند با عامل خارجی هستند( عدم وجود اقتصاد سالم، که دزدی را به همراه دارد؛ اما دست سارق به موجب قانون قطع می شود!)
ایمانوئل کانت فیلسوف نظریه صلح پایدار در یکی از آثار آخرین خود «دین در محدوده عقلِ تنها» با عنوان «شراهریمنی یا موجود شیطانی» به امری نظیر «خشونت ناب» اشاره دارد. البته به سرعت این موضوع را کنار گذاشته و تحقق آن را ناممکن می شمارد.
میتوان بیان داشت که یکی از دلائل این تصمیم شتابزده یِ کنار گذاشتن این امر آن است که « شر اهریمنی» همان عمل اخلاقی و کنش خودآئینی است که « یگانه انگیزه اش» پیروی از قانونِ خشونت و وظیفه ی کور است.که این امر را در کشتار جمعی، جنایت علیه بشریت، جرائم جنگی و تجاوز و یا جرائم بینالمللی در آبان (1398) توسط حکومت سرکوبگر اسلامی مصداق می یابد.
توصیف مجازی عدالت در هیات فرشتهای نابینا و ضریر نیز نشانه ای دال بر شباهت صوریِ کنش اخلاقی با خشونت ناب است.
در حیطه فرهنگ و ادبیات عامه نیز نزدیکی و قیاس دو چهره خیالیِ « قدیس» و «جانی» گویای تقابل آنها در مقام دو « فرم ناب» و البته با دو حفره ی تهی و بری از هرگونه محتوای انسانی، با آدمیان عادی است که هیچگاه حاضر نیستند همچون آنها یعنی نیروهای سرکوبگر مذبوب درولایت، دارایی، هستی و حتا جان خویش را فدا کنند.
زیرا اینگونه اعمال خشونت فاقد هرگونه نیت نوع دوستانه، هرگونه نیاز و فایده ی همگانی یا حتا کسب لذت معنوی از کمک کردن و یاری رساندن به دیگران و هر شکلی از عشق عرفانی به همه مخلوقات و خلاصه هرکاری که عمل اخلاقی یا اِعمال خشونت را به ابزاری برای تحقیق چیزی «هم عرضِ اخلاق و عدالت» بدل کند است.
پایان سخن
ماهیت خشونت به ویژه خشونت پلیسی است که بسیار مانده است افراد و گروهها و نهادهای مدافع حقوق بشر از چیزهای کور و پنهان میتوانند بیاموزند. با تمییز نهادن میان « خشونت برسازنده قانون» و « خشونت حافظ قانون» تفاوت استعلایی میان نَفس وجود یا «زورِ» قانون و محتوای قانون را برجسته می نماید. قانون مجازات اسلامی مصداق بارزی از این امر است.
نیره انصاری، حقوق دان، نویسنده، پژوهشگر و کوشنده حقوق بشر
15،12،2019
24،9،1398#
حقیقت مانا
دیدگاهها بسته شدهاند.