Latest Posts Under: فرهنگ و هنر

  منهم تیم مختلط فوتبال تشکیل داده بودم. سالهای ۸-۴۷ درخیابان جرجانی( شبیری) وخیابان قزوین،‌ هیچ همبازی وکودکی وهمسایه ایی نبود،‌ تنها بودیم. در۹-۸ سالگی یک تیم فوتبال تشکیل دادم. خودم وبرادرکوچکترم سیاوش وآقای نوری […]

  شکوفه های سپید خلعت ام دادند پریروز شکوفه های سپید صدایم کردند وگفتند:«‌بیا کنارمن، عکس بگیر، توهم با پیراسریت هر روز شکوفه بزن، سپید سپید. ازکاج وسرو بلند کناردست من،‌ اندیشه های سبز را، […]

«تاجگذاری روز »

  “تاجگذاری روز” ۱۳۹۱/۷/۱۴ از سرشاخه نور موج ها می رویند صبح نم نمک می آید… ادامه …

“جنگ”   

    “جنگ”             00/9/1392   من نمی دانم هنوز از دل گرم زمین چیزی مانده هنوز ؟ چیزی از اینهمه نابودی و جنگ .   من نمی دانم هنوز این سیّاره خون در منظومۀ نفرت […]

“سنگ زیرین آسیاب”           ۱۳۹۲/۴/۶   برای دریدنم ، عاریه کن دندان گرگ را برای کشتن رؤیایم کین ات را به شناعت زهرگین برای تلاشی روحم ” برگ ” هایت را رو کن از آستین افعی […]

Scroll To Top