۱۰ سال از جنبش خردادماه ۱۳۸۸، موسوم به «جنبش سبز» گذشته است. در تمام این سالها این جنبش مورد تحلیل و قضاوت بوده است .به باور یک عده، نقطه عطفی در تاریخ ایران محسوب میشود و سرآغاز به بار نشستن اعتراضات مردمی است. از سوی عدهای دیگر، یک شورش کور و بینتیجه و مهلتی برای اصلاح طلبان در ایران تلقی میشود تا چند روزی به ادامه حیات حاکمیت کمک کنند. حامیان جمهوری اسلامی هم که آن را «فتنه» میخوانند، میگویند این جنبش از سوی «دشمنان اسلام و ایران» هدایت شده بود.
«ایرج مصداقی»، فعال سیاسی و از هواداران سابق «سازمان مجاهدین خلق» است که یک دهه کامل و در فاصله سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۰ در زندان به سر برد. او از جان به در بردگان آن سالها است که با نوشتن کتابهای متعدد، از اتفاقات درون زندانها و همچنین مناسبتهای پشت پرده سازمان مجاهدین پرده برداشته است.
مصداقی میگوید شکست جنبش سبز به منزله پایان هرگونه تحول آرام در درون سیستم و نقطه پایان گفتمان اصلاح طلبی در ایران بود: «اگر ما فکر میکردیم امکان دارد در درون سیستم تحولی انجام بگیرد، با این جنبش معلوم شد چنین امکانی وجود ندارد. برای همین هم شعار اولین جنبشی که بعد جنبش سبز در سال ۱۳۹۶ شکل گرفت، براندازی و عبور از اصلاح طلب و اصولگرا بود؛ تنها جنبشی که در طول ۱۲۰ سال گذشته حتی یک شعار با رنگ و بوی مذهبی نداشت و با شاخصه “دختران خیابان انقلاب” مطرح شد که حجابشان را بر سر چوب کردند.»
او دلیل شکست جنبش سبز را رهبری آن میداند: «به باور من، نه موسوی و نه کروبی اراده ایستادگی در مقابل نظام جمهوری اسلامی را نداشتند و از پتانسیل مردم استفاده نکردند. ما یک “یلتسین” نداشتیم که وقتی کودتا رخ داد، برود بالای تانک بایستد و بگوید من از اینجا نمیروم. موسوی میتوانست بیاید و بست بنشیند در میدان “انقلاب”. او تاریخ بست نشینی در ایران را خوب میدانست و میتوانست برود در حرم “شاه عبدالعظیم” بست بنشیند و بگوید همه آنهایی که همچنان مصرند سرنوشت رایشان را بدانند، اینجا جمع بشوند. طبیعی بود که در مقابل آن همه انظار بینالمللی، امکان سرکوب شدید مردم وجود نداشت. به چشم به هم زدنی میلیونها نفر راهی تهران میشدند و قطعا نظام با بحرانی بسیار جدی مواجه میشد اما موسوی از این فرصت تاریخی استفاده نکرد.»
این فعال حقوق بشر دوران موسوی و کروبی را دوران تمام شدهای میداند و میگوید این که در اعتراضات سال ۱۳۹۶یک شعار در جهت آزادی رهبران جنبش سبز از حصر نمیشنوید، نشان میدهد که مردم از نظام عبور کردهاند: «وقتی میگویند “اصلاح طلب! اصولگرا! دیگه تمومه ماجرا”، یعنی این که موسوی و کروبی را در چهارچوب نظام میبینند و از آن جایی که ضربات اساسی از اصلاح طلبها خوردهاند، دیگر به آنها هم اعتماد ندارند. مردم از همه اینها عبور کردهاند. مردم را با چه وعدههایی فرستادند در انتخابات مجلس خبرگان رهبری شرکت کنند، بعد رای آنها را نادیده گرفتند و با مماشات و معامله بین حسن روحانی، اکبر هاشمی رفسنجانی و علی خامنهای، دوباره احمد جنتی را که مردم با اراده خودشان از جریان انتخابات بیرون کرده بودند، بازگرداندند. مردم آمدند به روحانی به امید اصلاحات رای دادند و بعد او در خدمت خامنهای و سپاه درآمد. همه اینها برای بیاعتمادی مردم کافی بود.»
مصداقی معتقد است جهان برای نخستین بار به مدد شبکههای اجتماعی شاهد اعتراض و سرکوب در ایران بود؛ شانسی که در دهه ۶۰وجود نداشت: «این اولین جنبش در ایران بود که در معرض قضاوت جهانیان قرار گرفت. آنها سرکوب دهه ۶۰ را ندیدند اما وقتی “ندا” کشته شد، دنیا آن واقعه را دید. من صحنههایی به مراتب فجیعتر در دهه ۶۰ دیده بودم. دختری را در جریان تظاهرات درست بغل دست من به رگبار بستند و تمام سرش متلاشی شد. کسی آن اتفاقات را ندید. اما سرکوب جنبش سبز را جهان دید و ایران در معرض قضاوت عمومی قرار گرفت.»
او دستآورد دیگر جنبش سبز را بیباوری مردم به صندوق رای میداند: «آنها نشان دادند که به صندوق رای نمیتوانید باور و امید داشته باشید و قدرت حاکم هر وقت دلش بخواهد، مسیر انتخاب مردم را تغییر میدهد.»
مصداقی در پاسخ به این سوال که آیا دولت روحانی را ادامه روند اصلاحات نمیداند، میگوید: «خیر. جریان اصلاحات دیگر زنده نیست. آنها هر چه جلوتر میروند، ناکارآمدتر میشوند. دولت روحانی حتی نتوانست یک زن وارد کابینهاش کند. با وجود همه شعارهایی که میدادند، حتی یک عضو اهل سنت ندارند. نقطه پایان اصلاحات برای کسانی که به اصلاحات باور داشتند، گذاشته شد. الان بسیاری از مردم میدانند این نظام اصلاح ناپذیر است.»
این فعال سیاسی معتقد است نگاه موسوی و کروبی تفاوت چندانی با نقطه نظرات «محمود احمدینژاد» نداشته است: «شاید ۱۵درصد آنها از اصولگراها جلوتر بودند. موسوی آن روزها میگفت از اهالی “مجاهدین انقلاب اسلامی” در دولتش به کار نمیگیرد چون آنها ساختارشکن هستند. دقت کنید! به آنها میگفت ساختارشکن. یا این که نزدیکترین فرد به او، “ابوالفضل فاتح” بود به این دلیل که با رهبری میانه خوبی داشت و با او زاویه نداشت. به نظر من، موسوی تفاوت معناداری با احمدینژاد نداشت جز در روشها. ولی حاکمیت همین را هم برنتابید. بعدها هم روحانی آمد که او همه کارهایی که ممکن بود کاندیدای اختصاصی خامنهای انجام بدهد، دارد برایش مو به مو انجام میدهد.»
ایرج مصداقی البته با وجود انتقادی که به رهبری جنبش سبز دارد، منکر خواست و اراده مردم نیست: «موسوی و کروبی عملا از مردم برای اعتراض دعوت نکرده بودند. این اعتراضات از همان ابتدا اراده مردم بود. آنها به هر دلیل در این انتخابات مشارکت کردند و چون نتایج انتخابات تغییر کرد، در یک لحظه تاریخی تصمیم گرفتند بیایند کف خیابان. موسوی و کروبی اما عملا داشتند اعتراضاتشان را از طریق بیت رهبری دنبال میکردند؛ همان طور که این اعتراضات در انتخابات پیش از آن هم سابقه داشت. در سال ۱۳۸۴ رفسنجانی گفت من به خدا واگذار کردم و کروبی از تمامی پستهایش استعفا داد و حتی محمدباقر قالیباف و علی لاریجانی معترض شدند. پس میبینید که این قبیل اعتراضها توسط کاندیداهای دیگر چندان دور از ذهن نبودند.»
این تحلیل گر سیاسی معتقد است در جریان این جنبش، رفسنجانی با مواضعی که در نمازجمعه گرفت، در واقع دست خامنهای را برای کشتار بازداشت شدهها بست: «آمد و گفت اینها را که دستگیر کردهاید، رها کنید. وقتی یکی از ارکان نظام میگوید آزاد کنید، دومی نمیتواند بگوید اعدام کنید. با وجود این که اعدام معترضان برایشان از نان شب واجبتر بود.»
این نویسنده معتقد است اگر جریان اصلاح طلبی در ایران کمترین صداقتی داشت، بعد از جنبش سبز از جریان غالب نظام جدا میشد: «آنها اما در جریان اعتراضات ۱۳۹۶، شدیدترین انتقادات را متوجه مردم و اعتراضشان کردند. “مجمع روحانیون مبارز” شدیدترین مواضع را گرفت و یکی مثل “محمدرضا جلایی پور” مردم را “کرکس” نامید. »
او معتقد است که جنبش سال ۱۳۹۶هم متقابلا اصلاح طلبی و اصلاح طلبها را نادیده گرفت: «حتی یک شعار مذهبی در جریان این اعتراضات گسترده وجود نداشت. نوعی عکسالعمل اعتراضی بود که از هرگونه سبقه مذهبی خالی بود و دهن کجی میکرد به شاخصههای آنها. حتی شعار رفع حصر هم که میتوانست شعار حقی باشد، سر داده نشد. همه اینها نشان میدهند که جریان جنبش سبز و آرمانهایش به نقطه انتهایی رسیده است.»
منبع:ایران وایر
حقیقت مانا
دیدگاهها بسته شدهاند.