« شما رذالت های رهبر و نوچه های بی مقدارش را خواندید؟ این لشوش در همکاری آشکار با جلادان حاکم دور دهن خونین آخوند علوی را لیسیدند تا در همدستی با جلادان آقایان مصداقی ویغمایی را خائن بخوانند. چه خدمتی بالا تر از این به ولی فقیه سراغ دارید؟»
رهبر،جرائم قوادی و خیانت
محمدرضا روحانی
نگران،تنگدل و نابردبار گوش به زنگ بودم. آرزو داشتم تا هرچه زودتر پزشک مژده تندرستی نازنینی را به من برساند. تلفن زنگ زد. یکی از آشنایان دیرینه بود. خوشبختانه و به گفته خودش ،سال های درازی است که مانند سایه ای از میدان مبارزه کنار کشیده است. البته با احتیاط زیاد و در خلوت دوستانه در گوشی و با کلی گوئی ، روش های انقلاب درونی “برادر مسعود”را دلیل این دلزدگی می داند. نمی خواهد، نمی تواند یا می ترسد که “پرده دری “کند. مبادا که او را هم مانند دیگران با بوق همبستگی در “سیمای آزادی”رجوی به عقد دائمی وزارت امنیت جلادان در آورند. هیچکس، هیچوقت از دلیل آزردگی او آگاه نشد. رفت دنبال کارش. اما هیچگاه از نظریه پردازی رایگان دست نکشید. عملا رهبری است علنی، برای هدایت همگان از صغیر و کبیر به صراط مستقیم. با فروتنی می گوید دارائی هرکس دانائی اوست.
یک مدرک علمی هم دارد، جوازی برای بلند پردازی های ذهنی او. سخت کوش بود و پیگیر.کاری پیدا کرد و در آمدی. از پول خرج کردن پرهیز داشت. نخورد،انباشت،خرید،فروخت. خوشبختانه بختیاری او از تنگدستی اش کاست. دریغا حتی برای خودش،گشاده دست و دلباز نشد. داشتن بر نیازمندی او افزود.
دلم پر آشوب بود و آزرده. زنگ پیامک رسید. خواندم .خوش خبری بود. پزشک می گوید بیماری شدیدی نیست .
صدای جناب استاد بلند شد
-رضا جان خوابی؟چطوری؟ چرا جواب نمیدی؟
-بد نیستم.
-بدنیستم چیه؟ تو که همیشه می گفتی ، عالی،متعالی و اعلا. امروز چه خبر شد؟
-منتظر یک خبر بودم. رسید.
-هوس گپ زدن داری ؟بفرما این دو گوش بیگناه وشنوای من. تا می توانی در آن بخوان و”بگو با مهربان خویش درد و داستان خویش”
– در پاسخ او ، درد دل کردم. او هم کلی اظهار نظر و راهنمائی بی جاکرد. تلخکام بودم .
-بابا شما کی وقت کردی پزشکی بخوانی؟
-این ها اطلاعات عمومی است. همه بلدند. من زنگ زدم تا از تو سوالی کنم.
-حضرت استاد شما و سئوال ؟ می خواهید باز هم مرا راهنمائی فرمائید؟ استادنا من هر وقت صدای شما
را می شنوم یاد وصف حافظ از مرادش می آفتم “نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مساله آموز صد مدرس شد.
-این در وصف پیامبر است؟
-درسته ، اما شما نیازی به ناز و غمزه ندارید. هم مکتب رفتید و هم خط نوشتید. هم مساله آموز هستید.
خط خوبی دارید. مشکلی اگر هست در ربط است.
-مسخره می کنی؟ تبادل نظر و انتقاد چه عیبی داره؟
-نه عیبی نداره. اما شما معلم همه هستید. همه جا، در میتینگ ها، راهپیمائی ها،سخنرانی ها مهمانی ها در عزا، عروسی،جشن و یادبودها حاضر هستید برای آموزش همگانی. همیشه گله مندیدکه گفتم و گوش نکردند. بابا ول کن “بگذار تابیفتد و بیند سزای خویش” یک بار زحمت بکشید بنویسید. منتشر کنید. مردم بخوانند. بیاموزند. نقدکنند. یا عیب و حسن نظرتان را نشان بدهند. این پچ پچ کردن ها آن هم با تلفن وقت کشتن است و بی فایده. اصلا بگویید. من امشب آن را می نویسم و می گویم این نظر شماست.
-حالا توبه سئوال من پاسخ بده بعد با هم تصمیم بگیریم.
-بفرمایید.
-می خواهم بدانم چرا دوستان تو آقایان مصداقی و یغمایی در بحث ها طرف صحبت خود را قحبه و قواد می خوانند؟
-این دو نفر تنها دوستان من نیستند. کارنامه حدود ۴۵سال زندگی آن ها تا کنون نشان میدهد که در زندان، در خیابانها ، دست خالی ،با اسلحه، سیانور زیر زبان،در میهن جنگیدند. درتبعید ایستادند. نوشتند.
هزاران صفحه شعر،ترانه،مقاله،تحقیق و دهها کتاب دارند. به این اعتبار دوست شما، دوست ایران و ایرانیان هستند، من هم یکی از آن ها . چرا از من می پرسید؟ اجازه دارم که به نام خودتان از آنان بپرسم؟ جواب شما را خودشان بدهند. راستی شما چه کمکی به آن ها یا به این مبارزات کرده اید؟
-من حق دارم نظرت را درباره به کار بردن کلمات قحبه قواد در مباحث سیاسی بپرسم؟
-استاد این هر دو نویسنده اند. معنای کلمات را می فهمند. خود شما معنای لغوی کلمه قحبه را می دانید؟
از من امتحان می گیری؟
-چه عیبی دارد استاد؟ این لغت از کجا می آید؟
-قحبه از قباحت می آید. یعنی کار ناپسند و قبیح.
-قواد یعنی چه؟
-قواد واسطه روابط جنسی غیر قانونی است.
-اگر حوصله به خرج دهید و گوش کنید بدون نیاز به پرسیدن چند دقیقه دیگر یاد می گیرید. ندانستن عیب نیست.حروف اصلی کلمه قحبه به ترتیب ق+ح+ب است،و معنای آن سرفه کردن است. قبح،به معنای ننگ ورسوائی است حروف اصلی آن به ترتیب ق+ب+ح است.ارتباطی به واژه قحبه ندارد.
کارگران جنسی در جوامع اسلامی نمی توانستندبا نشان دادن بدن خود برای تن فروشی بازاریابی کنند.ناچار در کوچه و خیابان وقتی گمان می بردند کسی می تواند خریدار خدمات جنسی انان باشد برای جلب توجه او سرفه می کردند.
مصدر کلمه قواد، قید است و قیادت و قائد قواد در معانی رهبری، پیشوائی،ستاد فرماندهی، ریاست و البته جاکشی به کار رفته است.در معنای اخیر ،قواد زن یا مردی است که با یا بدون دریافت دلالی واسطه بین کارگر جنسی و خریدار خدمات جنسی است. البته در موارد زیادی تن فروش به دستور و به حساب قواد کار می کند.
-رضا جان دست از بازی با کلمات بردار. این کلمات ایراد اتهام است و از حیث حقوقی افترا محسوب می شود و قابل تعقیب.
-این درس ها را کجا خوندی؟ عیبی ندارد. در میهن ما لاجوردی که لباس زیر می فروخت دادستان کل شد.
لابد شما هم می توانید در اروپا قضاوت کنید.
– چرا با این همه غضب مرا همردیف لاجوردی کردی؟
-شما که می دانید چرا می پرسید؟ اگر می پرسید چرا مجادله می کنید؟
خیالتان راحت باشد. اولا انتساب ارتکاب این افعال به اشخاص در صورتی افترا محسوب می شود که اصل عمل مجرمانه باشد. در بسیاری از کشورهای جهان دایر کردن موسساتی برای فروش انواع خدمات جنسی جرم محسوب نمی شود. اصل عمل قانونی است مثل همه اهل کسب و کار مالیات می دهند. بیمه و بازنشستگی دارند. بعد هم دلواپس نباش. رهبر عقیدتی امر می دهد که تهدید به قتل کنند. تا بترسیم. خفه خون بگیریم. حالا اجازه دارم از استاد یک سوال کنم.
-اختیار دارید.
–شما رذالت های رهبر و نوچه های بی مقدارش را خواندید؟ این لشوش در همکاری آشکار با جلادان حاکم دور دهن خونین آخوند علوی را لیسیدند تا در همدستی با جلادان آقایان مصداقی ویغمایی را خائن بخوانند. چه خدمتی بالا تر از این به ولی فقیه سراغ دارید؟
شما ندانسته اظهار نظر حقوقی می کنید؟. می دانید که خیانت مجازات مرگ دارد و قوادی۷۵ضربه شلاق؟می دانید در حقوق جزای کشورهای پیشرفته هم خیانت به میهن شدیدترین مجازات ها را دارد؟
چه می کنید؟ ما را به سکوت و رعایت همدستان وزارت اطلاعات می خوانید؟ من شخصا شما را می شناسم.
دلیلی ندارد که در حسن نیت شما تردید کنم. بهتر نیست شیپور را از دهن گشادش نزنید؟
کارنامه رجوی و نوچه های بی مقدارش را ببینید و بخوانید. از تهدید به قتل اراذل نترسید. رهبر موبد عقیدتی را جستجو کنید. اگر او را یافتید استثنائا،در گوش شیر همیشه بیدار یاسین قرائت کنید. یس والقران الحکیم انک لمن المرسلین علی صراط المستقیم.
پانوشت
برای مزید اطلاع نگاه کنیدبه بخش ویدئو و عکس پژواک ایران
۱۵ خرداد ۱۳۹۹
حقیقت مانا
دیدگاهها بسته شدهاند.