تقدیم به « مریم » شمشیر کین اسلام سیاسی « رجوی» سیامک نادری   

اکنون بیرون شو از کمینگاه شغال و گراز

زخم آجین ام کن !

صیقل بزن چُنین

تیغۀ پر خشمم را

 

ای سفله های هرزه درا

دیده ام تو را

جبون و

زبون !

تو اینسانی

بیهوده کین – رنجه مدار.

دریک اقدام مفتضح دیگر مریم رجوی دستگیری حمید عباسی ازجلادان قتل عام ۶۷ توسط آقای ایرج مصداقی را نوعی رابطه مشکوک …و مشابه دستگیری روح الله زم قلمداد کرده و با رذالت تمام او را « تواب تشنه بخون» نامید.

بعنوان شاهد و زندانی رژیم ولایت پلید فقیه خمینی و ۳۶سال حضوردر تشکیلات و زندانی بودن توسط رهبری عقیدتی رجوی، اگر چه ناخواسته وبرخلاف میلم، اما ناگزیز در برابر مخدوش کردن دستگیری «حمید عباسی» از جلادان قتل عام ۶۷، و چوب لای چرخ گذاشتن درمقابل دادخواهی و محاکمه او، حقایق را ارائه دهم. بیش از ۷سال زندان، بمدت بیش از۶ سال آن را در زندان گوهردشت وسه سال درسلول انفرادی بودم و یکی ازکسانی هستم که توسط  این جلاد«حمید عباسی» درگوهرشت شکنجه شده ام. و ازشاهدین قتل عام ۶۷ درگوهردشت هستم.

همچنانکه دیروز در مقاله ای: « سکوت مفتضح مریم رجوی الهه کینه توز، در برابردستگری جلاد حمید عباسی » توضیح دادم. مریم رجوی با سالیان دروغ و تهمت و ایجاد رعب وحشت برعلیه منتقدان و جدا شدگان ازمجاهدین خلق و شورای ، اینک در وضعیت« آچمز » قرار گرفته و مهره اصلی« شاه ـ رهبری عقیدتی » درحالت «کیش مات» قرار گرفته است، ناگزیر همچون سیاق گذشته باز هم بیش از پیش برطبل دروغ و تهمت و ارعاب …بکوبد، تا اولین نمونه دادخواهی قتل عام شدگان ۶۷ را مخدوش کرده، وبرای پنهان ساختن این طبل توخالی، زهری بکام مردم و خانواده های قتل عام شدگان بریزد.

ضرب المثل ها حقیقتی از زبان توده های مردم و زندگی اجتماعی مان است. می گویند« نوکر ما- نوکری داشت؟» اینک مریم رجوی در صحنه دروضعیت قرار گرفته و با هرنوع «آچمز»ی ( «آچمز مطلق» و یا «آچمز نسبی») آنرا تحلیل ومجسم می کند، نوکران دسته چندم ازهواداران تحت نام « اتحاد زندانیان سیاسی ایران» و برای قربانی کردن برای نجات شاه(رجوی)چنین «سربازانی» را به صحنه شطرنج بقول خودشان «جنگ سیاسی» فرستاده است تا برخلاف سراسررسانه های جهان ومردم و شوق خانواده های قتل عام شدگان و، طوقیان سربدار ۶۷ ، سناریو سازی کمیسیون امنیت وضدتریسم را درپی دو اطلاعیه های همین دوهفته پیش برعلیه آقای ایرج مصداقی را  تکمیل کند.

قسمتی ازمتن اطلاعیه « اتحاد زندانیان سیاسی ایران »:

« … ما صرف نظر از نوع روابط مشکوکی‌ که منجر به دستگیری این جانی شده روابطی که تجربه آنرا در خبر رسانی آنچنانی روح الله زم داریم ، یقین داریم دستگاهی که رد مسافرتی‌ این جنایت کار را به تواب تشنه بخون داده استو تا ابد مهر رسوایی را بر پیشانی او حک کرد »

نوشته فوق بی نیاز از توضیح و تفسیر است و در پایان با حالت منفعل و کنارگیری از این داستان اضافه می کند:

« با این احوال ما امیدوار هستیم که دستگاه عدالت سوئد تسلیم زد و بند‌های سیاسی با رژیم ایران نشده و محاکمه این جنایت کار را مستقلا به انجام برساند.»

برغم اینکه مریم رجوی و رهبری عقیدتی با ارقام سازی و ادعای ۱۲۰۰۰۰ شهید؟ و ۳۰۰۰ قتل عام شده؟، وادعای دادخواهی ؟، ( البته باید تأکید کنم که بیشتر قتل عام شدگان از سازمان مجاهدین خلق بودد!)، بسادگی کنارمی کشد و می نویسد« با این احوال ما امیدوار هستیم که دستگاه عدالت سوئد تسلیم زد و بند‌های سیاسی با رژیم ایران نشده… ».

لینک اطلاعیه اتحاد زندانیان سیاسی ایران ضمیمه است:

از محاکمه حمید نوری یکی‌ از جنایتکاران قتل عام شصت و هفت توسط داد گاه سوئد حمایت می‌کنیم

ننگ این موضع گیری مریم رجوی در برابر  حمید عباسی جلاد گوهردشت درقتل عام ۶۷ برای همیشه بر جای پیشانی مهر خورده آنها باقی خواهد ماند.

راستی کدام زندانی سیاسی با شرف و وجدان و آزاده است که در برابر دستگیری و محاکمه و دادگاه  این جلاد هیچ گونه دادخواهی نکرده و کنار کشیده و شهادتی برشکنجه ها و اعدامها و قتل عام ۶۷ ندهند؟ ، و این چیزی نیست جز همان الهه کینه توز اسلام سیاسی رجوی، که مریم رجوی آن را درصحنه سیاسی «همه چیز» را بسود منافع ومطامع رجوی به پیش می برد.

 

نوکر ما، نوکری داشت!

یک عکس بیش از هزارسخن:

به چهره مریم رجوی و دسته به سینه بودن چاکرمنشان باندجنایتکار و تبهکار وفاسد نگاه کنیدم

اینک می توان نوکران دسته چندم هواداران خارجه نشین تحت عنوان «زندانی»  که هرگز به درون تشکیلات اشرف و لیبرتی و آلبانی نیامده اند پی برد.

یک حقیقت تاریخی

پس ازمشخص شدن انتقال سازمان ازلیبرتی به آلبانی بود. رجوی که میدانست با آمدن به آلبانی با سوالات بیشماری از بیش ازسه دهه شکست استراتژیک مواجه خواهد شد و ثمره این همه خونی که بپای این استراتژی ریخته شده است. درسایت خود شعری بچاپ می رساند تا زمینه سازی کند. شعر متعلق به آقای محمد قرائی ازمسئولین آموزش بخش تبلیغات وسیمای آزادی است.

رجوی برای اینکه مورد سوال واقع نشود که با اینهمه کشته دراین سالیان، اینک اسب استراتژیک رو درعراق گم کرده،‌ ودرآلبانی نمی تواند دنبال نعلش بگردد.

شعر را بخوانید، توضیح اینکه این شعر  ۵ روزپیش ازنواردیدارآقای منتظری وبا هیأت مرگ قتل عام ۶۷ نوشته وچاپ شده است. و اگرسازمان می دانست که چنین نواری انتشارمی یابد، بجای محتوای این شعر که خط وخطوط رجوی در آن بیان شده، طبق معمول موج سواری دادخواهی قتل عام ۶۷ را  انجام می داد. محتوار این شعر بخوبی گویای حقیقت است:

 

به بیا فکر راه حل باشیم ۱۵مرداد ۹۵

لازم به توضیح است که رجوی این صفحه ازسایت را حذف کرده است ومن این سند را در آلبانی درسال ۱۳۹۵عکس گرفتم.

 

مسعود رجوی بارها گفته بود :« زندگی و مرگ شما متعلق به من است و بعد از مرگتان صاحب خون من هستم.» نه تنها هیچ رهبری، بلکه هیچیک از۱۲۴۰۰۰پیامبران درطول تاریخ هم چنین ادعایی نکرده است!. درسایت مجاهدین ازقول مهدی ابریشمچی خواندم که گفته بود:‌ شهدا متعلق به خانواده آنها ومردم هستند؟. واقعا دراین سازمان ورهبریش شرم یافت نمیشود.

 

تقدیم به مریم رجوی

شمشیر و تیغ کش اسلام سیاسی ولایت عقیدتی:

 

این شعر در لیبرتی و حضورم  در درون تشکیلات سروده شده است  ازکتاب:« قرارمان عشق بود، نه کین!» سیامک نادری

” گاه آنقدر خشمگینم که …”                26/3/1392

 

گاهِ خشمگینی

آنقدر خشمگینم

که احساس می کنم

از تیغه شمشیری که در دستانم به پرواز در آمده

” بٌرنده ترم “!

و تیغۀ شمشیر

پا پس می کشد

از خشم سترگ من

 

گاه عصیان ها

آنقدر عاصی ام

که احساس می کنم

از فوارۀ جهندۀ سرتاپا آختۀ خونم

سرمیکشم

از شراره های پگاه خشم

آسیمه سر و

از شقیقۀ خونین و گیجگاه جنون

عاصی تر

 

هان !

بیهوده زخم مدار

بر تیغۀ الماس خشم من – صیقل.

خون من

فوارۀ عصیان پشته میکند

اندیششی برنگ نور آگاهی

با رخشه الماس و قلم

 

اکنون بیرون شو از کمینگاه شغال و گراز

زخم آجین ام کن !

صیقل بزن چنین

تیغۀ پر خشمم را

 

ای سفله های هرزه درا

دیده ام تو را

جبون و

زبون !

تو اینسانی

بیهوده کین – رنجه مدار.

 

با تبریک به مردم ایران و آزادیخواهان جهان، و درود و قدردانی از آقای ایرج مصداقی عزیز و همچنین آقای کاوه موسوی و دیگر دوستانی  که در عملیات دستگیری و محاکمه… با کوشندگی و تلاش  همکاری داشتند.

هزاران سخن از دادخواهی داریم هزاران شهادت…کاش این رجوی چنین خیانتی نکرده بود…کاش پس از چهل سال دراین نقطه نبودیم…بهتر است رجوی باز به خامنه ای و  قبر رفسنجانی و مجلس خبرگان نامه نگاری کرده و سلام و درود بفرستد و بگذارد ایرج مصداقی و سایر همکاران اولین نمونه دادخواهی را به پیش ببرند.

نکته اینجاست که تا این لحظه هر دو ولایت فقیه و ولایت عقیدتی در این زمینه سکوت کرده اند سرانجام کار، همین همسویی های محتوایی و ماهیّتی  مشترک دو اسلام سراپا متشابه و  غیر متضاد است.

 

حقیقت مانا