س. اقبال
تصادفی نبود که در تهران اعتراضات خیابانی از اتوبانهای “شهید ستاری” و “آیتالله کاشانی” به مناطق دیگری از شهر سرریز کرد. چون این اتوبانهای شهری در بیرون از منطقهی طرح ترافیک قرار گرفتهاند و مسافرکشان شهری ناخواسته در آن محدوده گرد میآیند. مسافرکشانی که بنا به ضرورت و جبر نمیتوانند از مزایای طرح ترافیک شهرداری بهرهمند شوند. گفتنی است در طول چهار ماه که از اجرای طرح ترافیک میگذرد، همواره مسافرکشان در همین پهنه به کار اشتغال داشتهاند. گسترهای که بر پایهی گزارشهای دولتی و غیر دولتی، از صبح تا شب به گرههای ترافیکی شهر میافزاید. ولی گرانی شوکآور بنزین سرانجام نارضایتی مسافرکشان را از عملکرد ناصواب حکومت شدت بخشید. چنانکه شامگاه جمعه بیست و چهارم آبان ماه، آگهیهایی از همین ناراضاییان و مخالفان جمهوری اسلامی در شبکههای اجتماعی بازتاب یافت تا صبح فردا همگی اتومبیل خاموش خود را در فضای خطوط اتوبانهای شهری بر جای بگذارند. تجربهای موفق که از پیش آن را معترضان خوزستانی به کار میبستند. در نتیجه بستن اتوبانهای آیتالله کاشانی و شهید ستاری پیشدرآمد گسترش سریع این تجربهی موفق به تمامی مناطق شهر تهران شد.
روز شنبه بیست و پنجم آبان ماه مناطقی که معترضان در آنها گرد آمدند همه فراسوی مرزهای طرح ترافیک شهری را در بر میگرفت. همان مناطقی که مسافرکشان شهری برای دستیابی به مسافر در آنها گرد میآیند. اما این بار صحبت از مسافر نبود. چون قصد داشتند همراه با بستن مسیرهای شهری، کینه و نفرت خود را از تصمیم نامردمی حکومت به نمایش بگذارند. همچنان که چند ساعتی پس از اعتراضات مردم در فضای اتوبان شهید ستاری و آیتالله کاشانی، دامنهی تظاهرات ابتدا به فلکهی دوم صادقیه کشیده شد و پس از آن خسرو جنوبی و پل ستارخان را هم در نوردید. معترضان مسیرهای زیر پل ستارخان خیابان را بستند و همگی زیر پل گرد آمدند و ضمن روشن کردن آتش، خود را گرم میکردند. ضمن آنکه همراه با پناه گرفتن در زیر پل، از سقف آن برای مصون ماندن از آسیب و سرمای برف سود میبردند.
پلیس جمهوری اسلامی به همراه یگانهای ویژهی خود چنان میپنداشت که میدانهای اصلی شهر را در اختیار بگیرد تا از راه افتادن هرگونه تظاهراتی در میدانهای اصلی شهر ممانعت به عمل آورد. اما این خواب خوش هرگز تحقق نیافت. چون سیل مردم به راحتی از جاهایی دیگر سر برآورد که نیروهای امنیتی هرگز آن را پیشبینی نمیکردند. عملکرد ناصواب پلیس در پیشگیری از اعتراضات مردمی موجب شد تا شورش عمومی در هر گوشه شهر حضور خود را بگستراند. آنوقت دسترسی پلیس به این مناطق ناممکن گردید. چون مردم تمامی راهها را بند آورده بودند.
پلیس جمهوری اسلامی به همراه یگانهای ویژهی خود چنان میپنداشت که میدانهای اصلی شهر را در اختیار بگیرد تا از راه افتادن هرگونه تظاهراتی در میدانهای اصلی شهر ممانعت به عمل آورد. اما این خواب خوش هرگز تحقق نیافت. چون سیل مردم به راحتی از جاهایی دیگر سر برآورد که نیروهای امنیتی هرگز آن را پیشبینی نمیکردند.
پس از آن، شورشها شهرهای حاشیهی تهران را یک به یک در نوردید. شهرهایی فقیر و حاشیهنشین که بیش از مناطق دیگر از گرانی بنزین آسیب میدیدند. اسلامشهر، شهریار، فردیس کرج، ملارد، شهرک پرند، شهر قدس، ورامین و خلاصه آبادیهای جادهی ساوه خیلی زود راه خود را برای پیوستن به شورشهای همگانی مردم هموار کردند. جنوب تهران به پا خاسته بود تا ضمن دفاع از حریم مدنی و طبیعی خود برای گذران زندگی خانوادهاش چارهای روشن بیابد. گفتنی است که در تمامی این شهرها مردمانی از لایههای پایین جامعه سکنا گرفتهاند و زندگی اکثر آنان از راه کارگری، مسافرکشی و باربری با وانت و نیسان تأمین میگردد. بدون تردید حضور این گروه از مردم در این جنبش عمومی و خودخواسته امری تصادفی نبود.
بعد از ظهر همین روز (شنبه بیست و پنجم آبان) تظاهرات از منطقهی شرق تهران سر برآورد و محدودهی نارمک تا محلههایی از تهرانپارس و بولوار پروین را در نوردید. اما پلیس و نیروهای انتظامی ضعف و حقارت خود را در همهی این مناطق تنها به اتکای باتوم، گاز اشکآور، ماشینهای آبپاش و تیراندازی به سوی مردم جبران میکردند. آنوقت با ماشینهای آبپاش و گاز اشکآور مردم را پس میراندند تا بتوانند اتوبانهای شهری را از حضور آنان خلاصی ببخشند. ولی حکومت دانسته و آگاهانه با مسدود کردن راههای مسالمتآمیز، شیوههایی خشونتآمیز را به مردم تحمیل میکرد.
رسانههای وابسته به حکومت هنوز هم در انعکاس درست و دقیق این اخبار، هم به نعل میکوبند و به میخ. این الگوی تبلیغی را رهبر جمهوری اسلامی پیش پایشان گذاشته است. چون چنان تبلیغ میگردد که مردم راهشان را “از عدهای آشوبگر و اشرار جدا کنند”. بدون شک گستردگی اعتراضات در اقصا نقاط کشور آنان را به وحشت انداخته است.
همراه با تاریکی شب، روآوری به شگردهای خشونتآمیز رشد گرفت. درآغاز مراکزی از بسیج ناحیه و بسیج محلات مورد حمله قرار گرفت، ولی خیلی زود آتش زدنِ بانکهای دولتی و خصوصی را نیز به آنها افزودند − شیوههایی که کاربرد آن را پلیس حکومت به مردم معترض تحمیل میکرد تا از کم و کیف آن برای تبلیغات رسانهای خود سود ببرد.
در عین حال مستندات صوتی و تصویری غیر قابل انکاری در دست است که نشان میدهد نیروهای پلیس از تخریب اموال عمومی و اتومبیل شهروندان تهرانی چیزی کم نگذاشتهاند.
ساعتهای پایانی روز شنبه بیست و پنجم آبان ماه، اعلام گردید که مدارس ابتدایی و دورهی اول دبیرستانهای تهران به دلیل بارش برف فردا تعطیل خواهد بود. برخی از دانشگاهها نیز اعلام کردند که فردا یکشنبه به دلیل بارش برف تعطیل شدهاند. اما دروغگویی حکومت بیش از همه تمسخر مردم را برمیانگیخت. چون از همان شب برف بند آمد. ناگفته نماند که چنین دروغی را حکومت در بسیاری از شهرهای دیگر هم به کار بست. چنانکه گونهای دیگر از ناراستی خود را برای مردم به نمایش گذاشت.
از سویی، در ساعت نه و نیم صبح شنبه بیست و پنجم آبان ماه نخستین بار بود که طی این دوره از تظاهرات، اینترنت از دسترسی کاربران خود خارج گردید. هرچند اینترنت پس از نیم ساعت برگشت، اما دیگر رمقی برایش باقی نگذاشته بودند. به نظر میرسید که مأموران امنیتی میخواستند همراه با اتخاذ چنین راهکار ناصوابی، معترضان را از دستیابی به شبکههای اجتماعی بازبدارند. مدیران امنیتی حکومت چنان میپنداشتند که ضمن اعمال چنین سیاستی، هرگز معترضان نخواهند توانست با هم هماهنگ گردند. این موضوع در حالی اتفاق میافتاد که قطعی اینترنت فعالیت بسیاری از ادارات در بخش خصوصی یا دولتی را هم مختل میکرد.
جدای از همهی اینها، دعواهای درون حکومتی هرلحظه شدت بیشتری گرفت. تا آنجا که مجمع تشخیص مصلحت نظام خیلی زود برائت خود را از چنین تصمیمی اعلام نمود. مراجع دولتی نیز برای عافیتجویی بر اتخاذ چنین سیاست محتاطانهای اصرار ورزیدند. همچنین بسیاری از نمایندگان مجلس تصمیم سران سه قوه را کاری خلاف قانون اساسی حکومت ارزیابی کردند. آنان مدعی بودند که سران سه قوه در این کار مجلس را دور زدهاند. چنین اختلافاتی موقعی پا گرفت که رهبر نظام حمایت مجدد خود را از گران کردن بنزین اعلام نمود. انگار عدهای قصد داشتند از سر عوامفریبی سفرهی خودشان را برای همیشه از سفرهی عریض و طویل رهبر جدا کنند. به طبع این عده بنا به طبیعت و اخلاق سیاسی خود هم از توبره میخورند و هم از آخور. مقامات منتقد با سخنرانی خامنهای در دفاع از «مدیریت سخت» وادادند و زبان در کام کشیدند. برخیها یک باره حرف دیگری زدند، انتقادشان را فراموش کردند و در فحاشی به مردم با رهبر و رئیسی و احمد خاتمی همصدا شدند.
رسانههای وابسته به حکومت هنوز هم در انعکاس درست و دقیق این اخبار، هم به نعل میکوبند و به میخ. این الگوی تبلیغی را رهبر جمهوری اسلامی پیش پایشان گذاشته است. چون چنان تبلیغ میگردد که مردم راهشان را “از عدهای آشوبگر و اشرار جدا کنند”. بدون شک گستردگی اعتراضات در اقصا نقاط کشور آنان را به وحشت انداخته است. ولی بعضی از سایتهای خبری در ابتکاری ویژه، گزارشهای رادیو و تلویزیون یا خبرگزاری فارس را به عنوان خنداندن مخاطبان خود انعکاس میدهند تا شاید بهتر و بیشتر از تبعات سانسور دولتی در امان بمانند. ناگفته نماند که سایت روزنامهی همشهری تا کنون از چنین رویهای پیروی نموده است. همچنان که در همین سایت بدون هیچ تفسیر و تأویلی فقط گفتهها و نوشتههای مضحکهآمیز دولتمردان جمهوری اسلامی و دیدگاه روزنامهها و خبرگزاریهای بسته و وابسته به سپاه و دستگاه امنیتی کشور بازتاب مییابد.
اینک جمهوری اسلامی در شعلههایی از آتش دست و پا میزند که هیزم آن را به تمامی از بیتدبیری و نامردمی مدیران حکومت فراهم دیدهاند. حتا عقبنشینی نیروهای سرکوبگر هم نخواهد توانست در این خصوص به خشم مردم پایان ببخشد. چون مبارزات و اعتراضات خیابانیِ لایههای فرودست جامعه هرچند خودبهخودی و بدون رهبری صورت میپذیرد ولی تا به آنجا خواهد بالید که سرآخر به براندازی همیشگی جمهوری اسلامی بینجامد.
منبع: زمانه
حقیقت مانا
دیدگاهها بسته شدهاند.