” قلبم به استعاره ” می تپد ” سیامک نادری

 ” قلبم به استعاره ” می تپد ”         ۲۵/۷/۱۳۹۱    حقایق سرود شده در لیبرتی و تشکیلات توتالیتاریسم ایدئولوژیک

 

درریشه هایم مسکن گزیده ام

بیدارمانده ام

زیرپوست ورگ مردمان خوب

آوازمی خوانم ، ایمان مست

 

در رزوهای نکبت این سگدانی

زیر چترِ دروغ

تن کرده ایم سگ پوشی

بردامان زندگی

قلبی – به استعاره می تپد ! چُنین

 

من گفته بودم – نمی خواهم !

زِنگارهای این چرخِ کین گرفته را

قتل عام روز را …

درسالیانه های شب

چشمان خون گرفته – زخم لیس صید یست

هیچ کس بردر کِز کردۀ این کُومه نکوفت

سالیان است

مُرده آواز

نفرت از سفرۀ مردم

برکت برچیده

سالیان است دراز

روی گُل کرده های نگارِ فخر

ماسیده دروغ

و بوی عفونت گرفته هوا …

 

خون میدود درتخیل من

من – فکرِ مداوم گنجشک باران زده را – دیده ام

درخطوط غریزه اش – کنکاش چاره ای…

 

حجم وقیح دروغ ترکید

بی هیچ مجالی به زخمهای اعتماد

خون میدود در رگان تخیّل من

 

درکاسه خون چشم

شراب یافتن گُمان مبر

بر باد باد آرزو

“امید” بر “خرمن باد” کاشتن

زهر فرو رونده را – به حلقوم نگر!

 

درزهرخورانی این جهان

“قلبم” به استعاره می تپد

وزبان

درگلوی گُر گرفتۀ مختنق

آواز می دهد

خون مرا …

 

ازکتاب:«‌ برای لبخندی که بر لبانم بیشیند» سیامک نادری

 

حقیقت مانا