ازعمرحکومت اسلامی هنوز چند ماه نگذشته بود که از خارج و داخل کشور، به ویژه ازسوی سلطنت طلبان و برخی از گروههای چپ و مذهبی شعارسرنگونیاش سرداده شد، و بتدریج برای این سرنگونی نیز زمان تعیین شد. شعار وادعای سازمان مجاهدین خلق ایران که “این حکومت تا دوماه دیگر میرود” اکنون نزدیک به چهاردهه عمردارد. رسانههای اپوزیسیون درخارج از کشور، به ویژه در” لُس آنجلس” نیزهرروزخبرو تفسیر صادر کردهاند که حکومت اسلامی بزودی سقوط خواهد کرد، وهراعتراض و اعتصاب و شورشی را از پس عینکی خش دار، با نمره متناسب چشمشان، پایان عمرننگین این حکومت اعلام کردهاند.
پس ازگذرِچهاردهه، امروز نیزبرای سقوط و سرنگونی این حکومت تعیین وقتِ گاه چند ماهه، به ویژه ازسوی بخشی از اپوزیسیون خارج از کشورمی شود. تردیدی نیست حکومت اسلامی درشرایطی ست که چنانچه همینگونه ادامه حیات بدهد، درخیابانهای سرزمینمان مردم زمین گیرش خواهند کرد.
طرح شعار سرنگونی در شرایطی که حکومت اسلامی بیش از هر زمان دیگری ماهیت و چهره رو کرده است و مردم ستمدیده نیزبنبست سیاسی و اجتماعی ناشی ازحیات حکومت اسلامی را بیش از پیش حس و لمس میکنند، شعاری به جا و ضروری ست. معنای این سخن این نیست که اکثرکوشندگان سیاسی و سیاست ورزان با پیشبرد سیاستهای گام به گام و رفورم و اصلاحات بنیادی در جامعه مخالف هستند، برای این دست از کوشندگان سیاسی روشن است که درهر شرایطی برای گشایش فضای باز سیاسی، و تشویق مردم به مشارکت درامور جامعه باید تلاش کرد، از درگیریهای جناحهای حکومتی در راستای تضعیف حکومت و تقویت جنبش مدنی، جنبش آزادیخواهانه و دموکراسی طلبانه سود جست و به دنبال تعامل با حکومت بود اما واقعیت قَدَرتر از ذهنیت آدمی ست، حکومت اسلامی زبان و رفتارانسانی و متمدنانه را بنا به ماهیت اندیشگی و رفتارش درک نمیکند، ونمی فهمد. حکومتی که حق خواهی شهروندانش را با زندان و شکنجه و اعدام پاسخ داده است و مرتکب “جنایت علیه بشریت” شده و به جهالت و جنایت پیشگیاش میبالد و مینازد” زبان خوش” و حرف حساب سرش نخواهد شد. بارها فریاد شده است که آرزوی بخش بزرگی از مردم میهنمان این است که این حکومت مسالمت آمیز کناربرود، اما به نظر میرسداین نسخه به کارِ درمان این بیمار نیاید!. چهاردهه به نظرمی رسد کافی باشد که درک و فهم شده باشد که سیاست مذاکره، مصالحه، مماشات و اصلاح حکومت اسلامی گره بر باد زدن بوده است. نمونه کم نداریم که حکومت اسلامی حتی خون مذاکره کنندگان را پای میز مذاکره ریخته است. حکومت اسلامی تکراراین تجربه تلخ است که حکومتی که خشونت و کشتار همزاد اوست، توان درک زبان خوش و فهم رفتارمسالمت آمیز را نخواهد داشت.
اکنون حکومت اسلامی بیش از هر زمانی با فراوانی و وفور مشکلات مواجه است، که برخی ازآنها در حد بحراناند. تلاش رهبران این حکومت برای “سرحال و سرزنده” نشان دادن این حکومت آب در هاون کوبیدن است. تبلیغ حکومتیان ولابیها و مزدوران حکومتی درخارج ازکشور، وهمصدا با حکومت گران مبنی بر اینکه این مشکلات ساخته و پرداخته “فتنه گران” ومخالفان و کشورهای بیگانه است، یاوه گوئی ست. این موجودات به خاطر منافعشان سر در برف فرو بردهاند، و عوامفریبانه مشکلات و عامل اصلی بروز مشکلات، یعنی حکومت اسلامی را نمیخواهند با چشمهای ناسورشان ببینند. حکومت اسلامی مشکلات وبحرانهایاش علت دارد، گهگاه نق زدن و ازمشکلات گفتن وصحبت کردن بی آنکه به دنبال علت بروز آنها رفتن، اگر از روی نادانی نباشد عوامفریبی ست. درگیریهای درون حکومتی وتبدیل حکومت به چند باند مافیائی همراه با ناکارآمدی، بی لیاقتی و فساد فکری و رفتاری در دولت، مجلس، قوه مقننه، صدا و سیمای جمهوری اسلامی و ارگانهای نظامی- امنیتی از یک سو، و آثار مخرب مشکلات و بحرانهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی در جامعه که بطور مداوم بروسعت و عمق نارضایتی بخش اعظم مردم ایران افزوده است، دو مولفه مهمی هستند که حکومت اسلامی را به سراشیب سقوط کشاندهاند. رشد و تعمیق حرکتها و جنبشهای مدنی، و اعتراضها و اعتصاب کارگری و گروههای اجتماعی دیگرکه علاوه بر دستیابی به حقوق رفاهی خود خواستار تحقق آزادی و حقوق بشرند، چشم انداز امیدوارکنندهای را پیشاروی کسانی که خواستار تحقق عدالت و آزادی در میهنمان هستند، فراهم ساخته است.
در این میانه اما به یک نکته پراهمیت میباید توجه داشت، و آن این که اعلام زمان و وقت مشخص و معین برای سرنگونی حکومت اسلامی و ارائه ارزیابیها و تحلیلهای غیرواقعی و خود ارضا کننده در رابطه با سقوط قریب الوقوع این حکومت، خاک پاشیدن به چشم مردم، به ویژه تلاشگران و مبارزان راه آزادی، دموکراسی و حقوق بشر درداخل ایران خواهد بود. اپوزیسیون در خارج از کشور اگر واقع بینانه و مدبرانه با واقعیتهای جاری در میهنمان مواجه نشود نخواهد توانست در تغییرواقعیتها درراستای سرنگونی حکومت اسلامی و تحقق عدالت و آزادی در جامعه نقشی شایسته ایفا کند.
برخی از واقعیت هائی که میباید روشنگرانه و مداوم با مردم در میان گذاشت، و در حاشیۀ طرح شعار سرنگونی و براندازی درنظرداشت اینها هستند:
۱
حکومت اسلامی یک حکومت دینی و توتالیتراست که وحشیانه ترین وخشن ترین خوانش از مذهب تشیع و اسلام تار و پودش را شکل داده و راهنمای عملاش شده است. این حکومت به آن بخش از آموزههای دینی وفادارانه عشق ورزیده است که تبعیض وخشونت و ترور را نه فقط تبلیغ و ترویج، که تقدیس میکند، حکومتی که خود را حق و دیگران را باطل میداند و در راه پیروزی “حق علیه باطل” از هر وسیله ی” ارهابی” و” ارعابی” و ازسرکوبهای نظامی – امنیتی، سرکوبهای ایدئولوژیک – دینی تا انواع و اقسام سرکوبهای نَرم استفاده کرده است.
سرکوب وجنگ روانیای که حکومت اسلامی با به کارگیری ” ارهاب” و ارعاب و شکنجه و کشتار در جامعه به راه انداخته با هدف استیلای ترس در جامعه بوده است. هدف این جنگ روانی تحمیل این نظر به جامعه است که جامعه به دنبال تغییر و دگرگونی اساسی نباشد و بپذیرد که حکومت اسلامی ماندگار و جاودانه است. تجربهی شکست انقلاب و پیامدهای آن و نیز تبلیغهای اصلاح طلبان حکومتی پیرامون خطرناک بودن تغییرات ریشهای و اساسی در حکومت و جامعه، برتشدید ترس و نگرانیی مردم در رابطه با دست زدن به تغییرات اساسی دامن زده است. اصلاح طلبان حکومتی نیز تلا ش کردهاند که خواست تغییر اساسی و بنیادی و ساختاری حکومت اسلامی را انقلاب بنمایانند و از انقلاب نیز تصویر و توصیفی جزخشونت و خونریزی و کشتار به دست ندهند.
ترس از زندان و شکنجه و اعدام، ترس از محرومیتهای اجتماعی، ترس از بروز نا امنی و هرج و مرج در جامعه، ترس از تجزیه ایران، ترس از بروز جنگ وقحطی و آوارگی و…ترس هایی هستند که عمدتا” حکومت اسلامی و پایوراناش بازتولید و در سطح جامعه منتشر کردهاند، ترس هایی که به تداوم حیات این حکومت یاری رساندهاند. در کنار این نوع ترس آفرینیهای ِحکومتی هنوز تاثیرات روانی شکست انقلاب بهمن و خیزشها و جنبشهای اجتماعی پس از انقلاب بر روان جامعه سنگینی میکند. با این احوال به روشنی دیده میشود که رژیم نیز باوجود سیاست “سرکوب، ارعاب و تطمیع”، باوجود کشتار دهها هزاردگراندیش سیاسی و عقیدتی، باوجود ارگانهای قدرتمند سرکوب نتوانسته اپوزیسیون خود را نابود و مردم را به طور مطلق مرعوب کند.
بدیهی ست به دلائل گوناگون، ازجمله اختلافهای درونی و فساد درحکومت و ارگانهای سرکوبگرش، واکنش جهانی و تداوم ” غلبه روانی ترس از سرکوب حکومتی” وریزش این هراس دربخش هائی از جامعه، حکومت قدرت سرکوب گذشته را نداشته باشد، اما ابعاد ایدئولوژیک و توان مادی و عملی این حکومت را، به ویژه در شرایطی که احساس کند بیضه اسلام و قدرتاش در خطراست بهیچوجه نمیباید دست کم گرفت. میباید همواره در کنار روشنگری پیرامون این ویژگی حکومت اسلامی در راستای تضعیف ماشین سرکوب حکومت از یک سو، وتلاش برای غلبه مردم بر روانشناسی ترس و هراس گام برداشت.
۲
جامعه ما یک جامعه ” مذهب زده ” است. به دلیل ساخت و بافت جامعه، به عنوان یک جامعه مذهبی و عقب نگه داشته شده درعرصههای اقتصادی، تولیدی و خدماتی و وجود فقر و بیکاری، ونیزعقب ماندگی فرهنگی، به ویژه آنجا که به دین و مذهب ارتباط پیدا میکند، حکومت اسلامی هنوزدارای پایگاه اجتماعی ست. حکومت اسلامی این پایگاه اجتماعی را که بخش اعظم حاشیه نشینان، زاغه نشینان و حلبی آباد نشینان و روستائیان تشیع زده تقویتاش کردهاند، با کمکهای اقتصادی، شغلی و سایر کمکهای مالی و جنسی ِحکومتی به این اقشار حفظ و تقویت کرده و به نیروی ذخیره خود بدل کرده است. این آمارهای افواهی که “بیش از ۹۰ درصد مردم میهنمان ناراضی اندو خواستار رفتن این حکومت”، نمیتوانند دقیق باشند. باید تلاش کرد پایگاه اجتماعی حکومت را تضعیف کرد، تا بتوان سریع تر شاهد سقوطاش بود. بساط رژیم را مردم برخواهند چید، بی آنکه بتوان نقش پراهمیت تشکلها و نیروی جایگزین یا آلترناتیو را در سرنگونی رژیم، برنامه ریزی و تلاش در دوران گذار و پس ازآن نادیده گرفت و یا کم اهمیت پنداشت.
۳
پس از چهل سال حاکمیت تبعیض، خشونت، جنایت، و بی لیاقتی و بی تدبیری در ادارهی مملکت هنوز یک بدیل فکری و سیاسی باورمند و پایبند به آزادی و عدالت اجتماعی در برابر این حکومت شکل نگرفته است، بدیل و جایگزینی که به ویژه درداخل ایران پایگاه اجتماعی داشته باشد. یکی از پارامترهای مهم درروند تدارک سرنگونی رژیم اسلامی، و نیزپایهای استوار برای طرح شعار سرنگونی وجود یک بدیل یا آلترناتیو در مقابل حکومت اسلامی ست، آلترناتیوی که بتواند چگونگی و روشهای تغییر بنیادی و ساختاری این نظام را نشان دهد و برنامهای روشن برای دوران عبور از این نظام و رسیدن به نظامی خواستار تحقق آزادی و عدالت اجتماعی در میهنمان فراهم آورد. اپوزیسیون درخارج از کشور علیرغم تلاشهای ارزشمند اما بیش ازهرچیزسرگرم تشدید درگیری میان خود و حزب سازیهای کلیشهای بوده است، و نتوانسته به دلایل مختلف از جمله “خود شیفتگیِ” خود رهبرپنداران، و نیز فرقه گرائی و امراض دیگر تشکلی که دارای توانایی و اراده ضرور برای کمک به ایجاد تغییر و دگرگونی بنیادین و دموکراتیک در جامعه باشد، پدید آورد. در حال حاضر اصلاح طلبان حکومتی نیزکه مدعی بودهاند به دنبال اصلاح حکومت اسلامی هستند پشمشان ریخته و به بیهوده و بی مایه بودن حرفها و ادعاهای خود پی بردهاند و پایگاه اجتماعی از دست دادهاند. به نظر میرسد بخش بزرگی از مردم نیزدریافتهاند که اینان تفاوت کیفی و بنیادی با اصولگرایان نداشته و ندارند.
امروز آنچه در جامعه جاری ست، خیزشها و جنبش هایی ست که خواستار عدالت اجتماعی و آزادی هستند، و شکل گیری بدیل فکری و سیاسی حکومت اسلامی، بستگی به میزان رشد و ارتقاء و سازمان یابی این حرکتها و خیزشها خواهد داشت. بدیهی ست طرح شعار سرنگونی یا براندازی در ایران پر مخاطره است و میتواند پیامدهای سنگینی برای فعالان حرکتها و خیزشهای اعتراضی و جنبش مدنی داشته باشد. رژیم نیزنشان داده است که پاسخگوی نیازهای اکثریت مردم نیست و فعالیت و حرکتهای مستقل حتی صنفی و اجتماعی را سرکوب میکند وراههای مدنی و مسالمت آمیزبرای دستیابی مردم به مطالباتشان را مسدود کرده است. بخش اعظم اپوزیسیون حکومت اسلامی، حتی آنان که در صحن کارخانهها و کف خیابانها جان بر کف ایستادهاند خواستارتغییر رژیم به شیوههای مسالمت جویانه هستند اما رّد و نفی مطلق مقاومت قهرآمیز در برابر یورش حکومت اسلامی غیر واقعی ست و این ناخواسته را حکومت اسلامی به مردم تحمیل کرده است.
رسالت اپوزیسیون در خارج از کشور تلاش برای شکل گیری بدیل و آلترناتیودر درداخل کشور است. از طریق مبارزه با حکومت اسلامی به اشکال مختلف، گفتمان سازی در راستای شگل گیری و تقویت آلترناتیو، تلاش برای تقویت و گسترش پایگاه اجتماعی نیروها و محافل مدافع آزادی و عدالت اجتماعی در داخل کشور در شرایطی که رژیم از مشروعیت مردمی برخوردار نیست،، و نیز جلب حمایت بین المللی از جنبش مدنی در داخل کشور میتوان روند این شکل گیری را تسریع کرد.
میباید بر بحران بی اعتمادی ناشی از بی لیاقتیها، بی تدبیریها، خطاها و لغزشهای رهبران اکثر احزاب و سازمانهای سیاسی و شخصیتهای اپوزیسیون درخارج از کشورکه به کار جمعی، تحزب و سازمان یابی، و به طور کلی به اپوزیسیون واقعی حکومت اسلامی لطمه هایی جدی وارد کردهاند، غلبه کرد، که جز با وفاداری به شعارها و ادعایهای آزادیخواهانه، عدالت طلبانه و دموکراتیک در عمل متحقق نخواهد شد.
۴
حکومت اسلامی حکومتی بحران آفرین است. این حکومت نه فقط عامل بروز بحرانهای اجتماعی و اقتصادی در جامعه است بل که با بحران سازیهای مصنوعی وبرنامه ریزی شده به حفظ و تداوم حیات خود یاری رسانده است. بحران سازیهای دست ساز با هدف دستکاری و انحراف اذهان و افکار عمومی ازعناصرمهم ادامه حیات و تداوم این حکومت، یعنی”دروغ و فریب ” است. هنگامی که یک حکومت دینی برای دروغگویی و فریبکاری با واژگان و مفاهیمی چون” تقیه و خدعه و توریه و… ” توجیه و توضیح شرعی داشته باشد، هیچ عاملی جلودار دروغگوییها و فریبکاری هایِ وقیحانهی چنین حکومتی نخواهد بود.
۵
توانایی مالی ِ حکومت اسلامی از مهم ترین پشتوانههای تداوم حیاتاش است. حکومت اسلامی بخش اعظم در آمد حاصل از فروش نفت و اقلام صادراتی دیگر، و نیز پول بنیادهای ریز و درشت حکومتی و مذهبی، آستان قدس و موقوفات و چاههای پول سازی مثل چاه جمکران و صدها امام زاده را در راه سازماندهی نظامی – امنیتی و جنگ افروزی، سرکوب نظامی – امنیتی و ایدیولوژیک – دینی و سرکوب نرم مخالفان و دگراندیشان هزینه کرده است. این توانایی مالی در عین حال سبب شده است که سپاه پاسداران بدل به قدرتی مافیائی – نظامی، اقتصادی و سیاسی شود، ارگان سرکوبگری که اصلی ترین نیروی نگهدارندهی نظام ولایت فقیه و حکومت اسلامی است. بی تردید فساد گسترده مالی و اخلاقی این ارگانهای نظامی- امنیتی را شکننده خواهند کرد ودر شرایط مناسب ریزش آنها را تسهیل میکند.
۶
شرایط خاور میانه و جهان دراین چهل سال درعمل به سود حکومت اسلامی و در راستای خواستها و تقویت این حکومت رقم خورده است. اعتراضها و تهدیدهای بین المللی در رابطه با نقض حقوق بشر در ایران، درباره صدور تروریسم اسلامی به جهان، برنامهی هستهای، دگراندیش ستیزی حکومت اسلامی و کشتار دگراندیشان سیاسی و عقیدتی به ویژه بهائی و یهودی ستیزی این حکومت، تاثیری درتغییر و تصحیح رفتار حکومت اسلامی نداشتهاند. نیازجهان به نفت و گازایران، موقعیت جغرافیایی ایران، توسعه طلبیها و قُلدربازیهای اسرائیل در منطقه، حملهی امریکا و متحداناش به عراق و سوریه، پشتیبانیهای سیاسی و اقتصادی برخی از کشورهای اروپائی، چین، روسیه وهند و… درتداوم حیات حکومت اسلامی تاثیر گذار بودهاند.
حکومت اسلامی از اختلاف و شرایط موجود در جهان و منطقه نیز به سود خود بهره برداری کرده است، که بهره برداری از اختلافهای میان اتحادیه اروپا با امریکا، بهره برداری از اختلافهای میان اتحادیه اروپا و امریکا با چین و روسیه، سوء استفاده ازافکار و رفتار مداخله گرانه و جنگ افروزانهی دولت ترامپ و اسرائیل در رابطه با منطقهی خاور میانه از نمونههای قابل ذکر هستند.
حکومت اسلامی از آن دست حکومت هایی است که در عرصه بین المللی نیز برای زنده ماندن نیاز به دشمن تراشی واقعی، غیر واقعی و دروغین دارند. دشمن وانمود کردن این و آن در سطح منطقه و جهان چهل سال است مورد بهره برداری حکومت اسلامی برای توجیه مشکلات و بحرانهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اخلاقی در جامعه قرار گرفته است، دشمن تراشی هایی که راه حکومت اسلامی برای نظامی و امنیتی کردن جامعه را هموارتر کرده است. نادرستی وستیزجاهلانه و مرتجعانه حکومت اسلامی با کشورهای دیگر، به ویژه با کشورهای غربی ریشه درغرب ستیزی این حکومت و فرهنگ غرب و مظاهر دموکراسی دارد، این ویژگی را باید روشنگرانه به مردم نشان داد و بر ناراستی و نادرستی آن تاکید کرد.
“فرهنگِ امام زمانیِ” بخشی ازاپوزیسیون خارج ازکشورو مردم درداخل کشورنیزکه به دنبال ” ناجی” برای ” نجات ایران”، آنهم ناجی هائی ازجنس”دونالد ترامپ” هستند، تأثیرمثبت بر روند شکل گیری بدیل و آلترناتیو حکومت اسلامی وگسترش، تعمیقِ و ارتقاء خیزشها و جنبشهای مدنی در داخل نخواهد داشت. جلب حمایت بین المللی هیچ سنخیتی با ناجی سازی آنهم از جنسی که به آن اشاره شد، ندارد.
منبع :گویا نیوز
سایت حقیقت مانا
دیدگاهها بسته شدهاند.