گزارش دیسایت به زبان آلمانی، همراه با ترجمه به فارسی از طریق ترانسلیت در اختیار شما قرار میگیرد.
دیسایت آلمان:
مجاهدین خلق ایران: مبارزه برای آزادی با روش های فرقه ای
تعدادی از اعضای بوندستاگ از فرقه ای سیاسی حمایت می کنند که
ترک تحصیل از اقدامات تحقیرآمیز – حتی در برلین – گزارش می دهند.
نوشته لویزا هومریچ
15 نوامبر 2021، 5:08 ب.ظ. مقاله بشنو
مقر اصلی فرقه در منطقه زیبای ویلمرزدورف برلین، در چهارراهی آرام بین دو باشگاه تنیس واقع شده است. ویلا به رنگ بژ رنگ آمیزی شده است، بوته های زیبای تزئین شده باغ جلویی، جعبه های گل تاقچه های پنجره، پرده های آبی در پشت شیشه ها آویزان شده است. در اینجا، پشت نمای بورژوازی، گفته می شود که یک فرقه سیاسی ایرانی تا چند سال پیش تا حد زیادی حدود 50 زن و
مرد را از دنیای بیرون منزوی کرده است.
نام این سازمان: مجاهدین خلق.
اینها تبعیدی های ایرانی هستند که می خواهند رژیم آخوندی را در کشور خود سرنگون کنند. مبارزان مقاومت ایران در مقابل جهان خارج خود را مردمی و آزادیخواه معرفی می کنند. ساکنان سابق گزارش می دهند، اما اعضا با استفاده از تکنیک های روانشناختی در ویلا دستکاری و بازداشت شدند. آنها همچنین جلسات ایدئولوژیک را توصیف می کنند که در آن از خود انتقاد می کنند و باید در مقابل یک گروه به افکار جنسی خود اعتراف می کردند. صحبت از “کنترل ذهن” و “شستشوی مغز
وقتی از مجاهدین خلق پرسیده شد به این ادعاها پاسخی ندادند
. اما در یک بیانیه عمومی آنها را “دروغ و تهمت” توصیف کردند. در اظهارات قبلی، این سازمان همچنین استفاده از تکنیک های روانی را تکذیب کرده بود
. او از طریق یک شرکت حقوقی گزارش داد که اطلاعات مربوط به مجاهدین خلق عمدتاً توسط سرویس مخفی ایران کنترل می شود. برخی از حامیان برجسته نیز ظاهراً به این حساب می پیوندند: برای مثال سیاستمداران آلمانی که سال ها برای مجاهدین خلق مبارزات انتخاباتی انجام داده اند.
آیا این می تواند باشد؟ نوعی مرکز فرقه سیاسی در وسط برلین-ویلمرزدورف؟
ZEIT ONLINE
ماه ها تحقیق کرده است، مواد بایگانی و همچنین اسناد داخلی را ارزیابی کرده، با کارشناسان و همچنین ترک تحصیل کرده است – و گزارش های ساکنان سابق ویلا را معتبر می داند.
روانشناسی و لابی گری
سالهاست که گفته میشود مجاهدین خلق قرار است از روانتکنیکها برای مطیع ساختن اعضا استفاده کنند،
مثلاً در آلبانی. دو هفته پیش،
ZEITmagazin گزارش داد که این سازمان ده ها کودک را در دهه 1990 از کلن به عراق قاچاق کرد و از چنین تکنیک هایی برای
دستگیری آنها در آنجا استفاده کرد
(ZEIT
شماره 44/2021)، که آنها آن را رد می کنند. برای اولین بار، اکنون شواهدی وجود دارد که ادعا می کند مجاهدین خلق اخیراً از روش های مشابه در آلمان استفاده کرده اند.
مطالب بیشتر در مورد: مجاهدین خلق ایران امین گلمریمی: بالاخره آزاد شد مجاهدین خلق در طول تاریخ خود بارها تغییر کرده اند. آنها تا سال 2009 در لیست تروریستی اتحادیه اروپا قرار داشتند. در این میان، آنها دیگر ستیزه جو نیستند، بنابراین آنها دیگر مورد نظارت اداره حفاظت از قانون اساسی نیستند. امروزه آنها عمدتاً کار لابی گری انجام می دهند. به عنوان مثال، شما کمپین های امضا را سازماندهی می کنید و از سیاستمداران می خواهید که تمام روابط دیپلماتیک خود را با ایران قطع کنند. آنها در حال حاضر علیه
مذاکرات هسته ای با ایران که اتحادیه اروپا قصد دارد در پایان نوامبر از سر بگیرد، طبل می زنند.
در اروپا و آمریکا تحت عنوان شورای ملی مقاومت ایران
(NCRI)
فعال هستند. دفتر مرکزی نزدیک پاریس است، مقر آلمان در ویلا در برلین است. این سازمان خود را به عنوان یک
اپوزیسیون دموکراتیک اساسی با رژیم ایران با هزاران عضو و حامی در سراسر جهان به نمایش می گذارد.
دولت آمریکا مجاهدین خلق را متحد می دید این باعث ایجاد دوستانی در میان سیاستمداران، به عنوان مثال در میان اعضای دولت ترامپ شده است. همین چندی پیش، در پایان ماه اکتبر، مایک پنس، معاون سابق وزیر امور خارجه آمریکا، رهبر مجاهدین خلق، یک زن ۶۷ ساله ایرانی به نام مریم رادشاوی را «الهامبخش جهان» نامید. و در آلمان، انجمنی به نام کمیته همبستگی آلمان برای ایران آزاد
(DSFI)
سال هاست که برای مجاهدین خلق کمپین می کند. ریتا سوسموت، رئیس سابق بوندستاگ، عضو هیئت مشورتی است. وقتی
از او پرسیده شد، نخواست در مورد اتهامات علیه مجاهدین خلق اظهار نظر کند.
اعضای بوندستاگ نیز مکرراً در رویدادهای این کمیته حمایتی شرکت کردند – به عنوان مثال، دو عضو
CDU
هامبورگ کریستوف پلوس و کریستوف دو وریس در یک کنفرانس ویدئویی در نوامبر 2020. دو وریس سازمان جبهه
مجاهدین خلق، شورای ملی مقاومت را «یک بدیل دموکراتیک در ایران برای رژیم ملاهای حاکم» می نامد. توماس ارندل
(CSU)
، لوکاس کوهلر (FDP) و برنهارد دالدروپ (SPD) نیز مانند نوربرت لامرت، رئیس سابق بوندستاگ (CDU) – و رهبر مجاهدین خلق، مریم رادشاوی، در چنین کنفرانس هایی شرکت کردند.
الهام بخش دموکراتیک یا فرقه خطرناک – نظرات در مورد مجاهدین خلق به سختی می تواند از هم دور باشد. چرا تا حدودی با داستان آنها توضیح داده شده است. مجاهدین خلق در سال 1965 در تهران تأسیس شد – ابتدا به عنوان یک سازمان مخفی اسلامی و تا حدی مارکسیست و ضد امپریالیستی. آنها در سال 1979 به سرنگونی شاه کمک کردند. اما رژیم آخوندی بعدی قدرت را با آنها تقسیم نکرد، بلکه آنها را تحت تعقیب قرار داد. مجاهدین خلق حملاتی را علیه کارمندان دولت انجام دادند و سپس به تبعید گریختند که بیشتر آنها به عراق رفتند. از آنجا در کنار صدام حسین در جنگ ایران و عراق جنگیدند
“فرقه شخصیت در شدیدترین شکل خود“
همانطور که اروند آبراهامیان مورخ آمریکایی آن را توصیف می کند، در عراق آنها بیش
از پیش به یک فرقه تبدیل شدند
.”یک کیش شخصیت در شدیدترین شکل خود” در اطراف رهبر وقت مسعود رادشاوی ایجاد شد
بر اساس گزارش دیدهبان حقوق بشر، زوجهای متاهل به دلایل عقیدتی مجبور به طلاق شدند و فرزندان از والدین خود جدا شدند.وزارت خارجه آمریکا در گزارشی در سال 1994 به این نتیجه رسید که این سازمان یک «فرقه مخالف» است.
اعضای غرب گاهی در خانههای مشترک زندگی میکنند، پول کمی از خودشان در آنجا به دست میآورند و روزهای کاملاً ساختاری دارند – این دقیقاً همان چیزی است که ترکها اکنون در مورد ویلا در برلین ادعا میکنند
و گروه های امنیتی آلمان نیز مجاهدین خلق را تا به امروز به عنوان یک گروه خودکفا با ساختارهای فرقه مانند می دانند
این واقعیت که سازمان همچنان توانست تصویر مثبتی از خود در غرب ترسیم کند، ارتباط زیادی با 14 آگوست 2002 دارد، روزی که مجاهدین خلق به طرز شگفت انگیزی وارد صحنه ژئوپلیتیک شدند: در آن زمان، سخنگوی ایالات متحده آمریکا را ارائه کرد. شورای مقاومت ملی در کنفرانس مطبوعاتی واشنگتن شواهدی را نشان می دهد که ایران روی یک برنامه هسته ای مخفی کار می کند.
یک حس همانطور که نیویورکر بعداً کشف کرد، سرویس مخفی اسرائیل موساد اطلاعات را در اختیار مجاهدین خلق قرار داده بود.
. اما تا به امروز، این سازمان از اعتباری که در آن زمان به آن داده شده بود، بهره می برد
ظاهراً برخی از سربازان آمریکایی که هفت ماه بعد به عراق حمله کردند نیز اجازه دادند توسط مجاهدین خلق درگیر شوند. این
توسط گزارشی توسط اندیشکده
RAND
که به نیروهای مسلح ایالات متحده مشاوره می دهد، پیشنهاد شده است. بر اساس این گزارش، مجاهدین خلق خود را به
عنوان دوستانی از آمریکا معرفی کردند که می توانند اطلاعاتی درباره ایران ارائه دهند – هرچند قبلاً در کنار صدام حسین بودند. تهاجمی افسون موفقیت آمیز بود: در ژوئن 2004، وزارت دفاع ایالات متحده مجاهدین خلق در عراق را به عنوان “افراد محافظت شده” تحت کنوانسیون چهارم ژنو طبقه بندی کرد – حتی اگر سازمان در آن زمان هنوز در لیست تروریستی واشنگتن قرار داشت. طبق گزارش های رسانه ای از آن زمان، تندروهایی مانند دونالد رامسفلد و معاون رئیس جمهور دیک چنی می خواستند مبارزان مقاومت را به عنوان سلاحی ممکن علیه ایران گرم نگه دارند. بر اساس تحقیقات نیویورکر، بعداً، از سال 2005، نیروهای ویژه ایالات متحده تعدادی از مجاهدین خلق را در صحرای نوادا آموزش دادند. به گفته
NBC
، آنها فیزیکدانان هسته ای را در ایران – از طرف موساد – کشتند. این سازمان همیشه این موضوع را تکذیب کرده است.
“آنها ما را کنترل کردند – از نظر روانی، اجتماعی، مالی”
اما از سال 2009 برای بسیاری از اعضای مجاهدین خلق خطرناک شد. بیش از 3000 نفر از آنها در آن زمان هنوز در یک اردوگاه در عراق بدون سلاح زندگی می کردند، زیرا آمریکایی ها آنها را از اعضای عادی گرفته بودند. شبه نظامیان طرفدار ایران به آنها حمله کردند و بسیاری از مردم کشته شدند. در آن زمان، سیاستمدارانی مانند ریتا سوسموت با «کمیته همبستگی آلمان برای ایران آزاد» همکاری کردند تا حداقل برخی از مبارزان مقاومت را جذب کنند. با موفقیت: حدود 100 نفر به آلمان آمدند. بسیاری از آنها پس از ورود خود به ویلای مذکور در برلین-ویلمرزدورف سرازیر شدند – این همان
چیزی است که ساکنان سابق، که
ZEIT ONLINE
می توانست با آنها صحبت کند، گزارش می دهند
. همه این مخبران می خواهند ناشناس بمانند، هیچ چیز در این متن ممکن است هویت آنها را نشان دهد. نه سن، جنسیت و مدت اقامت آنها در ویلای برلین و حتی تعداد دقیق آنها را نمی توان در اینجا ذکر کرد. فقط می توان گفت: چند نفر هستند و مشاهدات آنها چند ساله است.
ZEIT ONLINE
توانست ساعت های زیادی در طی چند ماه با آنها شخصا صحبت کند. جزئیات شما در هر کجا که
ممکن است بررسی و تأیید شده است. همه آنها همچنان خواهان آزادی و دموکراسی برای ایران هستند. اما در مقطعی توافق می کنند، باید متوجه می شدند که این هدف همه ابزارها را توجیه نمی کند
یکی از این افراد درباره ورودشان به آلمان می گوید: «ما فکر می کردیم به اروپا می آییم، به سوی آزادی. اما در برلین، مدیران سازمان به نظارت ذهنی، عاطفی، اجتماعی، مالی ما ادامه دادند. اعضای عادی مجاهدین خلق، با توجه به ترک تحصیل، فقط مجاز به ترک ویلای برلین برای ورزش یا از طرف سازمان بودند، و هرگز به تنهایی – حداقل دو نفر از آنها باید برای جاسوسی از یکدیگر میبودند.
در آن زمان زنان در اتاق زیر شیروانی می خوابیدند، مردان در زیرزمین، معمولاً چهار یا پنج نفر در یک اتاق، گاهی اوقات ده نفر. با این حال، برای برخی از اعضای پستهای مدیریتی – عمدتاً زنان – حقوق ویژهای وجود داشت: آنها اغلب اتاقهای مجردی با تلویزیون داشتند و میتوانستند آزادانهتر زندگی کنند. با این حال، مانند همه زنان دیگر، آنها نیز باید روسری به سر می کردند. اعضا نیز باید سه بار در روز دعا می کردند. حامیان سازمان، گاهی اوقات ریتا سوسموت، مرتباً به آنجا می آمدند. اما آنها فقط باید آنچه را که باید ببینند ببینند.
افکار جنسی و خانواده ممنوع بود
با توجه به ترک تحصیل، کادرهای سازمان زندگی روزمره خود را به شدت تنظیم می کردند: آنها باید ساعت هفت بیدار می شدند، بعد از صبحانه تمام روز را برای سازمان کار می کردند، مثلاً در خیابان کمک های مالی جمع آوری می کردند.
در شب جلسات ایدئولوژیک وجود داشت که در آن آنها باید افکار ممنوعه را افشا می کردند – مانند افکار مربوط به خانواده خود گفته شد چون خانواده در مبارزه با رژیم ایران «بی انگیزه» است
. آنها باید به افکار جنسی نیز اعتراف می کردند
یکی از اعضای سابق می گوید: “شما باید همه چیز را از بالا به پایین تبدیل می کردید و روی یک تکه کاغذ می نوشتید.” “مثلا: شخصی را در خیابان دیدم و می خواستم با او بخوابم
تحقیر کننده بود
اعضا همچنین با روشهای معمول فرقهها، مانند محرومیت از خواب، مطیع نگه داشته شدند. جلسات سیاسی گاهی اوقات تا دیروقت شب به طول می انجامد، کسانی که ترک تحصیل کرده اند، از حدود ساعت 10 شب تا 4 صبح. ساکنان ویلا اغلب بیش از حد خسته بودند. و یکی دیگر از تکنیک های دستکاری توسط فرقه ها استفاده شد: تخریب پیوندهای اجتماعی. از آنجایی که ساکنان ویلا، میگویند که ترک تحصیل کردهاند، به ندرت اجازه ملاقات با فرزندان، مادران، پدران، خواهران و برادران خود را داشتند که بسیاری از آنها فقط یک بار در سال بودند. اشتیاق به خانواده به منظور دستکاری اعضا ابزاری شد – برای مثال، تنها با اجازه دادن به تماس در صورتی که فردی مطیع بود. فردی که مخفیانه با یکی از اعضای خانواده ملاقات می کرد، هفته ها پس از آن مورد انتقاد قرار گرفت و مورد ضرب و شتم روحی قرار گرفت.
علاوه بر این، آنها تا حد زیادی از اطلاعات خارج از کشور محافظت می شدند و تقریباً منحصراً به ایستگاه تلویزیونی مجاهدین خلق ارائه می شدند. هرکسی که روزنامه و مجلات می خواند یا رادیو گوش می کرد مورد انتقاد قرار می گرفت. گوش دادن به موسیقی خودتان ممنوع بود، همانطور که اینترنت روی تلفن همراه شما ممنوع بود. اینترنت روی کامپیوترهای ویلا سانسور شده است. و صحنههای بوسیدن و سکس از فیلمهایی که اجازه داشتند هفتهای یکبار تماشا کنند حذف شد.
تصاویر قربانیان شکنجه و گرسنگی کودکان در همان زمان، کادر آنها را از بیرون، از برلین، از آلمان می ترساند. آنها گفتند که سرویس مخفی ایران در هر گوشه ای در کمین بود. یکی از اعضای سابق می گوید: “و گفتند مردم بیرون خودخواه، خود محور و بی هدف هستند، فقط ما مبارزان واقعی آزادی هستیم.” آنها زندگی در سازمان را به عنوان بهشت روی زمین، زندگی بیرون را مانند جهنم نشان می دادند. یکی از اعضای سابق می گوید از نظر تئوری، شما می توانستید هر زمان که بخواهید ترک کنید. با این حال، به دلیل چنین تکنیک های دستکاری سازمان، این مرحله برای آنها بسیار دشوار به نظر می رسید: “دیگر نمی توانستم تصور کنم دنیایی که ارزش زندگی در آن را داشته باشد در بیرون منتظر من باشد.
” هدف از این دستکاری ادعایی چه بود، اعضای ویلا چه هدفی داشتند؟ ترک تحصیل می گویند: آنها کارگران ارزان قیمت بودند. گزارش می دهند که باید از صبح تا شب شش تا هفت روز در هفته وظایفی را برای سازمان انجام می دادند. به عنوان مثال، برخی از سیاستمداران مراقبت می کردند یا وب سایت های آلمانی زبان سازمان را به روز نگه می داشتند. دیگران تظاهراتی ترتیب دادند. برای این کار آنها افراد اضافی را از اروپای شرقی به خدمت گرفته اند. این رویه حداقل تا امروز ادامه دارد: در ماه جولای، ZEIT ONLINE توانست با اسلواکی ها و لهستانی ها در مقابل دروازه براندنبورگ در برلین صحبت کند، آنها گفتند که موفق شده اند یک سفر برلین شامل اقامت در هتل را صرفاً انجام دهند. 45 یورو زنی که پرچم مجاهدین خلق را به اهتزاز درآورد، میگوید: «برای این کار فقط باید به این دمو میرفتیم. او از طریق فیس بوک استخدام شد. در مورد چیست؟ «درباره حقوق بشر برای ایران.
با این حال، اکثر ساکنان ویلای برلین گزارش دادند که ترک تحصیل کرده اند، برای مجاهدین خلق کمک های مالی جمع آوری کرده اند. مثلاً نزد افراد ثروتمند به خانه می رفتند و عمداً از آنها خواستگاری می کردند. اعضای دیگر در مناطق عابر پیاده میایستادند و عکسهایی از قربانیان شکنجه و کودکان گرسنه نشان میدادند – این کلکسیونرها گاهی اوقات یک عکس روزمره در برلین بودند. این امر به خصوص در آستانه کریسمس پول زیادی به همراه داشت. این به چندین باشگاه مخفی کاری که از ویلای برلین اداره می شدند، رفت. ما هرگز به مردم نگفتیم که این پول به مجاهدین خلق می رسد. برخی از این باشگاه ها هنوز هم فعال هستند. آنها نام هایی مانند «سازمان کمک برای حقوق بشر در ایران»، «انجمن مردم و آزادی» یا «انجمن امید به آینده» دارند. در گذشته، مؤسسه مرکزی آلمان برای مسائل اجتماعی
(DZI)
، که استفاده از کمکهای مالی را بررسی میکند، به برخی از این انجمنها هشدار داد که به صورت شفاف مدیریت نخواهند
شد. در واقع، ترک تحصیل می گویند: این انجمن ها توسط افراد کاملاً متفاوتی با آنچه در ثبت انجمن ذکر شده بود اداره می شدند. اهداکنندگان نیز در مورد هدف واقعی کمک های خود گمراه شدند. یکی از اعضای سابق می گوید: «ما هرگز به مردم نگفتیم که این پول به مجاهدین خلق می رسد. به عنوان مثال: این برای نجات یک زن در ایران از مجازات اعدام است. در واقع، پول به عنوان مثال به تظاهرات و کمپین های مجاهدین خلق رفت. ساکنان سابق می گویند که خود آنها به سختی برای کارشان دستمزد می گرفتند: آنها ماهیانه حدود 50 تا 100 یورو به صورت نقدی به اضافه مقداری پول سیگار دریافت می کردند. حتی گاهی بیمه هم نبودند. وقتی از مجاهدین خلق پرسیده شد، به این ادعاها هم پاسخی ندادند.
سیاستمداران تعجب می کنند که با چه کسی درگیر شده اند
ساختارهای فرقه ای، فریب، کمک های متقلبانه: در گذشته بارها و بارها این گونه اتهامات علیه مجاهدین خلق مطرح شده است و بارها و بارها توانسته اند با احکام کم از خود فرار کنند و یا اصلاً تحت تعقیب قرار نگیرند و اتهامات را رد کنند. کمپین تبلیغاتی رژیم ایران در افکار عمومی، تصویر مبارزان آزادی تهمت زده شده تا حدی باور شد – همچنین به این دلیل که یک هسته واقعی داشت: در واقع، رژیم تهران بارها علیه مجاهدین خلق مبارزه کرد و از آنها در اروپا جاسوسی کرد، همانطور که در حمایت قانون اساسی آلمان چنین است. گزارش ها. تنها در ماه فوریه بود که دادگاه بلژیک یک دیپلمات ایرانی را به 20 سال زندان محکوم کرد: وی قصد حمله به نشست سالانه مجاهدین خلق در فرانسه در سال 2018 را داشت. رودی جولیانی وکیل ترامپ نیز در آنجا سخنرانی کرد امید نوری پور، سیاستمدار خارجی ایرانی الاصل (سبزها)، اما نسبت به تلقی این آزار و اذیت به عنوان دلیلی بر امانتداری
هشدار می دهد – شعار «دشمن دشمن من دوست من است» در مورد مجاهدین خلق گمراه کننده است: «آنها نیز باید اجازه می دهند از خود بپرسند که تا چه اندازه اصول دموکراتیک و حقوق بشر را تضمین می کنند. نوری پور سال هاست که تلاش می کند همکاران خود در بوندستاگ را در مورد این سازمان آموزش دهد. نوریپور میگوید، مجلس مصرانه تلاش میکند تا نمایندگان مجلس را با عباراتی مانند «آزادی» و «حقوق بشر» برای اهداف خود فریب دهد.
اگر از دو نماینده CDU
هامبورگ در بوندستاگ، کریستوف پلوس و کریستوف دو وریس بپرسید که چرا در کنفرانس با رهبر مجاهدین خلق در نوامبر 2020 شرکت کردند، سخنگوی CDU
هامبورگ این را با ارزش های بسیار مشابه توجیه می کند: او می نویسد که این دو «در کنار
مردم ایران هستند که برای آزادی، دموکراسی و برابری تلاش می کنند». در این مورد، ما کاملاً با
DSFI موافق هستیم، که در آن شخصیتهای معروفی مانند ریتا سوسموت نقش دارند.» این سخنگو در پاسخ به ادعای فرقه بودن
مجاهدین خلق می نویسد: این گونه ادعاها «تا حدی با عبارات بیانیه های رژیم ملا، سرویس مخفی و شبه نظامیان آن مطابقت دارد.»
به دلیل ریتا سوسموت به درخواست اعتماد کرد سایر شرکت کنندگان کنفرانس پس از پرس و جو از
ZEIT ONLINE که با آنها درگیر شده بودند شگفت زده شدند. یکی از اعضای بوندستاگ که نمیخواهد نام خود را معرفی کند، میگوید دعوت از کنفرانس نشان نداد که این دعوت به مجاهدین خلق ربطی دارد. فقط
DSFI
پرسید. او تصمیم گرفت شرکت کند زیرا فکر می کند موضوع حقوق بشر در ایران مهم است. از آنجایی که نوربرت لامرت، رئیس سابق بوندستاگ نیز در لیست شرکت کنندگان بود، هیچ نگرانی نداشت. نوربرت لامرت به نوبه خود به
ZEIT ONLINE گفت: او به این درخواست اعتماد کرد زیرا نه تنها سلف و هم حزبی او ریتا سوسموت در
DSFI دخیل است، بلکه سایر همکاران قدیمی در پارلمان نیز حضور دارند
به عنوان مثال اوتو برنهارت، عضو سابق CDU در بوندستاگ که به تازگی درگذشته است، که برای مدت طولانی در هیئت مدیره بنیاد کنراد آدناور بود. و مارتین پاتزلت (همچنین
CDU) که تا همین اواخر در بوندستاگ حضور داشت. هر دو هنوز در تابلوی DSFI ذکر شده اند. وقتی از پاتزلت سؤال شد، گفت که از مجاهدین خلق حمایت می کند، زیرا او را قدرتمندترین اپوزیسیون دموکراتیک علیه رژیم ایران می داند. اما تحولات مجاهدین خلق را با دقت و انتقاد دنبال می کرد.
شما گول مجاهدین خلق را میخورید مریم رادشاوی با چند تن از سیاستمداران روی یک تریبون می نشیند مریم رادشاوی، رهبر مجاهدین خلق، همراه با رودی جولیانی وکیل سابق ترامپ و سیاستمداران در کنفرانسی در پاریس 2010 © فرانسوا گیلو / خبرگزاری فرانسه از طریق گتی ایماژ / خبرگزاری فرانسه / گتی ایماژ یکی از اعضای سابق مجاهدین خلق در توضیح استراتژی لابی گری خود می گوید: «شما فقط به یک یا دو نام معروف نیاز دارید. شما باید انرژی زیادی را روی اولین فرد تماس بگذارید. باید به او توجه و تمجید کنید، به او هدایایی بدهید – و به او احساس تعهد به هدفی معنادار و اصیل بدهید. در مرحله دوم، میتوان به آرامی به این ایده رسید که فرد میتواند انجمن یا فدراسیونی را تأسیس کند که برای مجاهدین خلق کمپین کند. این یک ترفند روانی است: بعد از این همه چاپلوسی، وقتی از کسی خواهش میکنید، مردم فکر میکنند که مدیون شما هستند و به سختی میتوانند نه بگویند. تنها یک سیاستمدار محترم می تواند حامیان برجسته تری را جذب کند. در آلمان،
Rita Süssmuth و DSFI این وظیفه را انجام می دهند
. ساکنان سابق ویلای برلین معتقدند که سیاستمداران آلمانی هیچ پولی در قبال تعهد خود دریافت نخواهند کرد. یکی از اعضای سابق می گوید: «آنها می خواهند کار خوبی کنند، اما فریب مجاهدین خلق را می خورند. با این حال، از کشورهای دیگر، شواهدی وجود دارد که نشان میدهد این سازمان هزینههای سخنرانی گزافی را نیز پرداخت میکند. به گزارش گاردین، برای مثال، جان بولتون، مشاور امنیتی سابق ترامپ، برای یک سخنرانی در سال 2017، 40 هزار دلار از مجاهدین خلق دریافت کرد. و سازمان حتی به کمک های احزاب مرتبط بود. همانطور که روزنامه ال پایس فاش کرد، در سال 2014، هواداران مجاهدین خلق کمپین انتخاباتی اروپا حزب پوپولیست راستگرای اسپانیایی
Vox
را در مقیاس وسیع تامین مالی کردند. بنیانگذار آن آلخو ویدال-کوادراس از حامیان طولانی مدت مجاهدین خلق بوده است. اگر
به ترک تحصیل اعتقاد دارید، پس هزینههای مشابهی از طریق ویلا در برلین به سیاستمداران خارجی پرداخت میشود – به چه کسانی، و اینکه آیا این پرداختها نیز از طریق کمکهای مالی تامین شده است، هیچ یک از آنها نمیتوانند یا نمیتوانند به طور دقیق شهادت دهند.
آیا مردم هنوز اینجا زندگی می کنند؟
یک یکشنبه آفتابی در ماه اکتبر در برلین، یک پرچم سبز، سفید و قرمز با یک شیر طلایی، پرچم مزاحا ب م مجاهدین بربیم مجاهدین خرب ترد. یک دوربین مدار بسته نیز در حال فیلمبرداری است. جلوی ویلا شلوغی است. ماشینها میروند و برمیگردند، مردان سبیلدار سیگار میکشند، جلوی حیاط با تلفن صحبت میکنند. بارها و بارها زنان از در شیشههای ویلا بیرون میآیند یا به داخل خانه ناپدید میشیوند – بد ماااا – بخ روسری الع ن الع ملع مود ممم جود مم العمل ملع ملع ملع ملع ملع ملع ملم مود ملم مود،مم مسود،مم مسود،مم مسود ن آیا این یک نوع دفتر است، دفتری که آخرین نفر عصر را خاموش می کند و همه به خانه می روند؟ یا بعضی از این افراد اینجا زندگی می کنند؟ آیا ویلا خانه شماست؟ اگر چنین باشد، میتوان به این معنا بود که روشهای فرقهواری که ترک تحصیل میکنند از آن صحبت میکنند. فردی که زمانی در ویلا زندگی می کند، می گوید که چنین چیزی اصلی سازمان را تشکیل می دهد. با این حال، از درخواست میشود که این موضوع را به شدت برای افراد خارجی انکار کنند. شخص دیگری می گوید: «از درون، با مجاهدین خلق خیلی چیزها متفاوت از بیرون به نظر می رسند.»
همکاری: جولیا کانینگ
Iranische Volksmudschahedin: Freiheitskampf mit Sektenmethoden
Artikel hören
Freiheitskampf mit Sektenmethoden – Seite 1
Die mutmaßliche Sektenzentrale liegt im gediegenen Berliner Stadtteil Wilmersdorf, in einer ruhigen Querstraße zwischen zwei Tennisclubs. Die Villa ist beige angestrichen, akkurat gestutzte Büsche zieren den Vorgarten, Blumenkästen die Fensterbretter, hinter den Scheiben hängen blaue Gardinen. Hier, hinter der bürgerlichen Fassade, soll eine iranische Politsekte bis vor einigen Jahren etwa 50 Frauen und Männer weitgehend von der Außenwelt isoliert haben.
Der Name dieser Organisation: die Volksmudschahedin. Das sind iranische Exilantinnen und Exilanten, die das klerikale Regime in ihrem Heimatland stürzen wollen. Nach außen geben sich die iranischen Widerstandskämpfer als demokratisch und freiheitsliebend. Doch Mitglieder seien in der Villa mittels Psychotechniken manipuliert und festgehalten worden – so berichten es ehemalige Bewohner. Sie schildern auch ideologische Sitzungen, in denen sie sich selbst kritisieren und vor einer Gruppe ihre sexuellen Gedanken hätten gestehen müssen. Sprechen von “Gedankenkontrolle” und “Gehirnwäsche”.
Auf Anfrage antworteten die Volksmudschahedin nicht auf diese Vorwürfe. In einem öffentlichen Statement bezeichneten sie diese jedoch als “Lügen und Verleumdungen”. In früheren Statements bestritt die Organisation zudem, Psychotechniken anzuwenden. Über eine Anwaltskanzlei ließ sie mitteilen: Informationen über die Volksmudschahedin seien ganz maßgeblich vom iranischen Geheimdienst gesteuert. Dieser Darstellung schließen sich offenbar auch einige prominente Unterstützer an: etwa deutsche Politikerinnen und Politiker, die sich seit Jahren für die Volksmudschahedin einsetzen.
Kann das sein? Eine Art Polit-Sektenzentrale, mitten in Berlin-Wilmersdorf?
ZEIT ONLINE hat monatelang recherchiert, hat Archivmaterial sowie interne Dokumente ausgewertet, hat neben Aussteigern auch Expertinnen und Experten befragt – und hält die Berichte der ehemaligen Bewohner der Villa für glaubwürdig.
Psychotechniken und Lobbyarbeit
Bereits seit Jahren sind Vorwürfe bekannt, denen zufolge die Volksmudschahedin Mitglieder im Ausland mittels Psychotechniken gefügig machen sollen, etwa in Albanien. Vor zwei Wochen hatte das ZEITmagazin zudem berichtet, dass die Organisation in den Neunzigerjahren Dutzende Kinder aus Köln in den Irak geschleust und mithilfe solcher Techniken dort festgehalten haben soll (ZEIT Nr. 44/2021), was diese bestreitet. Zum ersten Mal gibt es nun Indizien dafür, dass die Volksmudschahedin ähnliche Methoden mutmaßlich auch in jüngster Zeit in Deutschland angewendet haben.
Die Volksmudschahedin haben sich im Laufe ihrer Geschichte vielfach gewandelt. Bis 2009 standen sie auf der Terrorliste der EU. Mittlerweile treten sie nicht mehr militant auf, für den Verfassungsschutz sind sie deshalb kein Beobachtungsobjekt mehr. Heute betreiben sie vor allem Lobbyarbeit. Sie organisieren zum Beispiel Unterschriftenaktionen und fordern Politiker auf, alle diplomatischen Beziehungen zum Iran abzubrechen. Aktuell trommeln sie gegen die Atomverhandlungen mit Iran, welche die EU Ende November wieder aufnehmen will.
In Europa und den USA sind sie dafür unter dem Label Nationaler Widerstandsrat Iran (NWRI) aktiv. Das Hauptquartier liegt in der Nähe von Paris, die Deutschlandzentrale liegt in der Villa in Berlin. Sich selbst inszeniert die Organisation dabei als demokratische Fundamentalopposition zum iranischen Regime, mit Tausenden Mitgliedern und Unterstützern weltweit.
Die US-Regierung sah die Volksmudschahedin als Verbündete
Unter Politikerinnen und Politikern hat ihnen das einige Freunde verschafft, etwa unter Mitgliedern der Trump-Regierung. Erst kürzlich, Ende Oktober, nannte der frühere Vize-US-Außenminister Mike Pence die Anführerin der Volksmudschahedin, eine 67-jährige Iranerin namens Mariam Radschawi, eine “Inspiration für die Welt”. Und in Deutschland setzt sich seit vielen Jahren ein Zusammenschluss namens Deutsches Solidaritätskomitee für einen freien Iran (DSFI) für die Volksmudschahedin ein. Im Beirat sitzt die ehemalige Bundestagspräsidentin Rita Süssmuth. Auf Anfrage wollte sie sich zu den Vorwürfen gegen die Volksmudschahedin nicht äußern.
Immer wieder nahmen auch Bundestagsabgeordnete an den Veranstaltungen dieses Unterstützerkomitees teil – an einer Videokonferenz im November 2020 zum Beispiel die beiden Hamburger CDU-Abgeordneten Christoph Ploß und Christoph de Vries. “Eine demokratische Alternative im Iran zum herrschenden Mullah-Regime”, nennt de Vries darin die Frontorganisation der Volksmudschahedin, den Nationalen Widerstandsrat. Auch Thomas Erndl (CSU), Lukas Köhler (FDP) und Bernhard Daldrup (SPD) nahmen an solchen Konferenzen teil, außerdem der ehemalige Bundestagspräsident Norbert Lammert (CDU) – und die Volksmudschahedin-Anführerin Mariam Radschawi.
Demokratische Inspiration oder gefährliche Sekte – die Meinungen zu den Volksmudschahedin könnten kaum weiter auseinanderliegen. Warum, das erklärt sich zum Teil aus ihrer Geschichte. Gegründet wurden die Volksmudschahedin 1965 in Teheran – zunächst als islamische und in Teilen marxistisch und antiimperialistisch inspirierte Geheimorganisation. Sie halfen 1979 beim Sturz des Schahs. Doch das darauffolgende klerikale Regime beteiligte sie nicht an der Macht, sondern verfolgte sie. Die Volksmudschahedin verübten Anschläge auf Staatsdiener und flohen dann ins Exil, die meisten in den Irak. Von dort aus kämpften sie an der Seite Saddam Husseins im Iran-Irak-Krieg gegen ihr eigenes Land.
“Personenkult in seiner extremsten Form”
Im Irak wandelten sie sich immer mehr zur Sekte, so beschreibt es der US-Historiker Ervand Abrahamian. Um den damaligen Anführer Massoud Radschawi habe sich “ein Personenkult in seiner extremsten Form” entwickelt. Laut einem Bericht von Human Rights Watch hätten Ehepaare sich aus ideologischen Gründen scheiden lassen müssen, Kinder seien von ihren Eltern getrennt worden. Das US-Außenministerium kam 1994 in einem Report zu dem Schluss: Die Organisation sei eine “Oppositionssekte”. Mitglieder im Westen würden zuweilen in Gemeinschaftshäusern leben, sie würden dort wenig eigenes Geld bekommen und hätten streng durchstrukturierte Tage – ebendies behaupten Aussteiger nun über die Villa in Berlin. Und auch deutsche Sicherheitskreise sehen die Volksmudschahedin bis heute als in sich geschlossene Gruppierung mit sektenartigen Strukturen.
Dass es der Organisation trotzdem gelang, von sich im Westen ein positives Bild zu zeichnen, hat viel mit dem 14. August 2002 zu tun, jenem Tag, an dem die Volksmudschahedin überraschend die Bühne der Geopolitik betraten: Damals präsentierte der US-Sprecher des Nationalen Widerstandsrats bei einer Pressekonferenz in Washington Beweise dafür, dass Iran an einem geheimen Atomprogramm arbeitete. Eine Sensation. Wie der New Yorker später aufdeckte, hatte der israelische Geheimdienst Mossad den Volksmudschahedin die Informationen zugespielt. Doch bis heute profitiert die Organisation von der Glaubwürdigkeit, die ihr damals zuteilwurde.
So ließen sich offenbar auch einige der US-Soldaten, die sieben Monate später in den Irak einmarschierten, von den Volksmudschahedin einwickeln. Das legt ein Report des Thinktanks RAND nahe, der die US-Streitkräfte berät. Die Volksmudschahedin präsentierten sich dem Report zufolge als Freunde Amerikas, die Informationen über den Iran liefern könnten – obwohl sie zuvor noch an der Seite Saddam Husseins gestanden hatten.
Die Charme-Offensive hatte Erfolg: Im Juni 2004 stufte das US-Verteidigungsministerium die Volksmudschahedin im Irak als “geschützte Personen” nach der Vierten Genfer Konvention ein – obwohl die Organisation damals noch auf Washingtons Terrorliste stand. Medienberichten von damals zufolge wollten sich Hardliner wie Donald Rumsfeld und Vizepräsident Dick Cheney die Widerstandkämpfer warmhalten, als mögliche Waffe gegen Iran. Später, ab 2005, trainierten US-Spezialkräfte laut Recherchen des New Yorker einige Volksmudschahedin in der Wüste in Nevada. Laut NBC töteten sie auch Atomphysiker im Iran – im Auftrag des Mossad. Die Organisation hat dies stets bestritten.
“Sie haben uns kontrolliert – gedanklich, sozial, finanziell”
Ab 2009 jedoch wurde es für viele Mitglieder der Volksmudschahedin gefährlich. Über 3.000 von ihnen lebten damals noch immer in einem Camp im Irak, ohne Waffen, denn die hatten die Amerikaner den normalen Mitgliedern abgenommen. Proiranische Milizen griffen sie an, viele Menschen starben. Politikerinnen und Politiker wie Rita Süssmuth setzten sich seinerzeit mit dem “Deutschen Solidaritätskomitee für einen freien Iran” dafür ein, zumindest einige der Widerstandskämpfer aufzunehmen. Mit Erfolg: Etwa 100 kamen nach Deutschland. Viele von ihnen seien nach ihrer Ankunft in der besagten Villa in Berlin-Wilmersdorf gelandet – so berichten es die ehemaligen Bewohner, mit denen ZEIT ONLINE sprechen konnte.
Alle dieser Informanten wollen anonym bleiben, nichts in diesem Text darf auf ihre Identität hindeuten. Weder ihr Alter, ihr Geschlecht noch der Zeitraum ihres Aufenthalts in der Berliner Villa, nicht einmal ihre genaue Zahl kann deshalb hier genannt werden. So viel nur darf man sagen: Es sind mehrere, und ihre Beobachtungen sind einige Jahre alt. ZEIT ONLINE konnte über Monate hinweg viele Stunden lang persönlich mit ihnen sprechen. Ihre Angaben wurden, wo immer möglich, überprüft und verifiziert. Sie alle wünschen sich noch immer Freiheit und Demokratie für den Iran. Doch irgendwann, so sagen sie übereinstimmend, hätten sie einsehen müssen, dass dieses Ziel nicht alle Mittel heilige.
“Wir dachten, wir kommen nach Europa, in die Freiheit”, sagt eine dieser Personen über die Ankunft in Deutschland. “Doch in Berlin haben uns die Führungskräfte der Organisation weiter kontrolliert – gedanklich, emotional, sozial, finanziell.” Normale Mitglieder der Volksmudschahedin, so berichten die Aussteiger, hätten die Berliner Villa nur für Sport oder im Auftrag der Organisation verlassen dürfen, und nie allein – mindestens zu zweit hätten sie sein sollen, um sich gegenseitig auszuspähen.
Frauen hätten damals im Dachgeschoss geschlafen, Männer im Keller, meist je vier, fünf Leute in einem Zimmer, manchmal zehn. Für einige Mitglieder in Führungspositionen – meist Frauen – habe es allerdings Sonderrechte gegeben: Sie hätten oft Einzelzimmer mit Fernsehern gehabt und hätten freier leben können. Wie alle anderen Frauen hätten jedoch auch sie ein Kopftuch tragen müssen. Die Mitglieder hätten zudem dreimal am Tag beten sollen. Regelmäßig seien Unterstützerinnen und Unterstützer der Organisation vorbeigekommen, manchmal auch Rita Süssmuth. Doch sie hätten nur zu sehen bekommen, was sie sehen sollten.
Gedanken an Sex und Familie seien verboten gewesen
Ihren Alltag, so berichten die Aussteiger, hätten die Kader der Organisation streng durchstrukturiert: Um sieben Uhr hätten sie aufstehen müssen, nach dem Frühstück hätten sie den ganzen Tag für die Organisation gearbeitet, etwa auf der Straße Spenden gesammelt. Am Abend habe es ideologische Sitzungen gegeben, in denen sie verbotene Gedanken hätten offenlegen müssen – etwa Gedanken an die eigene Familie. Denn Familie sei ein “Demotivator” im Kampf gegen das iranische Regime, habe es geheißen. Auch sexuelle Gedanken hätten sie gestehen müssen. “Man musste alles ausstülpen, von unten bis oben, und auf ein Blatt Papier schreiben”, sagt ein ehemaliges Mitglied. “Etwa: Ich habe jemanden auf der Straße gesehen und hatte Lust, mit der Person zu schlafen.” Es sei entwürdigend gewesen.
Die Mitglieder seien zudem durch Methoden gefügig gehalten worden, die typisch für Sekten sind, etwa durch Schlafentzug. Es habe manchmal bis spät in die Nacht politische Sitzungen gegeben, berichten die Aussteiger, etwa von 22 Uhr bis vier Uhr morgens. Die Bewohnerinnen und Bewohner der Villa seien oft übermüdet gewesen. Und auch eine weitere Manipulationstechnik von Sekten sei angewendet worden: die Zerstörung sozialer Bindungen. Denn die Bewohnerinnen und Bewohner der Villa, so sagen die Aussteiger, hätten ihre eigenen Kinder, ihre Mütter, Väter, Schwestern und Brüder nur selten sehen dürfen, viele nur etwa einmal im Jahr. Die Sehnsucht nach der Familie sei instrumentalisiert worden, um die Mitglieder zu manipulieren – etwa, indem Kontakt nur erlaubt wurde, wenn sich jemand besonders fügsam verhielt. Eine Person, die heimlich ein Familienmitglied besuchte, sei danach wochenlang kritisiert und psychisch fertig gemacht worden.
Sie seien zudem von den Informationen der Außenwelt weitgehend abgeschirmt worden, hätten fast nur den Fernsehsender der Volksmudschahedin vorgesetzt bekommen. Wer Zeitungen und Magazine las oder Radio hörte, sei kritisiert worden. Eigene Musik zu hören sei verboten gewesen, ebenso wie Internet auf dem Handy. Das Internet auf den Computern in der Villa sei zensiert worden. Und aus den Filmen, die sie etwa einmal die Woche hätten ansehen dürfen, seien die Kuss- und Sexszenen herausgeschnitten gewesen.
Bilder von Folteropfern und hungernden Kindern
Zugleich hätten die Kader ihnen Angst gemacht vor dem Draußen, vor Berlin, vor Deutschland. An jeder Ecke lauere der iranische Geheimdienst, habe es geheißen. “Und sie sagten, die Leute draußen seien egoistisch, selbstbezogen und ziellos, nur wir seien echte Freiheitskämpfer”, sagt ein ehemaliges Mitglied. Das Leben in der Organisation hätten sie als Himmel auf Erden dargestellt, das Leben außerhalb als Hölle. Man habe zwar theoretisch jederzeit gehen können, sagt ein ehemaliges Mitglied. Durch solche Manipulationstechniken der Organisation sei ihnen dieser Schritt jedoch enorm schwierig erschienen: “Ich konnte mir nicht mehr vorstellen, dass draußen eine lebenswerte Welt auf mich wartet.”
Welchen Zweck hatte diese mutmaßliche Manipulation, was sollten die Mitglieder in der Villa? Die Aussteiger sagen: Sie seien günstige Arbeitskräfte gewesen. Von früh bis spät, so berichten sie, hätten sie für die Organisation Aufgaben erledigen müssen, sechs bis sieben Tage die Woche. Einige hätten zum Beispiel Politikerinnen und Unterstützer betreut oder die deutschsprachigen Websites der Organisation aktuell gehalten. Andere hätten Demonstrationen organisiert. Dafür hätten sie Statistinnen und Statisten aus Osteuropa angeworben. Diese Praxis zumindest lebt bis heute fort: Im Juli konnte ZEIT ONLINE vor dem Brandenburger Tor in Berlin mit Slowakinnen und Polen sprechen, die angaben, für bloße 45 Euro einen Berlin-Trip samt Hotelübernachtung ergattert zu haben. “Dafür mussten wir nur auf diese Demo gehen”, sagte eine Frau, die eine Volksmudschahedin-Flagge schwenkte. Angeworben worden sei sie über Facebook. Worum es gehe? “Um Menschenrechte für Iran.”
Die meisten Bewohnerinnen und Bewohner der Berliner Villa aber, so berichten es die Aussteiger, hätten Spenden für die Volksmudschahedin gesammelt. Sie seien etwa zu wohlhabenden Personen nach Hause gegangen und hätten sie gezielt umworben. Andere Mitglieder hätten in Fußgängerzonen gestanden, hätten Bilder von Folteropfern und hungernden Kindern gezeigt – diese Sammler waren in Berlin zeitweise ein alltägliches Bild. Besonders in der Vorweihnachtszeit habe das viel Geld eingebracht. Dieses sei an mehrere Tarnvereine geflossen, die von der Berliner Villa aus geführt worden seien.
“Wir haben den Leuten nie gesagt, das Geld geht an die Volksmudschahedin”
Einige dieser Vereine sind bis heute aktiv. Sie tragen Namen wie “Hilfswerk für Menschenrechte im Iran”, “Verein für Menschen und Freiheit” oder “Verein für Hoffnung der Zukunft”. In der Vergangenheit warnte das Deutsche Zentralinstitut für Soziale Fragen (DZI), das die Verwendung von Spendengeldern prüft, bereits vor einigen dieser Vereine: Sie würden nicht transparent geführt. Tatsächlich sagen die Aussteiger: Diese Vereine seien von ganz anderen Leuten geleitet worden als im Vereinsregister angegeben. Spenderinnen und Spender seien zudem über das wahre Ziel ihrer Zuwendungen getäuscht worden. “Wir haben den Leuten nie gesagt, das Geld geht an die Volksmudschahedin”, berichtet ein ehemaliges Mitglied. “Sondern zum Beispiel: Das ist, um eine Frau im Iran vor der Todesstrafe zu retten.” Tatsächlich sei das Geld zum Beispiel in die Demos und Kampagnen der Volksmudschahedin geflossen.
Sie selbst, sagen die ehemaligen Bewohner, seien für ihre Arbeit allerdings kaum entlohnt worden: Etwa 50 bis 100 Euro hätten sie pro Monat in bar überreicht bekommen, plus etwas Zigarettengeld. Zeitweise seien sie nicht einmal krankenversichert gewesen. Auf Anfrage antworteten die Volksmudschahedin auch auf diese Vorhaltungen nicht.
Politiker sind überrascht, mit wem sie sich eingelassen haben
Sektenstrukturen, Täuschungen, Spendenbetrug: Immer wieder gab es in der Vergangenheit solche Vorwürfe gegen die Volksmudschahedin, immer wieder schafften sie es, mit geringen Strafen davonzukommen oder gar nicht belangt zu werden und die Vorwürfe als Propagandakampagne des iranischen Regimes abzutun. In der Öffentlichkeit wurde ihnen das Image der verleumdeten Freiheitskämpfer teils geglaubt – wohl auch, weil es einen wahren Kern hat: Tatsächlich führte das Regime in Teheran immer wieder Kampagnen gegen die Volksmudschahedin und spionierte sie in Europa aus, so steht es auch in deutschen Verfassungsschutzberichten. Erst im Februar verurteilte ein belgisches Gericht einen iranischen Diplomaten zu 20 Jahren Haft: Er habe 2018 einen Anschlag auf das Jahrestreffen der Volksmudschahedin in Frankreich geplant. Dort sprach auch Trumps Anwalt Rudy Giuliani.
Der iranischstämmige Außenpolitiker Omid Nouripour (Grüne) warnt jedoch davor, diese Verfolgung als Ausweis von Vertrauenswürdigkeit zu sehen – die Devise “der Feind meines Feindes ist mein Freund” führe im Fall der Volksmudschahedin in die Irre: “Diese müssen sich auch selbst fragen lassen, inwiefern sie demokratische Prinzipien und Menschenrechte garantieren”, sagt er. Seit Jahren versucht Nouripour, seine Kolleginnen und Kollegen im Bundestag über die Organisation aufzuklären. Die, sagt Nouripour, versuche hartnäckig, Parlamentarier mit Schlagworten wie “Freiheit” und “Menschenrechte” für ihre Zwecke zu ködern.
Fragt man die beiden Hamburger CDU-Bundestagsabgeordneten Christoph Ploß und Christoph de Vries, warum sie im November 2020 an der Konferenz mit der Anführerin der Volksmudschahedin teilgenommen haben, dann begründet das ein Sprecher der CDU Hamburg mit ganz ähnlichen Werten: Die beiden stünden “an der Seite des iranischen Volkes, das nach Freiheit, Demokratie und Gleichberechtigung strebt”, schreibt er. “Darin stimmen wir vollständig mit dem DSFI überein, in dem sich auch namhafte Persönlichkeiten wie Rita Süssmuth engagieren.” Auf den Vorwurf, die Volksmudschahedin seien eine Sekte, schreibt der Sprecher: Solche Vorwürfe entsprächen “teilweise im Wortlaut den Aussagen des Mullah-Regimes, seines Geheimdienstes und seiner Milizen”.
Der Anfrage vertraut wegen Rita Süssmuth
Andere Teilnehmer der Konferenz zeigen sich nach Anfragen von ZEIT ONLINE überrascht, mit wem sie sich da eingelassen haben. Aus der Einladung zur Konferenz sei nicht ersichtlich gewesen, dass diese mit den Volksmudschahedin zu tun habe, sagt ein Bundestagsabgeordneter, der sich nicht mit Namen zu erkennen geben will. Angefragt habe lediglich das DSFI. Er habe sich für eine Teilnahme entschieden, weil er das Thema Menschenrechte im Iran wichtig finde. Da auch der ehemalige Bundestagspräsident Norbert Lammert auf der Teilnehmerliste gestanden habe, habe er keine Bedenken gehabt. Norbert Lammert wiederum sagt gegenüber ZEIT ONLINE: Er habe der Anfrage vertraut, weil sich im DSFI schließlich nicht nur seine Amtsvorgängerin und Parteifreundin Rita Süssmuth engagiert, sondern auch andere langjährige Abgeordnetenkollegen.
Gemeint ist zum Beispiel der kürzlich verstorbene ehemalige CDU-Bundestagsabgeordnete Otto Bernhardt, lange Zeit Vorstand der Konrad-Adenauer-Stiftung. Und Martin Patzelt (ebenfalls CDU), der bis vor Kurzem noch im Bundestag saß. Beide sind noch immer im Vorstand des DSFI aufgeführt. Auf Anfrage sagt Patzelt, er unterstütze die Volksmudschahedin, weil er sie für die schlagkräftigste demokratische Opposition zum iranischen Regime halte. Er verfolge die Entwicklungen bei den Volksmudschahedin jedoch aufmerksam und kritisch.
“Sie lassen sich von den Volksmudschahedin täuschen”
“Man braucht nur ein, zwei berühmte Namen”, erklärt ein ehemaliges Mitglied der Volksmudschahedin deren Lobby-Strategie. In die erste Kontaktperson müsse man sehr viel Energie investieren. Man müsse die Person mit Aufmerksamkeit und Komplimenten überschütten, ihr Geschenke machen – und ihr das Gefühl geben, sich für eine sinnvolle, noble Sache zu engagieren. In einem zweiten Schritt könne man dann langsam die Idee aufbringen, dass die Person ja einen Verein oder einen Zusammenschluss gründen könnte, der sich für die Volksmudschahedin einsetzt. “Es ist ein psychologischer Trick: Wenn man jemanden nach so viel Schmeichelei um einen Gefallen bittet, glauben Leute, sie schulden einem etwas und können kaum nein sagen.” Mit einer einzigen angesehenen Politikerin könne man viele weitere prominente Unterstützer anziehen. In Deutschland würden Rita Süssmuth und das DSFI diese Funktion erfüllen.
Geld, so glauben die ehemaligen Bewohner der Berliner Villa, würden die deutschen Politikerinnen und Politiker für ihr Engagement keines bekommen. “Sie wollen Gutes tun, aber sie lassen sich von den Volksmudschahedin täuschen”, sagt ein ehemaliges Mitglied.
Aus anderen Ländern ist jedoch belegt, dass die Organisation auch üppige Redehonorare zahlt. Trumps ehemaliger Sicherheitsberater John Bolton erhielt 2017 für eine Rede zum Beispiel 40.000 Dollar von den Volksmudschahedin, wie der Guardian berichtete. Und selbst mit Parteispenden stand die Organisation bereits in Zusammenhang. 2014 finanzierten Volksmudschahedin-Sympathisanten etwa in großem Stil den Europawahlkampf der rechtspopulistischen spanischen Vox-Partei, wie die Zeitung El País aufdeckte. Deren Gründer Alejo Vidal-Quadras ist langjähriger Unterstützer der Volksmudschahedin. Glaubt man den Aussteigern, dann wurden über die Villa in Berlin ähnliche Honorare an ausländische Politiker abgewickelt – an welche, und ob auch diese Zahlungen aus Spendengeldern finanziert wurden, das will oder kann keiner von ihnen genau bezeugen.
Leben hier noch immer Menschen?
Ein sonniger Sonntag im Oktober in Berlin, vor der Wilmersdorfer Villa weht eine grün-weiß-rote Flagge mit einem goldenen Löwen, die Flagge der Volksmudschahedin. Daneben filmt eine Überwachungskamera. Vor der Villa herrscht geschäftiges Treiben. Autos fahren weg und kommen wieder, Männer mit Schnurrbärten rauchen, telefonieren im Vorgarten. Immer wieder kommen Frauen aus der Glastür der Villa oder verschwinden wieder im Haus – einige tragen Kopftuch und Uniform, die typische Kleidung der weiblichen, vollen Mitglieder der Volksmudschahedin.
Handelt es sich um eine Art Geschäftsstelle, ein Büro, in dem der Letzte abends das Licht ausknipst und alle nach Hause gehen?
Oder leben einige dieser Menschen hier? Ist die Villa ihr Zuhause?
Falls ja, könnte das bedeuten, dass die sektenähnlichen Methoden, von denen die Aussteiger sprechen, dort noch immer angewendet werden. Solche Praktiken würden die Organisation im Kern ausmachen, sagt eine Person, die einst in der Villa gewohnt hat. Mitglieder würden jedoch angehalten, das gegenüber Außenstehenden vehement abzustreiten. “Von innen”, sagt eine weitere Person, “sieht bei den Volksmudschahedin vieles anders aus als von außen.”
Mitarbeit: Julia Kanning
حقیقت مانا
دیدگاهها بسته شدهاند.