داستان زندگی جوانی عاشق مبارزه و پدری آویخته به دار، تا روبرو شدن با خیانت و زندگی پادشاهانه رجوی

پادزهر اپوزیسیون: گفتگوی سیامک نادری با امیر نعمت الهی

    مصاحبه با عضو واحد عملیاتی بمب گذاری در تهران…

    فرستادن دو عضو عملیات ترور لاجوردی به کام مرگ…

داستان آه و اشکهای بی لبخند یک زندگی که درعنفوان نوجوانی و در نهال تُرد و نازک عواطف و احساس، پدر و دایی اش در چهار راه آبرسان تبریز در ملاء عام به دار آویخته میشوند، امیر نعمت الهی برای ثبت در تاریخ، پس از ۲۰ سال سکوتش را می شکند: . حقایق هولناک عضو واحد عملیاتی و بمب گذاری در تهران، از تهدید و ارعاب و زهر چشم گرفتن و نسق کشی در تشکیلات فرقه رجوی تا رسم فحاشی ، تُف انداختن و کتک زدن اعضا (عباس رحیمی، نصیر نصیری و محمد خدابنده لویی، هر سه تن از جان بدر بردگان قتل عام ۶۷ ) ، عضوگیری به شیوه فریب و آدم ربایی، بکارگیری کودکان سرباز، از زندان فرقه رجوی تا فرستادن اعضا به زندان ابوغریب، به کام مرگ فرستادن دو عضو عملیات ترور اسدالله لاجوردی، از خیانت مسعود و مریم رجوی به امید و اعتماد جوانانی که با عشق و انگیزه مبارزه با رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی به فرقه مجاهدین پیوستند، تا افتادن از چاله ولایت فقیه به سیاهچاله رهبری عقیدتی، روبرو شدن با رهبری فرقه ای مسعود و مریم رجوی که تحت نام انقلابی، زندگی پادشاهانه ای دارند، فرار از تهران و هراس از دستگیری و باز گرداندن به رژیم حاکم بر ایران، سیانور در دهان از تهران تا ترکیه، یونان و هلند، کارشکنی فرقه رجوی جهت جلوگیری از پناهندگی و…، کمک و حمایت آقای رضا پهلوی برای کسب پناهندگی… و اینک پس از ۲۰ سال سکوت به روشنگری درباره ضربه بزرگ خیانت رجوی به مردم و در هم شکستن امید و اعتماد

 

حقیقت مانا