تُهی ” ۱۴/۲/۱۳۹۱“
چه حسّی دارد این بی حسّی مغبون
دمادم
مُرده ای رامی کشد با خود به اینسو هاوآنسوها
چه مرگی !
عارضِ این تن – این سیّال وسرگردان
وبالاتر
دریغی گشت از او- مرگ یکباره
که بختِ جُغد را
بر جان خود دارد
چه حسی دارد این بی حسُی مغبون
ازاین جان کندنِ هرلحظه لحظه
رهایش نیست …
ازکتاب:« من آبی سرا و ، سراب؟!» سیامک نادری
سایت حقیقت مانا – ۶تیر۹۷- سیامک نادری
دیدگاهها بسته شدهاند.