ایت الله طالقانی:« هر خانه نیاز به یک مستراح دارد و شهرنو مستراح بود برای پایتخت.»
این سخنان آیت الله طالقانی چندین ماده از اعلامیه جهانی حقوق بشر را نقض می کند.
ازمیان همه شخصیت ها و گروه ها، از قضا آیت الله طالقانی انتخاب کردم. نه از این منظر که هویت ماهیّت و یامواضع سیاسی و…ایشان را نقد کنم، بلکه بدلیل مشروعیتی که میان مردم داشت و از آن مهمتر در چارچوب ایدئولوژی اسلام شناخته شده بود، این انتخاب صورت گرفت. تا نشانگر این باشد که حتی مردی مبارز و صادق نیز مسلح به ایدئولوژی اسلام است، لاجرم نمی تواند از اصول و احکام اسلامی و شریعت خارج شود و آلودگی به این ریشه های متعفن و عقب مانده و ضد انسانی گریز ناپذیر است.
نکبت سیاه ۵۷ آنچنان عظیم بود که جهل و شعار زدگی و بی شعوری عظم تری تمامی ما را ربود و بجایش شعور، شعارها حاکم بر ذهن و عمل گشت. تنها خمینی نبود که ارتجاع را نمایندگی می کرد، ریشه های ارتجاع و عقب ماندگی تاریخی، مذهبی و فرهنگی، و فساد دستگاه نظری و یا ایدئولوژی۰ اسلام) در ذات و ذهن دیگر رهبران سیاسی و گروه ها و شخصیت ها حاکم بود. وحتی در نظرگاه ها در پاره ای ازمسائل دست کمی از خمینی نداشت، و همچنین ترس ، و مقهور و تسلیم شرایط هیولای سربرون آورده اسلام و خمینی در خیابانها های میهن در سال ۵۷، همه ما را در خود بلعید. درسایه سیاه جاکمیت جهلی چونین، همه ما نقض کنندگان حقوق بشر بودیم.
دسته گل روحانیت که مجاهدین خلق و مسعود رجوی او را « پدر طالقانی « روح راستین انقلاب ضد سلطنتی ۵۷» می نامیدند. و در باره محله شهر نو و زنان ساکن آن شهر، بدون اینکه احساس شرمی نسبت به این توهین به این زنان را داشته باشد ویا اینکه برخلاف« اعلامیه جهانی حقوق بشر » در برا بر جنایت اعدام زنان و ازجمله فرخ رو پارسا وزیر آموزش و پرورش دولت هویدا یا زبان از نیام نکشید ند یا سکوت کردند. که نمی توان چنین زنانی را اعدام کرد. و حتی در بسیاری موارد از خلخالی و دادگاه های انقلاب بدون هیچگونه رعایت آیین دادرسی خواستار محاکمه سریع و قاطعانه دادگاه های انقلاب شدند و از جمله مسعود رجوی که اسنادش را ارائه دادم. زیرا درصدر اسلام هم زنانی که پرچم سفید بردرخانه هاش می زدند مشخص بود که از این را زندگی می کنند.
روزنامه کیهان و…نوشت:
« چهار تن از زنان شهرنو بنام های١)پری بلنده ٢) ثریا ترکه ٣)اشرف چهار چشم۴) سیمین بی ام تیرباران شدند.» و بعد محله شهر نو را به آتش کشیدند.
هیچ کس برعلیه نقض اعلامیه جهانی حقوق بشر بانگ برنیاورد. اگرچه آقای طالقانی همان زمان برعیله چنین کاری سخن گفت و مخالفت کرد اما نفس بکار بردن چنین توصیفی ز این زنان و شهرنو، نشانگردیدگاه آنان است.
کمااینکه آقای طالقانی در خانه خود و دختران خودشان نیز همان دستگاه ارتجاعی و اسلامی را حاکم کرده بودند که ناشی ازاسلام بود.آیت الله طالقانی ( پدر طالقانی) این روح راستین انقلاب ضد سلطنتی در مخالفت این جنایت آشکار با همان درک و برداشتی که از اسلام داشت چنین مثالی را بکار برد. این سخن نشان ازشعور اسلام در برخورد با انسان و مقولات اجتماعی است.
تأکید براینکه نقد سخنان آقای طالقانی، عطف به دستگاه نظرای او و اسلام است، چرا که آقای طالقانی در بسیاری از مواضع خود در ۸ ماه پس از انقلاب ۵۷ که زنده بودند، مواضع بسیار اصولی تری نسبت به سایرگروهای دیگرموجود در صحنه را داشتند که مدعی چپ و یا مجاهدین خلق بودند.
درهمین اروپا نیز کارگران جنسی وجود دارند و برخلاف اسلام و…، حقوق خودشان را دارند. اگر چه بسیاری در همین اروپا با این مسئله موافق نیستند و این امر را مغایر ارزشها و حرمت انسانی و اجتماعی می دانند، و من نیز خود با چنین امری ( کارگر جنسی) بصورت مطلق مخالفم. اما از توهین و توصیف ناپسند و …به آنان پرهیز می کنم. آزادیهای اروپایی …با آزادیهایی که در ذهن من ویا… وجود دارد خوانایی ندارد.
نقد من از زاویه دستگاه نظری آقای طالقانی در این مورد است. و این به معنی زیرسوال بردن شخصیت او ویا سایر مسائل سیاسی نبوده و نیست. و این توضیح به واضحات نیازی به نوشتن نداشت اما از آنجاکه درکامنت ها با مواری مواجه شدم ناگزیر می بایست اشارتی کوتاه داشته باشم تا هیچگونه ابهامی در نظر و نوشته من نباشد.
همان جایی که ۹۸ درصد چشم بسته به حکومت اسلامی رأی دادیم. و من نیز رآی دادم. این همان نداشتن شعور و آگاهی ازماهیّت اسلام و رهبران آن بود. کما اینکه من و ما هرگز نمی توانیم آقای منتظری را در کنار خمینی بگذاریم. آقای منتظری ازجانشینی گذشت و در مقابله اعدامهای ۶۷ ایستاد. و بهای سنگینی نیز پرداخت. من و ما موظف نیستیم بدلیل اندیشه و اعتقاد آقای منتظری و یا طالقانی یا انسانهای دیگر، نسبت به آنها توهین و یا تحقیر داشته باشیم. اما در نقد نظرگاه ها، بعکس!. باید نقد کنیم. ایمان کور ما را و مردم را به چهل وی کسال حاکمیّت پلید جمهوری اسلام کشاند. ازطرفی جنایت و فساد خمینی و جهنمی که او در این چهل و یکسال بپاساخته است، باعث نمی شود که دوره شاه را بهشت بدانیم. این مقایسه اساساً غلط است( ازدستگاه نظری) این اسفناک است که کسی بخواهد خودش را با خمینی و حاکمیّت او قیاس کرده وشاخص قراردهد. باید با شاخص های دمکراتیک در سایر نظام ها شاخص قرار دهد. البته از یک دیکتاتور ملی( شاه) نباید انتظار داشت که دمکراسی را حاکم میکرد. زیرا توان وظرفیت یک دیکتاتور ملی همین است، بویژه با موج رمانتیسزم انقلابی و اردو گاه سوسیالیستی و انقلاب چن و کوبا و ویتنام و…، هراس را بردل این دیکتاتور ملی ( شاه) می انداخت. اگرقیاس کنیم دوران شاه بهتربود یا دوران خمینی؟. بی گفتگو باید گفت: قابل قیاس نیست و دروان شاه بهتربود. کما اینکه یکسال پس ازسرنگونی صدام درعراق، مردم می گفتند دوران صدام خیلی بهتربود ازاین حکومت اسلامی عراق.
نقد نظرگاهها و بصور اخص اسلام و تشیع صفویی و خرافاتی که هرروز بیش ازپیش توسط این کفن برسران حاکم برمیهن و جان ومال مردمان رواج داده اند، بی هیچ تابویی باید بصورت علمی ، تاریخی و جامعه شناسنه مورد بحث و بررسی قرار بگیرد. از بحث نهراسید…تهدید چپ و راست زدن و یا اشتباه کردن و … نیست، تهدید تابویی است که تاریخاًُ بر ذهن و دست پای مردم زنجیر کرده اند. و تابو ها زنجیر بافان هراسند.
اعلامیه جهانی حقوق بشر نشانگر این است که تمامی ما نقض کنند گان آن بودیم.
متن کامل اعلامیه جهانی حقوق بشر
ديباچه
از آن جا که شناسايی حيثيت و کرامت ذاتی تمام اعضای خانواده بشری و حقوق برابر و سلب ناپذير آنان اساس آزادی ، عدالت و صلح در جهان است؛
از آن جا که ناديده گرفتن و تحقير حقوق بشر به اقدامات وحشيانه ای انجاميده که وجدان بشر را برآشفتهاند و پيدايش جهانی که در آن افراد بشر در بيان و عقيده آزاد، و از ترس و فقر فارغ باشند، عالی ترين آرزوی بشر اعلا م شده است؛
از آن جا که ضروری است که از حقوق بشر با حاکميت قانون حمايت شود تا انسان به عنوان آخرين چاره به طغيان بر ضد بيداد و ستم مجبور نگردد؛
از آن جا که گسترش روابط دوستانه ميان ملتها بايد تشويق شود؛
از آن جا که مردمان ملل متحد، ايمان خود را به حقوق اساسی بشر و حيثيت و کرامت و ارزش فرد انسان و برابری حقوق مردان و زنان ، دوباره در منشور ملل متحد اعلا م و عزم خود را جزم کردهاند که به پيشرفت اجتماعی ياری رسانند و بهترين اوضاع زندگی را در پرتو آزادی فزاينده به وجود آورند؛
از آن جا که دولتهای عضو متحد شدهاند که رعايت جهانی و موثر حقوق بشر و آزادیهای اساسی را با همکاری سازمان ملل متحد تضمين کنند؛
از آن جا که برداشت مشترک در مورد اين حقوق و آزادیها برای اجرای کامل اين تعهد کمال اهميت را دارد؛
مجمع عمومی اين اعلاميه جهانی حقوق بشر را آرمان مشترک تمام مردمان و ملتها اعلا م میکند تا همه افراد و تمام نهادهای جامعه اين اعلاميه را همواره در نظر داشته باشند و بکوشند که به ياری آموزش و پرورش ، رعايت اين حقوق و آزادیها را گسترش دهند و با تدابير فزاينده ملی و بين المللی ، شناسايی و اجرای جهانی و موثر آنهارا چه در ميان مردمان کشورهای عضو و چه در ميان مردم سرزمينهايی که در قلمرو آنها هستند، تامين کنند.
ماده ١
تمام افراد بشر آزاد زاده میشوند و از لحاظ حيثيت و کرامت و حقوق با هم برابراند. همگی دارای عقل و وجدان هستند و بايد با يکديگر با روحيه ای برادرانه رفتار کنند.
ماده ٢
هر کس میتواند بی هيچ گونه تمايزی، به ويژه از حيث نژاد، رنگ، جنس، زبان، دين، عقيده سياسی يا هر عقيده ديگر، و همچنين منشا ملی يا اجتماعی، ثروت، ولادت يا هر وضعيت ديگر، از تمام حقوق و همه آزادیهای ذکرشده در اين اعلاميه بهره مند گردد.
به علاوه نبايد هيچ تبعيضی به عمل آيد که مبتنی بر وضع سياسی، قضايی يا بين المللی کشور يا سرزمينی باشد که شخص به آن تعلق دارد، خواه اين کشور يا سرزمين مستقل، تحت قيمومت يا غير خودمختار باشد، يا حاکميت آن به شکلی محدود شده باشد.
ماده ٣
هر فردی حق زندگی، آزادی و امنيت شخصی دارد.
ماده ۴
هيچ کس را نبايد در بردگی يا بندگی نگاه داشت. بردگی و دادوستد بردگان به هر شکلی که باشد، ممنوع است.
ماده ۵
هيچ کس نبايد شکنجه شود يا تحت مجازات يا رفتاری ظالمانه، ضد انسانی يا تحقيرآميز قرار گيرد.
ماده ۶
هر کس حق دارد که شخصيت حقوقی اش در همه جا به رسميت شناخته شود.
ماده ٧
همه در برابر قانون مساوی هستند و حق دارند بی هيچ تبعيضی از حمايت يکسان قانون برخوردار شوند. همه حق دارند در مقابل هر تبعيضی که ناقض اعلا ميه حاضر باشد، و بر ضد هر تحريکی که برای چنين تبعيضی به عمل آيد، از حمايت يکسان قانون بهره مند گردند.
ماده ٨
در برابر اعمالی که به حقوق اساسی فرد تجاوز کنند ـ حقوقی که قانون اساسی يا قوانين ديگر برای او به رسميت شناخته است ـ هر شخصی حق مراجعه موثر به دادگاههای ملی صالح را دارد.
ماده ٩
هيچ کس را نبايد خودسرانه توقيف، حبس يا تبعيد کرد.
ماده ١٠
هر شخص با مساوات کامل حق دارد که دعوايش در دادگاهی مستقل و بی طرف، منصفانه و علنی رسيدگی شود و چنين دادگاهی در باره حقوق و الزامات وی، يا هر اتهام جزايی که به او زده شده باشد، تصميم بگيرد.
ماده ١١
١- هر شخصی که به بزهکاری متهم شده باشد، بی گناه محسوب میشود تا هنگامی که در جريان محاکمه ای علنی که در آن تمام تضمينهای لازم برای دفاع او تامين شده باشد، مجرم بودن وی به طور قانونی محرز گردد.
٢- هيچ کس برای انجام دادن يا انجام ندادن عملی که در موقع ارتکاب آن، به موجب حقوق ملی يا بين المللی جرم شناخته نمیشده است، محکوم نخواهد شد. همچنين هيچ مجازاتی شديدتر از مجازاتی که در موقع ارتکاب جرم به آن تعلق میگرفت، درباره کسی اعمال نخواهد شد.
ماده ١٢
نبايد در زندگی خصوصی، امور خانوادگی، اقامت گاه يا مکاتبات هيچ کس مداخلههای خودسرانه صورت گيرد يا به شرافت و آبرو و شهرت کسی حمله شود. در برابر چنين مداخلهها و حملههايی، برخورداری از حمايت قانون، حق هر شخصی است.
ماده ١٣
١- هر شخصی حق دارد در داخل هر کشور آزادانه رفت وآمد کند و اقامتگاه خود را برگزيند.
٢- هر شخصی حق دارد هر کشوری ، از جمله کشور خود را ترک کند يا به کشورخويش بازگردد.
ماده ١۴
١- در برابر شکنجه، تعقيب و آزار، هر شخصی حق درخواست پناهندگی و برخورداری از پناهندگی در کشورهای ديگر را دارد.
٢- در موردی که تعقيب واقعا در اثر جرم عمومی و غيرسياسی يا در اثر اعمالی مخالف با هدفها و اصول ملل متحد باشد، نمیتوان به اين حق استناد کرد.
ماده ١۵
١- هر فردی حق دارد که تابعيتی داشته باشد.
٢- هيچ کس رانبايد خودسرانه از تابعيت خويش ، يا از حق تغيير تابعيت محروم کرد.
ماده ١۶
١- هر مرد و زن بالغی حق دارند بی هيچ محدوديتی از حيث نژاد، مليت، يا دين با همديگر زناشويی کنند و تشکيل خانواده بدهند. در تمام مدت زناشويی و هنگام انحلال آن، زن و شوهر در امور مربوط به ازدواج حقوق برابر دارند.
٢- ازدواج حتما بايد با رضايت کامل و آزادانه زن و مرد صورت گيرد.
٣- خانواده رکن طبيعی و اساسی جامعه است و بايد از حمايت جامعه و دولت بهره مند شود.
ماده ١٧
١- هر شخصی به تنهايی يا به صورت جمعی حق مالکيت دارد.
٢- هيچ کس را نبايد خودسرانه از حق مالکيت محروم کرد.
ماده ١٨
هر شخصی حق دارد از آزادی انديشه، وجدان و دين بهره مند شود. اين حق مستلزم آزادی تغيير دين يا اعتقاد و همچنين آزادی اظهار دين يا اعتقاد، در قالب آموزش دينی، عبادتها و اجرای آيينها و مراسم دينی به تنهايی يا به صورت جمعی، به طور خصوصی يا عمومی است.
ماده ١٩
هر فردی حق آزادی عقيده و بيان دارد و اين حق، مستلزم آن است که کسی از داشتن عقايد خود بيم و نگرانی نداشته باشد و در کسب و دريافت و انتشار اطلاعات و افکار، به تمام وسايل ممکن، و بدون ملاحظات مرزی، آزاد باشد.
ماده ٢٠
١- هر شخصی حق دارد از آزادی تشکيل اجتماعات، مجامع و انجمنهای مسالمت آميز بهره مند گردد.
٢- هيچ کس را نبايد به شرکت در هيچ اجتماعی مجبور کرد.
ماده ٢١
١- هر شخصی حق دارد که در اداره امور عمومی کشور خود، مستقيما يا به وساطت نمايندگانی که آزادانه انتخاب شده باشند، شرکت جويد.
٢- هر شخصی حق دارد با شرايط برابر به مشاغل عمومی کشور خود دست يابد.
ماده ٢٢
هر شخصی به عنوان عضو جامعه، حق امنيت اجتماعی دارد و مجاز است به ياری مساعی ملی و همکاری بين المللی، حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ضروری برای حفظ حيثيت و کرامت و رشد آزادانه شخصيت خودرا، با توجه به تشکيلا ت و منابع هر کشور، به دست آورد.
ماده ٢٣
١- هر شخصی حق دارد کار کند، کار خود را آزادانه برگزيند، شرايط منصفانه و رضايت بخشی برای کار خواستار باشد و در برابر بیکاری حمايت شود.
٢- همه حق دارند که بی هيچ تبعيضی، در مقابل کار مساوی، مزد مساوی بگيرند.
٣- هرکسی که کار میکند حق دارد مزد منصفانه و رضايت بخشی دريافت دارد که زندگی او و خانواده اش را موافق حيثيت و کرامت انسانی تامين کند و در صورت لزوم با ديگر وسايل حمايت اجتماعی کامل شود.
۴- هر شخصی حق دارد که برای دفاع از منافع خود با ديگران اتحاديه تشکيل دهد و يا به اتحاديههای موجود بپيوندد.
ماده ٢۴
هر شخی حق استراحت، فراغت و تفريح دارد و به ويژه بايد از محدوديت معقول ساعات کار و مرخصیها و تعطيلات ادواری با دريافت حقوق بهرهمند شود.
ماده ٢۵
١- هر شخصی حق دارد که از سطح زندگی مناسب برای تامين سلامتی و رفاه خود و خانواده اش، به ويژه از حيث خوراک، پوشاک، مسکن، مراقبتهای پزشکی و خدمات اجتماعی ضروری برخوردار شود. همچنين حق دارد که در مواقع بیکاری، بيماری، نقص عضو، بيوهگی، پيری يا در تمام موارد ديگری که به عللی مستقل از اراده خويش وسايل امرار معاشش را از دست داده باشد، از تامين اجتماعی بهره مند گردد.
٢- مادران و کودکان حق دارند که از کمک و مراقبت ويژه برخوردار شوند. همه کودکان، اعم از آن که در پی ازدواج يا بی ازدواج زاده شده باشند، حق دارند که از حمايت اجتماعی يکسان بهره مند گردند.
ماده ٢۶
١- هر شخصی حق دارد که از آموزش و پرورش بهره مند شود. آموزش و پرورش، و دست کم آموزش ابتدايی و پايه، بايد رايگان باشد. آموزش ابتدايی اجباری است. آموزش فنی و حرفه ای بايد همگانی شود و دست يابی به آموزش عالی بايد با تساوی کامل برای همه امکان پذير باشد تا هرکس بتواند بنا به استعداد خود از آن بهره مند گردد.
٢- هدف آموزش و پرورش بايد شکوفايی همه جانبه شخصيت انسان و تقويت رعايت حقوق بشر و آزادیهای اساسی باشد. آموزش و پرورش بايد به گسترش حسن تفاهم، دگرپذيری و دوستی ميان تمام ملتها و تمام گروههای نژادی يا دينی و نيز به گسترش فعاليتهای ملل متحد در راه حفظ صلح ياری رساند.
٣- پدر و مادر در انتخاب نوع آموزش و پرورش برای فرزندان خود، برديگران حق تقدم دارند.
ماده ٢٧
١- هر شخصی حق دارد آزادانه در زندگی فرهنگی اجتماع، سهيم و شريک گردد و از هنرها و به ويژه از پيشرفت علمی و فوايد آن بهره مند شود.
٢- هرکس حق دارد از حمايت منافع معنوی و مادی آثار علمی، ادبی يا هنری خود برخوردار گردد.
ماده ٢٨
هر شخصی حق دارد خواستار برقراری نظمی در عرصه اجتماعی و بين المللی باشد که حقوق و آزادیهای ذکرشده در اين اعلاميه را، به تمامی تأمين و عملی سازد.
ماده ٢٩
١- هر فردی فقط در برابر آن جامعه ای وظايفی برعهده دارد که رشد آزادانه و همه جانبه او را ممکن میسازد.
٢- هرکس در اعمال حقوق و بهره گيری از آزادیهای خود فقط تابع محدوديتهايی قانونی است که صرفا برای شناسايی و مراعات حقوق و آزادیهای ديگران و برای رعايت مقتضيات عادلانه اخلاقی و نظم عمومی و رفاه همگانی در جامعه ای دموکراتيک وضع شده اند.
٣- اين حقوق و آزادیها در هيچ موردی نبايد بر خلاف هدفها و اصول ملل متحد اعمال شوند.
ماده ٣٠
هيچيک از مقررات اعلاميه حاضر نبايد چنان تفسير شود که برای هيچ دولت، جمعيت يا فردی متضمن حقی باشد که به موجب آن برای از بين بردن حقوق و آزادیهای مندرج در اين اعلاميه فعاليتی انجام دهد يا به عملی دست بزند.
حقیقت مانا
دیدگاهها بسته شدهاند.