بخش اول
هنوز بسیاری از نیروهای انقلاب ۱۳۵۷ به این متهم میشوند که «جاده صافکن» راه رسیدن روحالله خمینی به قدرت بودند. طرفداران شاهنشاهی و برخی دیگر از گروههای اپوزیسیون تمایزی بین انقلاب ۵۷ با جمهوری اسلامی قایل نمیشوند. آنها همچون رژیم فعلی ایران، انقلاب را «انقلاب اسلامی» میدانند و میگویند که نتیجه فرآیند انقلابی را پیش از تمامشدن آن میدانستند.
نیروهای انقلابی مخالف جمهوری اسلامی سهم بیشتری در انقلاب ۵۷ برای خود قائل هستند. مدافعان انقلاب میگویند هژمونیکشدن خمینی تنها در ماهها و حتی هفتههای آخر انقلاب رخ داد و حاصل آرایش تصادفی نیروهای حاضر در فرآیند انقلابی بود.
گزارش زیر درباره اپوزیسیون شاه و به طور خاص مذاکرات بین کریم سنجابی و روحالله خمینی در پاریس، سه ماه پیش از پیروزی انقلاب، ۶ نوامبر ۱۹۷۸ (۱۵ آبان ۱۳۵۷) در روزنامه «نیویورکتایمز» منتشر شد. عنوان این گزارش ــ «در مورد ایران، هیچ بدیل مشخصی برای شاه وجود ندارد» ــ گواهی است بر شرایط خاص موقعیت انقلابی و تصادفهای پیشبینیناپذیری که نهایتاً رژیم فعلی جمهوری اسلامی را تثبیت و به قدرت برتر بدل کرد؛ و البته خطاهای سیاسی گروههایی که استراتژی یا تاکتیک سیاسیشان در حمایت از آیتالله ــ علیرغم تضاد با اصول مورد ادعایشان ــ به نتیجهای ناگوار انجامید. به گفته بسیاری حتی هژمونی گفتار اسلامگرایانه تا پیش از تضعیف سازمان مجاهدین بر اثر تصفیه داخلی در دست خمینی نبود.
یکی از شرایط خاص نیز تمایز در شدت سرکوب نیروهای انقلابی مختلف بود. گزارش زیر اشاره میکند که اسلامگرایان محافظهکار در برابر چپگرایان عمداً از آزادی عملی بیشتری برخوردار بودند و کمتر سرکوب میشدند.
در مورد ایران، هیچ بدیل مشخصی برای شاه وجود ندارد
(فلورا لوییس، نیویورکتایمز، ۶ نوامبر ۱۹۷۸ / ۱۵ آبان ۱۳۵۷)
مذاکرات فشردهای که به تازگی بین دو رهبر ایرانی و حامیانشان در پاریس خاتمه یافت، نشاندهندهی دو چیز بود: آنچه اپوزیسیون علیه محمد رضا شاه پهلوی را متحد میکند؛ و نیز مسئلههایی که هنوز بین آنها جدایی میاندازد.
دو چهره مهم اپوزیسیون این آخر هفته در پاریس دیدار کردند: آیتالله روحالله خمینی، یک رهبر بنیادگرای شیعه ۷۸ ساله و دکتر کریم سنجابی، یک سیاستمدار ملیگرای میانهرو و سالخورده. آنها در برشمردن به گفتهی آنها شرارتهای حکمرانی شاه اختلاف نداشتند و او را به ستم، فساد و قرارداشتن تحت نفوذ آمریکا متهم میکردند و توافق داشتند که باید قدرت را ترک کند.
آنها همچنین توافق کردند که یک «حکومت ملی» جایگزین او شود و شکل این حکومت در انتخاباتی با حق رأی همگانی تعیین شود. حکومتی که باید دموکراتیک و مستقل باشد و میراث اسلامی ایران را مدنظر قرار دهد.
اما کلمات مشابه و مبهم بیانیههای این دو طرف تنها بر تفاوتهای عمیقترشان سرپوش میگذاشت.
عدم اجماع بر بدیل شاه
از مدتها پیش مشخص شده است که اپوزیسیون علیه رژیم کنونی گسترهی وسیعی دارد؛ هرچند خصومتها بیشتر علیه اشخاص دور و بر شاه بیان میشد تا علیه خود او. اما به همان اندازه مشخص است که نه اجماعی درباره رژیم جایگزین برای رژیم کنونی وجود ندارد، نه توافقی بر سر روش رسیدن به این دگرگونی.
آیتالله خمینی که ۱۵ سال پیش به شهر مقدس نجف در عراق ناخواسته تبعید شد، تمرکزش را بر توسل به بنیادگرایی اسلامی قرار داد و کلامش را از طریق مسجدهای ایران گستراند.
احتمال بازداشت رهبران اپوزیسیون دینی به دست پلیس مخفی شاه کمتر بود. آنها شکایت مردم را راحتتر و آسانتر از سیاستمداران و روشنفکرانی بیان میکردند که تحت تعقیب و آزار قرارگرفته بودند و مخالفتشان با شاه به دلایل دینی نبود. بدینترتیب، دین به محملی برای تمام انواع نقد بدل شد.
آیتالله خمینی موضع سختگیرانه و غیرسازشکارانهاش را در خارج کشور حفظ کرد و به تدریح به یکی از نمادهای مقاومت بدل گشت، به رهبر کاریزماتیک و برجستهای که هرگز از نظر مردم وا نداد یا تردید نکرد. وقتی داخل کشور بینظمی و ناآرامی جرقه زد و شعلهور شد، ترس از آنارشی، آشوب و کشتار غیرقابل کنترل عدهای از مخالفان شاه را از حمایت از خمینی بازداشت. کسی که اصرار دارد میتوان رژیم را سرنگون کرد.
بمبگذاری به نشانهی هشدار
آقای سنجابی، رهبر جبههی ملی، داخل کشور باقی مانده است. بسیاری از همکاران سیاسی او به زندان افتادند و برخی نیز کشته شدند. خانهی خود او را اوایل امسال به نشانهی هشدار بمبگذاری کردند. او از اپوزیسیون حمایت میکند اما نمیتواند بیانیههای تحریکآمیز منتشر کند. تحت شرایط سرکوب سیاسی رژیم فعلی نیز نمیتواند به طور قطع دریابد چه تعداد از مردم با مواضع او موافق هستند.
جبههی ملی از دههها تعقیب قضائی جان به در برده و نقش یک هستهی کمابیش سازمانیافته برای طیف وسیعی از دیدگاههای اپوزیسیون را ایفا میکند. از چپگرایانی که مارکسیست نیستند یا جرأت نشاندادن آشکار چنین موضعگیری خطرناکی را ندارند، تا ناسیونالیستهای فرهنگی، دموکراتهای نسبتاً محافظهکار، و نیز میانهروهای غربگرایی که مخالف جاهطلبیهای شاه برای ایران نیستند اما با روشهای او مخالفند و برنامهاش را محکوم به شکست میدانند.
بسیاری از این افراد با هر نوع حکمرانی دینی یا تحمیل راستکیشی اسلامی مخالفند؛ آن هم بر کشوری مسلمان که اغلب مردماش سنتاً دیدگاه سهلگیرانهای نسبت به احکام دینشان داشتهاند.
هیچکس نمیداند اکثریت مردم ایران برای آینده چه در سر دارند. قدرت هر یک از گرایشهای متفاوت درون جبههی ملی نیز اشکار نیست.
قدرت چپ نامشخص است
کسی از قدرت واقعی حزب توده، سازمان زیرزمینی کمونیستی ایران یا دیگر گروههای مخفی رادیکال نیز خبر ندارد. فقط مشخص است که پلیس مخفی بیرحم و همهجاحاضر شاه آنها را کوچک نگه داشته.
در نتیجه، رهبر یا گروه بارزی که بتواند خود را بدیلی کارا در برابر شاه نشان دهد، وجود ندارد.
دیگر از مرحلهای عبور کردهایم که بتوان با تشکیل دولت جدیدی تحت زمامداری شاه و قراردادن حدود جدیدی بر دایره حکمرانی او به نوعی سازش دست یافت. مخالفان او پس از دههها دیکتاتوری دیگر به قابلیتش برای رفتارکردن بر طبق قانون اساسی مشروطه باور ندارند.
آیتالله خمینی سلطنت مشروطه تحت زمامداری پسر ۱۸ ساله شاه یا سلسلهای دیگر را رد کرده است. در غیاب هر گونه راهحل موقت دیگری، آقای سنجابی و جبههی ملی تا این حد پیش نرفتهاند.
واشنگتن دوره نیابت سلطنت را ترجیح میدهد
برخی از سخنگویان جبههی ملی میگویند که به نظر آنها، ایالات متحده نوعی دوره نیابت سلطنت را ترجیح میدهد، به نحوی که ولیعهد به تدریج به سلطنت برسد و حکومت را بر اساس قانون اساسی مشروطه (۱۹۰۶) تشکیل دهد. شاه این قانون اساسی را اجرا نکرد و نادیده گرفت، اما ملغی نکرد.
رئیسجمهور کارتر با دعوتکردن ولیعهد به کاخ سفید برای تولد ۱۸ سالگیاش، پیام را ارسال کرده است. او اکنون به عنوان دانشجوی دانشکده افسری نیروی هوایی در ایالات متحده زندگی میکنند.
عمق بحران داخلی برخی ایرانیهای ساکن خارج را به این نتیجه رسانده که شاه بیش از این نمیتواند در قدرت باقی بماند. یک احتمال این است که کودتای نظامی کند. اما اپوزیسیون به شدت با چنین راهحلی مخالف است و برای جلوگیری از اجرای آن تلاش میکند.
در عین حال، آنچه شاه را هنوز بر مسند قدرت نگه داشته، فقدان اجماع بر سر بدیل بین ایرانیها است. و نیز هراس مشترک برخی ایرانیها و خارجیها از خلائی که پس از سقوط او ایجاد خواهد شد.
تنها ایالات متحده و برخی مصرفکنندگان غربی نفت نیستند که نتیجهی این بحران بر آنها تأثیر خواهد گذاشت. اسرائیل تا کنون روی ایران به عنوان تنها دوست نزدیکش در جهان اسلام حساب میکردهاست و از پیوستن ایران به آرمان عربی وحشت دارد. حتی شوروی نیز با احتیاط از نزدیک نظارهگر اوضاع است و به عناصر دینی در اپوزیسیون حمله میکند و از هر دخالت آشکاری در اتفاقها پرهیز دارد.
ایران برای بقیه جهان بیش از آن اهمیت دارد که در موردش بیتفاوت باقی بمانند. اما حفرهای در قلب آشوبناک بحران وجود دارد که نه تلاشهای شاه برای سازشکاری قادر به پرکردن آن بوده و نه تلاشهای اپوزیسیون برای رسیدن به توافق.
منبع:رادیو زمانه
سایت حقیقت مانا
دیدگاهها بسته شدهاند.