دبیر اولِ حزب تود ی ایران، نورالدین کیانوری، نوهی پسریی شیخ فضلالله نوری بود. وی بهطورِ رسمی در مناظرههای تلویزیونی سالِ ۱۳۶۰ بهعنوانِ یک مارکسیست شرکت کرده بود و در تمام دوران زندان نیز برخلافِ اکثرِ رهبران حزب، چون احسان طبری، به اسلام تظاهر نکرده بود. اگر هیئتِ مرگ برای اثباتِ ارتدادِ دیگران آن همه زمینهسازی و دروغ و دغل فراهم کرد، در موردِ کیانوری نیاز به اثباتِ هیچ کدام از آن موارد نداشت. اینهمه آوردم تا به حرف اصلیام برسم. دلیل اعدام نشدن نورالدین کیانوری مطلقاً سیاسی بوده؛ همانگونه که جورکردن بهانه برای تصفیهی سیاسیی چپها سیاسی بود
برگزاریی دادگاه نوری پیش از هرچیز و فارغ از هر فرجامی، فرصتی یگانه و سویهای مهم از درسآموزی برای دادخواهان و جنبش دادخواهی است. علت حضور حمید نوری در جایگاه متهم در دادگاهی بینالمللی و معتبر، تنها یکچیز است: مشارکت در همهکشیی ۶۷ و حضور در زندان گوهردشت. علت حضور شاهدها در دادگاه نوری نیز همین است. شهادت بر بودن حمید نوری در زندان گوهردشت. (۱)
بارها گفتهام تابستانکشیی ۶۷ کشتار بهمفهوم کلاسیک نبوده. دلایل پیشتر گفتهشدهام را مکرر نمیکنم.
این همهکشی بیشتر تصفیهای سیاسیایدئولوژیک در پایان جنگ ایران و عراق و پذیرش قطعنامه بوده. تصمیمی از پیشگرفتهشده و توافقشده؛ و البته تصمیمی بهتمامی سیاسی.
علت اصلیی کشتار برخلاف تحلیلهای حکومتمحور نه «عملیات فروغ جاودان» از جانب مجاهدین که تصمیم از پیش گرفتهشدهی کارورزان اصلیی نظام بود. «عملیات فروغ» کاتالیزوری مناسب برای عملیاتی کردن همهکشی بود. گزارش تیم پزشکیی خمینی در نیمهی پایانیی سال ۶۶ و قطعیت مرگ او، حل سه موضوع مهم برای کارورزان نظام بههنگامی که او هنوز حضور فیزیکی دارد را در دستور کار قرار داد.
۱- پایان دادن به جنگ ایران و عراق که فرجام آن پذیرش قطعنامه و نوشیدن جام زهر شد.
۲- حل معضل جانشینی و حذف آیتالله منتظری از گردونهی قدرت.
۳- حل صورت مسئلهی زندان و تعیینتکلیف با بیشمار زندانیان سیاسی که منجر به همهکشیی ۶۷ شد. این هر سه بیحضور خمینی بهتقریب ناممکن بود. خمینی که گفته بود: اگر این جنگ ۲۰ سال طول بکشد ما ایستادهایم. خمینی که گفته بود: منتظری پارهی تن و محصول عمر من است و …
پایان دادن به جنگ و حذف منتظری و فتوای همهکشی تنها با حضور خمینی میسر بود. هم از اینرو در اواخر پائیز سال ۶۶ حل معضل زندانیی سیاسی روی میز کاربهدستان اصلیی نظام برای دوران پساخمینی قرار گرفت.
دو ویژهگیی همهکشیی تابستان ۶۷ سِرّیت و فریب بود؛ آنگونه که تا دست کم بیش از دو دهه همهکشیی ۶۷ یک راز دولتی باقی ماند. طنابکشیی ۶۷ دوزخسال بود و فریبسال.
تجربههای تاکنونی شهادت بر آن میدهد که برای کشتار عام نیازی به بهانه جورکردن نیست. اما برای تصفیه باید بهانه جور کرد.
نیروهای مذهبی (مجاهدین) به بهانهی محاربه با خدا (جنگ با خدا)، نیروهای چپ بهبهانهی ارتداد (بازگشت از خدا) در مواجهه و مقابله با هیئت مرگ منصوب از جانب خمینی قرار گرفتند.
اگر دو نامهی بدونِ تاریخ خمینی را که نقطهی کانونیاش “منافقکُشی” است به پای توطئهی بیت امام و احمد خمینی و جمارانیها و نیز سرانِ اصلیی نظام بگذاریم، از نامهی دیگری که آیت الله منتظری در خاطراتاش در دیدار با خامنهای در دوران کشتار با ایشان در قم بدان اشاره میکند، تاکنون هیچکس نشان ندیده است. این مکتوب میتواند نظامِ ارزشیی اسلامِ سیاسی، در برخورد با فکرِ مخالف و دگراندیشان را بیش از پیش رسوا کند. چرا که مقولهی چپکُشی در تابستانِ ۱۳۶۷ بیش از هرچیز قتلِ فکر بوده است. بههنگام نوشتن «کلاغ و گل سرخ» در نامهای به آیتآلله منتظری این پرسش را با ایشان در میان گذشتم؛ و اینکه این دستخط و حکم و تباهیی مذهبی و فتوا کجای صندوقخانهی امنیتیی نظام خاک میخورد.
پاسخ آیتالله به پرسش من این بود: «در مورد نامهی مربوط به اعدام کمونیستهای زندانی من چیزی بیش از آنچه در آن روزها در ملاقات جناب آقای خامنهای با اینجانب در قم شنیدم چیز دیگری نشنیدهام و نمیدانم. اما ظاهرِ کلامِ آقای خامنهای این بود که ایشان نامهای را که از طرف امام بوده است مشاهده کرده» (۲)
چرا میگویم همهکشیی ۶۷ (و چپکشی) یک تصمیم مطلقاً سیاسی بوده؟ در جریان برگزاریی دادگاه نوری بر همهگان دانسته شد که هیئت مرگ برای صدور حکم قتل منسوبین به جریانهای چپ (آنهایی که مقابل هیئت مرگ قرارگرفتند) میبایست آنها را روی ریلی قرار دهند تا اقرار زبانی و اعتراف به ارتدادشان به اثبات برسد. یعنی هرکس ارتدادش ثابت میشد، مسافر کامیونهای یخچالدار حمل گوشت میشد و ساکن ابدیی خاوران! اما این آیا تمام ماجرا است؟ بهگمان من نه! حکومت اسلامی نظامی است استثنایی و پر از پرانتز. اگر اصل تنها اثبات ارتداد منسوبین به جریان چپ بوده باشد، با همین منطق و مبنا اولین کسی که میبایست در تابستان ۶۷ اعدام شود نورالدین کیانوری دبیر اول حزب توده بود.
چه گونه گیی اثبات ارتداد
در کُتُبِ مذهبی آمده است که ارتداد به چهار دلیل به اثبات میرسد: اول: اعترافی که بر زبان جاری شود. دوم: عمل به فرامینِ زنادقه (کفار).سوم: قیام البینه ( دلیل شرعی بر اثبات دلایلِ اول و دوم).چهارم: هر عملی که به تمسخر اسلام تعبیر شود. با تکیه بر دلیل چهارم بود که خمینی حُکمِ قتلِ سلمان رشدی و ناشرِ آیه های شیطانی را صادر کرد (۲) مهمترین جنبهی اثباتیی ارتداد همانا اعتراف زبانیی مرتد میباشد. زندانیان در مقابلِ هیئت مرگ با سئوالِ مسلمانی یا مارکسیست، به گوشهی رینگ پرت میشدند. ریاستِ هیئتِ مرگ به دنبال اعترافِ زندانی به ارتداد بود؛ بی آنکه روحِ بیشتر زندانیها از ماجرا مطلع باشد.
آیتاللهزادهی مارکسیست
دبیر اولِ حزب تود ی ایران، نورالدین کیانوری، نوهی پسریی شیخ فضلالله نوری بود. وی بهطورِ رسمی در مناظرههای تلویزیونی سالِ ۱۳۶۰ بهعنوانِ یک مارکسیست شرکت کرده بود و در تمام دوران زندان نیز برخلافِ اکثرِ رهبران حزب، چون احسان طبری، به اسلام تظاهر نکرده بود. اگر هیئتِ مرگ برای اثباتِ ارتدادِ دیگران آن همه زمینهسازی و دروغ و دغل فراهم کرد، در موردِ کیانوری نیاز به اثباتِ هیچ کدام از آن موارد نداشت. اینهمه آوردم تا به حرف اصلیام برسم. دلیل اعدام نشدن نورالدین کیانوری مطلقاً سیاسی بوده؛ همانگونه که جورکردن بهانه برای تصفیهی سیاسیی چپها سیاسی بوده است.
و تابستان ۶۷ در بودِ نامبارکِ حکومتِ اسلامی پروندهای است هنوز ناگشوده.
۱- زمین زیرپای نوری و وکلای پروندهاش سفت نیست. خوانش و داوریی من از متن تاکنونیی دادگاه، محکومیت قطعی نوری است. نوری در مقابل شهادت اینمیزان شاهد، که او را در زندان گوهردشت دیدهاند، متوسل به تاریخ ۷ مرداد (روز قطع ارتباط زندان با جهان خارج) و صدور شناسنامهی دخترش در این روز در بیمارستان نجمیه شده! و اینکه او در زندان حضور نداشته و در مرخصیی سه ماه زایمان همسرش بهسر میبرده!!
۲- نگاه کنید به کلاغ و گل سرخ
۳- نگاه کنید به حُکم مرگ سلمان رشدی توسطِ خمینی. خمینی بارها اعلام کرد: حتا اگر سلمان رشدی توبه هم بکند بازهم مجازات وی به دلیل استهزای پیامبر، مرگ است.
منبع: اخبار روز
حقیقت مانا
دیدگاهها بسته شدهاند.