تاریخ جهان دادگاه جهان است (۱۳) داستانِ «پایان قرن» Fin de Siècle  همنشین بهار

seyamaknaderi August 28, 2018 Comments Off on تاریخ جهان دادگاه جهان است (۱۳) داستانِ «پایان قرن» Fin de Siècle  همنشین بهار

تاریخ جهان دادگاه جهان است (۱۳) داستانِ «پایان قرن» Fin de Siècle 
همنشین بهار

 
 فایل صوتی
http://www.hamneshinbahar.net/mp3files/tarikhejahan_dadgahejahanst13.mp3

در مباحث گذشته به موضوعات زیر اشاره شد:
دوران کلاسیک باستان
 قرون وسطی
 رنسانس
 عصر روشنگری
 انقلابِ صنعتی
 انقلاب آمریکا
 انقلاب کبیر فرانسه
شورشِ فلاخَن La Fronde
 رمانتیسم 
ایده‌آلیسم آلمانی
فراز و فرود «سن ژوست» و «روبسپیر» و ـ
قرنِ نوزدهم، یکی از پربارترینِ اعصار تاریخِ بشری
در این بحث، به داستان «پایان قرن» Fin de siècle(فان ده سیاکِل) می‌پردازم – سال‌های پایانی سده نوزدهم از ۱۸۸۰ تا ۱۹۱۴
Fin de siècle(فان ده سیاکِل=پایان قرن) یکی از مباحث مهم تاریخ معاصر است که متاسفانه در منابع فارسی جز اشاراتی کوتاه به آن نشده‌است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
پایان قرن(فان ده سیاکِل)، فقط یک بُرهه زمانی نیست
اصطلاح «پایان قرن» Fin de siècle به افت و خیزی اشاره دارد که شاخص دورهِ آخر هر عصر پُر رونق است. به آن، دوره انحطاط Decadence هم گفته می‌شود
Fin de siècle(فان ده سیاکِل) یک اصطلاح فرانسوی است و برگردان ِواژه به واژه آن می‌شود «پایان قرن». بطور ضمنی به دورنمای هیجان‌انگیز و در عین‌حال یأس‌آور تغییراتی اشاره دارد که در پایان هر سده در افق نمایان می‌شود. اما در مفهومی کلی‌تر، آمیزه‌ای از وفور و انحطاط همراه با دورنمائی از تغییرات بنیادین را تداعی می‌کند.
اصطلاح Fin de siècle(فان ده سیاکِل=پایان قرن) را نخستین بار مجله فرانسوی Le Décadent(لو ده کا دون) در سال ۱۸۸۶ به‌کار برد. توجه داشته باشیم که برای درک معنی یک رویداد باید آنرا در بستر تاریخی‌اش ارزیابی کرد.
Fin de siècle(فان ده سیاکِل=پایان قرن) نه فقط یک بُرهه زمانی، بلکه مجموعه‌ای از دگرگونی و آشفتگی در حوزه هنر، اخلاق، و نگرانی‌های اجتماعی را هم شامل می‌شود.
اوضاع درهم‌و‌برهم اواخر قرن نوزدهم بر آثار ادبی و هنری و فرهنگ و سیاست تاثیر می‌گذارد. گویا نیچه به عارضه‌ها و بیماری‌های اجتماعی آن دوران اشاره کرده و انحطاط ادبیات، و وضعیت نابسامان زندگی اجتماعی آن مقطع زمانی را شاهد آورده‌است. یادآوری کنم که تقریباً در آستانه‌ی هر چرخش سده، مسئله‌ی نابودی جهان و فرارسبدن آخر زمان در برخی از فرقه‌ها‌ی مسیحی و به تازگی غیرمسیحی مطرح می‌شود و از این زاویه، Fin de siècle(فان ده سیاکِل) معنای پایان جهان را هم می‌دهد که در قالب اصطلاح «آخرزمان» Apocalypse(اپو کِه لِس) بروز می‌کند، اما موضوع بحث کنونی، این معنی از «پایان قرن» نیست.
در دهه‌ی پایانی سده‌ی نوزدهم، تحولات فکری و طغیان فلسفی نیچه علیه عقل و برداشت معینی از غریزه‌ی انسانی به عنوان منشاء همه ارزشها، مخالفت با عصر روشنگری و زیر سؤال بردن پوزیتیویسم را دامن ‌زد.
پوزیتیویسم با مسامحه «اثبات‌گرایی»، هر گونه فلسفه علم بر اساس این دیدگاه است که در علوم طبیعی و اجتماعی، داده‌های برگرفته شده از «تجربه حسّی» و تلقی منطقی و ریاضی از آن، تنها منبع معرفت‌های معتبر است. شایان ذکر است که بخشِ غیرِتجربی(پیشینیِ) دانشِ بشر(اصولِ منطق) هم، که از تجربه محض حاصل نمی‌شوند، شایسته تأمل است.
در دهه‌ی پایانی سده‌ی نوزدهم، نقد «آنری برگسون» Henri Bergson از فلسفه‌ی غرب که شهود و شور حیاتی را جایگزین خرد و عقل کرد، همچنین کارهای جدید در فیزیک و تکامل روانکاوی و تاکید بر انگیزه ناخودآگاه، چیرگی داروینیسم اجتماعی بر اندیشه‌ی اجتماعی و سیاسی و… همه و همه، به تغییرات اواخر سده‌ی نوزذهم یعنی همین پایان قرن اشاره دارند.
در دوره مورد بحث، داروین، فروید و اینشتین نقش‌آفرین بودند. داروین اصل تکامل انواع را بر سر زبانها انداخت. فروید، من ِآگاه را به نفع پیدایش مفاهیم متصل به ناخودآگاه و تاریکی‌های هزارتوی ذهن طرح نمود و انیشتین با ارائه قوانین نسبیت عام و خاص، آنچه را «یقین‌های علمی» پنداشته می‌شد، به چالش کشید.
به Theory of relativity (نسبیت عام و خاص) در تاریخ جهان از ماموت تا فیسبوک (64) اشاره شده‌است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
پاپ کالچر Pop Culture و کانتر کالچر counter-culture
اساساً تمدن‌های غرق در تجمل با نوعی دکادنس(انحطاط) روبرو شده، فساد و پوسیدگی به‌همراه می‌آورد. فرانسه اواخر قرن نوزدهم، آلمان جمهوری وایمار قبل از اوجگیری نازیسم(سالهای ۱۹۱۹ تا ۱۹۳۳)، و آمریکا و اروپای غربی در دوره هیپی‌ها، پاپ کالچر Pop Culture(فرهنگ عامه پسند) و کانتر کالچر counter-culture(ضد فرهنگ) که در تضاد با ارزش‌ها و هنجارهای فرهنگی قرار می‌گیرد و در بستر آن به وجود آمده، نمونه‌هایی از دوران انحطاط یا دکادنس است.
«پایان قرن» اشاره به روحیه‌ای است که در اواخر قرن نوزدهم در اروپای گیر کرده میان سنت و صنعت پدید آمد. جامعه‌ای که اقتصاد صنعتی را آغاز کرده بود و حالا می‌بایست روابط اجتماعی و فضای فرهنگی خویش را هم ماشینیزه کند یا بهنر بگویم با روح خشک صنعت و سرمایه هم‌آهنگ سازد. این انطباق برای برخی ناخوشایند و تا حدودی هراس‌آور بود. از همین رو امثال «شوپنهاور» و «نیچه» به این احساس دامن می‌زدند که گویی چیزی دارد به پایان می‌رسد که خوب بود، و بد است که دیگر نباشد.
شماری از مورخین بر این باورند که همین احساس بود که بسترساز روحیه پذیرش نگهبانان سنت‌های تاریخی مانند موسولینی و هیتلر را فراهم ساخت و زمینه‌ساز فاشیسم شد.
در دوره‌ای که از آن صحبت می‌کنم خردگریزی، بازی با احساسات و نوعی رومانتیسم کاذب، لباس اعتراض پوشیده و به همه جیز عاصی بود.
با «جبر جّو»، فرد کم‌کم رنگ گروه و حزب و سازمان می‌گرفت و فردیت فرابرنده هم قربانی جمع ‌می‌شد. فراموش نکنیم که اروپا از نیمه قرن نوزدهم با تحولات شگرفی مواجه می‌شود. گسترش سرمایه‌داری و پیشرفت صنعتی از یک سو و غلبه میراث روشنگری و عقلگرایی و علم‌گرایی از سوی دیگر، جوامع اروپایی را وارد عصر مدرنیته می‌کند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
تحولات پایان قرن، به فاشیسم مشروعیت داد
از نظرات داروین، آراء پاولف، روانشناسی فروید و فلسفه نیچه…از ما بهتران، نردبان ‌ساختند و از داستان تکامل و تنازع بقا، حقانیت خودشان را نتیجه ‌گرفتند و اینکه آنان تافته‌ای جدا بافته‌ و محصول «انتخاب اصلح»اند و الباقی همه مرتجع و ضد تکاملی‌، و لاجَرم باید حذف شوند. آنان سودایی جز کسب قدرت نداشتند و از همین رو به زد و بند و سرکوب آلوده شدند. آرام آرام خاک و خون‌پرستی، ملی‌گرایی جلوه کرد و فاشیسم مشروعیت یافت.
اگرچه فاشیسم پدیده‌ای است متأخر و مربوط به دوران بحرانِ سرمایه‌داری و درواقع بحران‌های اقتصادی و شکست انقلاب‌ها، زمینه ساز آن است برای مثال بحران ۱۹۲۹، یا شکست انقلاب آلمان به رشد فاشیسم کمک زیادی کرد، با اینحال شماری از پژوهشگران معتقدند پیامدهای مخربی که تحولات پایان قرن Fin de siècle(فان ده سیاکِل) به دنبال داشت حتی بیش از رمانتیسم، منجر به شکل گیری جریانهای مرتجع و راست، گروه‌های فشار‌(فالانژ) و در نتیجه ظهور فاشیسم شده‌است. به نظر آنان ریشه‌های ایدئولوژیک فاشیسم به تغییرات فرهنگی و سیاسی و اقتصادی پایان سده نوزدهم برمی‌گردد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
The New Woman زن جدید و گوتیک جدید
«پایان قرن» Fin de siecle(فان ده سیاکِل)، اگرچه بخاطر انحطاط و ابتذال رایج در آن دوره و به بُن‌‌بست‌رسیدن وضعیّت اجتماعی، با اضطراب و یأس همراه بود، اما در عین‌حال امید به آینده را هم در برداشت.
چرا؟ چون در همین دوره برای برون‌رفت از بن‌بست‌ها، جنبش سوسیالیستی آغاز شد.
بورژوازی به انحطاط درغلتیده بود و سوسیالیسم صحبت از تغییر و امید به آینده می‌کرد. از این لحاظ «پایان قرن»، آغاز دوران تازه‌ای هم بود. گرچه از یک سو با کژاندیشی و انحطاط و فرسایش همراهی داشت، اما از سوی دیگر، امید به آینده‌ای بهتر نیز در همان دوران شکل گرفت.
Fin de siecle(فان ده سیاکِل=پایان قرن) در فرانسه با سمبولیسم و مدرنیسم در هنر سروکار داشت و گسترش آن در انگلیس که Turn of the century خوانده می‌شود، با شک در آنچه تا آن زمان استوار و پرسش‌ناپذیر پنداشته می‌شد، همچنین با خردگرایی، پوزتیویسم، دموکراسی و این پذیره همگانی که، مصرف بیشتر، زندگی بهتر می‌آورد، همراه بود.
Fin de siècle(فان ده سیاکِل=پایان قرن) با خودش مقولات تازه‌ای هم آورد مثل The New Woman و New Gothic (شاخه‌ای از هنر معاصر که برپایه وحشت و تاریکی بنا شده‌)
اصطلاح «زن جدید» را نویسنده بریتانیایی آمریکایی «هنری جیمز» Henry James و هنریک ایبسن Henrik Ibsen بر سر زبان‌ها انداختند.
طرح این موضوع، به زنان اعتماد به نفس بیشتر می‌داد و آنان خود را برخلاف پندارهای مردسالارانه باور می‌کردند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
تاثیر Fin de siècle(فان ده سیاکِل) در ادبیات و هنر
دوره موسوم به پایان قرن تاثیر خودش را در ادبیات، موسیقی، هنرهای تجسمی و فلسفه گذاشت. رُمان «بیراه» À rebours اثر ژوریس کارل اوئیسمانس Joris-Karl Huysmans یکی از چهره‌های برجسته ادبیات جهان، آینه‌ای از پایان قرن و مکتب انحطاط است و در آن می‌توان دلزدگی نسبت به جامعه صنعتی، رخوت و درماندگی چاره ناپذیر، روان‌پریشی مسموم و شریرانه خاص پایان سده نوزدهم را تماشا کرد.
ادوارد مونچ Edvard Munch نقاش نروژی که تابلوی «فریاد»(جیغ) The Scream را کشیده‌است،‌ جیمز اِنسور James Ensor گراورساز بلژیکی، تولوز لوترک Toulouse-Lautrec گرافیست معروف فرانسوی، کلود-آشیل دبوسی Claude-Achille Debussy یکی از مؤثرترین آهنگسازان قرن بیستم، موریس مترلینک Maurice Maeterlinck شاعر و فیلسوف بلژیکی، هرمان بار Hermann Bahr نمایش‌نامه‌نویس اهل اتریش، گوستاو مالر Gustav Mahler یکی از برجسته‌ترین آهنگسازان دوره رمانتیک، گوستاو کلیمت Gustav Klimt نقاش نمادگرای اتریشی، برجسته‌ترین هنرمند اهل وین اسکار کوکوشکا Oskar Kokoschka، توماس مان Thomas Mann نویسنده بزرگ آلمانی، ریشارد اشتراوس Richard Strauss آهنگساز آلمانی، اسکار وایلد Oscar Wilde شاعر و نویسنده ایرلندی، آنتون پاولوویچ چِخوف Анто́н Па́влович Че́хов نمایش‌نامه‌نویس برجستهٔ روس، هنریک یوهان ایبسن Henrik Johan Ibsen شاعر و نمایش‌نامه‌نویس نروژی، دیمیتری مِه رژکوفسکی Дмитрий Мережковский شاعر و رمان نویس روسی، که شعری هم با عنوان Конец века(پایان قرن) سروده، و بیشتر از همه نیچه، بنوعی تحت تاثیر Fin de siècle(فان ده سیاکِل=پایان قرن) بوده‌اند.
شارل بودلر شاعر قرن نوزدهم فرانسه نیز که نخستین بار واژه مدرنیته را در مقالاتش به کار برد، متاثر از برهه زمانی پایان قرن بود و این تاثیر را در شعر«گل‌های رنج» Les Fleurs du mal به وضوح می‌توان دید. افکار فلسفی آرتور شوپنهاور، فیلسوف نام آور قرن نوزدهم نیز، که بر وجود شر و نفی هر گونه تلقی وجودی خیر، اصرار می‌ورزید و به نوعی از بدبینی Pessimism جانبداری می‌کرد، متاثر از Fin de siècle(فان ده سیاکِل=پایان قرن) است.
می‌توان به زیبایی شناسی «پایان قرن»، ایده‌ آلیسم «پایان قرن» و ادبیات و هنر «پایان قرن» هم پرداخت اما از بحث تاریخ جهان به دور است و من هم به آن اشراف ندارم.
تنها اشاره کنم که نیمه دوم قرن نوزده، اروپا شاهد برآمد گرایشات ادبی و هنری جدید بود که سمبولیسم Symbolism و انحطاط گرائی Decadent movement یا décadentisme دو جریان برجسته آن بوده‌اند. دو جریان سمبولیسم و انحطاط‌گرایی بیش از همه خصلت ادبیات و هنر معروف به «پایان قرن» را مشخص می‌کنند. غالب تحلیلگران و منتقدین، این دو جریان را ایده آلیسم پایان قرن نوزدهم نامیده‌اند.
در عرصه هنر و ادبیات، سمبولیسم در موجی از واکنش علیه پوزیتویسم غالب، شکل می‌گیرد که ترجمان هراس و تردید عمیقی در مورد ظرفیت‌های این جوامع است. موج دیگری که در واکنش به این دوره بالا می‌گیرد بازگشت امر مقدس و روحانی است، و سمبولیسم این دوران هم نگاهی بسوی «لایتتاهی» دارد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
پایان قرن بیستم…
آیا آنچه در اواخر قرن بیستم شاهدش بودیم(افتادن دیوار برلین و روآمدن امثال یلتسین و گورباچف و فروپاشی آنچه سوسیالیسم نام گرفته بود)، به‌نوعی «پایان قرن» را تداعی نمی‌کرد؟
گاه از خود می‌پرسم بدیل و آلترناتیو آن اوضاع چیست؟ بربریت است یا سوسیالیسم؟
آیا می‌توان گفت آلترناتیوی که جانشین سوسیالیسم بشود جز خود سوسیالیسم نیست؟ دراینصورت تا زمانی که سوسیالیسم یک بار دیگر بعنوان آلترناتیو پذیرفته شود، فراز و نشیب‌های بسیار باید طی شود. چه بسا بسیاری آسیب‌ها و ویرانی‌ها را باید شاهد باشیم- و چه بسا سالیان دراز پس از ما نیز.
البته وضعیت امروز با شرایط پایان قرن نوزدهم تفاوت‌های بنیادی دارد و حتماً راه برون رفت آن نیز متفاوت خواهد بود.

ــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع
Schaffer, Talia. Literature and Culture at the Fin de Siècle
Schwartz, Hillel. Century’s End: A Cultural History of the Fin de Siècle—From the 990s Through the 1990s.
https://www.youtube.com/watch?v=KqD9NQCHUKQ
در همین زمینه
تاریخ جهان دادگاه جهان است
تاریخ جهان از ماموت تا فیسبوک
سایت همنشین بهار
سایت حقیقت مانا

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.