آوریل 15, 2020 0
در روزهای کرونا زده، درانزوای قرنطينه، کلام و تصوير و آوا، از همه جا بسوي من و ما می آيد ؛ “همه جا”ئی که در جهان ما دامنه ای بس گسترده يافته .هرجا اينترنت قابل دسترس است، مداوما با ديگران، از جمله با آنها که فرسنگها از ما دورند، دررابطه ايم. ومن سالهاست اثرات اين دگرگونی را در تجربه تبعيد زيسته ام . زمان پيش از واتزآپ وباقی شبکه های مشابه، هزينه گران تلفن راه دورسبب محدويتهای حسرت باربرای شنيدن صدای عزيزانم در ايران می شد. تا آنکه که به لطف اين شبکه ها ايران به من نزديک شد. دريغ اما که بازروزی رسيد که آن حسرت دردناک را به تمامی زيستم. سکته مغزی شديد توانائی سخن را ازپدرم ستاند و بزودی از تحرک نيز محرومش کرد. ديگرنمی توانستم اميدوار باشم سفری فرصت دهد او را درآغوش بکشم.آنگاه که ما را ترک گفت نتوانستم با او خداحافظی کنم. اين روزها، بيماران کرونائی رو به مرگ و نزديکانانشان، محروم از واپسين ديدار، چنين تجربه دردناکی را از سرمی گذرانند. با خود می گويم که نزديکی تجربه ما ريشه در واقعيتی مشترک دارد: تهديد جدی مرگ. و مگر نه اينکه يگانگی بنيادين موقعيت انسانها از همين رودروئی با مرگ مايه می گيرد؟ و مگر پيشرفت مرگبار کرونای نوزده بيش ازهرچيز اشتراک هستيانه سرنوشت انسانها در جهان را ياد آوری نمی کند؟
آری! و با اينهمه ولی فقيهی که در جمهوری اسلامی بر سرير قدرت نشسته، بانگ می زند که کرونای نوزده ويژه ايران هم وجود داردکه دشمنان خارجی برای به زانو در آوردن حکومت مقدس تدارک ديده اند، و جن وانس هم در اين ميدان با شياطين اجنبی همدستند. اين هذيان گوئی با مناقشاتی که همراه ورود کرونا به قم، پيرامون بستن حرم حضرت معصومه براه افتاد، بس هماهنگی دارد. واين مناقشه ها، همچنان که سخنان خامنه ای، چندان هم بی منطق نيستند. ازآنجا حکومت اسلام گرا برای حفظ و گسترش قدرتش از اماکن مذهبی قلعه های استراتژيکی ساخته که همه بلايای شيطانی را باطل می کنند، بستن در حرمها بواقع پرسشهای نه چندان سهلی برابرحاکمان قرار می دهد.
بسياری از ايرانی ها اما به اين پرسشها با هزل و هجو و طنز پاسخ می دهند. وقتی کرونا وارد قم شد، شنيديم وخوانديم که ويروس باهوش و با معرفت خوب به هدف زده . با تعطيلی نماز جمعه، که تبديل به تريبون حکومتی برای شعار های سياسی مشحون از ” مرگ بر…” گشته، پيام های شادباش برای اولين جمعه ی بدون آرزوی مرگ سرازير شد. ضرورت ضد عفونی در مبارزه عليه کرونای نوزده، شوخی هائی در مدح الکل براه انداخت که معنائی جز سخره زدن بر ممنوعيت شرب و شراب ندارد، ودرهمانحال بيانگر ستايش شاد خواری است که نزد ايرانيان با پاسداشت زندگی و عشق آميخته. همان احوالی که در شعر فارسی، پياله می را آينه می گرداند برابر رخ یار
معنای طنزو هزل در باره ويروس مرگبار را با در نظر گرفتن شرايط ورود کرونای نوزده به ايران بهترمی توان فهميد. پس ازسرکوب خونبار اعتراضات آبان که به کشته شدن صدها نفر وحبس هزاران تن منجر شد، آشکاری نقش سپاه پاسداران در سرنگونی هواپيمای اوکراينی ، که به مرگ فاجعه بار 176نفر انجاميد، رياکاری ذاتی حکومت مدعی تقدس را به نحوی غير قابل انکار پيش چشم همگان نهاد. در چنين احوالی، کرونای نوزده فرصتی استثنائی برای افشای ياوگی پرو پاگاندای حاکمان، که دانش را تحت سلطه مذهب میخواهد، فراهم آورد و مهلکه بيماری رينگ بوکسی شد برای کوبيدن خرافاتی که حکومت اسلام گرا به رشدش مدد رسانده و می رساند. با نسخه پردازی ملا تبريزيان مدعی تخصص در طب اسلامی، برای درمان کرونا، موج ريشخند اوج گرفت. يکی از اقلام اين نسخه که همان شياف کردن روغن بنفشه بود موجبات هزل را به تمامی پيش نهاد: از دلسوزی برایملای طبيب که بيچاره چه انواع و اقسام اجسام و موادی را امتحان کرده تا به اين کشف داهيانه نائل شده، تا پيشنهاد به انستيتو پاستور که خط توليد روغن بنفشه را به راه بياندازد. آمدن بهار و آغاز سال نو هم با هزل پردازی در اين نسخه ملايانه گره خورد : روئيدن گل بنفشه از ماتحتی دمر بر زمين فرارسيدن بهار را در طرحی هزل آميز تجسم داد، و رندی با عنايت به نسخه تبريزيان پيشنهاد کرد سال تازه را”سال بنفشه اسلامی در مقعد ملی” بنامند. پيشنهاده ای ديگربرای نامگذاری، با گوشه چشمی به قافيه پردازی چنين بود: “سال پيروزی الکل بر توکل”.
می دانم و می دانيد که اين مقابله های طنزآميز با ايدئولوژی اسلام گرا، به هيچ رو نافی آگاهی بر ويرانگری مرگبار کرونای نوزده نيست و ترسها و اضطراب های ناشی از آن را تخفيف نمی دهد. در پس و پشت طنز هم فضای مرگبار را میتوان يافت ؛ برای مثال اين کلام شوخ که به امام زمان خبر دهيد که نيازی به آمدنش نيست و خودمان داريم می آييم. ورای طنز، مبارزه عليه ويروس مرگبار در ايران جريان دارد. درشرايط فقدان آگاهی رسانی از واقعيت ها، ونبود طرحی روشن برای قرنطينه، بخشی از جمعيت به روال گذشته زندگی می کنند و بخشی می کوشند یا رعايت فاصله گذاری اجتماعی به مهار ويروس مشارکت کمک کنند. پزشکان و پرستارها و همه کادر درمانی، با کار بسيار سخت و مفيدشان، مورد ستايش عمومند و چنانکه در ديگر کشورها نماد قهرمانی گشته اند. حکومتگران اما به ضد و نقيض های هميشگی ادامه می دهند: از يکسو ناله از تحريمها که با کاستن امکانات سبب ناکارآمديشان گشته ؛ از سوئی ديگرراندن پزشکان بدون مرز از کشور؛ و در آخر اعلام موفقيت معجزه آسا در مهار کرونای نوزده و اعلام آمادگی برای کمک به باقی کشورها.
دراين اوضاع که هيچ برای خنده مساعد نيست، طنز پردازی ايرانيان، همانقدر در محتوا خلاف جريان است که در فرم. يک ضرب المثل قديمی فارسی می گويد” گريه برهر درد بی درمان دواست”. اما طنز و هزلی که دراين روزها “خنده” را جايگزين ” گريه” کرده زبان گويای احوالی چنان صعب است که به دردی بی درمان می ماند
حقیقت مانا
دیدگاهها بسته شدهاند.