ازپیشکشی «رهبری مردم» به رضا پهلوی درسال۸۸، تا «تهدید اصلی بشریت!» و… خواندن اودرسال ۹۷؟.
سایت همبستگی ملی وآفتابکاران ازسایت های تابعه مجاهدین بفرمان مریم رجوی مقاله مفصلی درباره رضا پهلوی انتشارداد.
درهمان آغاز مقاله ضمن اندرز ورهنمون اخلاقی درباره «شرافت سیاسی وادبیات انقلابی »، «بدورازبغض وکین به نظام سلطنتی»، مدعی است هرکسی « سوژه (رضا پهلوی) را با ادبیات ناشایست (لمپنیسم)دشنام کشیدن»،« کوبیدن کور وغیرمنطقی» ازهمان ادبیات استفاده کند، بهتراست ناخواند ناسزاهایش را کرده وتشریف ببرد.
اما پیش ازاولین کلمه مقاله، این آقای محترم وبا ادب ونزاکت سیاسی وبردبار، با چاپ عکسی ازرضا پهلوی که دستش دربینی اش قراردارد، دُم خروس بیرون زده وحتی عکس را با درج کلمه «بیام»(عطف به آنچه دربینی است) با لمپنیزم مشمئز کننده ونوع هزل تحتانی ترین اقشار وهمسان با ادبیات احمدی نژای وحوزوی، وفرهنگ بدور ازپرنسیب های سیاسی، اجتماعی، امری جدایی ناپذیرازفرهنگ واسلام مجاهدین وکین مجسم رجوی و رهبری عقیدتی است.
بفرمان مریم رجوی دراین مقاله ، رضا پهلوی را «تهدید اصلی بشریت»،« باعث عدم پیشرفت جامعۀ بشری و عقب افتادگی ها»،« نقش نابود کننده» بهترین گزینه وزارت اطلاعات وخامنه ای برای انحراف خواسته مردم»،« فاقد شعور سیاسی»،« پیدایش فرجی برای بقای رژیم»، « بهترین گزینه آخوند ها برای انحراف مردم از خواسته های انقلابی و آزادیخواهانۀ»،« نیاز جمهوری اسلامی به یک شریک و یاور برای فرار از نابودی » « قسمتی از سیاست حفظ نظام»،« بی شرافتی سیاسی و وعدۀ دروغ » می نامد و می افزاید: « اگر آخوندها نتوانند با برپا کردن یک جنگ … خللی وارد سازند ، بدون کوچکترین تردید بر روی ارزان ترین و بی خطر ترین رفیق و شریک و همدست تاریخی خود ، یعنی سلطنت سرمایه گذاری خواهند کرد ، که از مدتها قبل این کار را شروع کرده اند»
درادامه با بلاهت مدعی شد:
«طنین فریاد اصلاح طلب ، اصول گرا ، دیگه تمامه ماجرا ، شامل آغاز پایان هر نوع سلطنت در ایران فردا می باشد . کانون های شورشی آن چنان رعشۀ مرگی بر تمامیت دیکتاتوری مذهبی انداخته اند که دیگر هیچ تشکل رژیم ساخته ای به مرکزیت دیکتاتور سلطنتی نمی تواند معجزه گر نجات رژیم باشد .»
ودرنهایت حکمی را درباره رضا پهلوی وخانواده اش مقرّرکرد:
«خانواده پهلوی نیز می توانند ، در صورتی که به خاطرهمکاری با جنایت کاران و یا دزدی یا جاسوسی و یا لابی گری برای دو نظام دیکتاتوری ، به تشخیص قانون و دستگاههای ذیصلاح قضایی پروندۀ پاکی داشته باشند ، از زندگی کردن در میان مردم آزاد ایران بهرمند شوند.»
مواضع ۱۶۰ درجه معکوس رجوی، ازپیشکشی «رهبری مردم» به رضا پهلوی در سال۸۸، تا «تهدید اصلی بشریت» و عامل وزارت اطلاعات وخامنه ایی و… خواندن اودر سال۹۷ ، بازتاب وبیانگر روح وماهیّت تام تمام رهبری عقیدتی هم شأن با ولایت فقیه است. اگررجوی را درجمیع جهات ۳۶۰ درجه بررسی کنیم، می توانیم به جمله مشهوراوپی ببریم:
« سیاست بازار خرمردرندیه، بازار حروم زادگیه، بازار دوزو کلکه، بازار حقه است.»
همچنانک درباره مسئولیت حرفهایش درسال ۱۳۸۰ می گفت :« کشک گفتم، کشک گفتند، کشک شنیدید.»
همچنانکه درسال ۹۶درتلویزیون میهن تی وی ودرمقالات گفته ونوشتم:
« درهمین زمینه، پیام رجوی درزمستان سال۸۸ به رضا پهلوی نیز، همین معنا ومفهوم را دارد. درواقع پیام رجوی به رضا پهلوی نیست. مخاطب اصلی امریکاست، که ازطرف رجوی برغم بمباران وکشته ها و مجروحین و خلع سلاح ومحاصره قرارگاه وبازداشت تا تعیین تکلیف موقعیت مجاهدین درعراق! وبرغم اینکه تا روزهای پایانی حاکمیّت صدام، رجوی یک سیّدالرئیس ( صدام)می گفت وده سیّد الرئیس ازدهانش می ریخت!. امّا هنوز صدام دستگیر واعدام نشده، رجوی پیشاپیش یک لگدی به قبری که صدام هنوزدرآن جا نگرفته بود، انداخت. درهمان اوّلین نشست با تلطیف بیان، امریکا را«صاحبخانه جدید» معرفی کرد؟!. تابدینوسیله زمینه های حضور ما درعراق بلحاظ استراتژیکی تداوم داشته باشد.
واکنش اعضای سازمان به این پیام درهم ریختن وگریه کردن بدلیل پیشنهاد رجوی به رضا پهلوی(پیشکش رهبری به رضا پهلوی وکنارکشیدن خود) بود وتأکید رجوی براینکه برای همیشه از رهبری کنار خواهد رفت …؛ سپس رجوی اهداف نامه اش رادرنشست اشرف برای اعضا توضیح داد وهمه مطمئن شدند که اینکارها سیاسی بوده، وبه هیچ وجه به واقعیّت نخواهد پیوست. امّا واقعیت چیست؟ بهترین واقعیّت همیشه بیان خود رجوی است. او رضا پهلوی را «نیم پهلوی»، وبا لحن تمسخربا کسر ب «بِچِهٔ شاه» یا «طولهٔ شاه» نام می برد. ویا بهنگام عصبان بودن اورا « کُره خر» خطاب می کرد…همین اشارت کافیست، تا مخاطب اصلی پیام به رضا پهلوی فهمیده شود.
اما درباره وحدت گسست ناپذیرشاه با روحانیت، همچنانکه درمصاحبه ها ومقالات گفته ونوشته ام:
پس ازسرنگونی صدام آقای مجید معینی که توسط رجوی به عنوان قهرمان مقاومت در زیر شکنجه درزندانهای زمان شاه نام گرفته است. بدستور رجوی باز معمم شد وعمامه اش را نیزازطرف آیت الله سیستانی درعراق به او داده شد. مجید معینی دردید وبازدید هاعراقیان ازقرارگاه اشرف با لباس روحانی (آخوندی) شرکت می کرد، وریش بلندی هم گذاشته بود. ابتداخیلی تعجب کردیم. واقعیت این بود که بعد از سرنگونی صدام به ما خیلی برمی خورد ازچنین لباسی که درجنگ با رژیم آخوندی و ارتجاع تاریخی بودیم. اینک به این وسیله بخواهیم نیرو وپشتیبان جذب کنیم برای کسب حمایت مردم عراق، تابتوانیم درعراق باقی بمانیم . همچنین درسال ۸۵ یا ۸۶ یکی از نیروهای مقتدی صدر(نماینده مجلس) با همان ریش و تسبیح خاص خودشان بعنوان مهمان به قرارگاه اشرف آمده بود و آقا(مجید معینی )هم با لباس آخوندی وریش بلند بعنوان پیشنماز مسجد فاطمه زهرا دراشرف(که بعد ازسرنگونی صدام برای همین کارها ساخته شد) با نماینده طرفدار مقتدی صدر دیدار کرد. عباس داوری هم بعنوان میهماندارحضورداشت وباهم در بیرون مسجد عکس می گرفتند. ما کسانی بودیم که برای پرکردن مسجد رفته بودیم، چون مسجد همیشه خالی بود!. وکسی نمی رفت. مگرطبق برنامه ودستور روزوآنهم بشکل یگانی یاحضور کلّیه افراد مقر!. مجید معینی تا چندین سال همین لباس وریش وعمامه را داشت، تازمانیکه مسئولیت اشرف ازامریکایی ها بدست دولت عراق سپرده شد ودیگرعراقیان نمی توانستند به اشرف بیایند. آقا( مجید معینی )دیگر لباس آخوندی نمی پوشید. اما ریش را محض احتیاط نگه داشته بود. تادرصورت چرخش اوضاع باز معمم شود!. امّا بعد ها که تعیین تکلیف شد. آن ریش را هم تراشید، وشد مجید معینی قبلی! این مسئله درظاهر یک امرپراگماتیستی است، برای جذب نیروهای شیعه وسنی عراقی، تا بتوانیم حضوروباقیماندن مان درعراق را امکانپذیر کنیم. امّا این اپورتونیسم محض بود. زیراتک نمود، تبدیل به یک جریان درمناسبات سازمان شده است.
همچنین رجوی آقای مجید معینی را درسال ۹۶ به تلویزیون آورد تا برعلیه زندانهای شاه وخراب کردن چهره رضا پهلوی بکارگرفت. پیش ازاین درسال ۱۳۷۳ درپروژه رفع ابهام مجید معینی با فرمان رجوی دستگیر وشکنجه شده بود، یکی از بچّه ها می گفت:« روزی که درب سلول را بازکردند ویکباره آقا (مجید معینی) با صورت خون آلود وکتک خورده به داخل پرتابش کردند همه ما جا خورده بودیم باورنمی کردیم آقا را، آنهم با این وضعیت… به زندان بیندازند. آقا هم دچار استرس شده وگیج وگم ونگران بود. به یکی از بچّه ها که خواست کمک اش کند گفت:«با من حرف نزنین، به من دست نزنین( برای رسیدگی پزشکی)، برایتان بد تمام می شود.» مجید معینی را با نام آقا صدا می کردند. سمبل مقاومت درزندانهای شاه دربرابرشکنجه. اینک ترسان وحشت زده دربرابر ما، درهم ونگران نشسته است؟. آقا یکی ازقدیمی ترین اعضای سازمان بود.
عکس مجید معینی (آقا)درلباس آخوندی دراشرف
مجید معینی درمراسم شام غریبان درلیبرتی سال ۹۲
مصاحبه داریوش نصر با مجید معینی درآلبانی سال ۹۶ بدون ریش ولباس آخوندی، هر دوتن اززندانیان پروژه رفع ابهام سال ۷۳ درمجاهدین بودند.
جلال گنجه ایی که تنها با فرمان واصرار رجوی و حفظ منافع با آخوندها لباس روحانیت را حفظ کرده است، تانماینده روحانیت وحوزه درشورای ملی مقاومت باشد.
گویی این رجوی نبود که درسال ۸۸ به خامنه ایی ورفسنجانی ومجلس خبرگان رهبری نامه می نوشت؟.
خلاصه ایی ازمقاله:« آیا رضا پهلوی آخرین برگ آخوندها برای بقاء رژیم می باشد ؟ :امیر کارگر» ۲۵آبان ۱۳۹۷ درسایت آفتابکاران را ذیلاً می آورم:
« به همان میزان که حمایت های ناآگاهانه و نابخردانه و کور از فردی یا گروهی و یا طرز فکری ، می تواند نتایجی مخرب و معکوس به دنبال داشته باشد ، مخالفت هایی از این جنس نیز مسلماً به ضد خودش تبدیل خواهد شد. به همین دلیل توصیه می شود که :
یکم : اگر کسی می خواهد بدون مد نظر قرار دادن شرافت سیاسی و ادبیات انقلابی و بدون توجه به فاکت های تاریخی ، صرفاً از روی بغض و کین به نظام سلطنتی و یا جهت لطف و محبت به نگارنده ، سوژه های مورد بحث را با ادبیات ناشایست ( لمپنیسم ) به دشنام بکِشد ، محروم کردن نگارنده از این محبت ، بهترین لطف خواهد بود .
دوم : اگر کسی می خواهد در کوبیدن کور و مخالفت غیرمنطقی با نگارنده ، از همان ادبیات استفاده کند ، بهتر است که بدون خواندن مطلب ، ناسزاهایش را نثار کند و تشریف ببرد .
…
آخوندهای، خامنه ای و دستگاه اطلاعاتی اش ، با آوردن فردی فاقد شعور سیاسی و فهم انقلابی و آزادیخواهی و بدون هیچ گونه قدرت سازماندهی و تشکیلاتی ، آن هم با نام بی محتوای پادشاه نمادین ، نه تنها ضرری برای حاکمیتشان ندارد ، بلکه ممکن است که باعث پیداش فرجی برای چند صباحی بیشتر در بقائشان نیز باشد….
برای وزارت اطلاعات به دلیل وحشت از آنتی تز اسلامی(مریم رجوی) خود ، تنها بازماندۀ مذکر دیکتاتوری سلطنتی سرنگون شده ، بهترین گزینه ، برای انحراف مردم از خواسته های انقلابی و آزادیخواهانۀ آنها می باشد….
تبلیغ کردن مستقیم و غیر مستقیم ازاسکلت رضا شاه (بعنوان فرعون مدرن ایران) ومردۀ فرزندش(بعنوان فرزند کوروش) وساختن فله ای شوراها و تشکلات بسیجی نشان ، به مرکزیت شاه زاده ، توأماً توسط وزارت اطلاعات وبلندگوهای استعماری و ایادی جیره خوار و سفسطه گر به اصطلاح روشنفکر و جدیداً هم ملغمه ای از بحرالعلوم هایی متناقضی (!؟) به نام نئوکرات ها ، در ضدیت با جمهوری اسلامی و در حمایت از نوۀ رضا شاه( به عنوان پشتوانۀ تاریخی) !!!!، تماماً در جهت کشاندن حاکمیت مردمی در ایران به سمت همان تسلسل دیکتاتوری شاه – آخوندی بوده و می باشد…
اگر آخوندهای حاکم نتوانند برای ایجاد مشکل و تأخیر در مبارزۀ مردم ایران برای رسیدن به آزادی ، با برپا کردن یک جنگ و یا وارد کردن پای نیروهای خارجی مانند روسیه و چین و یا حتی عراق و پاکستان و افغانستان به داخل ایران به بهانه های گوناگون ، خللی وارد سازند ، بدون کوچکترین تردید بر روی ارزان ترین و بی خطر ترین رفیق و شریک و همدست تاریخی خود ، یعنی سلطنت سرمایه گذاری خواهند کرد ، که از مدتها قبل این کار را شروع کرده اند …
آیا رضا پهلوی به دنبال تاج و تخت است ؟
بر خلاف نظر آن عده که فکر می کنند که رضا پهلوی ، عرضۀ رسیدن به تاج و تخت موروثی را در خود می بیند ، و برای رسیدن به آرزوهایش ، حاضربه پرداخت هزینه و بهایی در این راه خواهد بود ، نگارنده بر اساس واقعیتهای مستند ، نظردیگری دارد .
طبق گفتۀ بستگان فرح ، محمد رضا پهلوی در تبعید ، به درستی به این موضوع پی برده بود که فرزند مذکر بزرگش ، وارث لایقی برای تاج و تخت پادشاهی اش نمی باشد ….
اگر فشار و تحریک مستمر فرح پهلوی( و ساواکیهای دربار)، برای تحقق رؤیاهای طلاییِ ” ملکۀ مادام العمر” شدن (دقیقا مانند ملکه انگلیس ) ، نباشد ، رضا پهلوی خوش گذرانی در کنار سواحل امن و کازینوهای زیبای اروپا و آمریکا را به هر از گاهی گیج و حیران شدن در دنیای ناشناختۀ سیاست ترجیح می دهد ، اما متآسفانه ایشان ناگزیرند که به دلیل پرداخت هزینه های آن خوش گذارنی ها توسط مادرشان ، فرمانبردار اوامرملکه باشند…
این که رضا پهلوی فاقد سواد و استعداد سیاسی بوده …و همچنین صحبتها واصطلاحات دموکراتیک مأبانه ای را که بکار می گیرد ، تقلب وتصرف و دزدی آشکار از صحبت های دیگران و بخصوص انقلابیون و آزادیخواهان می باشد …
اما عملکرد چهل سالۀ رضا پهلوی … ، جز به پول ، شهرت و خوش گذرانی به هیچ چیز دیگری نمی اندیشد ، و تمام کنش و واکنش او با رژیم نیز حول همین سه پارامتر می چرخد.
اعلام شرکت در جنگ ضد میهنی و خمینی پسند به عنوان سرباز خمینی ، ملاقات با نمایاندگان ولایت فقیه از نوۀ خمینی تا مأموران دون پایۀ وزارت اطلاعات ، پاک کردن آرم شاهنشاهی از سربرگ اعلامیه هایش به دستور رژیم ، دل بستن به جناح های مختلف دست ساز وزارت اطلاعات از جمله اصلاح طلبان ، دل خوش کردن و امید دادن به بازوهای سرکوبگر و اطلاعاتی سلطنت مطلقۀ ولایت فقیه مانند سپاه تروریستی و بسیج ضد مردمی ، بلندگوی رژیم شدن برای ناسزا گفتن به نیروهای انقلابی و آزادیخواه وو…
اینها و بسیاری دیگر، تماماً برای خوش خدمتی به شریک تاریخی خود یعنی آخوندها بوده و می باشد.
بعد از چهل سال خوش گذرانی ،اینبار اما فعال شدن رضا پهلوی در صحنۀ سیاسی با ادعاهای رهبری وسازمانده ، نه به دلخواه خودش و نه دیگر به خاطر آرزوهای برباد رفتۀ مادرش ، بلکه دقیقاً به دلیل نیاز جمهوری اسلامی به یک شریک و یاور ، آن هم برای فرار از نابودی می باشد . علاوه بر این که برای اروپا و لابی ها و حزب الهی های اصلاح و به خارج فرستاده شدۀ جمهوری اسلامی ، رضا پهلوی قسمتی از سیاست حفظ نظام خواهد بود…
حتماً توجه کرده اید که رضا پهلوی در صحبتهایش به کرات ازاصطلاح باند طبهکار {منظور نویسنده تبهکار است}” نام می برد . معانی مشخص و فارسی باند ،رشته ، نوار ، لفافه به هم پیوسته و همچنین دسته و گروه می باشد . رشته و نواری که تمام نخ ها و گره های در هم بافته و پیچیده و جدا ناپذیرش ، آن را باند کرده است . رشته ای متصل که بقول محمد جواد ظریف وزیر خارجۀ رژیم ، “هیجکدام سر خود عمل نمی کنند ” و همه دارای ویژگیهای مشترک هستند …
حال وقتی که رضا پهلوی به قسمتی از این باند یعنی ، اصلاح طلب و پاسدار و بسیج و نیروی انتظامی اش که همان سپاه ، در لباس دیگری می باشد ، چشمک و چراغ زده و ارتباط برقرار می کند ، از دو حال خارج نیست :
اول : به دلیل نداشتن نیروی متشکل و مبارز، او فکر می کند که می تواند آینده خودش را با همین باند گره بزند .
دوم : او می خواهد با بی شرافتی سیاسی و وعدۀ دروغ ، سر آن قسمت را شیره مالیده و آنها را خام کند . که البته با توجه به پیچیدگی وزارت اطلاعات و سپاه و بسیج و اصلاح طلبش ، تا به حال در برخورد با رضا پهلوی ، داستان برعکس رقم خورده است.
ریشۀ این ادعا که شاه و شاه زادۀ او ، پشتوانۀ تاریخی و سرمایۀ ملی می باشند که می توانند کلیۀ اقشار ملت و گروه ها را به هم پیوند داده و رهبری کنند ، در درون حوزۀ جهلیۀ آخوندها شکل گرفته است . ../و در زمان مصدق نیز ، این جمله علناً از دهان رهبر ایدئولوژیکی خمینی اعلام گردید:
” عقیدۀ من این است که ایران سالیان دراز حساسیت سلطنت دارد و فی الحقیقته وجود شاه ، یک جهت جامعی برای جمع آوری کلیۀ طبقات مردم به دور این مرکزیت ثابت است .” ( آخوند کاشانی ، کیهان ۸ فروردین ۳۲ ) .
این که عده ای بر فرض دست نداشتن در سفره رژیم ، بخواهند با دیدن فیلمهای تاریخی و الگو برداری از قهرمانان این فیلم ها ، بدون جنگیدن و پیکار کردن و شکنجه شدن و خون دادن از همه چیز خود گذشتن ، فقط با بخشیدن سرنوشت تمام ملت به شاه زاده ( فرزند امپراتور اسپانیا) ، نقش ” اِل سید ” ( قهرمان تاریخی که اسپانیا را متحد کرد) را بازی کنند ، پیامی جز همراه بودن با بردگان و ابلهان متعلق به همان دوران از خود بروز نمی دهند .
نتیجه :
اکنون به وضوح می توان از تناقض گوئیهای رضا پهلوی و باند پیرامونش فهمید که داستان چیزی جز طرح رژیم برای آلترناتیو سازی بی خطر ، در مقابل طغیان خشم انقلابی و بر حق مردم ایران و مبارزۀ قهرآمیز آنان برای نابودی تاریخی دیکتاتوری و برقراری حاکمیت مردم سالاری در پناه جدایی دین از دولت در ایران نمی باشد.
رضا پهلوی در مصاحبه اش با یکی از کانالهای تلوزیونی گفت :” بارها رژیم او را به خاطر پولهای خارج شده از ایران توسط پدرش به دادگاه کشانده است” .(نقل به مضمون) .
اصل مشکل رضا پهلوی از روز اول همین بوده و می باشد . او می خواهد که آخوندها اجازه دهند که با خیال راحت به عیش و نوش و تفریح و سرمایه گذاری و تجارتش بپردازد .
رضا پهلوی نه اهل مبارزه جدی تمام وقت برای آزادی مردم ایران است و نه در این مسیر آماده پرداخت بهاء می باشد . نه حاضر است دلاری از میلیاردها پول دزدیده شده توسط پدرش را خرج آزادی و رهایی مردم ایران کند و یا به بیت المال آنها برگرداند و نه جواهرات ربوده شده از خزانۀ کشورتوسط فرح پهلوی را ، از دست مادر ، همسر و دخترانش بیرون آورده و به مردم ایران هدیه کند . تا همین لحظه او نه حاضر به محکوم کردن فساد و جنایتهای پدر و عمه و فامیلش شده است و نه سرکوب و کشتار ساواک و نیروهای امنیتی و اطلاعاتی سلطنت پهلوی را زیر سئوال برده است . هر دو شاه سلسلۀ پهلوی با دخالت نظامی نیروهای اجنبی و بیگانه و استعماری به قدرت رسیده اند و رضا پهلوی نیز نشان داده است که از هر شکل دست نشاندگی و مُهره بودن و همکاری کردن با ارگان های اطلاعاتی کشورهای خارجی استقبال و از حملۀ نظامی نیروهای آنها به ایران در جهت منافعش ، حمایت می کند .
بنابر این به یمن مبارزات صد سالۀ اخیر در ایران و بخصوص چهل سال مقاومت و رنج و شکنج و خونهایی که بهای ایستادن در جلوی مهیب ترین حکومت دیکتاتوری مذهبی تاریخ پرداخت گردیده است ، بیداری و آگاهی فرزندان ایران زمین در مداری قرار دارد ، که نخواهند گذاشت که ایران آینده جایی برای یکه تازی سلطنت آخوندها و قلوهایشان باشد .
طنین فریاد اصلاح طلب ، اصول گرا ، دیگه تمامه ماجرا ، شامل آغاز پایان هر نوع سلطنت در ایران فردا می باشد . کانون های شورشی آن چنان رعشۀ مرگی بر تمامیت دیکتاتوری مذهبی انداخته اند که دیگر هیچ تشکل رژیم ساخته ای به مرکزیت دیکتاتور سلطنتی نمی تواند معجزه گر نجات رژیم باشد . …خانواده پهلوی نیز می توانند ، در صورتی که به خاطرهمکاری با جنایت کاران و یا دزدی یا جاسوسی و یا لابی گری برای دو نظام دیکتاتوری ، به تشخیص قانون و دستگاههای ذیصلاح قضایی پروندۀ پاکی داشته باشند ، از زندگی کردن در میان مردم آزاد ایران بهرمند شوند .» پایان خلاصه مقاله
لینک مقاله فوق ازسایت آفتابکارن ازسایت های تابعه مجاهدین:
آیا رضا پهلوی آخرین برگ آخوندها برای بقاء رژیم می باشد ؟ :امیر کارگر
همچنین هجوم درجدید سایت های تابعه مجاهدین به رضا پهلوی نشان ازپس ماندگی رجوی درمیان مردم، افکارعمومی وعرصه سیاسی وبین المللی است.
چند نمونه ازاین هجوم توسط آتش بفرمانان مریم رجوی درسایت همبستگی ملی (همبستگی بارهبری عقیدتی) را ذیلاًمی آورم:
رحمان کریمی: چگونه می خواهند گذشته مغلوب را به آینده ببرند ؟!
پنج شنبه, 01 آذر 1397
حسین یعقوبی: “راهزنان سیاسی” در مرحله تعیین تکلیف رژیم
یکشنبه, 20 آبان 1397
حسن حبیبی: تیارت جدید شازده گلابی
۱۳آبان ۱۳۹۷
درقسمتی چنین نوشته است:«پس اجاز دهید بقول آن یکی شاه که میرزا رضای قهرمان ” شهیدش”کرد بگویم ، تو پدر سوخته آنقدر هوا برت داشته که فکر میکنی این ملت اینقدر بی ریشه است که یک لات بی سر وپای مفتخور بشود “منجی فرا حزبیش ” ؟ آنهم با کمک پاسداران آدمکش؟؟؟
گلابی،
…آنوقت حالا کار این مملکت پهناور به این برسد که تو بشوی منجی؟؟؟
خاک بر سرت شازده. دوزار اعتباری هم که برایت قائل شدند ریختی به پای پاسدارها؟
یعنی از آنهمه “برو وبیا” و “تاج وتخت” و” کوروش بخواب” و “تمدن بزرگ” و ” جشن هنر ” و چه چه وچه ،حاصل توشدی ؟
خاک بر سرت .حقا که دیکتاتور زاده هستی.
سهیلا دشتی: می توان به دیکتاتور نه گفت!!!
جمعه, 18 آبان 1397
سایت حقیقت مانا ۴آذر۹۷
دیدگاهها بسته شدهاند.