آقای رجوی ۲۹ سال از ناپدید شدن برادرم سیامک پس از تحمل هشت سال زندان که دو سال و نیم آن سلول انفرادی بود میگذرد. یک بار در سال ۶۰ روزنامه ها خبر اعدامش را منتشر کردند اما واقعیت نداشت. اما در سال ۶۸ که ناپدید شد و بطور واقعی سربهنیستاش کردند خبرش را به خانواده هم ندادند.
به مدت ۱۵ سال خبری از سیامک نداشتیم. اعضا و هواداران شما هم هراز چندی برای سرکیسه کردن خانواده خبری جعلی در مورد سیامک به ما میدادند، تا این که کتاب «نه زیستن نه مرگ» ایرج مصداقی انتشار یافت و دانستم چه بر سر برادرم سیامک آمده است.
از لحظهای که سیامک بعد از ۸ سال زندان ناپدید شد شما را هم مقصر و سهیم میدانستم. روایت ایرج مصداقی بخشی از پازل را برای من حل کرد و دانستم چه بر سر برادرم آمده است. چیزی که تا آن موقع شما علیرغم این که خبر داشتید از خانوادهی ما دریغ میکردید. اولین بار بود حقیقت را در مورد برادرم میشنیدم. دانستن این که چه بر سر برادرم آمده خیلی به من کمک کرد. اما روایت سیامک نادری مرا مطمئن کرد که شما هم به اندازه خمینی در مرگ برادرم سهیم هستید و مسئولیت دارید.
سیامک نادری توضیح داد که پس از خروج از کشور و پیوستن به مجاهدین به شما خبر داده که کانال داخل کشور مشکوک است و اصرار کرده به او اجازه داده شود به کشور بازگردد و افراد را آگاه کند که با بیاعتنایی شما روبرو شد. برای شما جان بچهها مهم نبود کما این که جان نفوذیهایتان در رژیم هم مهم نبود.
ایرج مصداقی در مقاله «شبکه نفوذی مجاهدین در رژیم، قربانی “خیانت” مسعود رجوی» به موضوع دیگری در ارتباط با خیانتهای شما اشاره کرده است که اتفاقاً سرنوشتی همچون برادر من داشتند و جانشان را به دلیل خیانت شما از دست دادند. شما میتوانستید آنها را از خطری که تهدیدشان میکرد نجات دهید. اما نکردید. [1]
آقای رجوی میدانید چند نفر در تور وزارت اطلاعات افتادند و مظلومانه جان دادند؟ شما میتوانستید از طریق سیامک نادری و یا از طریق هشدارهای رادیویی آنها را آگاه کنید. آقای رجوی برادرم به اشتباه فکر میکرد از کانالی که سیامک نادری را برده برای خروج از کشور اقدام میکند در حالی که این گونه نبود در تور وزارت اطلاعات بود و شما روشنگری نکردید.
نصیر نصیری را هم که همبند برادرم بود و به اشرف آمده بود به رژیم تحویل دادید که غریبانه جان سپرد. [2]
آقای رجوی دست شما همچون خمینی در خون برادرم هست. دست شما درخون حسن افتخارجو و بهنام مجدآبادی و محمد سلامی و لیلا مدائن و اعظم نیاکان و … هست.
هرگاه که شما و دستپروردگانتان چیزی علیه ایرج مصداقی و سیامک نادری و نصیر نصیری و … مینویسید و انتشار میدهید داغ من تازه میشود. میدانم می کوشید صدای آنها را خاموش کنید اما دست در خون دل من میکنید و روح و قلبم را خراش میدهید. حالم بد میشود. شما نمی خواهید صدای حقطلبانه آنها به گوش دیگران برسد برای همین از همه امکاناتتان استفاده میکنید تا آنچه شایسته خودتان و همسرتان هست را به دیگران نسبت دهید.
ایران تریبونال
۶ سال پیش برای دادخواهی در «ایران تریبونال» شرکت کردم، اما عمیقاً باور دارم که یک «تریبونال» هم بایستی برای رسیدگی به جنایاتی که شما در «اشرف» و دیگر پایگاههایتان آفریدید تشکیل شود. فعلا که در غیبت به سر میبرید و من نمیدانم زندهاید یا مردهاید با این حال امیدوارم اگر موقعیت برای دادگاهی کردن شما فراهم نشد همسر و شریکجرمتان حاضر شود.
نمیدانم اگر برادرم سیامک زنده بود چه موقعیتی داشت، درکنار شما بود یا به ایرج مصداقی و سیامک نادری و نصیر نصیری و … پیوسته بود. نمی دانم اصلاً از اشرف جان سالم به در میبرد یا نه؟ اما شما این شانس را از او گرفتید که خودش انتخاب کند که کجا بایستد. شما او را به سمت شکنجهگاه و طناب دار هل دادید تا به آمار «شهدا» افزوده شود.
شما برای ارضای حس قدرتطلبی و جاهطلبیتان با سرنوشت بسیاری انسانها و خانوادههایشان بازی کردهاید، تاریخ از شما نخواهد گذشت.
نازیلا طوبایی- برکلی
منبع:پژواک ایران
سایت حقیقت مانا
دیدگاهها بسته شدهاند.