چرا خودکشی؟ نام هنرمندان ایرانی که خودکشی کردند، مسعود نقره‌کار

Masoud_Noghrehkar.jpg

خبرخودکشی مرتضی کلانتریان، مترجم ایرانی که اعلام شده است “خود را از طبقه‌ دوازدهم خانه اش به پایین پرت کرد”*، بار دیگر موضوع خودکشی در میان هنرمندان و اهل قلم را مطرح کرده است. من در این یادداشت لیستی ازنام برخی ازهنرمندان، و اهل قلم را، که مرگ آنان خودکشی اعلام شده است، می آورم. در ادامه نیزمقاله ای که 9 سال قبل درهمین رابطه منتشر کردم را ضمیمه می کنم.

صادق هدایت (نویسنده)

هوتن نجات ( شاعر)

غزاله علیزاده( نویسنده)

اسلام کاظمیه( نویسنده و پژوهشگر)

حسن هنرمندی( نویسنده و پژوهشگر)

سیامک پورزند( روزنامه نگار)

منصور خاکسار( شاعر)

جهانگیرجلیلی ( نویسنده)

رضا کمال شیرزاد( نمایشنامه نویس)

ابوتراب غفاری ( نقاش)

ابراهیم منصفی( نویسنده)

هادی پاکزاد( ترانه سرا و خواننده)

کورش اسدی ( نویسنده)

و…

چرا خودکشی؟

hedayat.jpg

خودکشی در میان هنرمندان در بسیاری از کشورها، به ویژه در اروپا و امریکا، سالیانی ست مورد بحث، پژوهش و تحلیل قرار گرفته است. کافی ست به صفحه ی “گوگل” و مشابه های آن مراجعه کنید و سراغ موضوع “خودکشی در میان هنرمندان” بروید تا با ده ها مقاله ی پژوهشی و تحلیلی و کتاب های متعدد در این رابطه مواجه شوید. لیست های بلند بالایی از نام و نشان، زندگینامه و چرایی وچکونگی خودکشی هنرمندان و مشاهیر جهان نیزخواهید دید. به نظر می رسد پرداختن به این موضوع به دو دلیل اهمیت یافته است :

1- کنجکاوی در مورد علل و چگونگی خودکشی چهره های معروف و سرشناس

2- شناخت نقش ویژگی های روانی (ذهنی) هنرمندان دربروز پدیده ی خودکشی.

در ایران اما تعداد مقاله های پژوهشی و تحلیلی در باره خودکشی هنرمندان ایرانی به تعداد انگشتان دست هم نمی رسند، حتی لیست دقیقی ازنام هنرمندانی که خودکشی کرده اند وجود ندارد، و بدیهی ست که چرایی و چگونگی خودکشی ها، که اهمیت پایه ای دارند نیز نا روشن بماند. بدون تردید یکی از علل کم کاری و کم توجهی به این موضوع، دیدگاه غالب در جامعه نسبت به پدیده ی خود کشی است.

خودکشی در ایران

تسلط فرهنگ دینی و سنتی در ایران سبب شده است خودکشی نوعی “گناه ” و پدیده‌ای قابل سرزش، زشت و “غیر معقول و غیر منطقی” معرفی و دانسته شود، پدیده‌ای که ” تنها از اشرف مخلوقات سر می‌زند و جانوران از آن گریزانند “. چنین برداشت و درک و فهمی بر بنیان آموزه‌های دینی (و مذهبی) استوارند، آموزه هایی که دنیا را “مزرعه و کشتگاه آخرت” می‌پندارند و بر این باور استوارند که “هر که در دنیا به هر گونهای اقدام به خودکشی کند و بمیرد در روز قیامت به همان گونه مشمول عذاب خداوندی خواهد شد. ” (از محمد، پیامبر اسلام). به همین دلیل بر جنازهی کسی که خودکشی کرده نماز میت جایز نیست و حتی خانواده‌ی فردی که خودکشی کرده است هم مورد ملامت و سرزنش قرار می‌گیرد. امروز ه نیز بسیاری از خانواده‌ها خودکشی افراد خانواده را نشانه بی آبرویی و مایه سر افکندگی دانسته و ازاعلام نوع مرگ خودداری می‌کنند.

بر بنیان این نوع درک و فهم اسلامی است که” کارشناسان حکومت اسلامی” از میان انواع خود کشی‌ها به دو نوع خودکشی می‌پردازند، خودکشی عادی و خودکشی انتحاری، این “کارشناسان” خودکشی نوع اول را ناشی از بیماری روانی فرد و دومی را نشان ارزش و ایثار و فداکاری در راه عقیده و سلامتی روان و قوای عاطفی و فکری می‌پندارند. در خودکشی عا دی شخص و شخصیت فرد کشته می‌شود ولی در خودکشی انتحاری شخص و شخصیت فرد زنده و باقی می‌ماند. اولی ضد ارزش و سبب بی حیثیتی اجتماعی اما دومی نشان از عزت اجتماعی ست حتی اگر سبب قتل کودکان و زنان و مردان بی گناه شود.

Gh_Alizadeh.jpgدر واقع دو نگاه و درک و فهم در رابطه با پدیده‌ی خودکشی در ایران وجود دارد. گرایش غالب که مذهبیست بیش از هر چیز فردی که خودکشی کرده است را سرزش می‌کند و او را مستحق عذابی الیم می‌پندارد. در نگاه دوم عوامل بروز خودکشی اصل قرار می‌گیرند و فرد خودکشی کننده قربانی این عوامل (بیکاری، فقر، بحران‌های خانوادگی، بیماری‌های روانی و…) دانسته می‌شود.

خودکشی هنرمندان

علل خودکشی هنرمندان، با اندکی تفاوت، همان مجموعه عواملی ست که سبب خودکشی در میان مردمان غیرهنرمند می‌شود. این عوامل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، و یا برخی بیماری‌های روانی با زمینه‌های حدوداً ارثی و پاره‌ای بیماری‌ها و ناتوانی‌های جسمی را در بر می‌گیرند. آن اندک تفاوت میان علل خودکشی هنرمندان و مردمان غیر هنرمند در میزان حساسیت‌های حسی وعاطفی، آستانه‌ی تحمل پذیری در رابطه با رنج‌های فردی و اجتماعی، و ویژگی مشاهده گری هنرمندان است، همان ویژگی هایی که هم خلاق و آفریننده‌اند و هم برخی از هنرمندان را به سوی اعتیاد سوق می‌دهند. در میان هنرمندان خودکشی هایی که پیامد بیماری‌های روانی و اعتیاد به مواد مخدراند پارادوکسی تراژیک هستند. این دو پدیده‌ی آفرینش گر و خلاقیت زا ذره ذره جسم و جان هنرمند را به کام نابودی و شخصیت‌اش را رو به اختلال و زوال، و سرانجام او را به سوی خودکشی می‌کشاند. ناخوانایی واقعیت‌ها با ذهنیت هنرمندانه، سرخوردگی‌های فرهنگی و سیاسی، به ویژه در جامعه ما، که اکثر هنرمندان سیاسی نیز هستند، سبب می‌شوند تا هنرمند برای فراموشی یا آرامش به اعتیاد، به ویژه الکل روی آورد. راهی که غالباً به خودکشی ختم می‌شود.

گروهی نیز می‌پندارند خودکشی در نزد هنرمندان اقدامی آگاهانه و هدفمند است، هنرمند از جنون تخریب خود – به عنوان پاره‌ای از ناهنجاری و بیماری اش- اثری هنرمندانه و زیبایی شناسانه خلق می‌کند و با کشتن خویش واقعه‌ای حیرت انگیز و پایدار بوجود می‌آورد. هنرمند با این نوع خودکشی عینیتی هنری و زیبایی شناسانه به حضورش، و به مرگش می‌دهد. برای اثبات اینگونه تعابیر و تفاسیرنیز به خودکشی هنرمندانی نیز اشاره می‌شود که از افسردگی و اعتیاد رنج نمی‌بردند و خود را در بهترین شرایط و موقعیت “روانی”، هنری و اجتماعی کشتند. گروهی دیگر خودکشی هنرمندان بیمار را نقطه پایانی میدانند که هنرمند بر رنج جانکاه بیماری روانی و اعتیادش می‌گذارد. این نظر و برداشت با واقعیت‌های تاکنونی و داده‌ها و شواهد معتبر خوانایی بیشتری دارد. خودکشی هنرمندان اهل قلم در بیشترین موارد تراژدی هیجان‌های حسی وعاطفی، توهم، هذیان، هراس، اضطراب، افسردگی و ناسازگاری و عدم انطباق با مسایل اجتماعی ست.

بد نیست به برخی از عوامل عمومی بروز خودکشی نیز اشاره کنم، چرا که این‌ها عوامل خودکشی هنرمندان نیز می‌توانند باشند. نابسامانیهای اقتصادی (بیکاری و فقر)، مشگلات و بحران‌های خانوادگی (ازدواج‌های اجباری، ناسازگاری‌های خانوادگی و طلاق)، تنهایی و احساس پوچی و بریدن از دیگران، انفکاک و انزوای اجتماعی، بحران‌های عاطفی و رخدادهای ناگوار (ازدست دادن فرزند، عشق‌های ناکام)، ستمگری‌های مرد سالارانه و پدر سالارانه در محیط خانواده و جامعه، عدم موفقیت در تحصیل و نبود یا کمبود شادی و تفریح و امکانات ارتباطی و مشارکتی درجامعه، جابجایی‌های ناخواسته مثل تبعید، ناخوانی ذهنیت و فردیت فرد با باورها و مناسبات غالب در جامعه، اعتیاد، اختلال‌های روانی و عصبی (افسردگی، پریشان فکری). و… در زمره این عوامل هستند.

kourosh_assadi.jpg

کورش اسدی

مذهبیون رویگردانی از مذهب و پیامدهای مدنیت و مدرنیزاسیون را نیز از عوامل افزایش میزان خودکشی طرح می‌کنند. البته “کارشناسان حکومت اسلامی” باورمند به نظر فوق هنوز روشن نکردهاند که چرا در حکومت مذهبیون به گفته‌ی مسؤلان حکومتی: “آمارخودکشی به مرحله هشدار رسیده است” و به گفته‌ی مدیر کل دفتر آسیب‌های اجتماعی بهزیستی: “بر اساس آمارهای بهزیستی آمار خودکشی ۷ عدد در ۱۰۰۰ نفر در زیر ۳۰ سال در کشور است. ” و “این آمار در استان‌های ایلام، کرمانشاه، خوزستان، لرستان، همدان و کهکیلویه و بویر احمد بسیار بالا بوده و به مرحله هشدار رسیده است” و “در شهرهای دره ‌شهر و ایوان از استان ایلام از مرز بحران هم گذشته است”. دکتر حسن عشایری، روانپزشک و عصب شناس، یکی از مهم تری عوامل خودکشی در حکومت اسلامی را تربیت پادگانی خانوادهها و مدارس می‌داند: “خانواده‌ها و مدیران و معلمان در مدارس با تربیت پادگانی و ویران گر خود خلاء وحشتناکی در ذهن کودک و نوجوان به وجود می‌آورند و به مرور جامعه را به ورشکستگی روانی مبتلا می‌کنند تا به بحران برسد. ” (خبر آنلاین، ۴ اسفند ۱۳۸۸).

خودکشی در میان هنرمندان اهل قلم

شواهد معتبر، وتحقیق‌ها و آمارهای انتشار یافته نشان داده‌اند که برخی از بیماری‌های روانی و اعتیاد، که هر دو از عوامل بروز خودکشی هستند، در میان هنرمندان اهل قلم بیش از میزان ابتلای افراد عادی ست.

بیماری‌های روانی: در میان این دست هنرمندان، شاعران بیشترین مبتلایان به این بیماری‌ها هستند. برای نمونه از میان ۳۶ شاعر بزرگ امریکائی که اشعار آن‌ها در مجموعه اشعاری انتشار یافت ۸ تن از شاعران به بیماری روانی جنون شیدائی – افسردگی مبتلا بودند، درمورد ۲۸ شاعر دیگر نیز تحقیقات کافی انجام نشده است تا بیماری و سلامت روانی آن‌ها را بتوان تآئید کرد.

مطاله و تحقیق دیگری نشان داده است که در میان هنرمند ان مورد بررسی ۸۷ درصد شاعران مطرح و مشهور تجربه مشکلات روانی داشته‌اند در حالی که این رقم در میان دانشمندان و وفعالان عرصه علم ۲۸ در صد بوده است (۱۹۹۵).

شواهد و مدارکی که تایید کننده‌ی بیماری روانی این دست هنرمندان اهل قلم است، شامل بررسی شرح زندگی و احوال (بیوگرافی) این هنرمندان، اظهارات نزدیکان آنان و گزارش‌های پزشکی ست. برخی از هنرمندان نیز از بیماری و رنجی که از آن بیماری می‌بردند سخن گفته‌اند (آلن پو، ویرجینیا وولف و…).

هنرمندان به مانند دیگران به انواع بیماری‌های روانی، از جمله انواع اسکیزوفرنی‌ها (روان پارگی‌ها، توهم‌های بینایی و شنوایی و….)، انواع اختلال‌های خلقی – عاطفی، انواع اختلال‌های شخصیتی، خود شیفتگی (نارسیسسم)، انواع اضطراب‌ها و… مبتلا می‌شوند، اما میزان ابتلای آن‌ها به نوعی ازاختلال خلقی – عاطفی، که جنون شیدایی – افسردگی نیز گفته می‌شود، بیش از سایر بیماری‌ها‌ی روانی ست.

هنرمند مبتلا به این بیماری، که” گهگاهی و دوره ای” ست، در دو نهایت خلقی و عاطفی نوسان می‌کند. شیدایی زمان خلاقیت و آفرینش است. بیمار پرانرژی، پرتحرک و با اتکا به نفس ایده و اندیشه‌اش را پرواز می‌دهد. شیدایی پنجره‌ای به سوی جهانی دیگرگونه می‌گشاید، جهانی گاه ترسناک و گاه شکفت انگیز و زیبا برابر هنرمند بیمار قرار می‌دهد، جهانی که گاه هنرمند به سوی‌اش کشیده می‌شود، گاه از آن می‌گریزد، و حتی در گریزش خلاقیت و آفرینش پناه و فریادرس‌اش می‌شود. هنرمند اهل قلم شیدا و شوریده تراژدی توهم، هذیان، اضطراب و هیجان‌های عاطفی شادی آفرین را به نمود‌های زیبایی شناسانه و انسانی بدل می‌کند. به گاه افسردگی اما غمگینی، احساس بی ارزشی، احساس گناه، نومیدی، تنهایی به سراغ هنرمند می‌آید. کاهش فعالیت و علاقه، کاهش اشتها، کاهش توجه و دقت، بیمار را زمین گیر می‌کند. رفتارعاطفی دستخوش دگرگونی می‌شود. فکر مرگ و خود کشی ملکه فکرهنرمند افسرده می‌شود. برخی از هنرمندان اهل قلم در فاز افسردگی آثار ارزشمندی خلق کرده‌اند. بیمار مبتلا به جنون شیدایی – افسردگی در میان دوره‌های شیدایی- افسردگی گاه به حالت عادی و زندگی طبیعی برمی گردد

در باره علل بروز این بیماری از اختلال‌های ژنتیک، اختلال‌های بیولوژیک و بیو شیمیایی، آسیب‌های بافتی مغز و پاره‌ای عوامل روانی و اجتماعی و…. نام برده‌اند. میزان ابتلای شاعران و نویسندگان و دیگر هنرمندان به بیماری شیدایی- افسردگی بحث و ایده‌ی قدیمی رابطه‌ی جنون و خلاقیت را با ابعادی تازه تر دامن زده است. این ایده و بحث از هنگام ارسطو تا به امروز مطرح است. باید توجه داشت که بسیاری از هنرمندان اهل قلم خلاق و آفریننده، هیچگونه علایمی از این بیماری‌ها را نشان نداده‌اند، ونیز بسیاری از بیماران مبتلا به شیدایی – افسردگی، با پدیده‌ای بنام خلاقیت و نبوغ بیگانه‌اند.

ویرجینیا ولف یکی از قربانیان این بیماری ست. وولف جنون (دیوانگی) را پدیده‌ای شگفت انگیز می‌دانست، شگفتی‌ای مهیب که آتشفشان خلاقیت و سرچشمه‌ی الهام‌اش بود. لیونارد وولف، همسر ویرجینیا تردیدی نداشت که میان خلاقیت هنری و بیماری روانی ویرجینیا رابطه‌ای تنگاتنگ وجود داشت. “… من بطور قطع اطمینان دارم که نبوغ و خلاقیت ویرجینیا ارتباطی تنگاتنگ با علایم بی تعادلی روانی و جنون او داشت” و سرانجام ویرجینیا را شیوه‌ی نگاهی که او شیوه‌ی نگاه ناخواسته و رنج آلود به زندگی می‌خواند فرسوده‌اش کرد وبه سوی مرگی زودرس سوق‌اش داد. ویرجینیا در یکی از آخرین نامه‌هایش به لیونارد نوشت:

“… عزیز ترینم، احساس می‌کنم دو باره دارم دیوانه می‌شوم، احساس می‌کنم ما نمی‌توانیم این دوره‌ی جانکاه را از سر بگذرانیم، من نمی‌توانم این وضعیت وزمان را بهبود بخشم، من آنچه بنظرم بهترین است، انجام خواهم داد.. فکر نمی‌کنم با وجود چنین بیماری هولناکی دونفر بتوانند خوشحال زندگی کنند. من دیگر تاب تحمل و مبارزه ندارم…. ”

ویرجینیا وولف سرانجام خودکشی کرد.

از این دست رنجنامه‌ها، برخی دیگر از خلاق ترین نویسندگان و شاعران جهان بر جای گذاشته‌اند.

اعتیاد: علل بروز اعتیاد را ناسازگاری‌ها و ناهنجاری‌های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، به ویژه فقر، بیکاری، بی عدالتی‌های اجتماعی و اقتصادی، و…. بازار پر رونق و سود آور تجارت مواد مخدر و دارو‌های وابستگی آور می‌دانند. در کنار عوامل اشاره شده ویژگی‌های شخصیتی فرد برای غلطیدن به ورطه اعتیاد نیز نقش پر اهمیتی دارد. گروهی عوامل اجتماعی و اقتصادی را تعیین کننده می‌دانند، گروهی جنبه‌های فردی و ویژگی‌های روانی فرد را، و دسته‌ای دیگر التقاط این دو عامل را.

بخشی از آن گروهی که جنبه‌های فردی، و ویژگی‌ها و اختلال‌های روانی فرد را تعیین کنند ه می‌دانند علت اعتیاد را بیش از هر چیزدر اختلال‌های شخصیتی و ناکامی‌های جنسی و…، وقفه در رشد ” من ” و” ابرمن”، تمایلات واپس زد ه و اختلال وتثبیت در مراحل روانی کودکی (دهانی و…) و واکنش‌های دفاعی می‌دانند. عوامل و دلایل دیگری نیز مطرح شداه‌اند که از این جمله‌اند: ناتوانی فرد در سازش وانطباق با محیط زندگی وجامعه، گریز از واقعیت‌های عذاب آور و جستجوی تکبه گاه و پناهگاهی برای به دست آوردن آرامش، ارضای نیاز‌ها و خواست‌ها‌ی لذت جویانه، فقدان یا کاهش احساس مسیولیت، عدم ثبات عاطفی، خود خواهی و….

دلایل یا طبیعت اعتیاد به مواد مخدر در افراد و گروه‌های اجتماعی نیز فرق می‌کند. به نظر می‌رسد در بروز اعتیاد به مواد مخدر درمیان هنرمندان اهل قلم نقش شخصیت هنرمند، خصلت فردی و ذهنی‌ی کار هنری (به ویژه شعر)، و گره خوردگی شدید احساسی و عاطفی هنرمند با کاری که انجام می‌دهد، طرز تلقی متفاوت و گاه منفی نسبت به خود و جامعه، ناتوانی در مقابله با مسایل و محرومیت‌های زندگی، بی چشم اندازی و ناامیدی در باره آینده وتحقق انسان و جامعه‌ی آرمانی هنرمند، سبک باری، تحمل پذیر کردن زندگی، از عواملی هستند که برخی از هنرمندان اهل قلم را به سوی اعتیاد سوق می‌دهند

پاره‌ای از پژوهش‌ها نشان داده‌اند که مواد مخدر با تحریک یا تخدیر نظام عصبی سبب بروز دگرگونی‌ها و تعییراتی در احساس، ادراک، خلق و خوی، تصور، تخیل و تفکر فرد می‌شود. برخی اینگونه می‌اندیشند که این مواد زوایای تیره و تار ذهن را منور و مکشوف می‌کند و زمینه ساز خلاقیت و آفرینش هنری می‌شوند. برای نمونه نشان داده شده که مصرف میزان معینی الکل در برخی افراد خلاقیت زا و محرک شیدایی و شوریدگی ست، وذهن را فعال تر می‌کند.

از میان مواد مخدر، اعتیاد به الکل و الکلیسم به دلیل در دسترس و ارزان بودن در زمره شایع ترین‌ها ست. در ابتلا به الکلیسم، الکل اما چهره‌ی مرگ آفرین‌اش را نیزنشان می‌دهد، که پیامد روانی‌ی افسردگی و خود کشی، چهره‌ی دیگر این نوشیدنی خلاقیت زا ست.
درکنار الکل، مواد افیونی نیز در سطح گسترده‌ای در جهان استعمال می‌شوند. هرویین به دلیل ایجاد سرخوشی وافزایش لذت جویی در زمره مواد مورد علاقه است. ویژگی‌های جغرافیایی و منطقه‌ای در نوع ماده و داروی مورد مصرف نقش دارد. صادق هدایت در ” بوف کور” به ” دنیای تهی و درخشان ” معتادان که اعتیاد ظاهرا و موقتی تمام موانع را از سر راه‌شان برمی دارد، اشاره دارد: ” در زندگی زخم هایی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا می‌خورد و می‌تراشد……. بشر هنوز چاره و دوایی برایش پیدا نکرده و تنها داروی آن فراموشی به توسط شراب و خواب مصنوعی به وسیله افیون و مواد مخدر است، ولی افسوس که تاثیر اینگونه دارو‌ها موقت است و به جای تسکین، پس از مدتی برشدت درد می‌افزاید… ” در ایران اعتیاد افیونی و الکلی در میان هنرمندان اهل قلم بیش از اعتیاد دارویی ست. زشت و زننده پنداشتن اعتیاد به مواد مخدر در جامعه‌ی ما پنهان نگه داشتن ” ظاهری ” این بیماری را سبب شده است. فقدان بیوگرافی‌های دقیق، هراس اطرافیان از طرح ابتلای هنرمند به اعتیاد، نبود گزارش‌های دقیق پزشکی در مورد هنرمندان معتاد، برخی از دلایل فقدان پژوهش و آمار دقیق و قابل استناد است. برخی از شاعران و نویسندگان ایرانی در باره اعتیاد‌شان به مواد مخدر سخن گفته‌اند. دکترغلامحسین ساعدی یکی از نمونه‌های ابتلا به الکلیسم در میان اهل قلم بود، که سرانجام الکل پس از سوق دادن او به سوی افسردگی جان‌اش را گرفت. این بخشی از نامه‌ی ساعدی به همسرش است: “عیال ناز نازی خودم. حال من اصلا خوب نیست. دیگر یک ذره حوصله برایم باقی نمانده…. دیگر نمی‌توانم خودم را جمع و جور کنم، ناامید ناامید شده‌ام. اگر خودکشی نمی‌کنم فقط به خاطر توست، والا یک باره می‌شاشیدم به این زندگی و خودم را راحت می‌کردم، از همه چیز خسته‌ام……. هیچکس حوصله مرا ندارد، هیچکس مرا دوست ندارد…. شلوارم پار پاره است، دگمه‌هایم ریحته، لب به غذا نمی‌زنم، می‌خواهم پای دیوار بمیرم….. من خسته‌ام، بیخانمانم، دربدرم، تمام مدت جگرم آتش می‌گیرد…. من اگر تو نباشی خواهم مرد وشاید پیش از این که مرگ مراانتخاب کند، من او را انتخاب کردم… ”

خودکشی در میان اهل قلم ایرانی

در عرصه‌ی قلم صادق هدایت مطرح ترین نویسنده و ادیب ایرانی ست که دست به خودکشی زد. هوتن نجات از شاعران مستعد در سن بیست سالگی به زندگی خویش پایان داد، و پس از او غزاله علیزاده (نویسنده) خودکشی کرد. در تبعید اسلام کاظمیه (نویسنده)، دکتر حسن هنرمندی (شاعر، نویسنده و مترجم) و منصور خاکسار (شاعر) نیز خودکشی کردند.

آمار دقیقی از تعداد هنرمندان عرصه‌های مختلف هنری که اقدام به خودکشی، و یا خودکشی کرده‌اند، در دست نیست. در رابطه با همین تعدادی از هنرمندان اهل قلم که خودکشیشان مسجل شده است نیز دلایل خودکشی در اکثر موارد ناروشن و مسکوت مانده است. فقدان بیوگرافی‌های دقیق، خودداری و هراس هنرمند و اطرافیان‌اش از طرح بیماری و مشگلات، نبود گزارش‌های دقیق پزشکی در مورد این هنرمندان، ازدلایل فقدان ارزیابی و آمار دقیق و قابل استناد است. این ناروشنی و سکوت مانع از شناخت دقیق این پدیده و اقدام هایی که به امر پیشگیری از آن یاری می‌رسانند، خواهد شد. برخی از روانشناسان و روانکاوان تحلیلگرا نیز با تحلیل و نقد آثار ادبی شماری از شاعران و نویسندگان ناهنجاری‌ها و بیماری هایی در این شاعران و نویسندگان تشخیص داده‌اند.

نامه‌های به جا مانده از صادق هدایت، گفته‌ها و نوشته‌های دوستان نزدیک‌اش و نیز اقدام مکرر به خودکشی نشانگر این واقعیت‌اند که هدایت به احتمال زیاد از بیماری شیدایی -افسردگی، بویژه از افسردگی شدید رنج می‌برد.

تقی رضوی دوست هدایت، از “دیوانگی” هدایت جوان در ۹ اریبهشت ۱۳۰۷ سخن گفته است: “صبح آن روز هدایت را تو یک کافه در مرکز پاریس دیدم. خیلی گرفته به نظر می‌رسید. زیاد حرف نزد و بیشتر از معمول نوشید… موقع خداحافظی چند کاغذ به من داد تا برای دوستان و اقوامش در تهران پست کنم… ” هدایت نیز اینگونه “دیوانگی”‌اش را برای تقی رضوی شرح داد: “تو پاریس از تو جدا شدم یکراست رفتم به یک کافه‌ای در کاشان چند گیلاس دیگر هم زدم، حساب را پرداختم و بقیه‌اش را انعام دادم. بعد رفتم به یک نقطهی پرت افتاده کنار رود خانه‌ی مارن و از بالای یک پل قدیمی، شیرجه زدم آن تو. نمی‌دانستم که یک جفت جوان در قایق زیر پل مشغول معاشقه‌اند. جوانک فوری پرید و مرا بیرون کشید… ” (۱) سال‌ها بعد هدایت در نامه‌ای در ۲۶ آبانماه ۱۳۲۹ به یکی ازدوستانش نوشت: “… بالاخره تصدیق کمیسیون پزشکی را گرفتم. تشخیص داده بودند که (روانپریشی) دارم و اجازهء دو ماه مرخصی داده‌اند دو ماه بروم فرانسه و مشغول معالجه شوم… ” (۲) و… هدایت چندی بعد دراقدامی دیگر خود را در پاریس کشت. (۳)

هوتن نجات شاعر جوانی که در بیست سالگی خود را کشت، شاعری “مدرنیست و آنارشیست” معرفی شده است: “… “بیاد بعد از ظهرهای آفتاب” را هوتن نجات موقعی نوشت که شاید بیش از ۱۶ سال نداشت؛ نوع شعری که دیگر ادامه نیافت…. (نگاهی بیندازید به دومین و آخرین مجموعه‌ی چاپ شده‌ی شاعر: “در کنار هم”، ۱۳۵۴)… متأسفانه شاعر به خودش چندان مجال نداد که خواننده به انتظار بازگشت این جوانی بنشیند و امیدوارِ بلوغ ِ آتی شاعر. اطلاع ما، از چگونگی واقعه، بیش از خواننده نیست: تنها دو سه جمله‌ی کوتاه، خبر خودکشی شاعر، در صفحه‌ی دوم روزنامه‌ی کیهان… ” (۴)

روز جمعه ۲۱ اردیبهشت سال ۱۳۷۵ جسد غزاله علیزاده در جنگلی در نزدیکی رامسر پیدا شد: “با لباسی مانند همیشه سیاه، کاملا” آراسته، با ظرف خالی قرصی در جیب، با معده‌ای انباشته از قرص‌های آرام بخش، با طنابی به گردن، در میان دو تخته سنگ، با حدود ۱۰ سانتی مترفاصله از زمین و آویزان از یک درخت. ” (۵) و فرخنده حاجی زاده از غزاله می‌گوید: “… در وصیت غزاله هیچ نفرتی از زندگی دیده نمی‌شود. غزاله می‌گوید: خسته‌ام، برای همین می‌روم. دیگر حوصله ندارم. چقدر کلید در قفل بچرخانم و قدم بگذارم به خانه‌ی تاریک. من غلام خانه‌های روشنم. ” (۶)

اسلام کاظمیه در ماه مه ۱۹۹۷ در پاریس خودکشی کرد. شاهرخ مسکوب از دوستان نزدیک اسلام کاظمیه در کتاب “روز‌ها در راه” می‌نویسد: “… در پاریس با گروه نجات ایران دکتر امینی همکاری می‌کرد و با “ایران و جهان” که ارگان آنها بود. نجات ایران پاشید. امینی مرد و اسلام کاظمیه شاگرد یک مغازه فتوکپی شد. چند سالی هم به شاگردی گذشت و به پیسی و نداری و آبرو داری. تا اینکه به کمک یکی از دوستانش مغازه فتوکپی مفلوک بدبخت فقیر و بیچاره‌ای باز کرد. این کاره نبود و در همه کار و همه چیزش درمانده بود. دو سکتهء قلبی و بیماری سخت، تنهایی، نداری و عزت نفس، گرفتاری مالی و اجراییه، و بد تر از همه اینها برای آدمی دردمند سیاست، نومیدی از هرچه در ایران می‌گذرد و بیگانگی تمام با هر چه دراینجاست، و آخر سر؟ خودکشی و خلاص! مرگ یکبار شیون یکبار… ”

دکتر حسن هنرمندی نیز در ۲۶ شهریور ۱۳۸۱ (۲۰۰۲) در پاریس به زندگی‌اش خاتمه داد. “… همان شاعر و ادیب و مترجم نامداری که سالها در انزوا و با زندگی ساده و اسباب و ابزار بسیار اندک، همچون یک دانشجوی مادام العمر شریف و فروتن زیست و سرانجام دور از یار و دیار در غربت به انزوای خود پایان بخشید. ” (۷)

منصور خاکسار نیز در ۲۷ اسفند ۱۳۸۸ (مارس ۲۰۱۰) در شهر لس آنجلس خودکشی کرد. “… خودکشی منصور تراژدی هیجان‌های حسی و عاطفی، توهم، هذیان و هراس نبود، والا تکان دهنده ترین لحظه را نمی‌ساخت تا به همه‌ی آنچه، و به همه آنهایی که او را به دالان سیاه مرگ کشاندند، اعتراض کند. گفته‌اند خودکشی می‌تواند اوج خود خواهی آدمی باشد اما خودکشی منصور اینگونه نبود. او با جنون خودکشی، و با ویرانی‌اش واقعه‌ای ماندگار و شگفت انگیز رقم زد. خودکشی منصور اعتراضی هولناک بود، اعتراض شاعری مهربان به بی مهری‌ها و به بی عدالتی هایی که حتی تا بن خانه‌اش ریشه دوانده بودند، تا هستی‌اش را ویران کنند، و کردند… ” (۸)

… و آیا تراژدی منصور خاکسار آخرین تراژدی قافله‌ی قلم و رنج خواهد بود؟ شاید، مشروط براینکه باور کنیم: “انسان موجودی اجتماعی ست. اگر حس کند فریاد رسی وجود دارد دیگر تن به خودکشی نمی‌دهد. ” (۹)

(تاریخ نگارش مقاله ماه مارس۲۰۱۰)

منابع و زیر نویس:

* “مازیار کلانتریان در گفت‌وگو با خبرنگار انتظامی خبرگزاری تسنیم، ضمن تکذیب اخبار منتشرشده مبنی برخودکشی مرتضی کلانتریان اظهار کرد: بنده خودکشی پدرم را تکذیب می‌کنم، چنین موضوعی صحت ندارد و علت فوت در گواهی فوت مشخص است، وی با اشاره به کهولت سن پدرش گفت: پدر من ۸۷ سال سن داشت و با توجه به کهولت و بیماری‌ای که داشت، حرکت برایش سخت بود.”

http://baztabgahar.ir/مرتضی-کلانتریان-بیوگرافی-و-عکسهای-مرت/

1- ناصر پاکدامن، ” کمدی دراماتیک” فونتن بلو،نشریه آفتاب،شماره 56- 55 مهر 1381، (به نقل از محمد علی کاتوزیان، صادق هدایت: از افسانه تا واقعیت، ترجمه فیروزه مهاجر، تهران، 1372)

2- صادق هدایت، هشتاد و دو نامه به حسن شهید نورایی، گرد آورنده ناصر پاکدامن، کتاب چشم انداز، پاریس بهار 1379

3- در باره چرایی خودکشی صادق هدایت نظرات متفاوتی مطرح شده است. مجتبی شمس آبادی نظرش این است که خودکشی هدایت “منشا اجتماعی و فرهنگی” داشت و… ( ر.ک به مجتبی شمس آبادی،”هدایت، مدرن بودن یا مصداق مدرن شدن”، نشریه آفتاب،مهر 1381، شماره 55-56 )

4- بر گرفته از نوشته ی فیروز ناجی در تارنمای سهراب مازندرانی

http://satoortan.persianblog.ir/post/45

5- ناهید موسوی: غزالی که از شیطان بازیگر بازی خورد، نشریه آوای زن،شماره 53، زمستان 2004

6- فرخنده حاجی زاده: از غزاله می گوید، نشریه آوای زن، شماره 53، زمستان 2004

7- از م.سحر، برگرفته از تارنمای م.سحر

http://msahar.blogspot.com/2008/09/blog-post_05.html

8- مسعود نقره کار، تراژدی رنجی خلاق؟ / گویا نیوز / دوشنبه 2 فروردین 1389

9- از دکتر حسن عشایری، روانپزشک و عصب شناس وام گرفتم.

منابع دیگر :

– دکتر محمد صنعتی،صادق هدایت و هراس از مرگ، ساخت شکنی روان تحلیلگرانه بوف کور، نشر مرکز،1380

– دکتر محمد صنعتی، تحلیل های روانشناختی در هنر و ادبیات، نشر مرکز، 1380

– مسعود نقره کار، تراژدی خلاقيت، اهل قلم، بيماری های روانی و اعتياد به مواد مخدر، 10 اسفند 1385

– همنشین بهار، گويای حکايتی‌ست آن شمع خموش، خودکشی منصور خاکسار، گویا، سوم فروردین 1389

“…..حتی خودکشی رومانتيک وار «جهانگير جليلی»، نويسندة رمان «من هم گريه کردم»، و «رضا کمال شهرزاد» که نمايشنامه های پر مشتری می‌نوشت و ترجمه می‌کرد و با موفقيت بر صحنه های تئاتر ايران می‌آورد. قابل تأمل است. نام نمايش نامه های «رضا کمال شهرزاد» عبارتند از: شب هزار و يکم، عباسه خواهر امير، گل های حرم و نمايش نامه ی در سايه های حرم که نشان از سليقه ی رومانتيک او و فضای افسانه ای و پر حسرت داستان هايش را دارد. «زضا کمال شهرزاد» در سال ١٣١٦ش در ميان جامه های ابريشمين و عطرهای افسونگر خودکشی کرد.”

– نگاه کنید به تارنمای آقای عباس احمدی (وبکده ی عباس احمدی)

www.AbbasAhmadi.freewebpage.org

– ا.ح. آریان پور، اعتیاد در دانشگاه های ما، بازتاب ( نشریه روانشناسی و روانپزشکی)، ویژه اعتیاد، شماره 3، پاییز 1359(برای نوشتن این مقاله از نشریه بازتاب نیز استفاده شده است)

– یادنامه دکتر غلامحسین ساعدی، انتشارات سنبله، (هامبورگ) دی ماه 1374

– به نظر می رسد به دنبال شاعران، داستان نویسان و نمایش نامه نویسان، نقاشان درمرتبه ی بعدی قرارمی گیرند. نمونه اند ون گوگ، سالوادور دالی و…..

– پاتریسیا دو مارتلر، خودکشی از جلوه گاههای هنر، تحقیقی در زیبایی شناسی خود کشی، ترجمه م.ربوبی، نوشتار، شماره 4 سال 2001.

– بررسی دلایل خودکشی واعتیاد درهنرمندان (با نگاهی به زندگی فریدون فروغی و شایعاتی که در این مورد بود)، تارنمای “که زن نبودی…..اما”

http://yabanu.blogfa.com/post-430.aspx

– در باره خودکشی ابوتراب غفاری (نقاش و چاپگر ایرانی 1280-1307 ه.ق)، یکی از پیشگامان هنر گرافیک، به تارنمای “دیزاین” مراجعه کنید.

http://www.cafedexign.com/showthread.php?t=3569

– اروین استنکل، خودکشی، ترجمه حمید صاحب جمع، تهران

روان شناسى جنايى، مهدى كى نيا، انتشارات رشد

منابع انگلیسی :

1- Dean Keith Simonton، Ph.D، Are Genius and Madness Related ?.Contemporary Answers to an Ancient Question، Psychiatric Times June 2005

2- Creativity،The Arts and Madness، Maureen Neihart Psy.D.- wwww.talentdevelop.com
3- Ludwig AM (1990) Creativity achievement and psychopathology: among professions.[ published erratum appears in Am J psychother 47(1): 160 ]Am J psychother 46 (3): 330-356

4- Woolf،1964،p.80 / Woolf 1978،P 180

5- Suicide among artists. The Journal of Social Psychology | February 1، 1997 Stack، Steven |

6- Steven L.Dubovsky، Substance Use Disorder، Psychiatry 2nd edition، 1989 by John wiley and sons، inc
7- Nicholls J; Owen SJ،eds.Ababel of Bottles: Drink، Drinkers،and Drinking Places in Literature.Sheffield England:Sheffield Academic Press،Ltd.،2000
8- Bourassa M;Vaugeois P.effects of marijuana use on divergent thinking. Creativity Research Journal

13(3/4): 411-416، 2001

9- Preti A، & Miotto P (1999). Suicide among eminent artists. Psychological reports، 84 (1)، 291-301

10- Stack S (1996). Gender and suicide risk among artists: a multivariate analysis. Suicide & life-threatening behavior، 26 (4)، 374-9

11-Slaby AE (1992).Creativity، depression and suicide. Suicide & life-threatening behavior، 22 (2)، 157-66

12- JonA.Bell; Mood Disorders، Psychiatry 2nd edition 1989 by John wiley and sons، inc

13-Gregory W.Lester، ph.D.; Personality Disorder in Social Work & Health Care، Third Edition، by Cross Country University، Nashville،TN

14-Andreasen NC(1987)،Creativity and mental illness: prevalence rates in writers and First degree relatives. Am J psychiatry 144(10): 1288-1292

15- Waddell C. Creativity and mental illness: Is there a link? ( review). Canadian Journal of Psychiatry 43(2):166-172،1998
16- Charles G.Morris; Understanding Psychology، Drug – Altered Consciousness، page 147، by Prentice Hall، New Jersey 1991

حقیقت مانا