ویژگی ها و واکاوی جنبش ملی مدرنیته زنان، شاهکار شکستن طلسم اتحاد قشر دو و سه

سیامک نادری – برخلاف نظرات پیشین که نسل دهه هشتادی‌ها را نسل «غیرمسئول» معرفی می‌کردند باز مشخص شد که وجه ممیزه انسان همانا «آزادی، مسئولیت‌پذیری، اراده و اختیار» و آزادی یک تشنگی عظیم تاریخی است و انسان و دهه هشتادی‌ها از این حیث پیشرو و آزادیخواه‌ترین.

برخلاف نظراتی که حجاب و « روسری» و « رقص» را اولویت و خواسته مردم و جنبش ملی  قلمداد نمی‌کردند، حجاب  و روسری تبدیل به نماد و « پرچم» برافراشته جنبش در خیابان‌ها شد و در این مصاف خونین « رقص» در میانه میدان، به مثابه نمایش رهایی زن از سلطه، و رزم و بزم قدرت و اقتدار دختران در مصاف با  دشمن و پیوند هنر با مبارزه گشت.

در یک کلام: همچنانکه اولین تظاهرات علیه حکومت اسلامی در ۱۷ اسفند سال ۵۷ توسط زنان و موضوع مخالفت با حجاب اجباری آغاز شد، اینک نیز اولین جنبش ملی و مدرن توسط  دختران جوان و زنان، و از قضا بر سر برافراشتن  حجاب و روسری به عنوان نماد اعتراض به حکومت اسلامی و پرچم سیاسی و مبارزه جنبش ملی مدرنیته زنان گشته و پس از ۴۳سال «در» همچنان بر پاشنه‌های اولین «زن – زندگی  و آزادی» می‌چرخد و این نشانگر آنست که اساساً جنبش ملی مدرن نمی‌تواند بدون زنان تحقق یابد. درست همانطور که در۱۷ اسفند سال۵۷ زنان شعار می‌دادند: «آزادی جهانیست، نه شرقی‌ست، نه غربیست» و «ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم».

ویژگی جنبش ملی مدرنیته زنان
 ۱- هسته اصلی و ستون فقرات و سوختبار جنبش

هسته اصلی و ستون فقرات و سوختبار جنبش و اعتراضات دختران جوانان و نوجوانان دهه هشتادی هستند به مثابه «قوی‌ترین تشکیلات نامرئی»، اما خودجوش  و به صورت پدیده‌ای ناگهانی و بی‌نظیر به منصه ظهور رسید. دهه هشتادی‌هایی که هیچ چیزی برای از دست دادن ندارند، بی هیچ قید و بند و عوامل باز دارنده و محدود کننده‌ای و دست و پاگیری مانند «مقید بودن به خانواده و فرزند و شغل  وثروت و نام و نشان» و با همین ویژگی‌ها «یکی مرد» و «زن» جنگی به از صد هزار» بی تاثر از تفنگ، جهنده‌تر از گلوله و نافذ‌تر از نرمی‌ فشنگ، گیسوپریشان و عاصی، بدل به عناصر حرفه‌ای اعتراضات و میداندار کف خیابان و جنبش ملی مدرن شده و جرقه‌زن و چاشنی انفجاری شروع اعتراضات گشته‌اند، آنها بی هیچ سلاح و زرهی بر تن، جز کندن نکبت سلطه روسری از سرشان و برافراشتن آن در خیابان، موجی از حمایت و تحسین و تزریق جسارت پیوستن مردم به اعتراضات و همصدایی و سر دادن شعار همراه با  بوق زدن ماشین‌ها را برمی‌انگیزند… دختران دهه هشتادی برگی را ورق زدند و صفحات طلایی تاریخ ایران را به نام خود ثبت می‌کردند، تا جایی که  به سرعت برق و باد جهان صدای زنان و انقلاب ایران را شنید و به تحسین و حمایت شجاعت آنان نشست زیرا دختران دهه هشتادی همچون« مهسا امینی- ژینا» در این سیاره سبز آبی نماد مظلومیّت، غریبی و غربت در این خاک کج‌مدار گشته‌اند.(۱)

۲- جنبش همگانی

این جنبشی همگانی است صورت مسئله هر خانواده ایرانی و هر زن و دختری است، هر دختری یک ژینا و در سلطه حکومت  و در معرض و کمینگاه گشت ارشاد قرار دارد و حریم هیچ خانواده و دختری امن نیست. واکنش طبیعی که  در ذهن و روح و روان مردم و زنان ایجاد می‌شود همانا صیانت ذات و همگامی‌ با اعتراضات و روانه شدن به کف خیابان و با شعار «زن– زندگی– آزادی» تنه اجتماعی را به جنبش ملی مدرنیته بارور ساخته و به بلوغ رسانیدند.

همچنانکه روز یکشنبه ۱۰ مهر دانشجویان دانشگاه «طباطبایی» شعار دادند: آهای آهای نشسته‌ها – مهسای بعدی از شماست!

۳ – شاهکار شکستن طلسم وحدت «قشر دو» و «قشر سه»

به دلیل نقطه کانونی و انگیزشی این اعتراضات، مهمترین تحول  شکستن طلسم وحدت و حلقه وصل «قشر دو» و «قشر سه» است. در قیام‌های ۷۸ و ۸۸  قشر دو به میدان آمد، و در قیام‌های دی۹۶ و آبان ۹۸ و حتی در فروردین ۹۰ در خوزستان قشر سه به میدان آمدند و در این سه دهه پیوندی بین خواسته‌ها و انگیزه‌های قشر دو و سه ایجاد نمی‌گشت که یکی از عوامل شکست قیام‌های چهارگانه بود. ژینا، زنان  و حجاب، این حفره را پر کرده و مردم و قشرها یکدست شده و شکاف میان جامعه  قشر دو و سه هم آمد و شاهد یکپارچگی مردم و جنبش ملی هستیم.

 ۴- به چالش کشاندن حجاب  نماد سلطه حاکمیّت و اسلام سیاسی

فلسفه و جان‌مایه‌ی حجاب بر سلب اراده و اختیار زن بر بدن و رفتار و عملکرد اجتماعی و سیاسی است. زن تنها جایگاهی که دارد این است که هیچ جایگاهی ندارد جز «خانه» و اندرونی و سلطه‌گر دیگری تحت نام «مرد» و «همسر» و «پدر» و «برادر» و… قفس تنگ و چادر تاریک «محرم و نامحرم» و تفکیک جنسیت و به عنوان یک کالا و تحت مالکیت مرد بنا شده است. در عصر سرکشی زنان، برداشتن حجاب، نمادی است که رژیم آنرا نماد سلطه خود حاکمیّت خود قرار داده و برداشتن روسری خلع سلاح کردن ابزار سلطه حاکمیّت است.

۵- همدلی و همیاری

ویژگی همدلی بین مردم در اساس نوعی از حسّ انسانی، اجتماعی و ملی پدید آمده از درد مشترکی است که به راه حل مشترک بدل می‌شود و همدلی از قوه به فعل و به همیاری انسانی، اجتماعی و سیاسی و ملی بالغ شده است، این ویژگی در همه جنبش‌ها و انقلاب برجسته و نمایان می‌شود.

۶- حمایت سلبریتی‌ها و به ویژه سلبریتی‌های حکومتی

با حمایت سلبریتی‌ها و به ویژه برخی سلبریتی‌های حکومتی از معترضان و مردم و در رأس آنها مهران مدیری  که سال‌ها به بخشی از برنامه‌های فرهنگی- اجتماعی و سرگرم ساختن مردم در چهارچوب نظام بدل شده بودند، پوشالی و شکننده بودن ساختار نماد فرهنگی و اجتماعی سیما و تلویزیون رژیم را به معرض نمایش گذاشت و سرعت شکنندگی و فروریزش سلبریتی‌های حکومتی را شدت بخشید. حمایت سلبریتی‌ها تبدیل به بخشی از اعتراضات شده و به مردم شجاعت و اعتماد به نفس و امید می‌دهد وباعث ریزش نیروهای رژیم می‌گردد.

۷- جنبشی آمیخته با فوران خشم و دل‌نگرانی هر ایرانی

تراژدی خون ژینا، قصه «مظلومیت، غریبی و غربت» زنان و دختران ایرانی  و به اضطراب و دل‌نگرانی آحاد مردم ایران تبدیل گشت. هر خانه‌ای یک ژینا در خود دارد و این به بزرگترین تراژدی و صورت مسئله روی میز مردم ایران و سکویی برای اعتراضات آنی و خودجوش آنجامید.

۸- جسارت بیان

جسارت بیان دختران معترض و جرأت ابراز نظر و نفی و به چالش کشیدن رو در رو و چشم در چشم با نیروهای سرکوبگر و مسئولین رژیم در کف خیابان، نشانگر جنگ تن به تن و نوعی مصاف سیاسی– ایدئولوژیک با دشمنی که سراپا مسلح و زره بر تن برای سرکوب به میدان آمده و می‌باید پاسخگوی سرکوبگری رژیم حاکم باشند. برخلاف قیام‌های پیشین که از نیروی انتظامی‌ و سرکوبگر می‌خواستند که به مردم بپیوندند، اینک معترضان دهه هشتادی بجای شعار پیوستن و حمایت… عملکرد جنایتکارانه‌شان را پیش روی آنها می‌گذارند. تا جایی که در یکی از صحنه‌ها نیروی سرکوبگر از دست دختر معترض به تنگ آمده و حاضر به دیالوگ قاطع و کوبنده و مستدل با او نیست. جسارت بیان دختران در اعتراضات گویی میوه‌ای است که با کاتالیزور نسل دهه هشتاد به بار نشسته و همین جسارت به جامعه و جنبش تزریق می‌شود. جسارت بیان با شجاعت و حماسه‌ای  بی‌مانند در برابر خشونتی بی‌مانند عجین هم هستند.

 ۹- رویارویی  مطلق با نیروی سرکوب و  چشم ندوختن به حمایت آنان

رویارویی مطلق دختران معترض با نیروی‌های سرکوب، بی که چشم بدوزند به نرمش یا پیوستن نیروی سرکوب به مردم، از یکسو نشانگر صف‌بندی قاطع و بی بحث و گفتگوی و از سوی دیگر توجیه‌ناپذیر بودن خون ریخته شده ژینا به دست همین عوامل سرکوب رژیم است. به همین سبب شعارهای پیشین مانند « نیروی انتظامی‌حمایت حمایت» محلی از اعراب نداشته  و بنا به تجارب پیشین نیروی انتظامی‌ و سایر قوای سرکوبگر تا وقتی ضرب شست مردم و شکست را در چشم‌انداز نبینند، با همه تردیدها و تزلزل‌ها کماکان بخشی از نیروی سرکوب خواهند بود و جدا شدن از نهاد‌های نیروی سرکوب هزینه بسیار سنگین و امنیتی برای آنها در پی خواهد داشت و به همین سبب است که رویکر پیشین را عوض کرده و روبه نیروی سرکوب شعار می‌دهند:« بترسید بترسید ما همه با هم هستیم».

۱۰- حمایت و تحسین بی‌سابقه جهانی مشابه اوکراین

خون ژینا و شجاعت بی مانند و حماسی دختران در اعتراضات کف خیابان به سرعت تمام سنگفرش‌های خیابان‌های ایران را در نوردید و به گوشه و کنار جهان رسید و  جهان را به تحسین  و حمایت برانگیخت. همان حمایت و تحسینی که درباره ایستادگی «اوکراین» و رهبرش نثارشان می‌شد اینک جهان به تحسین و حمایت شجاعت زنان و دختران و خواسته بحق مردم ایران نشسته است.

پرسش این است که در این روند پر شتاب آیا می‌توانیم مانند «اوکراین» حمایت سیاسی و عملی دولت‌ها را جلب کنیم و  خواسته‌های مردم ایران و دست برداشتن از سازش با رژیم حاکم (به مثابه تهدیدی برای جهان و خاورمیانه) تحقق ببخشیم؟

۱۱- شکستن ذهنیّت پیشین درباره خارج کشور و داخل کشور 

شکستن ذهنیّت پیشین درباره خارج کشور و داخل کشور  و تفکیک آنها، بیش از اینکه پا در واقعیت داشته باشد نشان داد که ۱۰ میلیون ایرانیان خارج کشور نمایی از داخل کشور و تظاهرات سراسری ایرانیان و به ویژه در تورنتو وزنه تعادلی در خارج کشور بسود مردم و مبارزات داخل کشور است  وایرانیان خارج کشور رسا و صدای مردم داخل کشور هستند.

گویی مردم طی این سالیان (داخل و خارج از کشور) بالغ شده‌اند و داخل و خارج کشور درک بهتری از نیازها، نقش و   وظایف همدیگر یافته‌اند. ایرانیان خارج کشور به خوبی نشان دادند که در پیوند نفس به نفس با مردم و معترضان خیابان، صدا و رسای آنها باشند و رسانه‌ها و افکار عمومی‌ و پارلمان‌ها و دولت‌ها را به حمایت از جنبش ملی مدرنیته زنان واداشته  و ژینا و شجاعت و سماجت دختران ایرانی را در «حق مسلم  آزادی» بازتاب دهند.

۱۲-  قدرت بسیج سراسری شخصیت‌ها و دادخواهان 

گسترش دادخواهی در سراسر جهان نشان داد که قدرت بسیج سراسری  توسط دادخواهان (حامد اسماعیلیون) در خارج کشور امکانپذیر است و برخلاف گذشته  و دایره تنگ احزاب سنتی… اینک شخصیت‌های مستقل، غیرایدئولوژیک و دادخواه توان و مشروعیت و اعتبار بیشتری برای بسیج ایرانیان خارج کشور و نقش «وحدت‌بخش»در صفوف مردم را دارند.

۱۱- نفس‌دار بودن و تداوم جنبش

نفس‌دار بودن «دختران» و مردان وجوانان معترض در قیاس با خستگی، فرسودگی و  بی‌انگیزشی و دو دل بودن «نیروی سرکوب» و تداوم و توالی جنبش ویژگی تعیین کننده دیگری است همچون کشتی‌گیر جوان و پر نفسی که در مصاف با  کشتی‌گیر پا به سن گذاشته از نفس نمی‌افتد و در ادامه مبارزه با اتکا به جوانی و نفس‌دار بودن  برتری می‌یابد.

۱۲- گسترش یافتن و پهنه‌های جدید اعتصاب و نافرماندنی مدنی و شعارنویسی

اعتراضات دختران دهه هشتادی به دلیل پتانسیل جامعه و پرچم «زن– زندگی– آزادی» روز به روز در همه زمینه‌های اعتصاب و نافرمانی مدنی و کناره‌گیری ملی‌پوشان ورزشی از تیم‌های ملی و…، تردّد بی حجاب در خیابان و…، برهم زدن تفکیک جنسیتی و نشستن دختر و پسر در رستوران دانشگاه…  گسترش می‌یابد که آخرین نمود آن پیوستن دانش‌آموزان به جنبش ملی است.

۱۳-  شکست حربه قطع اینترنت 

برخلاف قیام‌های پیشین اینبار شاهد هستیم که قطع اینترنت توسط رژیم نتوانسته ارتباط  معترضان و خبررسانی و… را مختل سازد. تفاوت جنس اعتراضات (نهادینه بودن با روح و روان مردم از خون ژینا) و پتانسیل نهفته در آن و محله‌محور گشتن تظاهرات  و تجارب ۴ قیام پیشین و مسلط بودن دهه هشتادی‌ها به اینترنت و…  باعث می‌شود هر جرقه‌ای در خیابان سریعاً مشتعل شود.

 ۱۴- تغییر رویکرد در انگیزش اعتصاب‌ها

تغییر رویکرد در انگیزه اعتصاب‌ها نشان از ورق خوردن فصل دیگری از رشد در  جنبش ملی دارد و «تهدید به اعتصاب» به دلیل پشتیبانی از جنبش زنان و ژینا همچون« هشدار کارگران پیمانی نفت: اگر کشتار مردم پایان نیابد، اعتصاب می‌کنیم» نشانه‌ی پیشروی از خواسته‌های صنفی به سیاسی است.

۱۵- گسترش و عمومیّت تظاهرات از جنوب شهر تا شمال شهر

انگیزه و پتانسیل خون ژینا و تفکیک‌ناپذیری جنوب شهر و شمال شهر را در پی داشته و گسترش تظاهرات قشربندی جامعه را درنوردیده است.

۱۶- ایستادن در مقابل نیروی سرکوب و کشاندن مردم به حمایت از خود

شجاعت دختران و معترضان در مصاف و رویارویی  با نیروهای سرکوب، جای ابهامی‌ برای کشاندن مردم و ایستادگی در برابر رژیم باقی نمی‌گذارد همچنان که خنده و شادی مسری است شجاعت نیز از طریق دختران تزریق و مسری شده است.

۱۷- نمایش شکنندگی رژیم  و نیروی سرکوبگر در کف خیابان

ابتدا به صورت حسّی، حتی تردید درون نیروی سرکوب و واکنش و زبان بدن آنها به خوبی قابل مشاهده بود و سپس یک هفته سکوت مسئولین نظام در همه سطوح و در ادامه آن تا اینک و امروز واکنش نظام  برای مواجه با معرضان و جنبش ملی به صورت عام آمیخته با شک و تردید و احتیاط است جز در مورد  خاص (دانشگاه و زاهدان) زیرا شکنندگی در جداشدن سلبریتی‌ها حکومتی نمود یافت اما در عرصه‌های دیگر این جدا شدن‌ها بهای  بیشتری می‌خواهد. شیشه عمر نظام و خامنه‌ای در کف خیابان شکسته می‌شود و مردم نیز بر این باور دارند.

۱۸- تظاهرات در توفان روز و جادوی شب

تظاهرات و اعتراض به کار شبانه‌روزی مردم بدل شده است و این امر باعث می‌شود نیروی سرکوب در ۲۴ ساعته در سه شیفت ۸ ساعته تقسیم شده و باعث تقلیل نیروی سرکوب و فرسایش آنها شده است. تاکتیک تظاهرات محله‌محور در شب  از روز دوشنبه ۱۲ مهرماه به شعار دادن از پشت بام خانه‌ها نیز گسترش یافته است، و این مرحله جدیدی است که فضای ارعاب مزدوران و وابستگان به رژیم در محله‌ها شکسته شده و مرحله  جدیدی از تنوع اعتراضات شبانه‌روزی پیش روی رژیم خواهد بود، تا مردم بتوانند بدون تردید در بزنگاه مشخص حضور ده هزار نفره و… در خیابان داشته باشند.

۱۹- جنبش بدون ایدئولوژی– رهبری

برخلاف رویکرد احزاب سنّتی  که در دستگاه آرمانی خود از مردم به عنوان «خلق قهرمان» نام می‌برند، جوانان بطور خاص و مردم بطور عام می‌خواهند «قهرمان زندگی و رؤیا‌های خود» شوند و شعار «زن- زندگی و آزادی» نمایی از همین خواست و رویکرد اساسی است این جنبش بدون ایدئولوژی و رهبری و علیه ایدئولوژی است.

۲۰- هشدار به چرخه باطل احزاب سنتی

اگر رژیم نتوانست از پس این نسل و مردم بر اساس نگرش، خواست و اعتقادات آنها بر بیاید، احزاب سنتی پیشین و موجود نیز با در پیش گرفتن شعارهای و هدف‌گذاری‌های پیشین هرگز توان درک لازم از نسل جدید و شعار« زن زندگی آزادی» را نخواهند داشت و بیش از پیش از گردنه جامعه و نسل جدید حذف خواهند شد.

۲۱- سکوت و تزلزل رهبر رژیم و بیماری نظام

در ۴ قیام پیشین علی خامنه‌ای بلافاصله طی دو تا هفت روز پس از شروع اعتراضات به صحنه آمده و واکنش نشان می‌داد، اینبار پس از ۱۸ روز به صحنه آمد و واکنش او تدافعی، انکار واقعیت‌ها، حتی تقلیل سلبریتی‌ها به «۴ نفر» باعث شد تا نزدیکان خامنه‌ای نیز به سخنان او اعتقادی نداشته باشند. واقعیت آنکه این اهمیّت موضوع را برای خامنه‌ای می‌رساند که پس از ۱۸ روز سکوت از حمایت سلبرتی‌ها سخن می‌گوید. مشخص می‌شود که فرماندهی صحنه و سرکوب با شخص خامنه‌ای است و از آنجا که در این ۱۸ روز در عمل با شکست مواجه شده به همین دلیل به صحنه نمی‌آمد زیرا حرفی برای گفتن نداشت. کمااینکه محمدباقر قالیباف در پی سخنان خامنه‌ای گفت: رهبر جمهوری اسلامی اعتراضات سراسری را «دقیق و هوشمندانه» خواند و گفت که با سخنان خامنه‌ای «تکلیف همه ما مشخص شد.» مشخص است که خط مسئولین رژیم طابق النعل بالنعل از خامنه‌ای ناشی از فرماندهی صحنه سرکوب توسط رهبر است.

برخلاف آنکه خبرهایی از «مرگ» و بیماری خامنه‌ای که البته دومی‌ واقعی است شایع می‌شد، اما آنچه مهم است نه مرگ فیزیکی و بیماری  خامنه‌ای، بلکه  مهمتر از آن بیماری نظام است که حتی پس از سه دهه حاکمیّت خامنه‌ای، توان معرفی جانشین رهبری را ندارد. این بیماری اصلی نظام است و نه بیماری شخص خامنه‌ای. چنانکه  در ویدئوهایی  از اعتراضات در توئیتر، شعار «مجتبی بمیری، رهبری رو نبینی» شنیده می‌شود. همچنانکه تمرکز شعارها روی شخص خامنه‌ای و دیکتاتوری است.

تردید و تزلزل خامنه‌ای در سخنرانی دیروز ناشی از تردیدها و یکدست نبودن مسئولان و فرماندهان  نیروی سرکوبگر است. در صورت صدور فرمان سرکوب از جانب خامنه‌ای و عدم تحقق سرکوب (امتناع و دو دستگی نیروی سرکوب و یا ایستادگی مردم) ناگزیر هیبت پوشالی سرکوب نمایان شده و سقوط رژیم در سراشیبی تندتری قرار خواهد گرفت.

از طرفی خامنه‌ای و فرماندهان سرکوب به خوبی در وضعیت کنونی درک می‌کنند که خیابان توسط دختران در وضعیت مین‌گذاری شده و در صورت پا گذاشتن به مرحله تمام‌عیار برای سرکوب می‌بایست هر احتمالی را پیش روی خود بگذارد و این همان ترس اصلی از مین‌های تعبیه شده «دختران معترض» در خیابان است.

حسن خمینی نوه خمینی طی بیانیه‌ای دو پهلو به خوبی وضعیت شکننده خامنه‌ای را شرح داده است که« صحت و سلامت خامنه‌ای پیوندی عمیق با آرامش کشور و صلاح امور دارد.»

دادستان عمومی‌ و انقلاب تهران اعلام کرد بعد از فرمان علی خامنه‌ای در مورد تفاوت قائل شدن بین جوانان و نوجوانانی‌ که بر اثر هیجان ناشی از ملاحظه یک برنامه اینترنتی» به خیابان می‌آیند، «۴۰۰ نفر از افراد بازداشت شده در اعتراضات اخیر آزاد شدند»

۲۲- مواضع متزلزل و دفاعی مسئولین نظام

مستقل از مواضع دفاعی و تزلزل و تردید مسئولین نظام،  دو نمونه گویای حقایقی از این دست است:

«گویا نیوز» با عنوان «پاسخ خیلی تند علی کریمی‌ و یحیی گل‌محمدی به اظهارات حسن عباسی» نوشت که یحیی گل‌محمدی پاسخ صحبت‌های حسن عباسی را داد. گل‌محمدی گفت: یک آدم معلوم‌الحال درباره فوتبال صحبت کرد و درباره پوشش همسر من‌ نظر داده است. او غلط اضافه کرده و هیچ بخشی از حاکمیت نیست. دفعه آخرش باید باشد. باید حواسش را جمع‌ کند و اگر دوباره درباره فوتبالیست‌ها حرف بزند اتفاقات بدی برایش رخ خواهد داد. از او می‌خواهم غلط اضافه نکند.

همچنین در خبر دیگری، امام جمعه همدان گفت میدان را باز کنید و بگذارید دختران خودشان انتخاب کنند. شعبانی‌موثقی گفت: جوان معترض شغل، مسکن و آب می‌خواهد که یک حق طبیعی است. میدان را بازکنید و بگذارید دختران خودشان انتخاب کنند.

۲۳- نه راه پس، نه راه پیش

رژیم هیچ راه پس و پیش ندارد؛ چه حداکثر سرکوب و چه عقب‌نشینی، هیچیک درد بی‌درمان رژیم را درمان نمی‌کند و مردم نیز هیچ آلترناتیوی جز سرنگونی رژیم ندارند. مردم و به ویژه جوانان نیز در یک بن‌بست دوسویه قرار دارند و این بن بست در ترانه «برای…» از شروین  به خوبی بازتاب یافته است.

۲۴- آغاز پایانی بر ایدئولوژی اسلامی و به ویژه هر نوعی از اسلام سیاسی

پرچم اعتراض نماد مبارزه با ایدئولوژی اسلامی و بطور اخص با نفی هر نوعی از اسلام سیاسی است.

۲۵- موقعیت شکنندگی رژیم

شکی نیست که رژیم برای ماندگاری و حفظ نظام النهایه سرکوب را در پیش خواهد گرفت؛ اما موقعیت خامنه‌ای در ۸۳ سالگی و بیماری وی و بحران جانشین رهبر و شکاف درون رژیم، امکان تصمیم‌گیری برای رژیم که در ساختارش یکدست نیست، مهار اوضاع و اعتراضات گسترش یابنده آسان نبوده و بر پیچیدگی قضایا افزوده است به ویژه آنکه با ادامه این وضعیت و اعتراضات گشترش یابنده خواه ناخواه  از« موقعیت شکنندگی» به موقعیت بعدی و بدتر «لرزان بودن» رژیم خواهیم رفت.

۲۶- شکاف در ساختار اجتماعی و حکومتی رژیم

در قیام‌های پیشین دیدیم که حتی نماز جماعت جمعه که پایگاه سنتی رژیم جمهوری اسلامی است، در نماز جمعه‌ها با شعار «پشت به دشمن (امام و  نماز جمعه) و رو به مردم» شکاف در ساختار اجتماعی را به نمایش گذاشتند این بسا فراتر از حمایت  سلبریتی‌های حکومتی از اعتراضات و مردم است.  بی واکنشی و سکوت سنگین در پایگاه اجتماعی رژیم بیش از پیش به چشم می‌خورد.

۲۷- مقهور شدن اصلاح‌طلبان و ایستادن در کنار رژیم

مقهور شدن و در نتیجه سکوت اصلاح‌طلبان، نشان از وحشتی است که از سرنگونی این رژیم دارند و جز در موارد استثناء (میرحسین موسوی) اکثریت آنها در حمایت از رژیم سکوت پیشه کرده کرده یا علیه اعتراضات موضع گرفته‌اند و خطر را احساس کرده‌اند همانطور که بنا بر توصیف خامنه‌ای هر دو جناح رژیم بال‌های آن هستند که امکان حیات آن را فراهم کرده و نمی‌توانند از نظام بریده شوند!

۲۸- شکست «ضد تظاهرات» حکومتی

عدم توانایی رژیم  و ناکارآمدی آن تا آنجاست که حتی نتوانست عوامل دستچنین شده خود را برای نمایش یک «ضدتظاهرات» بسیج کند، زیرا تمامی‌ عوامل دستچین شده در خدمت چرخه سرکوب روزانه قرار دارند.

۲۹- ورود دانش‌آموزان به مثابه پشتوانه دهه هشتادی‌ها

دانش‌آموزان  با ۶ میلیون جمعیت به عنوان بزرگترین گروه اجتماعی به اعتراضات پیوستند. کودکان سنین ۱۳ تا ۱۷ سال که به مثابه پشتوانه دهه هشتادی‌ها در مخالفت با حکومت ایدئولوژیک و ساختار و سیستم مکتبی در مدارس مخالف هستند تعادل قوا در صحنه اعتراضات را به سود اعتراضات و جنبش بهم می‌زند. پدران و مادران آنها نیز ناگزیر برای حفاظت از فرزندانشان آنان را همراهی خواهند کرد. غفلت رژیم از دهه هشتادی‌ها آنقدر بود که نوحه‌ی ضدکودک و  تبلیغاتی «سلام فرمانده» را ساخت که اکنون با شعار مرگ بر دیکتاتور دانش‌آموزان مواجه گشته است.

در این چهادهه رژیم هیچ چیز جز خودش را به رسمیّت نمی‌شناسد؛ نه زن، نه زندگی و نه آزادی را،  اینک جهنمی‌ که برای مردم ساخته با جهنمی‌ از شعله‌های اعتراض  توسط همین دهه هشتادی‌ها و مردم انتظارش را می‌کشد.

۳۰- تنوع تاکتیکی اعتراضات و  شعار از خانه‌ها و بام‌ها و…

در یکی دو روز اخیر جدا از تظاهرات شبانه، تاکتیک سردادن شعار از خانه‌ها و بام‌ها و هم‌صدایی‌ها از نقاط مختلف و… نیز به بخشی ازاعتراضات تبدیل شده است. به عبارتی این  جنبش پشتوانه تجارب ۴ نسل را در قیام‌ها  با خود حمل می‌کند. آموخته است که باید شعله‌های جنبش را گسترش دهد تا آماده رویارویی اصلی شود. تنوع تاکتیکی و انواع روش‌ها از تظاهرات و شعار در پشت بام  تا رقص در پل عابر پیاده و خیابان‌ها و میدان‌ها باعث ناتوانی دستگاه سرکوب و تداوم و توالی اعتراضات شده است.

زیرنویس:
۱)  شوخی با مرگ، حکومتی که جوانان دهه هشتادی خود را نمی‌شناسد

منبع:‌ کیهان لندن

حقیقت مانا