قسمت ۴ و ۵
سه شنبه, ۱۱ام اردیبهشت, ۱۳۹۷ اضافه شده توسط karim Ghassim نویسنده مطلب: کریم قصیم
(۴)دوران طولاني سركوب
با سرکوب درآذربایجان، دولت قوام فرصت را مناسب ديد و حزب توده و كليه سازمانها و نهادهاي وابسته به آن, ازجمله «شوراي متحده…» را, مورد حمله قرار داد. هنوزيك ماه ازاين تعرّض نگذشته بود كه در ديماه ۱۳۲۵ دفاتر «شوراي مركزي» به اشغال نيروهاي نظامي در آمد. تمامي كادرهاي سنديكايي اين تشكيلات تحت پيگرد قرار گرفتند و ضربه بزرگي به جنبش سنديكايي ایران وارد شد. دولت قوام, با حمايت شاه, طراح و عامل اين تهاجمات بود, ولي اين واقعيت كه حزب و سنديكا به لحاظ پرسنلي در هم ادغام شده بودند كار را بر حكومت آسان و طرح سركوب را سهل الوصول كرده بود:
حكومت به تشكيلات حزب توده / سران و فعالان آن هجوم آورد ولي همزمان سنديكا هم ضربه شديد پرسنلي ديد و تشكيلاتش به هزيمت افتاد.
منظور اين نيست كه در صورت جدا بودن پرسنل و خط مشي حزب ازسنديكا, يورش ارتجاع غير ممكن مي شد. خير, ولي اگر اصل جدايي طبيعي حزب و سنديكا مراعات شده بود, آن گاه به محض هجوم ارتجاع به تشكيلات حزبي, رهبري سنديكا از كار نمي افتاد و حركتهاي صنفي مي توانست كماكان سازمان يابد و اي بسا سپر مبارزاتي و اجتماعي براي خود حزب هم فراهم كند.
ضربه ۱۳۲۵ شديد و كاري بود و درسالهاي بعد جنبش سنديكايي ايران نتوانست ازعواقب آن كمر راست كند. البته نهضت سندیکائی كارگران ادامه يافت ولي از اوج و وسعت افتاد. علاوه بر اين ضربه, در۱۳۲۷, درپي ماجراي « ترورشاه» و موج سركوب تازه اي كه متوجه حزب توده شد, واحدها و فعالان سنديكايي نيزمجدداً ضربه ديدند و ناگزير به فعاليت مخفي روي آوردند. اين وضع دامنه كار را درسالهاي بعد محدود كرد.
البته كارگران ايران نقش مهمي در جنبش ملي شدن صنعت نفت, به رهبري دكتر مصدق, ايفاء نمودند. ولي نه درآن دوره و نه طيّ دو و نيم دهه بعد, ديگر فرصت سياسي و امكان ايجاد يك جنبش سنديكايي سراسري, مستقل و متكي به كنش مستقيم صدها هزار كارگر ستمديده فراهم نيامد.
از كودتاي ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به بعد, سركوب حركتهاي سنديكايي شدّت بيشتري گرفت. حركتهاي سنديكايي/ اعتصابي, با افت و خيز و به صورت پراكنده چند سالي ادامه داشت. ولي هربار علاوه برسرسختي كارفرمايان, با فشار و سركوب حكومت نظامي نيز روبه رو مي شد. يك حركت مهم اين دوران, اعتصاب بزرگ كارگران كفاش است كه در روز اول تيرماه ۱۳۳۳ آغاز شد. درفهرست مطالبات اعتصاب علاوه بربيمه صنف كفاش, حقوق روزهاي جمعه و تعطليلات رسمي و… آزادي كارگران كفاش زنداني قرارداشت. اين خواست اعتصابگران كاركرد ضد ديكتاتوري داشت و بسيج كننده بود. اعتصاب كارگران كفاش مورد پشتيباني كارگران شركت نفت, دخانيات, سيمان سازي, راه آهن , نساجي ها و كوره پزخانه ها قرارگرفت. دولت از اين همبستگي گسترده به وحشت افتاد. مأموران حكومت نظامي تهران با نمايندگان كارگران اعتصابي به مذاكره نشستند. بسياري از خواسته هاي اعتصاب مورد قبول واقع شد و كارگران كفاش محبوس آزادشدند. همبستگي كارگري موجب پيروزي اعتصاب شده بود. ولي ارتجاع حاكم و زخم خورده كمين گرفت وچندي بعد موج تازه دستگيري و سركوب به راه انداخت.
از سال ۱۳۳۵ تا اسفند سال ۱۳۳۶ , دولت ظاهراً به علنيت ميدان می داد و سنديكاها حتي بهثبت رسيدند و فعاليت مجدد آنان جريان يافت، البته در چهارچوب طرحها و اقدامات و سياست و تنظيمات دولتي.
با وجود آن كه در قانون كار تشكيل اتحاديه هاي كارگري پيش بيني – و درسالهاي ۳۵/۳۶ ثبت رسمي سنديكاها نيز امكانپذيرشده بود -, ولي با محدوديتهاي خاص اين قانون عملاً هيچ سنديكاي مستقلي نتوانست پا گيرد.
انتخابات قلابي و سازمانهاي فرمايشي دولتي- كه عناصرامنيتي را در پستها و مواضع حساس و گاه در رأس « سنديكا» مي گماشتند – جز بي رغبت كردن توده كارگران و عدم حضور آنها درحوزه عمل اين سازمانهاي دست نشانده وبدنام , حاصل و خاصيتي نداشت. كارگران به تجربه آموختند كه حتي اختلافهاي خود را نيز از مجراي سنديكاهاي دولتي حل وفصل نكنند. آنها دست به تشكيل جلسات مخفي و بعضاً علني براي تعيين نماينده ي موقت زدند. « موقت بودن» نمايندگي, ضربه پذيري را كاهش مي داد, فشارها و دشواريهاي مربوطه با گردش مسئوليت تقسيم مي شدند. ازآن به بعد, حركتهاي صنفي كارگري ازطريق همين نمايندگان موقت خواسته ها و مسائل جاري را , درحدّ مقدورات , مطرح مي كردند. رفته رفته انتخاب نمايندگان موقت به سنتي از مبارزه در دوران ديكتاتوري شاه تبديل شد. همين سنّت تعيين نماينده, درجريان پيدايش كميته هاي اعتصاب درسال ۵۷ و سپس پديده گسترده شوراهاي كارگري پس از قيام, تأثيربه سزايي داشت.+
————————————————–
(۵) پيكاركارگران در انقلاب ۵۷
درجريان انقلاب سال ۱۳۵۷, پيكار اعتصابي كارگران نقش مهمي در فلج كردن ساختارهاي اقتصادي رژيم شاه , در بسيج عمومي و تقويت همبستگي مردم و فروپاشاندن اركان حاكميت ايفاء نمود. درمركز ثقل همه اعتصابهاي مهم كارگري, كميته هاي اعتصاب كارخانه ها قرار داشتند, كه توسط با تجربه ترين, شجاعترين مبارزان و كوشندگان آگاه كارگري تشكيل شده بودند. اما كل حركتهاي اعتصابي دربطن جنبش عمومي و تحت سلطه روانشناسي , شعارها و شبكه هاي چيره بر اين جنبش قرارداشت. همين كه قيام ۲۲ بهمن رخ داد و رژيم شاه از هم پاشيد و خميني دستور بازگشت به كار صادركرد, اكثريت قريب به اتفاق كارگران اعتصابي به محل كار خود بازگشتند.
خميني سرخود و پنهاني, پيشاپيش « شوراي انقلاب» را تشكيل داده بود. نمايندگان و كوشندگان اعتصاب طولاني و سراسري كارگران, در تعيين تركيب و تقسيم سهام قدرتي كه محصول پيكارشان و پي آمد قيام عمومي بود, هيچ دخالتي نداشتند. درغياب يك اتحاديه سراسري, نه اقتدار نمايندگي واحد وجود داشت ونه جمع بندي و چكيده خواسته هاي اخص كارگران عنوان شد( هردوپارامتر, اما, لازمه ي دخالت مؤثر در حوادث مهم و تعيين كننده بود). خميني در رأس شبكه هاي تنيده و درحال تنيدن هرم قدرت, به سرعت همه مواضع اصلي را اشغال كرد و كارگران, به لحاظ سهم قدرت, دست خالي به سركار برگشتند.
پيش از«پيروزي»,شوروشعف بي مانند پيكارعمومي همه را/ حتي پيكار اعتصابي قدرتمند كارگران صنعت نفت را/ تحت الشعاع قرارداده بود. جوّ غالب, سرشار از نفي نظام حاكم و شخص ديكتاتور بود. خواستهاي مثبت, به صورت عام ( ”آزادي, استقلال…”) و نامشخص بودند, هيچ ارگان و تشكيلات مستقل و مقتدري پرچم مطالبات مشخص و ايجابي كارگران ايران را دردست نداشت. بنابراين, بدون حداقلي ازسازمانيابي سنديكايي سراسري و بدون تشكّل ويژه نمايندگي كارگران درسطح كشور و مطالبات معيّن , انتظاردريافت سهمي از قدرت هم موضوعيّت نداشت!
شوراهاي كارگري
كارگران اعتصابي, سه روزبعد از « پيروزي », بدون حداقل تضميني درباب حقوق صنفي خود, به كارخانه ها بازگشتند. درآن جا ديگر آن بافت قديمي مديرو مالك كارخانه, مأمورو احياناً اتحاديه دولت ساخته, وجود خارجي نداشت. ساختارهاي قبلي ازهم پاشيده بود, ولي به جاي آنها نظم و نسق و ارگان جديدي كه مطلوب كارگران باشد حيّ و حاضر وجود نداشت. به يك معني, دركارخانه ها خلاء قدرت اجرايي حاكم بود. اقتدارو سلطه قبلي سرمايه/صاحب كارخانه/ مديريتهاي دولتي/ خصوصي دچار بحران, دربهترين حالت زيرسئوال و گرفتار تنش بود, ولي كارگران, دريك برآورد ملي, بدون نفي قطعي قدرت دولتي و مالكيت خصوصي به كار بازگشتند و خواهان دريافت حقوق عقب مانده خود شدند. البته, كارگران – همانند ديگرزحمتكشان جامعه – ازماهها اعتصاب و يك قيام «پيروز» بازگشته بودند, درفضاي«بهار آزادي» نفس مي كشيدند و درشوروشعف عمومي شريك بودند. اما, وقتي با خلاء قدرت در كارخانه , يا با رفتار نامطلوب بقاياي مديران و مالكان كارخانه هاو شركتها مواجه شدند, درهر واحد, متناسب با توان و آگاهي و توازن قواي موجود, واكنش نشان دادند. كارگران هيچ سازمان صنفي و ساختارمبارزاتي يك پارچه و سراسري نداشتند كه بتوانند درهيأت يك قدرت واحد كشوري, با برنامه و مشي مطالباتي معيّن, با فهرست كردن معضلات جاري و چكيده خواسته هاي جدول بندي شده واحدهاي كوچك و بزرگ, سر ميز مذاكره با كارفرمايان خصوصي و مسئولان جديد دولتي, با صرف كمترين نيرو , بيشرين نتيجه ممكن را به دست آورند. اما, درآن شرايط سياسي-اجتماعي, كارفرمايان هم رميده, دچار ضعف وعجزسياسي بودند. دستگاههاي دولتي نيزهنوزسرپا نشده دستشان ازحوزه كارخانه ها كوتاه بود.
بدين ترتيب, كارگران كه در«شوراي انقلاب خميني»/ ودر « دولت امام زمان»/ …فاقد قدرت بودند, در واحدهاي كاري خود, اما, – هرآينه همبسته ومتحد عمل مي كردند – , تنها قدرت حيّ و حاضررا تشكيل مي دادند.!
چنين بود كه كارگران خلاء قدرت / مشروعيت سرمايه داران و جاي خالي فراريان را يك جا با قدرت مستقيم كارگري پر كردند: قدرت شوراهاي كارگري.
اين تجربه اي بود كه پيشتر, درطول زمستان ۵۷, در محله ها به عمل درآمده و درشرايط اعتصاب عمومي به رفع مايحتاج توده مردم كمك كرده بود. هنوزچند روز از بازگشت به كار نگذشته, جنبش شورايي در كارخانه هاي بزرگ به راه افتاد. انديشه كنترل جمعي ي همه چيز در كارخانه, صاحب اختياربودن, كار و مديريت شورايي , برداشت و تقسيم شورايي و…اين انديشه وطرح همه جا بالا گرفت. ++
واقعيتي تاريخي – اما تناقض آميز وپارودوكسال – , كه همزمان با غلبه سريع «امام خميني» بركل جامعه و كوبيدن ميخ مهيبترين استبداد فردي برهرم دولتي ؛ باري, كارگران ايران( همانند كارمندان, معلمان, استادان دانشگاهها, و… ) دست اندركار دموكراسي مستقيم شورايي, بخصوص درواحدهاي بزرگ صنعتي ايران بودند!
چون دولت ومديريت پيشين يكسره ازهم پاشيده بود, درعين حال هنوز از قدرت حاكميت تازه درقاعده كاري جامعه(صنايع و ديگر سطوح كاري شهري و حتي بعضي از نواحي روستايي)خبري نبود, لذا جامعه برحسب نياز و آگاهي خود را درشبكه هاي افقي/شورايي سامان مي داد. ايده ها و كوششهاي شورايي جاي خالي دولت, مديريت ازبالا و بعضاً حتي مالكيت خصوصي را پرمي كرد. اما, تضاد رشديابنده, ميان فقدان سازمانيافتگي يكپارچه كارگران درسطح كشوري و قدرتنمايي مستقيم شورايي درسطح واحد كار- آن هم نه درتمام واحدهاي كشور- از چشم ارتجاع ِ مستولي پوشيده نماند. به زودي, هربخش ازحاكميت, متناسب با سياست و برنامه اي كه دنبال مي كرد, درصدد پركردن خلاء قدرت و مشروعيت دركارخانه ها , مؤسسات توليدي وشركتهاي خصوصي/دولتي برآمد. درگيري با شوراهاي مستقل كارگري ازچند سو شروع شد. ازگماشتن مأموران و مديران جديد دولتي, تأسيس و تعبيه « انجمنها و شوراهاي اسلامي», تا دامن زدن به اختلافات ايدئولوژيك كارگران , تحريك تعصّب ديني, تهديد و ضرب وجرح, حتي قتل فعالان اوليه شوراها. ++ +
درپي سركوب آزاديهاي دموكراتيك( حمله به مطبوعات آزاد, لشگركشي به گنبد وكردستان, محدود كردن سازمانها و احزاب و…), ازاواخر تابستان ۵۸ فشار بر شوراهاي گارگري نيز آشكارا افزايش يافت.
همدستي سياست اعزام و تقويت « مديريت اسلامي» از بالا, با افزايش تعصّب و تهاجم انجمنهاي اسلامي ازپايين, به طورفزاينده عرصه را بر شوراهاي كارگري تنگ و اوضاع محل کار و کوشش را خطرناك كرد. سرانجام, پس از شش ماه, دوران بي مانند شوراهاي كارگري،- ارگانهاي مستقل,مستقيم وجمعي کارگران درمحل كار – , زيرفشار زورسازمانيافته« حزب اللهي» و تزويرو رياي دولتي روبه زوال رفت.
اين دوران شش ماهه پيدايش, اوج و اضمحلال شوراهاي كارگري بعد ازقيام بهمن ۵۷, متضمن درسهايي است كه تإمل بر انها لازمه هر ارزيابي واقعي بينانه ازآن دوران است.
منالع و توضیحات (۴ و۵)
+ در تدوين نوشته های ۴ و۵, علاوه بريادداشتهاي قديمي شخصي ام درزمان انقلاب, ازآثار زير بهره گرفته ام:
– تورج اتابكي, سنديكاليزم درجنبش كارگري ايران در فاصله سالهاي ۱۳۲۰/۲۵ , مجله الفباء شماره ۶,
– محمد بي ريا, ….«اتحاديههاي كارگري و خودكامگي در ايران»,
– يوسف افتخاري, « خاطرات دوران سپري شده»,
+ + با وجودي كه در انقلاب ۵۷ , برخلاف جنبش كنوني, جريانهاي گوناگون ايدئولوژيك نقش و وزنه مسلط داشتند, اما جالب است كه بحث « شوراها» ي محله و محل كار, كه ابتدا زيرسلطه و تعييّن هيچ يك ازجريانها و سازمانهاي ايدئولوژيك قرارنداشت, جزو محبوبترين بحثهاي عمومي بود. رسانه هاي آزاد مقاله هاي زيادي در اين مورد به چاپ مي رساندند. از جمله نگاه كنيد به مقاله هايي كه به قلم نگارنده در بهمن/اسفند ۵۷ و در سال ۵۸ در روزنامه آيندگان به چاپ رسيد: « دموكراسي مستقيم مردم/ ۴ بهمن ۵۷», «شورا چيست؟/ ۱۶ بهمن ۵۷», « شوراها ,مصالح دموكراسي / ۱۶ اسفند ۵۷ », « جايگاه سنديكا و مقام شوراي كارگري/پاييز ۵۸.» ,
++ + نگارنده , به عنوان پزشك شاغل درچند بيمارستان تهران / شهرستان, ازنزديك شاهد روند بسيج تعصّب مذهبي , تحريك سكتاريسم ايدئولوژيك و بالاخره متلاشي شدن شوراهاي بيمارستانها بودم. اين شورها, ابتدا با شركت نمايندگان اطباء , پرستاران و ديگر كارمندان/كارگران بيمارستان تشكيل شده بودو زيرفشار و ترور فزاينده انجمنهاي اسلامي حزب اللهي ازبين رفتند.
/////////////////// درود برروزکار و کارگر /////////////////
درآستانه اول ماه مه ۲۰۱۸ /۱۳۹۷ کریم قصیم
منبع:زمانه
حقیقت مانا
دیدگاهها بسته شدهاند.