انتشار اسناد دروغ پردازی و جعلیات مریم و مسعود رجوی- نامه های  مهدی سامع و خواهر سیامک نادری  

آقای مهدی سامع

 

مریم رجوی درهفته گذشته محمد اقبال را دریک برنامه ضبط شده به صحنه فرستاد و او از« رازیک اسکیرو فرنی اپیدمیک واگیردار…» سخن گفت. این دکترمریم رجوی برای محکم کردن پایه های چنین تشخیصی پزشکی دروجود من، ازوجود اسکیرو فرنی بعنوان یک اپیدمی واگیر داردرشرایط عراق(ودرون تشکیلات مجاهدین) خبرداد.

ستاد ابله جنگ سیاسی بیت وباند زوج رهبری عقیدتی،‌ ناگزیز چنین بند آب دادنی است. زیرا اسناد و مدارک وفیلم و شاهدین، مجالی برای پوشاندن وسفید سازی جنایت وفساد گسترده راباقی نگذاشته است.

وقتی رجوی اززبان کمسیون امنیت وضد تروریسم شورای ملی مقاومت، مدعی شدکه سیامک نادری سکته مغزی نکرده واساساً این مسئله ساخته وپرداخته اوست. اسناد ومدارک آزمایش پزشکی وتأیید سکته مغزی را انتشاردادم.

وقتی درحضیض ذلّت وخواری وافلاس دست بدامن جدا شدگان ازسازمان وامضا گیری ازآنها، برعلیه مصاحبه رادیو مانی وخانم مهنازقزللو با من می شود. جداشدگانی که ازقضا آنان را بریده وخائن وزالوی خون شهیدان وطعمه رژيم و… می نامد وبا تهدید به محاکمه ودادگاه خواهان برداشتن مصاحبه ازسایت رادیو مانی ویوتیوپ می شود. سند ویدئویی وجود زندان وشکنجه وقتل وسربه نیست کردن و…را توسط یکی ازهمان امضا کنندگان را برروی سایت حقییقت مانا ویوتیوپ انتشاردادم.

همچنانکه تاکنون  اسناد واسامی ولیست های مختلف اززندان، شکنجه، قتل وکشتن زیرشکنجه وسربه نیست کردن، خودکشی ها، رقص رهایی، قاچاق انسان و… انتشارداده ام.

همچنانکه خانم فرشته هدایتی شجاعانه نه تنها عطف به آنچه من اززندان و رقص رهایی و… گفته بودم راتأیید کرده وخود نیزنمونه هایی آورد. بلکه ازجنایت جراحی سیستماتیک رحم زنان نیزپرده برداشت وخانم  فرشته خودنیزازآن دسته قربانیان جنایت جراحی رحم زنان توسط رجوی است. به همین جهت پس ازگذشت یکماه ازمصاحبه خانم فرشته هدایتی، مریم رجوی  تاکنون خفقان گرفته وحتّی جرأت لب بازکردن به لجن پراکنی همیشگی را نیز ازدست داده است. زیرا تنها راه این است که با «سکوت» رازهای این جنایت سیستماتیک ، دررسانه ها وافکارعمومی بازتاب نیابد.

گفته بودم ومیگویم:« هربارکه مریم رجوی چه خود وچه با به میدان آوردن راسوهای بد بوی قلّاده دارآتش بفرمان به صحنه بیاید، وحربهٔ فحاشی ولجن پراکنی راپیشه کند. بغایت استقبال کرده واسناد ومدارک وفیلم ونوارهای صوتی وشاهدین را ارائه خواهم داد.

گفته بودم ومیگویم:«‌ درصحنه سیاسی،‌ اینترنت، رسانه ها، افکارعمومی وهردادگاه ومحکمه ایی… پیروزمیدان، همانا ما ومردم وحقیقت مانا است.

گفته بودم ومیگویم:« بفرمایید دادگاه وهرمحکمه بین المللی ومجامع حقوق بشری، اگرچه تنها داورنهایی النهایه همان وجدان بشری ومردم ایران است.

نامه های خانم سعیده نادری و آقای مهدی سامع

نامه های خانم دکتر سعیده نادری و آقای مهدی سامع حقایقی ازممانعت ازبرقراری تماس توسط  نامه، ایمیل وتلفن…توسط خانواده ها و اعضای مجاهدین را رابرملا می کند. خواهرم سعیده به آقای سامع تأکید می کند تا سیامک بهیچوجه از اقدامات اوبرای خارج کردن من ازلیبرتی ، باخبرنشود!.

النهایه سعیده توانست با تلاشهای بسیار به آقای مهدی سامع دسترسی وتوسط نامه اوبه دبیرخانه شورا درپاریس، یک تماس تلفنی بگیرد. ومن ازاین تماس استفاده کرده وسکته مغزی ام را به سعیده منتقل کردم.( اگرسکته مغزی نبود، بی شک!، خواهرم سعیده نادری را بدلیل مراجعه به آقای سامع وخارج ازکانال سازمان! درتماس تلفنی سرزنش می کردم. وبه همین دلیل سازمان هم وقتی برگه تماس را به من داد؛ با تعجّب دیدم که درخواست آقای سامع نیزضمیمه است؟. سازمان هیچگاه چنین کاری نمی کرد. امّا عامداً چنین ضمیمه ایی داده بود، تا باشناختی که ازمن دارد، من بدلیل اینکه سعیده، مسئله را به آقای مهدی سامع کشانده (ازنظر سازمان فردغیرخودی) ومسئله را سیاسی کرده، برای تماس با خواهرم نروم. امّا من با هوشیاری به مسئولم گفتم:« نمی دانم چرا خواهرم به آقای سامع مراجعه کرده؟، می روم و این نکته را به او تذکر می دهم». امّا دردلم گفتم:« آفرین براین پشتکاروپیگری که دیوارسازمان را شکافتید!».

 

همچنان آقای مهدی سامع هم اذعان کرده است که سیامک نادری برغم سکته مغزی وخُردشده  وله شدن مهره کمر ( وتأکید اورژانس بودن من توسط کمیساریا برای انتقال به خارج)حاضرنیست لیبرتی را ترک کند وخود را مقدّم وارجح بر دوستانش بشمارد. اسناد ومدارک باطل السّحری است که  سه دهه دروغ ولجن پراکنی های باند وبیت تبهکاررهبری عقیدتی را برملا می کند.

هدف رجوی ازلجن پراکنی، نه من ونه شخصیت ها و دوستان بیشماری است که از سازمان ویا شورا جدا شده اند و مورد هجوم بیشرم و وقیحانه دگردیسی رجوی قرارگرفته اند. هدف ایجاد هراس وبستن زبان رسانه های ایرانی، گروه ها وشخصیت های ایرانی وافکارعمومی است. درهم شکستن فضای رعب وهراس وتوتالیتاریسم مخوف، وظیفه ملی ومیهنی ایرانیان آزاده وشریف است. نگذاریم رجوی با زد و بند ازبالا برای کسب قدرت، ما ومردم ومیهن را ازچاه ولایت عقیدتی به سیاهچالهٔ ولایت  عقیدتی اش بکشاند.

متن ایمیل ها:

برروی لینک زیر کلیک کنید:

 مهدی سامع PDF

 

متن ایمیل خواهرم سعیده به آقای ضابطی وکیل مجاهدین دراروپا

همچنانکه پیش ازاین  تاریخ نیز دکترسعیده نادری با آقای ضابطی درتماس بودند،‌ وآقای ضابطی سعی درگمراه ساختن خواهرم برای ممانعت ازکسب اطلاعات درباره وضعیّت من داشتند. متن نام خواهرم سعیده نادری، خود گویای همه چیزاست، ذیلاً می آوردم:‌

 

آقای ضابطی وکیل سازمان مجاهدین وساکنان اشرف، نفراوّل ازسمت راست در جلسه ایی با حضورمریم رجوی بانمایندگان مجلس وحقوق دانان انگلستان.

 

آقای ضابطی سمت چپ مریم رجوی- سمت راست خانم دولت نورزی (روسری قرمز) نشسته است.

توطئه ها پیش ازاین ادامه داشت

سفر پارلمانترکانادایی  به اشرف ونامه سعیده نادری به برادرش

کما اینکه درزمستان سال ۸۹ خواهرم نامه ایی به یک پالمانترکانادایی که به اشرف می آمد، داده بود تا شخصاً بدست من برساند. امّا آنقدرطول دادند تا پس ازاینکه عباس داوری ومهدی براعی( احمد واقف) پس دیداربا پارلمانترکانادا ازستاد فرماندهی بیرون می رفتند، خانمی ازسازمان آمد وگفت:«‌ دیرشد وخانم نماینده رفت وفرصت نشد نامه را خودش به شما بدهد؛ نامه شما فردا توسط فرمانده تان درمرکزخودتان به شما تحویل داده میشود»

نام سیامک درلیست کمیساریا نیست؟

یکماه پس ازآن میترا رفیعی درزمستان سال ۹۰ من راصدا زد وگفت:« خواهرت نامه نوشته وگفته: اسم تو درلیست کمیساریا نیست!. با خواهرت تماس بگیر وسپس بعداظهر می رویم نزد فرمانده ارشدمرکز، مرضیه حسنیی!.»  با تلفن ازخواهرم پرسیدم؛ اوگفت:« من چنین حرفی نزدم!». به خواهرم گفتم: هرکسی به تواین مزخرفات را بگوید، تو نترس! ونگران نشو!. من ۳۳سال است که درسازمان هستم وزندانی سیاسی هم بودم بنابراین اسم من درلیست کمیساریا هست!».( منظوراین است که من نترسیدم!. واین توطئه ها بی اثراست. زیرا تلفن توسط سازمان شنود می شود. گیرنده وپیام اصلی حرفم به سازمان بود ونه خواهرم!. واین هم خنثی شد)

دستور به تماس تلفنی با سفیرکانادا درعراق

هنگامی که برگشتیم میترا عمویی منکر شد که چنین حرفی زده؟!. گفتم:« شما دوبار این حرف را نزد حمید اسماعیل زاده فرمانده یگان به من زدید او هم همراه من بود!.» دروغ عادی ترین مسئله درسازمان است. پس از جواب من به خواهرم، فهمیدند که من مرعوب نشده ام وتوطئه دیگر راریختند. میترا بصورت فرمان دستور داد آنچه را که می گویم بنویس!. گفتم حرفتان را بگویید. اوبازتأکیدکرد روی کاغذ بنویس وهمین را بگو . فردا ساعت ۱۱ صبح می روی ستاد داخله وبا تلفن با سفیرکانادا درعراق  تماس می گیری ومی گویی:«‌من می خواهم نزد خواهرم به کانادا بروم. ازشما درخواست دارم !». من برآشفتم ودرحضورحمیدرضا اسماعیل گفتم:«‌چون شما خواهرهستید، من چیزی نگفتم!، من حرمت نگه داشتم!. شما بروید ویک برادربیاید جای شما بنشیند و این حرف را بزند، تا نشان دهم که چطورحرف می زنم وکف دستش می گذارم!» میترا جا خورد وگفت:«‌باشه باشه – بروبه برادران بگو. اینجا چیزی نگو» خیلی جدی وقاطع اتاق ترک کردم. ودرحیاط یگان تبلیغات به حمید رضا گفتم:« برو به مسئولین بگو: اگروزیرخارجه یک کشوری هم چنین بگوید ازوسط جرش می دهم!، تاهرکسی معنای حرفش را بفهمد!،‌واینقدر بی مرزی نکند» حمید رضا اسماعیل زاده تازه فهمید که داستان چیست. ازتوطئه آنقدرسردرنمی آورد ویا زبون بود.

هدف رانمی دانم چه بود، اماتهدید را غریزی احساس می کردم. چون همیشه روند غیرطبیعی درباره من وجود داشت. شاید اگرزنگ می زدم همین تماس حربه ای میشد برای اخراج من ازسازمان وتحول دادن من ب پلیس ودولت عراق. زیرا درشرف رفتن ازاشرف بودیم.

کما اینکه اسم مرا هم دریگان خودمان درلیست ساکنان اشرف ننوشتند به این بهانه که لیست جا ندارد وتو تکی می روی نزد فرمانده مقر،‌وآنجا دریک لیست دیگری اسم می نویسی.

همه اعضا نامه می نویسند،‌ بجزسیامک نادری

درسال ۱۳۸۳ هم وقتی قرارشد همه ارتش آزادیبخش نامه بنویسند به خانواده ها برای جذب نیرو( هدف ازنامه به خانواده ها  جذب۱۰۰۰۰ نیرو برای حفظ جان رهبری(رجوی) بود. تا چترحفاظتی برای اوفراهم شود. ودراین مرحله هم من استثنا شدم وبا فشاروپیگیری ( چون دست سازمان درآن سالها نزد امریکایی ها بسته بود، پس ازدوماه توانستم به خانواده ام نامه بنویسم).

ممنوع النامه شدن

کما اینکه همین نامه ها هم قطع شد وگفتند:« ممنوع النامه هستی.» وبعد هم گفتند:« حق نداری درتماس تلفنی به خانواده ات بگویی بیایند به اشرف.» درحالیکه سازمان درروزنامه مجاهد ودرمصاحبه حسین مدنی درسال ۱۳۸۴ می نوشت، خانواده ها بیایند ما آنهارا به سفرکربلا هم می بریم؟.( هدف ازاین توضیحات،‌ نه برجسته کردن مسائل خودم،‌بلکه حجم توطئه هایی است که سازمان برسریک فرد بوجود می آورد. تا مانع انتشارحقایق شود. حقیقت آنکه اگرخانواده ام به اشرف می آمد من تمام حقایق را به آنها می گفتم. چون تنها می توانستم به خانواده ام اعتماد کنم. درسازمان به هیچ کسی نمی توان اعتماد کرد.)

واقعیت اینکه من هرروزبا این توطئه ها مواجه بودم. اگربخواهم روزشمار این مسائل را بنویسم، مثنوی هفتاد من می شود.

تجاربی برای خانواده های اعضای مجاهدین دراشرف ۳ درآلبانی

همچنین انتشاراین اسناد ونامه ها ونوارهای صوتی و… جهت تجربه وآشنایی خانواده های اعضای مجاهدین درآلبانی است، تا اشراف داشته باشند که آنها با یک هیولا طرف هستند ونه یک سازمان. صدها نوع توطئه وترفند وهرروزبنوعی ودرشکلی … ودرتشکیلات هم گاه درنقش بازجوی خوب وبازجوی بد نقش بازی می کنند. خانواده ها باید بدانند که دست فرزندان یا خواهران وبرادرنشان درتشکیلات بطورمطلق  بسته است. هرحرفی که پشت تلفن می زنند اصالتی ندارد،‌ چون بلافاصله باید بیایند وحساب حرفهایشان را پس بدهند. انتشاراین نوشته ها وتوضیحات تکمیلی درباره شرایط اشرف ۳ درآلبانی می تواند کمکی به خانواده ها دراین راستا باشد.

انتشاراین اسناد آغازی برای ارائه اسناد ومدارک ونامه ها ونوارهای صوتی وغیرقابل انکارازجعلیات ودروغپردازی است،وقابل ارائه هردردادگاه وهرمحکمه ومجامع بین المللی می باشد. من برای شفاف سازی تمام عیارآماده ام. آنکس که نمی تواند شفاف باشد، ازقضا به همین علت ۱۵ سال درخفا بسرمی برد. تا آنجا که رجوی می تواند یک نشست ۲۰ روزه درماه رمضان سال۹۲ درلیبرتی وهرروزبمدّت ۱۰ ساعت برعلیه آقای دکترکریم قصیم وآقای روحانی برگزارکند،‌ امّا نمی تواند ونباید بعنوان مسئول شورای ملی مقاومت ۵ دقیقه حضورصوتی داشته باشد. اما  اگررجوی درصحنه نیست، ‌وخودش را به موش مردگی زده است،‌ رئیس جمهوربرگزیده اش پاسخ اسناد ومدارک را پاسخگوخواهد بود. عواقب جنایت وفساد گسترده وسیستماتیک وقرارگرفتن درمقابل عدالت امری گریزناپذیراست. ولو اینکه ولایت فقیه وولایت عقیدتی باشد. ایمان دارم که حقیقت مانا است.

سایت حقیقت مانا -۳ اردیبهشت ۹۷ – سیامک نادری