خیاط شارلاتان ،‌پادشاه عریان و پیام رهبر عقیدتی  مجتبی زرگر

باشیندن پیام جدید رهبر عقیدتی تنها آلترناتیو دمکراتیک به یاد داستانی افتادم که چندان بی ربط نیست. ربطش را در ادامه می آورم.

می گویند در روزگاران گذشته پادشاهی بود که خیاطی کلاهبردار وعده ی دوخت ردایی زربفت را به او داده بود و هر روز که میگذشت در بساط خیاطی اش هیچ نبود و فقط با چرخ خیاطی خود به ظاهر کار میکرد . روز موعود به پادشاه ردا را پیشکش کرد اما در دستش چیزی نبود، مدعی شد که این ردا را کسانی که حرام زاده باشند نمی بینند. شاه که تاج و تختش مرهون حلال زادگیش بود طبعا ردا را میدید باقی اطرافیان و دربار هم طبعا مایل نبودند که حلال زادگی خود را با حقیقت و صداقت  معامله کنند. پس همگان اعم از وزیر و دربار و خلاصه همه ی مردم شهر ردا را میدیدند درحالیکه پادشاه لخت و عور در شهر می گردید.

تا روزی طفلی فریاد برآورد که شاه چیزی به تن ندارد و طلسم خیاط در هم شکست.

چگونه خیاط موفق شده بود که پادشاه و مردم شهر را از بیان حقیقتی که به چشم میدیدند بازدارد؟ با ارائه یک گزاره غیرعلمی

 اساسا گزاره ای علمی محسوب می شود، که بتوان آن را نقض کرد. هر عبارت و هر گزاره ای که به گونه ای طراحی شده باشد که نتوان نقیضی برآن آورد یک گزاره ی علمی نیست.  در مثال بالا شما نمیتوانید منکر ردا شوید. ردا بخواهید یا نخواهید وجود دارد اگر کسی نمی بیند مشکل در خود اوست. این یک مثال از گزاره ی غیرعلمی است.

اگر بگوییم همه ی کلاغها سیاه هستند. با نشان دادن یک کلاغ غیر سیاه میتوان این گزاره را رد کرد بنابراین این گزاره مستقل از درست یا غلط بودن علمی است.

ولی اگر بگوییم همه ی کلاغها سیاه هستند و هر غیرسیاهی، کلاغ نیست. دیگر این عبارت را نمیتوان نقض کرد و پیشاپیش درستی آن مفروض گرفته شده است. میتوان به این گزاره اعتقاد داشت ولی اگر با آن مخالف باشید نمیتوانید بطلان آن را اثبات کنید چون مدعی، اساسا بحثی را  مطرح میکند، که اعتقادی است و نه علمی.

حال برگردیم به پیام رهبر عقیده و دلها، پیام مسعود رجوی که در ۱۲ آبان ماه صادر کرده  چنین آغاز میشود و در واقع هم،  تمام پیام همین سه سطر است:

با گسستن بندهای مماشات و استمالت که آخوندهای ضدبشر را سه دهه در ناز و نعمت فرو برده بود، وارد دوران آماده باش می شویم.

هرچند طول بکشد و هرچند فراز ونشیب داشته باشد، سرنگونی دشمن ضدبشری محتوم است.
ارتش آزادی قبل از هر چیز باید عزم جزم کند و برای آماده سازی خود در دریای شورش و انقلاب شیرجه بزند

شمشیرها را باید جلا و صیقل داد.

این پیام به اعلام دوران آماده باش اختصاص دارد. البته پیشتر از این یعنی بیست سال پیش در سال ۱۳۷۷ هم در اشرف ،‌ رهبر عقیدتی اعلام دوران آماده باش کرده بودند. که به آ۷۷ موسوم بود. حالا هم لابد در بحثهای درونی از آ۹۷ نام میبرند. اما پیام چه میگوید؟

اگر دقت کنیم واضح است که رهبر عقیدتی پیشاپیش با عبارت … هرچند طول بکشد و هر چند فراز و نشیب داشته باشد…. راه را بر هرگونه طلبکاری احتمالی آتی نیروها  در داخل تشکیلات می بندد. درعین حال به ظرافت در ادامه میگوید که سرنگونی محتوم است. یعنی این طول کشیدن، عطف به دوران آمادگی نیست، بلکه منظور سرنگونی است. رجوی خوب می داند که دوران بار تاکتیکی دارد و نمی تواند الی غیر النهایه به درازا بکشد، از این رو در عین حال که با عبارت …هرچند طول بکشد… هیچ مسوولیتی در قبال اعلام دوران نمی پذیرد ، با پیش کشیدن بحث سرنگونی در میانه ی بحث تاکتیکی چنین وانمود میکند که از سرنگونی صحبت میکند.

البته جمله ی بعدی برای کسی که با فرهنگ رجو ی آشنا باشد، نیت و مقصود اصلی پیام را آشکار میکند.اینکه ارتش آزادی ( یعنی جماعت مستقر در آلبانی) باید عزم جزم کند و برای آماده سازی خود در دریای شورش وانقلاب شیرجه بزند

در این جمله بحث دوران آماده سازی نیست. بلکه آماده سازی خود مطرح است . یعنی آماده سازی نیروها که باید در انقلابشیرجه بزنند .

در درون تشکیلات مجاهدین شیرجه زدن در انقلاب مختص نشستهای ایدئولوژیک و کنترل ذهن فرقه ای است که معمولا در سرفصلهای حساس و این بار با نزدیک شدن موعد بیست ودو بهمن به صورت گسترده در تمامی سطوح ولایه ها اجرا میشود. این عبارت چنان تنظیم شده که برای مخاطب بیرونی هم قابل فهم باشد هر چند به گونه ای دیگر. در واقع، در این عبارت به نیروها گفته میشود که دوران جدیدی شروع شده و مسوولیت شما این است که در انقلاب مریم شیرجه بزنید والا سرنگونی محقق نمیشود.

چون رهبر عقیدتی اشتباه و خطایی در کارش نیست بنابراین اگر سرنگونی محقق نشد چنانکه تجربه ی سالیان گذشته نشان داده است، میتوان به سادگی نتیجه گیری کرد که نفرات آن طور که باید شیرجه نرفته اند و سرنگونی پشت انقلابِ نفرات مانده، که هنوز درست و حسابی زن و همسر را طلاق نداده و در رهبر عقیدتی ذوب نشده اند و خلاصه اینکه آماده سازی خود را جدی نگرفته اند.

باقی پیام حرف جدی ای  ندارد و صرفا به بیان یکسری اخبار و گفته های تکراری است.  رجوی در پیام   قبلی،  با دستپاچگی و ناشیانه سخنان  خامنه ای را دستاویز قرار داد و از رسیدن شعله به مرکز سخن گفت. در این سخنان خامنه ای جای خالی استراتژی مجاهدین را پر کرده بود و اعلام کرد که اینها خطشان این بوده که از شهرهای کوچک به سمت تهران حرکت کنند. رجوی هم بلافاصله پاس را از خامنه ای گرفت و فرصت طلبانه و با دستپاچگی اعلام کرد، شعله به مرکز رسید و دیگر خاموش نخواهد شد. حالا بهتر بود که رهبر عقیدتی توضیح میداد که چه رخ داد که شعله ای که به مرکز رسیده بود  الان به دوران آمادگی واپس نشسته است؟

باری، کل داستان این پیام هم، به  اعلام استارت نشستهای درونی مجاهدین اختصاص دارد. مخاطب هم نه افراد و گروهها بلکه فقط جماعت مستقر در آلبانی است.

اگر فرض کنیم که سخنان فوق جدی است سوالات زیر مطرح میشود:

تفاوت تاکتیکهای  کانونهای شورشی در صحنه ی عمل،‌ امروز که ارتش آزادی وارد مرحله ی آماده باش شده است با دیروز در چیست؟

از فردا کانونهای شورشی و شوراهای ظاهرا جدیدالتاسیس مقاومت،( که در سطور پایانی بیانیه به یکباره ظاهر می شوند و قرار است که  بال صنفی کانونهای شورشی باشند) چه اقدامی را انجام میدهند که متناسب با شرایط جدید باشد؟ و رهنمودهای مشخص تاکتیکی چیست؟

این مرحله از چه گامهای تاکتیکی می گذرد و چگونه به قیام منجر میشود؟

اهداف مرحله ای در هرگام مشخص چیست؟

چگونه میتوان رسیدن به اهداف مرحله ای را سنجید با چه شاخصی؟

تا سوالات بالا پاسخ داده نشوند،‌ هر کسی میتواند بنشیند و اخبار را سر هم کند و امروز یا فردا از اعلام مرحله ای خبر دهد و هیچ مسوولیتی هم در پی نخواهد داشت.

 مواردی از این دست، در پیام فوق  مسکوت گذاشته شده و کانونهای شورشی  در  دوران آماده باش بلاتکلیف رها شده اند، و هیچ شاخصی برای سنجش موفقیت یا عدم موفقیت خود ندارند،‌

 تاخیر در دستیابی به اهداف اعلام نشده  را نیز می توان با بهانه ی اینکه ما از اول گفتیم که میتواند به درازا بکشد و یا اینکه شما نیروها به آماده سازی خود بها ندادید و درانقلاب مریم شیرجه نرفتید ماستمالی کرد. این قماری است که باخت ندارد .

سرنگونی وقتی محقق میشود که ارتش آزادی در انقلاب شیرجه رفته باشد. پس عدم تحقق سرنگونی یعنی اینکه نفرات به درستی شیرجه نرفته اند. چگونه میتوان کیفیت شیرجه را اثبات کرد؟‌ با تحقق سرنگونی . چگونه میتوان سرنگون کرد ؟ ‌با شیرجه ی خوب و اثبات رهبری. ملاحظه می کنید که گزاره ای است که نقیض ندارد . گزاره ای که میتوان به آن اعتقاد داشت،‌ ولی نقیضی بر آن نمیتوان آورد. پیشاپیش صحت آن مفروض است و هر کس هم که در صحت آن شک کند حتما سرش به وزارت اطلاعات وصل است. در بالا مشابه این گزاره رادر داستان خیاط و پادشاه دیدیم. گزاره هایی که صرفا جنبه ی اعتقادی دارد و از آنجا که نمیتوان نقیضی بر آنها آورد، مبنای علمی ندارد و نمیتوان بحثی منطقی بر آن سوار کرد.

سایت حقیقت مانا