تمجید از قاسم سلیمانی؛ آقای بهمن نیرومند، شرم کنید! حنیف حیدرنژاد

حنیف حیدرنژاد- بهمن نیرومند از افراد قدیمی چپ که از عهد کنفدراسیون در آلمان ساکن است، در مقاله‌ای با عنوان «تحقیر یک ملت» برای روزنامه‌ی چپگرای «تاتس» یا «تاگس تسایتونگ» به کشته شدن قاسم سلیمانی توسط ایالات متحده آمریکا پرداخته است.
نیرومند در مقاله‌اش می‌نویسد: «قاسم سلیمانی برای بسیاری از ایرانیان یک قهرمان بود، یک شهید زنده، یک وطن‌پرست. جوانان او را مثل یک ستاره سینما دوست داشتند. من او را دوست نداشتم، چرا که او در فتوحات جمهوری اسلامی در خاورمیانه و دریای مدیترانه نقش و مسئولیت تعیین کننده‌ای داشت.»

بهمن نیرومند واژه‌هایی چون «قهرمان»، «وطنپرست»، «ستاره سینما» و «شهید زنده» (که همان زبان جمهوری اسلامی در مورد سلیمانی است) را داخل «گیومه» به کار نبرده است. او همچنین وقتی می‌نویسد «بسیاری از مردم ایران… جوانان…»، مشخص نمی‌کند چند درصد از مردم ایران، کدام بخش از جامعه و کدام جوانان؟ چنین جمله‌پردازی، این حس را به خواننده القاء می‌کند که گویا به راستی و به‌واقع بسیاری از مردم ایران قاسم سلیمانی را «قهرمان» می‌دانسته‌اند.

بهمن نیرومند همچنین جنگ‌طلبی و صدور تروریسم در عراق، یمن، لبنان، فلسطین و حمایت از یک دیکتاتور جنایتکار مانند بشار اسد، با پیامدهای فاجعه‌بارِ جنایت علیه بشریت، و توسعه‌طلبی جمهوری اسلامی با اهداف ایدئولوژیکِ شیعی را «فتوحات جمهوری اسلامی» می‌نامد. آیا فردی مانند بهمن نیرومند نسبت به تفاوت فتوحات با توسعه‌طلبی و جنگ و تروریسم و صدور انقلاب آگاه نیست؟
نیرومند در جای دیگری در مقاله‌اش با اشاره به کشته شدن سلیمانی و بهره‌برداری تبلیغاتی حکومت جمهوری اسلامی از مراسم خاکسپاری  او می‌نویسد: «حکومتی که چهل سال است به مردم ستم کرده و مخالفین خود را شکنجه و اعدام می‌کند و در همین ماه نوامبر (آبان) گذشته صدها نفر تظاهرکنندگان بی‌گناه را کشت، حالا این حکومت، خودش را قربانی جا زده و از مردم خواهش می‌کند تا در کنارش بایستند. بعد از این فراخوان بود که میلیون‌ها نفر که از تکبر رئیس جمهور آمریکا خشمگین و از شروع یک جنگ ویرانگر در هراس بودند، خواسته رژیم را اجابت کردند. احتمالا بسیاری اینطور فکر کرده‌اند که: بهتر است یک رژیم دیکتاتوری را حمایت کرد تا به دیکته یک قدرت بیگانه تن در داد. اینگونه بود که یک مرتبه یک حکومت فاسد و مافیایی که اکثریت مردم مدت‌هاست به آن پشت کرده‌اند [توانست آنها را با خود] متحد کند.»
بهمن نیرومند نمی‌گوید که ترفندهای رژیم برای بسیج مردم برای خاکسپاری سلیمانی چه بوده است. اینکه با دستورات رسمی، کارمندان اداراتِ مختلف و دانش‌آموزان و حتی اصناف مختلف را به خیابان کشانده اند، اینکه بخش بزرگی از این «مردم»، نیروهای نظامی و انتظامی‌ و بسیجی‌ها و انواع نیروهای سرکوبگر خودش و خانواده‌های آنها بوده‌اند. اینکه با هزینه کردن از پول مردم، رادیو و تلویزیون و همه رسانه‌های تبلیغی، چندین روز به تحریک احساسات مردم پرداخته‌اند. اینکه حکومت، و البته از جیب مردم، هزینه رفت و آمد این افراد از شهرهای دیگر به تهران یا کرمان و تامین خوراک آنها را حل و فصل کرده بوده. آیا آن چند صدهزار نفر یا آن چند میلیون نفر واقعا «آزادانه و داوطلبانه» به خیابان‌ها  آمده بودند؟ آیا آنها واقعا «مردم» و جامعه ایران را نمایندگی می‌کنند؟ اگر چه نمی‌توان انکار کرد که در هر صورت بخشی از آنها می‌توانند مردم عادی که حتی مخالف حکومت بوده‌اند، بوده باشند، اما حضور مردمی‌ که از سوی یک حکومت با روش‌های مختلف به یک نمایش خیابانی کشانده می‌شوند را نمی‌توان مبنای این ارزیابی قرار داد که حالا دیگر مردم پشت رژیم ایستاده و با آن متحد شده‌اند.
البته وقایع چند روز بعد از مراسم خاکسپاری سلیمانی به سرعت نشان داد که تحلیل بهمن نیرومند تا کجا به دور از واقعیت است. وقتی که بخشی از دانشجویان و مردم در تهران و چندین شهر دیگر در این روزها، ۲۱ و ۲۲ دی ماه ۹۸، در اعتراض به دروغگویی و فریبکاری‌های چهل ساله جمهوری اسلامی فریاد می‌زنند: جمهوری اسلامی نمیخوایم نمیخوایم! و همچنین با پاره کردن عکس‌ سلیمانی شعار می‌دهند: سلیمانی قاتله، رهبرش هم باطله! و یا در گذرگاهی که پرچم‌های ایالات متحده و اسرائیل بر زمین نقاشی شده تا مردم با لگد از روی آنها عبور کنند، از کنارشان رد شده و حاضر نیستند پرچم ملی کشورهای دیگر را بی‌حرمتی کنند. این مردم هستند که آزادانه و داوطلبانه و با پذیرش خطر کشته شدن به خیابان‌ها می‌آیند و بی‌تردید اگر حکومت به مردم معترض شلیک نکند، آنگاه  دیده خواهد شد که در مقایسه با چند درصد مردمی‌ که از حکومت دفاع می‌کنند، چند درصد، و چند میلیون از مردم ایران علیه این رژیم بوده و خواهان جایگزینی آن با یک نظام مبتنی بر دموکراسی و حقوق بشر هستند.
آنجا که بهمن نیرومند می‌نویسد: «بهتر است یک رژیم دیکتاتوری را حمایت کرد تا به دیکته یک قدرت بیگانه تن در داد. اینگونه بود که یک مرتبه یک حکومت فاسد و مافیائی که اکثریت مردم مدت‌هاست به آن پشت کرده اند [توانست آنها را با خود] متحد کند.» آیا این حرف و ذهنیتِ خودِ بهمن نیرومند نیست، که به نام مردم ایران به خواننده آلمانی زبان القاء می‌شود؟!

این چپگرای قدیمی در پایان مقاله‌اش صحبت‌های رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا در یک کنفرانس خبری بعد از حمله موشکیِ رژیم به پایگاهای آمریکا در عراق که روز بعد از آن ترامپ اعلام کرد که حمله نظامی نخواهد کرد، اما تحریم‌های بیشتری علیه حکومت ایران وضع خواهد کرد را «تحقیر ملت ایران» می‌نامد. دو روز بعد از سخنان ترامپ، لیست افرادی که مورد تحریم قرار گرفته‌اند اعلام شد. آیا تحریم افرادی مانند علی شمخانی، غلامرضا سلیمانی، محسن رضایی، محمدرضا نقدی، محمدرضا آشتیانی، علی عبداللهی، علی اصغر حجازی و محسن قمی‌ که همه در سرکوب و  ویرانی ایران و ایرانی نقش‌های تعیین کننده داشته و دارند «تحقیر مردم ایران» است؟! آیا تحریم صنایعی که محل کسب ارز برای ماشین جنگ و ترور و سرکوب مردم توسط این رژیم است بهتر است یا حمله نظامی به آنها؟!

آرزوی ماندگاری حکومت اسلامی در پوشش ایراندوستی

اگر در داخل ایران  نویسنده‌ای چون محمود دولت آبادی از قاسم سلیمانی تمجید می‌کند، متاسفانه در خارج کشور نیز افراد شناخته شده‌ای هستند که اگر چه نه به زبان فارسی، اما به زبان دیگر و برای مبارزه ضدامپریالیستی یا به نام دفاع از ایران یا در پوشش مخالفت با حمله خارجی و… از  قاسم سلیمانی دفاع کرده و ماندگاریِ حکومت جنایتکار جمهوری اسلامی را ترجیح می‌دهند. اینان افکار عمومی‌ کشورهای محل سکونت خود را نیز با داده‌ها یا اطلاعات ناقص یا غلط دستکاری کرده و عملا به پرنسیپ‌های اخلاقی پشتِ پا زده و آرزوها و خواسته‌های خود را به زبان روتوش شده به نام حرف‌های مردم ایران به مخاطبان القاء می‌کنند. اینجاست که باید گفت: آقای بهمن نیرومند، شرم کنید! اگر حرف و نظری دارید آن را با شجاعت و با صداقت و با صراحت بیان کنید، اما مثل جمهوری اسلامی از طرف «مردم ایران» حرف نزنید و سعی نکنید ذهنیت و آمال و آرزوهای خود را به نام «مردم ایران» به خوانندگان القاء کنید! شرم کنید و جنایتکاری چون قاسم سلیمانی را همانگونه که بوده تشریح کنید و اگر خودتان، او را «قهرمان و وطن‌پرست» می‌دانید، این را به نام مردم ایران به خورد مخاطبان ندهید!

درگیری با جمهوری اسلامی به معنی درگیری با کشور و مردم ایران نیست
به باور من ایراندوستی واقعی یعنی تلاش برای یک روز و یک ساعت زودتر پایان دادن به حکومت جمهوری اسلامی!

حکومت جمهوری اسلامی نه تنها ضد مردم ایران، بلکه دشمن بشریت است. این رژیم همه قوانین بین‌المللی را نقض کرده ولی هرجا لازم باشد برای حفظ خود پشتِ همین قوانین بین‌المللی سنگر می‌گیرد. مردم ایران نشان داده‌اند که در چهل سال گذشته به دلیل شدت سرکوب، شکنجه و اعدام و کشتاری که حکومت اسلامی راه می‌اندازد، به تنهایی توان ساقط کردن این رژیم را ندارند. نابودی این رژیم یک وظیفه جهانی است. اگر کار به آنجا بکشد که کشور یا کشورهایی برای حفظ منافع خود ناگزیر باشند با این رژیم وارد درگیری نظامی شوند، این کاملا قابل درک است. در حالت بروز درگیری نظامی باید تلاش کرد هر نوع درگیری، محدود به ضربه زدن به رهبری و فرماندهی جمهوری اسلامی و مراکز نظامی آن باشد و مردم و زیرساخت‌ها و میراث‌ فرهنگی ایران از آن در امان بمانند. درگیری با جمهوری اسلامی به معنی درگیری با کشور و مردم ایران نیست.

دولت‌های خارجی زمانی می‌توانند حکومت آینده را به مردم ایران دیکته کنند، که مردم ایران ناتوان از ایجاد یک آلترناتیوِ دمکراتیک برای گذار از جمهوری اسلامی و تعیین سرنوشت به دست خودشان باشند. بنابر این اگر کسی با دخالت قدرت‌های خارجی در امور ایران مخالف است، باید تمام توان خود را برای تشکیل یک آلترناتیو دمکراتیک که قشرها و تمایلات سیاسی متفاوت ولی دمکراتیک را نمایندگی می‌کنند، متمرکز کند و نه اینکه به اسم دفاع از مردم پشت جمهوری اسلامی سنگر بگیرد.

حقیقت مانا