نیازی به تکرار این حقیقت نیست که امروز کشور ما هر روز به ورطه ی نابودی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی نزدیک تر می شود؛ طعمه ای می شود برای درندگانی که برای پاره کردن آن در انتظار نشستهاند.
برای جلوگیری از ویرانی بیشتر کشور و جامعه و نابودی کامل ایران و بازسازی آن باید همهی امکانات ملی و دموکراتیک برای سرعت بخشیدن به سرنگونی جمهوری اسلامی و پیروزی ملت بکاررود.
اسم رمز این پیروزی چیزی جز اتحاد نیست: اتحاد همه ی نیروهایی که به سه اصل زیر اعتقاد دارند:
به حاکمیت ملت و دموکراسی،
به جدایی دین از حکومت یا نظام لاییک،
به تمامیت ارضی کشور و وحدت ملی ایرانیان
و این نیروها اکثریت بزرگ ملت ایران را تشکیل می دهند.
پس اسم رمز پیروزی اتحاد است. اتحاد عمل میان سرآمدان این اکثریت.
در مقابل اتحاد چیست؟ آیا اختلاف است؟ نه! چون دلیلی برای اختلاف وجودندارد.
در برابر اتحاد پراکندگی است؛ پراکندگی جامعهای که روش ها و قواعد اتحاد و فرهنگ همکاری را یا نیاموخته یا ازیادبردهاست.
پس پراکندگی لزوماً به معنی اختلاف بر سر هدف ها نیست؛
پراکندگی دارای دو علت است:
ـ علت نخست این که در جامعه فرد نیاموختهاست که ارج و سعادت خود را در عظمت و سعادت جمع ببیند و جستجوکند و کوشش خود را بر موقعیت فردی خویش متمرکز نسازد.
چنین فردی یا از کار جمعی گریزان است یا در کار جمعی نیز تنها نقش و نام خود را می بیند.
ـ علت دوم پراکندگی عدم تعیین اهمیت نسبی هدف ها و اولویت میان آنهاست.
در فقدان فرهنگ اتحاد اهمیت نسبی و اولویت هدف ها از یاد می رود یا خواست های فرعی جای خواست های اساسی و تعیین کننده را می گیرد.
به عنوان مثال: عدم تمرکز اداری یک خواست مهم و دموکراتیک است؛ اما چه نظامی می تواند با رعایت همهی شرایط وحدت ملی به آن تحقق بخشد؟
یک نظام دموکراتیک!
پس برقراری نظام دموکراتیک شرط لازم برای تحقق عدم تمرکز اداری است و بر آن اولویت دارد.
پس باید ببینیم در راه تعیین اولویت ها چه موانعی وجوددارد.
یکی از این موانع که در گذشته نقشی بسیار منفی داشته مسأله ی شکل رژیم آینده بودهاست.
وقتی می گوییم شکل رژیم مانع بوده، یعنی اینکه ما به این شکل رژیم بیش از ماهیت آن، بیش از ماهیت دموکراتیک آن، اهمیت دادهایم بطوری که شکل بر ماهیت اولویت یاقتهاست.
موضوع بر سر این است که آیا اختلاف میان دموکرات ها و آزادیخواهان از یک سو و مستبدان و مرتجعان از سوی دیگر، مهم تر است یا اختلاف میان جمهوری خواه و مشروطهخواه.
واقعیت این است که جز در نهضت مقاومت ملی ایران و برخی گروه ها تا کنون دیگران اکثراً خود را با بحث بر سر «جمهوری یا مشروطه» سرگرم کردهاند، غافل از این که در این اختلاف، هیچیک از آنها برنده نیستند، همگی بازنده اند و تنها برندهی آن جمهوری اسلامی است که با بهرهبرداری از این پراکندگی به حیات جهنمی خود ادامه داده و می دهد.
دلیل این بازندگی چیست؟
دلیل این بازندگی این است که جمهوری اسلامی نظامی خشن و سرکوبگر است؛
رژیمی که در همهی زمینه ها فاقد مدیریت است اما در زمینهی سرکوب و خفقان بسیار متمرکز و مجهز عمل می کند.
رژیمی که از همه ی وسائل لازم برای مقابله با اراده ی مردم برخوردار است و از آنها بطور سازمانیافته استفاده می کند.
رژیمی که همه ی امکانات ملی را که باید صرف آبادی کشور و رفاه ملت شود در راه سرکوب مردم بکار می برد.
در برابر چنین رژیمی حتی اتحادعمل همه ی نیروهای مردمی نیز به سختی تکافومی کند اما بدون این حداقل هیچ کاری از پیش نمی رود.
اتحاد همه ی نیروهای ملی، همان نیروهایی که در بالا از آنها نام برده شد، ابتدا از اتحاد بر سر ماهیت رژیم آینده و اولویت دادن به آن ، آغاز می شود، با معوق کردن مسأله ی شکل رژیم به پس از پیروزی بر جمهوری اسلامی.
شکل این اتحادعمل چیست؟
در این اتحاد عمل، همانگونه که در نوشته های دیگری یادآور شده ایم، نیروهای هوادار جمهوری از یک سو و نیروهای هوادار مشروطه ی سلطنتی از سوی دیگر با یکدیگر پیمان می بندند، پیمانی واقعی و ملی، که بر سر سرنگونی جمهوری اسلامی بطور متحد عمل کنند و پس از پیروزی بر این رژیم، دولت موقتی تشکیل دهند که آن دولت برای همه ی نیروهای اتحاد ملی و حتی نیروهای ملی خارج از این اتحاد، حقوقی یکسان قائل است.
حقوق یکسان، بدین معنی که در تحت رهبری آن دولت موقت همه این نیروها می توانند با برخورداری از آزادی بیان، آزادی تشکل، و آزادی اجتماعات، و دیگر آزادیهای دموکراتیک، با برخورداری برابر از همه ی امکانات دولتی، و بدور از هرگونه تضییق و جو ارعاب، ضمن تأیید خواستهای مشترکی که هدف اصلی و انگیزه ی پیروزی اتحاد بوده، برای هدف های ویژه ی خود نیز مبارزه کنند؛
یعنی هر یک با شناساندن خواست های متفاوت خود به ملت و تبلیغ درباره ی آنها بکوشند تا آراء بیشتری را در انتخابات مجلس مؤسسان بدست آورند؛
مجلس مؤسسان که افزون بر تعیین ماهیت دموکراتیک رژِیم با تدوین قانون اساسی نوین، شکل آن را نیز تعیین یا از طریق همه پرسی به ملت پیشنهاد می کند.
ممکن است گفته شود که نه مشروطه خواهان متعصب و سرسخت که در واقع سلطنت طلب نامیده می شوند و از مشروطه چیزی نمی دانند، و نه جمهوریخواهان یکدنده ای که گفته اند و می گویند مرغ یک پا دارد، و از پیش برای ملت شکل رژیم آینده را تعیین کرده اند؛
کسانی که جز برای جمهوری برای چیزی با کسی اتحاد نمی کنند، هرگز تن به چنین اتحادی نخواهندداد.
این درست است. تعصب و یکدنگی و باید گفت عدم رشد سیاسی در این دو گروه که از این حیث تفاوتی با هم ندارند، به درجه ای است که نباید به امید آنها نشست.
اما این محافل و افراد متعصب نیروی واقعی مبارزه نیستند.
نیروی واقعی مبارزه در هر دو سو سرآمدان دو گرایش هستند که با پختگی، دوراندیشی و واقع بینی سیاسی می توانند با یکدیگر وارد گفت وگو شوند و شرایط اتحادی را که به هیچیک از دو سو زیانی نرساند، تعیین کنند.
آنها می دانند که
1 ـ بدون چنین اتحادی هماهنگ کردن نیروهای ملت برای سرنگونی جمهوری اسلامی توهمی بیش نخواهد بود.
2 ـ حتی در صورت سرنگونی جمهوری اسلامی، بدون تحقق چنین اتحادعملی نیرویی که بتواند در دوران گذار جامعه را در پشت سر خود متحد نگهدارد یعنی یک دولت موقت ملی مورد قبول دو طرف وجود نخواهدداشت و بدون آن جامعه می تواند دستخوش هرج و مرجی خطرناک و مهلک گردد.
بدین جهت نیز هست که این سرآمدان، اعم از شخصیت ها یا گروه ها، می توانند و می باید با تماس های بیشتر و صمیمانه بکوشند تا مقدمات چنین اتحاد عملی را با تعیین شرایط آن و حتی الامکان با نگارش مانیفستی که حاوی همه ی این شرایط باشد فراهم سازند.
آنها باید بپذیرند که سرنگونی جمهوری اسلامی که ادامه ی آن مترادف نابودی هر روز بیشتر هستی ملت ماست، از هر خواست دیگری فوری تر و بالاتر است؛
همچنین تصدیق کنند که هر شکل برای رژیم آینده، در صورت تحقق ماهیت دموکراتیک آن، بر ادامه ی حتی یک روز بیشتر از عمر جمهوری اسلامی از هر جهت برتری دارد.
پیروزی بر چنین رژیم های خونخوار و قهاری دو شرط لازم و کافی دارد.
این دو شرط عبارت اند از
1ـ نارضایی مردم به حدی که دیگر قادر به تحمل رژیم حاکم نباشند.
2ـ وجود نیرویی که به این نارضایی شکل و جهت داده آن را در مسیر حرکتی هماهنگ و روشمند برای سرنگونی هدایت کند.
از این دو شرط، شرط اول امروز کاملاً تحقق یافته است.
تنها شرط دوم است که سرآمدان جامعه باید کمر به تحقق آن ببندند.
امروز دیگر تیرگی وضع ملت ایران به حدی است که این ملت برای مبارزه در راه سرنگونی این رژیم کمال آمادگی را دارد.
مبارزات وسیع و متشکل کارگران از یک سو، معلمان بیدار و مبارز از سوی دیگر، یا مقاومت های همه ی اقشار دیگری که حقوق مسلم آنها دستخوش دستبردهای بیشرمانه و بیرحمانه ی این رژیم شده، همراه با اعتراضات مکرر و روبه گسترش اقشار مختلفی که به دلائل گوناگون مانند سرقت سهم سنتی و حیاتی آب آنها بارها در اینجا و آنجا در برابر رژیم صف آرایی کرده اند، نشان می دهد که در صورت تحقق یک نیروی متحد و هماهنگ کننده، ملت برای نبرد نهایی آماده است.
آن مدعیان جمهوریخواهی یا مشروطه خواهی که به رغم مشاهده ی این مبارزات و حتی جانبازی مردم و جوانانی که در اعتراضات به گرانیها، که در واقع اعتراض به ماهیت خود رژِیم بوده، مانند تظاهرات دیماه 96 و آبانماه 98 جان دادند،
باری ـ آن مدعیانی که به رغم مشاهده ی اینهمه فداکاری فرزندان ملت، همچنان بر سر جدال برای این یا آن شکل رژیم آینده وقت می گذرانند و تعلل می کنند، در واقع در عالم توهمات شخصی به سر می برند و در میدان واقعی مبارزه حضور ندارند.
بر مبارزان واقعی و دلسوزان ملت و کشوراست که بدون توجه به بازی های زیانبخش و خسته کننده ی آنها راه خود را تعیین کنند و هر چه سریعتر در راه اتحادعمل، یعنی اسم رمز پیروزی گام نهند.
ما که از ابتدای تأسیس نهضت مقاومت ملی به همت دکتر شاپور بختیار در این راه کوشیده ایم و حتی پیشگام آن بوده ایم، امروز نیز، بیش از هر زمان برای کمک به تحقق چنین اتحادی آماده ایم و می کوشیم،
ما از همه ی شخصیت ها و گروه هایی که حضور در چنین اتحادی را در رسالت خود می بینند دعوت می کنیم که در راه تحقق آن قدم گذارند و اعلام می کنیم که برای همه گونه کوشش در این راه و یاری به چنین نیروهایی برای پیشرفت در این راه کمال آمادگی را داریم.
ایران هرگز نخواهد مرد
متن سخنرانی علی شاکری زند رییس هیأت اجرایی نهضت مقاومت ملی ایران
در نشست مجازی کلاب هاوس روز جمعه ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۱
منبع: گویا نیوز
حقیقت مانا
دیدگاهها بسته شدهاند.