خروش وشکوفش زنان، نماد عصرعجایب تغییر
از۸۸ تا ۹۶، زنان، پیامبران خیابانی ، پُرِ وحی، پُر الهام و، طنین
تقدیم به زنان ودختران میهنم:
” عصر عجا یب تغییر“
عصرعجایب تغییر است
نه رؤیاست !، نه مرسوم !
زن را دیدم ، هماره درزایش
زنی را دیدم
لاک ناخنش قرمز
رُژ لب اش ارغوانی .
در خیابان
فرق سرش را
با خون جوانکی
از وسط کاکُل وا میکرد
من زنی را دیدم
سُرخاب بر گونه
مشت ها هوا کرده
کیف اش پُرسنگ – چشمش پر خشم !
اشک ها و سُرفه ها
درمیان دود و گاز
پُرآتش
با تلفن موبایل – پُر َوحی
من زنی را دیدم
تجدید قوا می کرد
با زبانی تشنه
از دهان پُر خونش
رُژ لب دیگری می کشید !
ارغوانی تر !!
من زنی را دیدم
شمشیر بی نیام ، از گلو رها
سفره”ترس ریخته را”درخیابان ، می گشود !
“نترسیم نترسیم – ما همه با هم هستیم”
دختری می دیدم
شیری
برون تاخته از چلّه کمان
وآنگاه که بایورش گله های شحنگان
معرکه پس گشت مردمان پی فرار
من زنی را دیدم
روبه مردان میگفت:
نترسید نترسید
فرار نکنید !
و در غرش تارهای صدا و طنین نهیب اش
“خود”
ایستاده بود.
من میدیدم
برپاشنه های دٌخت “بی آشیل”
سرنوشت
شکست را ننوشت
من زنی را دیدم
فرشتۀ آهن واحساس
در بزنگاه یورش ودریدن
دستهایش را در امتداد سینه ، بال گشوده
سپر “مردان” گشت
من زنی را دیدم
به مردان می گفت :
نترسید نترسید…
زنی را دیدم
سپر یک زن دیگر میشد
پسری داد میزد !!
پیرزن را نزنید!
پیرزن میگفت :
“بچه ها” را نکشید !
زنی را دیدم
نه – ندیدمش -!
من شنیدم که زنی
از زندان و زنجیر
به کوهها می گفت : “طنین صدای ما باشید”.
زنان را دیدم
با دو بال و
سی آرزو
و چهار فصل رؤیا
در موسم تغییر…
ازکتاب:«من آبی سرا و سراب؟!» – سیامک نادری
پیامی ازسیامک
کاش درکنارتان بودم. سپری میشدم!، ازعشق و عواطف واشکها. رؤیا هایم ، دست وبال گشوده، حائلی ، برنسل پیامبران خیابانی، و فرشی برای شکوفش دختران میهنم، این تن تنان آزادی ورهایی…
سایت حقیقت مانا –سیامک نادری 1396/10/13
دوستان پیام مرا بر روی تلگرام به دختران وجوانان ایران برسانید. پیشاپیش با سپاس وتشکر
دیدگاهها بسته شدهاند.