به یاد مالک شراعی و موضوع خودسوزی یاسر اکبری  مجتبی زرگر

طبیعی است که این وظیفه پلیس آلبانی است که موضوع مرگ مالک شراعی را روشن کند. اما همین موضوع و ابهاماتی که حول آن مطرح می شود، مرا به یاد خودسوزی یاسر در قرارگاه اشرف انداخت

اگر اشتباه نکنم تابستان سال ۱۳۸۵ بود که یک روز حمیدرضا حکیمی با نام مستعار عسگر مرا به  اتاقش صدا کرد تا در مورد انتقاداتی که داشتم با من صحبت کند چون دیگرشرایط تغییر کرده بود،  برخلاف گذشته که هر گونه انتقاد  به سازمان باید در جمع بزرگ و یا حداقل جمع یکان مطرح میشد تا با تهاجم جمع، نفر مربوطه یا حرفش را پس بگیرد یا مارک بریده و طعمه( اصطلاحی که در باره منتقدین و یا هرکسی که مایل به ماندن در سازمان نبود بکار می رفت و مقصود این بود که فرد طعمه ی بورژوازی شده است) و تف و لعن را بپذیرد مجبور بودند با نفر بنشینند و روی موارد مختلف صحبت کنند. این بار اما بعد از کمی صحبت یکباره عسکر به موضوعی اشاره کرد که من اصلا اطلاع نداشتم و از اینکه فردی به نام یاسر اکبری  در یکی از مقرات خودسوزی کرده، صحبت کرد. من بسیار متعجب شدم. گفتم چرا خودسوزی کرده؟ عسگر در پاسخ گفت به عنوان اعتراضات به محدودیتهایی که سازمان در اشرف اعمال میکند.  من بسیار متعجب شدم و گفتم یعنی فوت کرد؟‌ که گفت بله و در مزار دفن شده است. گفتم: اگر این طور با سازمان ضدیت داشته پس چرا در مزار دفن کردید. گفت این دیگر از رحمت رهبری است. از این عبارت  رحمت رهبری؛‌ برای مواردی از این دست که بدلیلی سیاسی و … دستشان برای امری بسته بود استفاده میکردند. در اینجاهم منظور عسگر همین بود که ما طبعا به لحاظ ایدیولوژیک نمی بایست این کار را می کردیم ولی رهبری به دلیل رحمت واسعه ی خودشان این چنین تشخیص داده اند که این فرد در مزار شهدای اشرف دفن شود. در ان جلسه چیزی که کاملا واضح بود این بود که  یاسر اکبری  در اعتراض به سازمان مجاهدین و محدودیتهایی که سازمان در اشرف اعمال میکند خودش را به آتش کشیده است. سپس بعد از چند روز درنشستی که در همین رابطه  خانم مژگان پارسایی برای حدود چند صد تن از اعضا برگزار کرد، ایشان موضوع را این چنین مطرح کرد که یاسر اکبری در اعتراض به محدودیتهای اعمال شده توسط امریکایی ها خودش را آتش زده . اشکال در این بود که چون این عمل به اینصورت عنوان شد که در واقع در حمایت از سازمان در مقابل آمریکاییها انجام گرفته، این موضوع با خشم مژگان پارسایی  در تناقض بود. نفرات هم که نمیدانستند موضوع چیست در بهت فرو رفته بودند و چیزی نمی گفتند .چاپلوسان و متملقان دستگاه هم که توجیه نبودند به پای میکروفون نمی رفتند چون اساسا نمی دانستند که چه باید بگویند و به چه نکته ای باید ایراد بگیرند اینکه مژگان آن را تحت عنوان حرکت اپورتونیستی محکوم میکرد که خودبخودی بوده تغییر زیادی در موضوع نمیداد چون بهرحال بنا به گفته ی مژگان او برعلیه امریکاییها و به نفع سازمان این کار را کرده و طبعا چپ رویِ

 مورد ادعا سزاوار طعن ولعن و نفرین نبود. در واقع این تناقضی بود که بیان دروغین این خودسوزی بوجود آورده بود. در این موردِ مشخص من کاملا مطمئن هستم که موضوع خودسوزی یاسراکبری تنها و تنها به دلیل اعتراض به محدودیتهایی بود که سازمان در اشرف اعمال میکرد

سازمان در حال حاضر در تنها اطلاعیه ای که از این مرگ شوکه کننده صادر کرده است پاره ای از مسایل را ناگفته گذاشته ویا در ابهام باقی گذاشته است. بهتر بود سازمان رجوی برای جلوگیری از سوءاستفاده عناصر رژیم بعضی مسایل را در اطلاعیه اش قید میکرد

نام فرد غریقی که مالک برای کمک به او وارد دریاچه شده بود

اعلام اسامی شاهدینی که در صحنه بوده اند

اعلام اسامی چهارتن از همرزمانش که برای پیدا کردن او تلاش کرده اند

منبع: پژواک ایران

سایت حقیقت مانا- ۱۱تیر۹۷- سیامک نادری