حمله رجوی به بیانیه ۱۰۴ روشنفکر و پای فشردن بر تهمت و کین

seyamaknaderi July 6, 2020 Comments Off on حمله رجوی به بیانیه ۱۰۴ روشنفکر و پای فشردن بر تهمت و کین
حمله رجوی به بیانیه ۱۰۴ روشنفکر و پای فشردن بر تهمت و کین

سیامک نادری

چهار روز پس از بیانیه ۱۰۴ روشنفکر در حمایت از دادخواهی و محاکمه حمید نوری از جنایتکاران قتل عام ۶۷ و حمایت از تلاش های آقای ایرج مصداقی در باره این پرونده، شاهد اعلامیه کمیسیون قضایی شورای ملی مقاومت و پای فشردن برهمان سبک و سیاق تهمت و افترائات همیشگی هستیم.

لینک اطلاعیه کمیسیون قضایی شورا …:

https://news.mojahedin.org/i/%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B4-%DA%A9%D9%85%DB%8C%D8%B3%DB%8C%D9%88%D9%86-%D9%82%D8%B6%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D9%84%DB%8C-%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%88%D9%85%D8%AA-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%88%D9%86-%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA-%D8%AF%D8%A7%D8%AF%D9%86-%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%A6%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D9%86%D8%A7%D8%AF-%D9%85%D9%88%D8%B1%D8%AF-%D8%AF%DA%98%D8%AE%DB%8C%D9%85-%D8%AD%D9%85%DB%8C%D8%AF-%D9%86%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3%DB%8C

بدلیل اینکه به مدت ۳۶ سال در تشکیلات مجاهدین خلق حضور داشتم، نسبت به بسیاری از حقایق درون تشکیلات مجاهدین خلق و شیوه های تهمت و افترا رجوی آشنا بوده و ناگزیرم به اطلاع افکار عمومی برسانم. اگر چه در این مقاله اساساً فرصتی برای بیان حقایق نیست و تنها اشارتی ولو هرچند کوتاه به تناقضات موجود در اطلاعیه خواهم داشت چراکه متن این اطلاعیه  خود به اندازه کافی گویای بسیاری از حقایق هستند:

۱) اساس و هدف این اطلاعیه برمحور کین و اتهام زنی های بدون سند و مدرک با شیوه های مرسوم و شنا خته شده برعلیه ایرج مصداقی است و موضوع این اطلاعیه همچنانکه در سایت مجاهدین خلق درج شده است « جنگ سیاسی با مزدوران رژیم» می باشد. و نه مقوله دادخواهی  ۶۷ و محاکمه جنایتکار حمید نوری که در زندان سوئد بسرمی برد.

۲) این اطلاعیه تحت نام و با پوش «کمیسیون قضایی شورای ملی مقاومت» صورت گرفته است درحالیکه تمام اسامی و استناد شاهدینی که در این اطلاعیه آمده و به تهمت پراکنی و…پرداخته اند بنا به تأکید خودشان از اعضا و هواداران مجاهدین خلق هستند، ونه شورای ملی مقاومت. بنابراین سازمان مجاهدین خلق نباید از نام خود شرم داشته و یا آنرا پنهان و پوشیده دارد.

۳) در سطر اول اعلامیه تأکید شده است که :« اطلاعیه کمیسیون امنیت شورای ملی مقاومت در ۲۴آبان ۱۳۹۸ درباره «ماجرای دژخیم بازداشت شده در سوئد» با افشای مکالمات آخوندهای جنایتکار محمد مقیسه‌ای (ناصریان) و علی رازینی، تشبثات اطلاعات رژیم برای سفیدسازی مزدور مصداقی را برملا کرد. »

۴) در باره «خلع ید از ایرج مصداقی» در پرونده حمید نوری آمده است:« هم‌چنین تصریح شده بود که مجاهدین در اشرف۳ برای شهادت دادن درباره قتل‌عام و نقش دژخیم حمید نوری آماده‌اند، « اما هم‌چنانکه با سازمانهای معتبر بین‌المللی در میان گذاشته شده است، خلع ید از ایادی رژیم در پرونده حمید نوری لازمهٔ هر گونه رسیدگی جدی قضایی و عاری از معامله و زد و بند است. نباید اجازه داد رژیم و ایادی آن برای مطامع خود قتل‌عام زندانیان را مورد سوءاستفاده قرار دهند.»

۵)  در باره «در بردن جنایتکار حمید نوری توسط  رژیم و مزدورانش( ایرج مصداقی و…)» آمده است:«‌ مقاومت ایران در همین چارچوب از همان ابتدا به تمام و کمال به وظایف خود در پهنه‌های مختلف به‌ویژه برای ممانعت از هر گونه زد و بند و در بردن دژخیم و جلوگیری از توطئه‌های رژیم و مزدورانش قیام کرده است. در این خصوص بسیاری از جزئیات در زمان مناسب پس از حصول اطمینان از این‌که در محاکمه و مجازات دژخیم تأثیر کاهنده نخواهد داشت، به اطلاع عموم خواهد رسید. . در حال حاضر سر تیتر اقدامات شایان گزارش توسط کمیسیون قضایی به قرار زیر است: »

در سناریو سازی متناقض مجاهدین خلق و رجوی معلوم نیست که چرا رژیم در دعوای درونی حمید نوری را لو داده تا بخواهد ایرج مصداقی را سفید سازی کند. و نیز همزمان هدف رژیم در بردن حمید نوری است؟. همچنین معلوم نیست که چرا ایرج مصداقی مبادرت به دستگیری و زندان و محاکمه حمید نوری کرده است و اکنون همزمان درصدد در بردن حمید نوری از زندان و محاکمه و دادگاه است؟.

۶) در اطلاعیه فوق آمده است: « هم‌چنین اعلام گردید که حدود ۹۰۰زندانی سیاسی آزاد شده در اشرف۳ آماده شهادت دادن درباره جنایات رژیم در زندانهایش هستند.»

– آمار داده شده از ۹۰۰ زندانی سیاسی آزاد شده در اشرف ۳( آلبانی) با آمار پیشین ارائه شده توسط مریم رجوی در سال ۱۳۹۰ ( در اشرف و عراق) طی نامه ای به کمیساریای ملل متحد در تناقض است. زیرا در سال ۱۳۹۰ مریم رجوی طی اطلاعیه ای آمار زندانیان را ۸۰۰ تن اعلام کرد و این درحالی است که از سال ۱۳۹۲تا ۱۳۹۹ بیش از ۵۰۰ تن از اعضای مجاهدین خلق تنها در آلبانی از تشکیلات مجاهدین خلق جداشده اند و در میان آنان افرادی بودند که زندانیان سیاسی بودند از جمله نگارنده ( سیامک نادری).

– این آمار بدون محاسبه افرادی است که از اشرف فرار کرده و یا جدا شدند و یا پیش از سال ۱۳۹۲ در لیبرتی از تشکیلات مجاهدین جدا شده و به اروپا و یا ایران تحت حاکمیّت رژیم رفته بودند.

– آمارکشته شدگان در حملات زمینی و موشکی به اشرف و لیبرتی  و درگذشت اعضای زندانی  بر اثر بیماری و … نیز، در همین ردیف می گنجد.

– طبعاً زندانیانی که پس از دوره ای که حمید نوری در زندان فعالیتی نداشت و شغل دیگری پیشه کرده بود، به زندان افتاده اند نمی توانند ازشاهدین دادگاه حمید عباسی باشند. و معلوم نیست این آمار سازی ها برچه اساسی صورت گرفته و چه اهدافی را دنبال میکنند. اگر آمار پیشین در سال ۱۳۹۰ غلط بوده و آمار ۹۰۰ زندانی درست است خانم رجوی باید توضیح دهند که چرا اسامی بیش از۱۰۰زندانی سیاسی دراشرف را بعنوان ساکنان اشرف و تشکیلات مجاهدین خلق به کمیساریا نداده است؟. اگر چه میدانم که آمار ۸۰۰زندانی درست است.

۷)  در اطلاعیه آمده است: « آقای ابوالقاسم رضایی معاون دبیرخانه شورای ملی مقاومت در سخنرانی خود در ۱۹بهمن سال گذشته در استکهلم گفت: «همین روزها در همین سوئد تلاش مزورانه و رذیلانه برای منحرف کردن پرونده دژخیم حمید نوری از طریق مأموران وزارت اطلاعات و توابان تشنه به خون را می‌بینیم، دژخیمی که مجاهدین و هوادارانش و زندانیان آزاد شده از ۲۴سال پیش او را افشاء کردند.»

چندین تناقض در سخنان دبیر شورا که خود از زندانبانان سال ۱۳۷۰ در سازمان مجاهدین خلق و قرار گاه اشرف بود و شاهدین آن در اروپا هستند وجود دارد:

۷-۱) اتهام بدون سند و مدرک و خلاف همه حقایق پیش روی ما و پلیس و دادستانی سوئد و من که بنوعی در جریان این امور بودم چنین اتهام زنی روش شناخته شده درحاکمیت توتالیتاریستی و جریاناتی از این دست می باشد.

هانا آرانت می نویسد:

« تبلیغات و ارعاب دو روی یک سکه‌اند در نظام‌های توتالیتر، بدین معنا که ایجاد هراس و تبلیغات لازمه ایدئولوژی چنین حکومت‌هایی هستند. نیروی تبلیغات توان خود را در نگه‌داشتن واقعیت موجود و نشان دادن واقعیتی جعلی به روی توده‌ها به کار می‌گیرد. و هراس و ارعاب نیز دو کار عمده انجام می‌دهند یکی اینکه فضای رابطه میان انسان‌ها را نابود می‌کند و دوم با استفاده از ایدئولوژی و بسیج اراده‌های فردی، برای تحمیل ایدئولوژی بر خرد توده، رابطه انسان با واقعیت را ویران می‌سازد.»

لینک :

شاخص‌های حکومت‌های توتالیتاریستی در اندیشه‌ی هانا آرنت

https://melliun.org/iran/235839

۷-۲) در اطلاعیه جدید با یک قدم پیشروی، صفت جمع بکار برده شده و از « مأموران وزارت اطلاعات و توابان تشنه به خون » نام برده شده است. به عبارتی هر آنکس که غیر از راهیافتگان به درگاه مجاهدین خلق و یا منتقد مجاهدین خلق باشد در مدار توابین تشنه به خون قرار می گیرد.

اما سوال اینجاست که آیا رجوی و مجاهدین خلق آنطور که در تشکیلات خود مرسوم است و همه اعضا شاهدین آن بودند و حتی شاملو را پاسدار خمینی خطاب می کردند….، و یا خانم شیرین عبادی را بهنگام دریافت جایزه نوبل،‌ برآمده از اصلاح طلبان درون نظام و علم شده توسط «محمد خاتمی» میدانستند و تأکید داشتند که:« جایزه نوبل حق خواهر مریم رجوی است.»  آیا طیف وسیع و شناخته شده  امضا کنند گان بیانیه ۱۰۴ روشنفکر نیز به جرم حمایت از این محاکمه  و خاصه نام بردن از تلاش های ایرج مصداقی، در ردیف همین مأموران و توابان تشنه به خون قرار می گیرند؟، یا در زبان خارج کشوری و خارج ازتشکیلات، نمی توانند بصورت صریح و بی پرده به اتهام زنی بپردازند. معلوم نیست تلکیف این طیف وسیع و متنوع و بسیار قدرتنمد از روشنفکران با این نوع اتهام زنی ها چیست؟.

– آیا ۱۰۴ روشنفکر نمی دانستند و نمی دانند  که با چنین بیانیه ای خط رژیم جمهوری اسلامی و وزارت اطلاعات را پیش می برند؟. همچنانکه رجوی طبق اطلاعیه  فوق بصراحت جمع بسته و می گوید:« اما در این میان نقش مأموران وزارت اطلاعات و عواملش و توابان تشنه به خون مجاهدین چیزی جز پیش بردن خطوط رژیم یا این باند و آن باند رژیم نیست…»

‌از نظرمن این نوشته متعلق به کمیسیون قضایی نیست. همچنانکه همه اعضا و جداشدگان نیز بخوبی بر این امر واقف اند که رجوی این متن را نوشته و یا در بازبینی و تصحیحات اثر انگشت او را بهمراه دارد(توابان تشنه بخون).

۷-۳) اطلاعیه کمیسیون قضایی رجوی مدعی است که:« «همین روزها در همین سوئد تلاش مزورانه و رذیلانه برای منحرف کردن پرونده دژخیم حمید نوری از طریق مأموران وزارت اطلاعات و توابان تشنه به خون را می‌بینیم، دژخیمی که مجاهدین و هوادارانش و زندانیان آزاد شده از ۲۴سال پیش او را افشاء کردند

۲۴ سال پیش، یعنی سال ۱۳۷۵، یعنی دو سال پس از آمدن ایرج مصداقی به اروپا. برخلاف ادعای عجیب مجاهدین و هواداران و زندانیان آزاد شده که مدعی هستند او را افشا کرده بودند؛ هیچ سندی از این افشاگری ها در هیچ رسانه ای از سایت های تابعه مجاهدین خلق موجود نیست، تنها پس از انتشار گزارش ۹۲ که در اردیبهشت ماه همانسال انتشار یافته،‌ سیل اتهامات شنیع و … بسوی ایرج مصداقی روانه شده است. این درحالی است که رجوی تنها «خمینی و لاجوردی جلاد» را تشنه بخون می نامید!

رجوی و هواداران و زندانیان سیاسی نامبرده شده باید به مردم و افکار عمومی و از جمله ۱۰۴ روشنفکر حامی دادخواهی و… پاسخ بدهند:
– چرا در طی ۱۸ سال از حضور ایرج مصداقی در اروپا، نه تنها در باره این تواب تشنه بخون و…؟ سکوت کردند، بلکه باید بطورمشخص مسعود رجوی و مریم رجوی پاسخ دهند بر پایه کدام مصالح و منافع و منوّیات رهبری مجاهدین خلق، ایرج مصداقی در کمیسیون خارجه شورای ملی مقاومت و ترکیب هیئت های آنها  حضور داشت و همواره جزئی از همین هیئت بود، درحالیکه سازمان صدها و …هوادار زندانی سیاسی در اروپا و امریکا داشت به چه عنوان فقط ایرج مصداقی بعنوان هوادار و زندانی سیاسی ازاین صلاحیت برخوردار بود؟.

چرا نام او در نشریات مجاهدین خلق می آمد؟. من اولین بار در تشکیلات مجاهدین خلق در اشرف ، اسم او را درهمین نشریات خواندم. برای من بسا تعجب انگیز بود که یک زندانی سیاسی هوادارمجاهدین در این موقعیت باشد، زیرا رجوی و مریم در درون تشکیلات همه زندانیان سیاسی موجود در تشکیلات را خائن و بریده می نامیدند، خائن و بریدگانی که رجوی می بایست دوباره آنها را بازسازی کرده و احیا و زنده کند.

– چرا می بایست یک تواب تشنه بخون در نشریه ایران زمین (  با مسئولیت آقای منوچهر هزارخانی) خاطرات زندان و قتل عام۶۷ …را بچاپ میرساند. توضیح اینکه من مجموعه همین مقالات ایرج مصداقی را تا سال ۱۳۹۲ در کمد خودم در تشکیلات مجاهدین خلق در لیبرتی داشتم زیرا نام بخشی از خاطرات من و یاران و هم بندیان من در زندان گوهردشت و اوین آمده است.

– چرا می باید مهدی حسینی از زندانیان خمینی که در سال ۹۲ مسئول من و در واقع مسئول پیش بردن اذیت و آزار و شکنجه  های روانی من در لیبرتی بود، در همین سال ۹۲خاطراتی از ایرج مصداقی برای من تعریف کند:« وقتی برای کمک به پروژه ریاست جمهوری خواهر مریم ( رجوی) به  اروپا رفته بودم، ایرج مصداقی هم آنجا بود» و با شوق و ذوق از فعالیت ایرج سخن می گفت و اینکه:« ایرج بسیار فعال و پرانرژی بود و ذهنش مثل یک کامپیوتراست وسر هر بحثی که میشود که انگار یک کشو را بازمی کند و همان اطلاعات در ذهنش است.» و صدها و هزاران نمونه دیگر از این دست…

کمااینکه وقتی ایرج مصداقی گزارش ۹۲ را انتشار داد، درنشست لایه های قدیمی مجاهدین خلق با مژگان پارسایی در لیبرتی که نزدیک به ۱۰۰۰ تن حضور داشتیم، یکی از مسئولین مجاهدین خلق بنام رسول( محمّد مرادی نسب) آمد و کنار من نشست و با لحن و سبک بازجویان ازمن پرسید:« ایرج مصداقی  را می شناسی» من می دانستم موضوع چیست و دنبال اطلاعات و نوشته ای ازمن برعلیه ایرج هستند…، خواه این نوشته بچاپ برسد و یا اینکه در آرشیو محفوظ باشد برای شرایط و زمان مشخص قابل استفاده برعلیه من و یا ایرج…، من گفتم بله می شناسم و پس از قتل عام ۶۷ بمدت یکماه در یک بند بودیم و گفتم من هیچ چیزی در باره او نمی دانم و نمی نویسم. برغم اینکه رسول ( محمّد مرادی نسب) مسئول من نبود، وقاعدتاً او نباید این سوال را از من می پرسید اما علت اینکه رسول نزد من آمده بود این بود که درسال ۱۳۸۵، پس از رابطه نزدیک رجوی با امریکایی های در اشرف که حتی طرح عملیات سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی توسط احمد واقف( مهدی براعی ) به ژنرال های امریکایی داده شده و این طرح بدست دولت اوباما رسیده بود و اوباما با این طرح و رابطه با مجاهدین مخالفت کرده بود، رجوی باز توانست همان توتالیتاریسم مخوف در اشرف و مشابه همان دوران صدام  را حاکم سازد و نشست های بنام اپورتونیسم و تز نویسی اپورتونیست راه انداختند که همه اعضا باید گزارش نوشته و با صدها فاکت اثبات کنند که آنها اپورتونیست هستند و جمع حاضر درنشست های باید تز او و اثبات کردن خود بعنوان اپورتونیست را مهر تأیید بزند و اگر جمع موافقت نکند فرد باید از ابتدا تز نوشته و خود را به هر لجنی آلوده سازد تا جمع و مسئول بپذیرد که او توانسته است که ثابت کند که اپورتونیست است تا به درگاه رهبری عقیدتی و مریم پاک رهایی وارد شود.  و به همین جهت بسیاری از اعضای مخالف و منتقد را دستگیر و زندانی ساخت و من بمدت دو روز زندانی و زیر بازجویی پنج نفره قرار داشتم  بازجویان عبارت بودند از « عباس داوری ،‌ بتول رجائی( مسئول تشکیلات مجاهدین و پرسنلی و امور زندانها)، پروین صفایی( معاون مژگان پارسایی) رسول( محمّد مرادی نسب) و محمد سیّد سادات دربندی( از اعضای قدیمی که در هواپیماربایی سال ۴۹ برای نجات موسی خیابانی و…در عراق شرکت داشت. محمد سید سادات دربندی بمدت یک ربع قرن مسئول زندانهای سازمان مجاهدین خلق در اشرف بود و اینک در آلبانی نیز همین مسئولیت را داد. همچنین دفتر کمیساریا در تیرانا – آلبانی از وجود زندان و قرنطینه انفرادی در پایگاه مفید و تشکیلات سازمان اطلاع داشت.)» و پس از این دور زندان و چون به خواست آنها تن ندادم باز همان موقعیت قبلی را در تشکیلات داشتم و به همین دلیل تنها کسی که درمرکز ما ( مرکزیک) تحت فرماندهی حکمیه، به این نشست ها وارد نشدم. چون در دستگاه رجوی از سال ۱۳۷۷من بعنوان گاو پیشانی سفید و یک اپورتونیست بودم و نیازی به ورود به ای نشست ها نداشتم.

من زندانی سیاسی رژیم خمینی بودم اما هیچ کس جرأت تماس و رابطه بامن را نداشت. حتی از یکی ازدوستان که به آلبانی آمده بود پرسیدم آیا در طی آن ۱۷ یکبار شده است که به من سلام بدهی؟. گفت نه!. زیرا وقتی محکوم به کین رجوی هستی هرسلامی با عقوبت سخت رجوی و تشکیلات همراه خواهد بود.

ازنظرمن ایرج مصداقی انسان خوشبختی است که فقط صفت« تواب تشنه بخون» به او میدادند. اگر درتشکیلات مجاهدین بود و در موقعیت من، می بایست از صبح تاشب و نیمه شب در انتظار هراقدام پست و …باشند. چه بسیار افرادی که می توانم تک به تک از آنها نام ببرم که بدلیل توهین و اذیّت و آزار رساندن به من، مورد تمجید و تشویق و احترام و …مسئولین سازمان می شدند و موقعیتشان بهبود می یافت و یا برای مدتی از تیررس زهراگین مسئولین درامان بودند. گاه حتی بهنگامی که از درد کمر نمی توانستم روی تخت بخوابم( شکستگی مهره های کمر و کارهای سنگین کشاورزی و…) بهنگامی که علیرضا آهنی برای آمپول زدن می آمد و من همیشه ازآمپول زدن استقبال می کردم، اما او آمپول را در بدن من می چرخاند تا زهر و کین اش را روی من خالی کند، من درد سوزنی که دربدن من می چرخید را، به نسبت دردی که در روح و روانم بود نمی توانم مقایسه کنم…من زندانی سیاسی بودم و در زندان اوین هم بدلیل چرک پاها براثر کابل ها آمپول میزدید( توسط دکترمفیدی وزیر بهداری کابینه بختیار و انسان بسیار شریفی  که زندانی اوین بود) وقتی بهنگام آمپول زدن علیرضا آهنی یاد زندان می افتادم و یاد یاران و همبندیانم و قتل عام ۶۷ ، بسابرایم دردناک بود که اینک در تشکیلات مجاهدین خلق بودم. کاش بتوانم حقایق را بگویم که حتی همین فرد آمد و بهنگامی که دکتر نوشته بود ۲روز بستری شود، تخت و تشک را از اتاق بستری خارج کرد و یک پتو آورد که کف زمین بخوابم. وقتی جلال پراش از مسئولین اطلاعات مرکز ۱۰ آمد و پرسید چرا زمین خوابیدی و تخت نیست، من با بی تفاوتی گفتم:« برای من مهم نیست که ۴۰ سانتی متر بالاتر از زمین بخوابم یا کف زمین.» جلال گفت:«‌ تو با این حرفت توی سرما می زنی ( توی سرتشکیلات)» گفتم:« این من نیستم که توی سرشما میزنم. من فقط می گویم اینکارها چیزی ازشخصیت من کم نمی کنه. بیماری فرد نباید بهانه و فرصتی برای اذیّت کردن فرد باشد.

نفس اینکه رسول برای سوال از ایرج مصداقی نزد من بیاید این است که همان بازداشت و بردن من به زندان و بازجویی توسط رسول  برای من تداعی شود و این شیوه ارعاب بطور اخص در لیبرتی بود که همه در شرایطی بودیم که می بایست از لیبرتی به کشور ثالث منتقل میشدیم. من می دانستم که تن ندادن به  دستور تشکیلاتی عواقبی سختی در تشکیلات دارد…و داشت. ما در خارج از کشور نبودیم که آسوده باشیم واز دست کین رجوی آسوده بمانیم.

۸- در مقاله آمده است:«‌۵- آقای نصرالله مرندی که به مدت ۱۰سال (از سال۱۳۶۰ تا ۱۳۷۰) زندانی بوده است در مقاله خود در سایت همبستگی ملی در ۲اردیبهشت۹۹ اعلام کرد: «در این فاصله برای بستن گریزگاههای دژخیم، سازمان و هواداران هر کاری توانستند کردند و باز هم خواهند کرد. شماری شهادت دادند و شمار بیشتری آماده شهادت دادن هستند تا رژیم نتواند دژخیمش را فراری بدهد. »

سوال این است که به چه علت هنگامی که خود رژیم حمید عباسی را لو داده و باعث دستگیری او در سوئد شده است،‌ تا بقول این فرد( نصرالله مرندی) « رژیم نتواند دژخیمش را فراری بدهد. »؟

آیا برای یک داستانسرای و سناریو نویسی، باید چنین تناقضات  و سخنانی با  ۱۸۰درجه تفاوت را شاهد باشیم؟. آیا نباید به شعور و حرمت و شخصیت مردم و افکار عمومی احترام و ارزش قائل شویم؟. آیا جدای از مردم که در ذهن سازمان این استکه  می توان آنها را فریب داد، می توان برای ۱۰۴ روشنفکر و بسیاری دیگر از روشنفکران که در همین طیف قرار دارند…، پاسخی شعور مند یافت.

براساس آنچه در تشکیلات مجاهدین خلق حس کرده، دیده ام،‌ این نوشته تجارب من و دست نوشته های درون تشکیلات است که توانسته ام از تشکیلات به بیرون ارسال کنم و بدست خواهرم برسانم:

« پنهان کردن حقیقت در هزار توی سخنان و واقعیات کلاف پیچ ، یک هنر است با مایه ای از شارلاتانیسم؛ اما جستجو و یافتن حقیقت در میان حرفها و واقعیات نیز، خود هنری است بالاتر و شاهکار والای هنرها .

برای پوشاندن یک حقیقت، هزار دلیل و برهان وبهتان  آوردن ،تنها برای مدت کوتاهی می تواند جوابگوی ذهن باشد. اما حقیقت تنها یک چیز است ، و نه دو چیز و  یا هزار چیز ؛ و زمان پوسته آنرا خواهد شکافت. جوانۀ حقیقت در زمان خودش ، ببار می نشیند و گل  مانا یش را می شکوفاند . »

۹- در اطلاعیه سخن از کارشکنی در این پرونده سخن بمیان آمده است:«‌ هم‌چنین نصرالله مرندی، در برنامه ارتباط مستقیم سیمای آزادی در ۲۵خرداد۹۹ گفت: « ما به هیچ‌وجه اجازه نمی‌دهیم که مزدوران رژیم با پروژه‌های ”چند وجهی“ در این پرونده کارشکنی کنند. من با تمام انرژی در این پرونده شرکت کردم و در ادامه هم هم‌چنان فعالانه شرکت خواهم کرد تا به نتیجه برسد

آیا ایرج مصداقی در این امر کارشکنی کرده است؟ . بسیاری از حقایق از روز اول این پرونده برای من بعنوان یکی ازشاهدین محاکمه و دادگاه حمید نوری جنایکار وآشنایان به این پرنده  روشن است که کارشکنی از سوی کدام جریان اصلی و طیف مشخص و متحدین تاکتیکی و دارای منافع در جریان بوده است. آیا پلیس و دادستانی سوئد دراین پرونده از ایرج مصداقی بعنوان کارشکن یاد کرده است. موضعگیری های این ۹ماهه اخیر خود قوی ترین اسناد در جهت شناسایی کارشکنان در امر دادخواهی است.

«حمید نوری و مصداقی دو روی یک سکه هستند»

۱۰) در اطلاعیه بوضوح و قاطعانه  می گویند« حمید نوری و مصداقی دو روی یک سکه هستند و یک هدف را پیش می‌برند. » و  از شاهد و زندانی دیگری سخن آمده است:

«‌۷- آقای علی ذوالفقاری که به مدت ۱۲سال (از سال۱۳۶۰ تا ۱۳۷۲) زندانی بوده است، شاهد دیگری است که از سوی مقامات ذیربط مورد مصاحبه قرار گرفته است. وی در همان برنامه ارتباط مستقیم ۲۵خرداد۹۹ گفت: «… رژیم می‌خواست از دستگیری حمید نوری فقط در جهت سفیدسازی تواب تشنه به‌خون استفاده کند. حرف اول مقاومت خلع ید از این مزدور در پرونده است برای این‌که دادخواهی از خون شهیدان در سمت درستی حرکت کند….

همه مزخرفات و چرندیاتی که این مزدور تواب علیه برادر مسعود و سازمان مجاهدین در جریان این پرونده نشخوار می‌کند اراجیفی بیش نیست. چیزی که برای مجاهدین اهمیت داشته و دارد خلع ید از این مزدور است برای این‌که دادگاه بتواند بدون هیچ بند و بستی، حمید نوری را به‌خاطر جنایت علیه بشریت محاکمه کرده و به سزای اعمالش برساند. از نظر من به‌عنوان یک زندانی و یک هوادار سازمان مجاهدین، حمید نوری و مصداقی دو روی یک سکه هستند و یک هدف را پیش می‌برند. اگر حمید نوری و ناصریان آن‌روز پیکر پاک آن شهدا را سر بدار کرده و به آنها آویزان می‌شدند تا شقاوت را در تاریخ به ثبت برسانند، امروز، مزدور ایرج مصداقی در پوش دادخواهی شهدا هر روز و هر لحظه آرمانهای آن سربداران که چیزی جز سرنگونی رژیم و بر پایی یک جمهوری دموکراتیک نیست را سر بدار و حلق‌آویز می‌کند و مقاومت ایران را با سر بریدن در مقابل شاه و شیخ هدف قرار داده است.» ‌

نوشته فوق در این اطلاعیه بخودی خود گویای حقیقتی بس عریان است و بی نیازاز هرگونه توضیح واضحات:

« چیزی که برای مجاهدین اهمیت داشته و دارد خلع ید از این مزدور است »

۱۱) در اطلاعیه آمده است:« تحولات ۷ماه گذشته پس از قیام آبان، از جمله اظهارات صریح خامنه‌ای و روحانی و سرجلاد ابراهیم رئیسی و سلسله‌ مراتب مزدوران رژیم به‌روشنی از طرح‌ها و توطئه‌های حاکمیت آخوندی علیه مقاومت ایران و تنها جایگزین دموکراتیک و مستقل خبر می‌دهد. رژیم بر آن است تا با ذبح کلمات و ارزش‌ها و سفیدسازی مزدوران از خون شهیدان قتل‌عام علیه مجاهدین «سرموضع» و سازمان و رهبری آنها بهره‌برداری کند.»

از یکطرف همه سران رژیم را به صف شده اند تا علیه مقاومت رجوی( ایران) توطئه کنند و خود را « تنها جایگزین دموکراتیک و مستقل » می نامد به عبارتی تلویحاً به این معنا که هیچ جایگزین دیگری وجود ندارد و تلویحاً به این معنا که هیچ جایگزین «مستقل» هم وجود ندارد.

‌گویی در جهان جعلی که ساخته‌ی ذهن و تبلیغات و تهدید و هراس افکنی توتالیتاریسم،  ما باید فراموش کنیم که:

– ما باید فراموش کنیم که: نوارهای ویدئویی در یوتیوپ بازمانده پس از سرنگونی صدام، این یگانه آلترناتیو دمکراتیک؟، و «مستقل»، ماهیانه ۷ میلیون بصورت کمک های مستمر از وزارت اطلاعات عراق دریافت می کرد.

– ما باید فراموش کنیم که: درخواست وام ۳۰۰ میلیون یورویی از گورباچوف. این درحالی بود که این نیروی مستقل نیازمندی مالی نداشت و در همان زمان ارسال نامه به گورباچف، بصورت ماهیانه از صدام و وزارت اطلاعات کمک های ۷میلیونی دریافت میکرد. و رجوی خودرا بخشی از ارتش عراق میدانست و….( متن نوار صوتی رجوی در یوتیوپ موجود است).

-ما باید فراموش کنیم که:  آماده سازی طرح عملیات سرنگونی توسط رجوی و ارائه به دولت امریکا از طریق ژنرال پترائوس(‌ اوباما و جان کری)، آیا این عملیات مشترک نشانه مستقل بودن رجوی و …است. مگر اینکه امریکا تحت هژمونی رجوی باشد و حاضر باشد بعنوان عامل او تن به رهبری اسلام دمکراتیک و برد بار مریم رجوی تن دردهد. امریکایی که سه دهه است اجازه سفر به مریم رجوی به امریکا را نمی دهد. مردم سراسر جهان می توانستند به امریکا سفرکنند اما مریم رجوی نه!.

– ما باید فراموش کنیم که: هم چنین سایر دریافتی های مالی از عربستان و دولت بحرین، نشانه استقلال نیست. کمااینکه کمک یک میلیون یورویی به حزب دست راستی اسپانیا که یک نماینده نیر درپارلمان اسپانیا نداشت نشانه «مستقل» بودن و یگانه آلترناتیو؟ نبوده و نیست.

۱۲) پایان بخش اطلاعیه کمیسیون قضایی رجوی حسن ختام این کین و تهمت بی پایان است:« به‌گفته مسئول شورا: «در جایی که هنوز یک قطره قانون و یک ذره آزادی و وجدان وجود دارد، تردید نکنید که ما پیروز می‌شویم.»

از اینکه رجوی خود را محور عالم و آدم و تنها جایگزین دمکراتیک و …می داند،‌ به طبع اطلاعیه  فوق امری عادی و قابل فهم در دستگاه اندیشه و عمل این فرد است و اگر در این مسیر و اطلاعیه کمیسیون قضایی رجوی،‌ پیروزی مورد نظر براساس نوشته و حکم های از پیش تعیین شده حاصل نشود، بنا به  بیانیه ۱۰۴روشنفکر، از نظر رجوی اگر پیروز نشود این بدان معنا است که : «یک قطره قانون و یک ذره آزادی و وجدان» وجود ندارد، و روشنفکران نیز در این مسیر برضد رجوی و منوّیات او و دادخواهی ۶۷ و …عمل کردند…بنابراین روشنفکران نیز مشمول چنین اتهاماتی …

 

راستی معنا و مفهوم و مصداق «تواب» و «تشنه بخون» چیست و کیست؟

سازمان مجاهدین می خواست با زدودن زنگار های ارتجاعی از  دست و پای اسلام،  اسلام راستین و انقلابی را عرضه کند.

آیا رهبری عقیدتی کپی برابر اصل ولایت فقیه همان مسیر زدودن زنگارهای ارتجاعی بود؟

« تشنه بخون» چیست  و کیست؟

بهترین پاسخ دهندگان  به این سوال تنها جدا شدگان از سازمان مجاهدین خلق هستند که سالیان از نزدیک در درون تشکیلات با روح و روان و پوست و گوشت و استخوانشان آنچه در صحنه میدان شاهدش بودند …را می توانند برزبان بیاورند….

– آیا پس از سی خرداد و جنگ مسلحانه رهبری مجاهدین  ایران و صحنه را ترک و به پاریس رفتن و اعضا و خانه های تیمی زیر ضربات رژیم منهدم شدند معنایش این است که هرپرسشگری و منتقدی تشنه بخون است؟

– آیا در ۵ مهر سال۶۰ وتظاهرات مسلحانه با شعار « این ماه ماه خون است خمینی سرنگون است» برگزارشد«و بقول مجاهدین خلق طبق آخرین اطلاعات و آمار مستند ، شهیدان ۵مهر ۱۱۴۲تن بودند. و رجوی مدعی شد که این تست جهت بمیان آوردن عنصر اجتماعی به صحنه بود تا درآینده نگویند ما چنین نکردیم!( گویی برای اینکه درآینده، مردم به ما چنین انتقادی نکنند! ما اینچنین اعضای خود را درمیدان وخیابان دم تیردادیم؟. این استدلال سخیف و بی رحمانه ازمن نیست معنای و محتوای سخنان رجوی است. در حالیکه تظاهرات مسلحانه ازهمان نیمه شهریور و همان روزهای اول مشخص بود این تست نه تنها جواب نداد، بلکه بعکس مردم را از خیابان فراری میداد و ما شاهدین این صحنه ها هستیم.

 

– ایا هدف عملیات فروغ جاویدان کسب « بیمه نامه » حضور درعراق پس از آتش بس سال۶۷ بود باید برای حضورمان در عراق  خون  ۱۳۰۰ تن از اعضا ریخته میشد؟.

– آیا برای عدم ترک عراق باید زیر حملات زمینی و موشکی خون های بسیاری ریخته میشد …تا جان مک پس از۱۲ سال و قرار داد برجام در سال ۱۳۹۴،  ازسوی امریکا فرمان ترک اجباری لیبرتی و عراق بدهد؟.

– آیا هدف رجوی  از خروج از ایران در مرداد ۶۰ با هرمعنا و مفهومی که دارد، و این همه خون در این چهار دهه باید به این منظورباشد که مهدی افتخاری در سایت سازمان مجاهدین خلق نوشته است:

 

در نامه ای که مهدی افتخاری دردوّمین سالگرد این عملیات خطاب به مسعود ومریم به عنوان کارتبلیغاتی می نویسد، اولین پاراگرافش این است:« اواسط تیر ماه ۶۰ بود که توسط برادرمان مسعود احضار شدم، چند روزی بود که دفتر سیاسی سازمان نشست های متوالی داشت وتصمیمات مهمی اتخاذ کرده بود. شب که من به پایگاه مسعود رفتم، برادرمان علی زرکش نیز حضور داشت ، مسعود توضیح داد که طی بحث های مفصلی که دردفتر سیاسی صورت گرفته است درجهت شکل دادن آلترناتیو سیاسی درمقابل رژیم قراراست من وآقای بنی صدر به پاریس برویم. یعنی خلاصه طرح پرواز در این جمله است که به عنوان آلترناتیو سیاسی در مقابل رژیم به پاریس می رویم ، یعنی ما مبارزه کردیم ، میوه اش را کسان دیگری چیدند، این بار می خواهیم مبارزه کنیم و میوه سیاسی اش را خودمان بچینیم.

 تشنه بخون صفتی است که با مصادیق در عملکرد خوانایی داشته باشد.

 

انطباق صفات و مفاهیم با مصادیق

صفات باید با مصادیقش  یکرنگ  و یگانه و هم خوی و خوانا باشد. ما می توانیم به هر شخصی و ایرج مصداقی انتقاد داشته باشیم می توانیم شیوه بیان و بکاربردن کلمات و لحن او را نپذیریم، می توانیم بخشی یا بعضی از نظرات او را قبول نداشته باشیم، می توانیم با کاراکتر و عمل او در موارد مشخص موافق نباشیم و یا اساساً مخالف او باشیم و نپذیریم. اگر من بخواهم در این زمینه سخن بگویم بله موارد مشخصی را بیان می کنم. بله با هیچکس تعارف نداشته، ندارم و نخواهم داشت، اما برغم این هرگز نه تنها چنین اتهاماتی به او نمی زنم بلکه بعکس در برابر هرکسی که چنین اتهاماتی شنیع و پست و وقیحانه ای که به ایرج مصداقی،‌ اسماعیل وفا یغمایی و یا…می زند می ایستم.  کما اینکه هرگز یک درمیلیارد نیزاحتمال نمی دادیم کار با رجوی به این نقطه بکشد، اما وقتی کشید بی هیچ بیم و ریب، و باتمام قوا درمقابلش ایستادیم. بحث برسر ایرج مصداقی نیست. بحث برسردفاع از آزادی بیان و انتقاد و به چالش کشیدن رهبرانی است که بیشترین سهم در بوجود آمدن این شرایط را داشتند، شرایطی که دراین چهل ساله مردم تاوانش را به سنگین ترین وجه ممکن پرداخت می کنند. اگر رجوی و مجاهدین خلق جرأت این را می یابند که با روش هراس افکنی و ارعاب و تهمت … فضای سیاسی را آلوده کنند، کسانی که به این آلودگی تن درمیدهند…، ادامه دهندگان چاله و سیاهچاله های نکبت بار پس از ۵۷ هستند

هرگونه بستن راه پرسشگری، شفافیت، پاسخگویی به مردم و افکارعمومی در قبال مسائل سیاسی که ربط مستقیم به منافع و مصالح مردم و میهنمان دارد نه بعنوان یک امر درون حزبی و سازمانی و نه بعنوان یک خواسته غیر معقول، بلکه یک الزام در مبارزه سیاسی است،‌ همچنانکه مردم، رهبری غیر پاسخگو را نمی خواهند( خامنه ای و ولی فقیه) سازمان سیاسی و یا هر مدعی رهبری که پاسخ گوی مواضع و عملکرد خود در برابر مردم و افکار عمومی و روشنفکران و شخصیت های سیاسی و فرهنگی و….نباشد را نیز نمی خواهند و نمی پذیرند، و در مقابل چنین پدیده های فاشیستی باید در مقابلشان بأیستند و پس بزنند. مبارزه سیاسی بدون پاسخگویی به افکار عمومی معنایی جز فاشیزم  و توتالیتاریسم نداشته و ندارید. مشروعیّت هر سازمان، گروه و جریانی، و هرخط وخطوط سیاسی و استراتژیک، بسته به شفافیت و پاسخگو بودن به مردم و نمایندگان آنها و افکار عمومی است.  

هرگونه مبارزه و هرگونه تشکیل حزب و سازمان  بدون پاسخگویی به افکار عمومی، وصرف تلقی درون حزبی و سازمانی، ضد مبارزه و ضد آزادی و نافی حرمت و کرامت انسانی و اجتماعی مان است.

هر حزب، سازمان و گروه و جریانی در هر کشوری تابعی از اصول و  قوانین مشخص شده جهت فعالیت های سیاسی و…است، فعالیت خارج از کشور و میهن مان،‌ جولانگاهی فاشیزم و توتالیتاریسم و یجاد ارعاب و وحشت برای احزاب و سازمان ها و…رهبران آن نبوده و نیست. هرگونه تخطی از قوانین و اصول دمکراسی و نفی پلورالیسم و تبلیغ و ایجاد فضا و شعارها ی توتالیتاریستی تحت هر عنوان ( یگانه آلترناتیو دمکراتیک، یگانه بازوی مسلح، و یا شعار تمامت خواهی « ایران رجوی ـ رجوی ایران) چیزی جز فاشیزم مذهبی و آن روی سکه « آلمان هیتلرـ هیتلر آلمان نبوده و نیست. تن دادن به این نوع فاشیزم ، همانا تن دادن به همان فاشیزیم هیتلری در ده ۳۰ میلادی است. هرگونه مصادره نام مردم و خود را صاحب مردم پنداشتن، دون شأن و حرمت انسانی و اجتماعی مان است. سکوت در قبال این پدیده،‌ بمعنای بی حسّی و بی واکنشی در قبال تبلیغ و مصادره نام مردم و خون و رنج جوانان میهن است.

حقیقت مانا

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.