تبدیل مراسم سنتی عاشورای مجاهدین، به رویارویی با رضا پهلوی. سیامک نادری

 

سی هفتمین سالگرد ۱۹بهمن سال ۶۰ ومراسم سنتی عاشورای مجاهدین خلق در میدان دانفرروشرو در پاریس پس ازچند هفته تبلیعات و گرد آوری هواداران ازسراسر اروپا وهمچنین افرادی با ملیت های رومانی، لهستانی، آلبانی ، عربی و افریقایی، برگزارشد.

مریم  رجوی دریک پیام ویدئویی گفت: « با سرنگونی‌ دیکتاتوری فاسد و شکنجه‌گر شاه، وارثان حقیقی او خمینی و خامنه‌ای سربرداشتند.»

دیروز توسط فرزند یکی ازدوستانم ویدئویی ازاین مراسم که درآن حضورداشت تهیه و ارسال کرد وازشال فیروزی و شرکت افرادی با ملیت های رومانی، لهستانی، آلبانی ، عربی و افریقایی دراین مراسم خبرداد.( دراین ویدئو حتی خانم مژگان پارسایی جانشین ر جوی دراشرف نیز به تنهایی درحل قدم زدن است.)

لینک ویدئو ضمیمه است:

 

استفاده ازشال فیروزه ایی رنگ درتظاهرات مجاهدین خلق که نماد رضا پهلوی بود. اقدامی با هدف مصادره نماد رنگ فیروزیی ازرضا پهلوی جهت مخدوش کردن نمادها و سمبل ها وبرهم زدن وخاک پاشیدن در چهرو برنامه ریزی طرف مقابل(سلطنت طلبان) ومشخصاً آقای رضا پهلوی است.

همچنین زمینه سازی برای تشبثات احتمالی آینده، تا درصورت بروزتظاهرات در داخل ایران واستفاده ازاین رنگ فیروزه ای، بتوان آنرمخدوش و یا حتی بسود خود مصادره مطلوب کرده وتبدیل به احسنت ساخت ( با توجه به شعارهایی که دردی ماه سال ۹۶ درحمایت ازرضا شاه ورضا پهلوی صورت گرفت). بویژه درآستانه برگزاری اجلاس ورشو درلهستان این رویا رویی بیشترخواهدگشت.

 

چنین امری بی سابقه نبوده* ورژیم جمهوری اسلامی وخمینی درسال ۱۳۵۸ «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» را دربرابر«سازمان مجاهدین خلق» علم کرد. اینک درهمسویی رهبری عقیدتی با ولایت فقاهتی، مجاهدین خلق نیز چنین روش هایی را بکارمی گیرند. کما اینکه برای رویا رویی با « پژواک ایران» سایت آقای ایرج مصداقی، مجاهدین خلق سایت « پژواک ایران زمین» را ایجاد کردند.

این رویا رویی نه تنها به مصادره نماد فیروزه ایی رضا پهلوی با شال فیروزه ای مریم رجوی خلاصه نشد، بلکه درشعارها وپلا کارد های حمل شده توسط هواداران مجاهدین خلق تبدیل به شعارمحوری تظاهرات عاشورای مجاهدین گشت:«‌ نه آخوند، نه قزاق- مصدق روحت شاد»

انبوه پلاکاردهای زرد رنگ با شعارمحوری«‌ نه آخوند، نه قزاق- مصدق روحت شاد» درتظاهرات ۱۹بهمن ۹۷ پاریس

همچنانکه سایت مجاهدین پیشترمدعی شده بود که این شعارتوسط مردم درایران سرداده شده است، ودرباره این ادعای جعلی ومضحک روشنگری کردم. اینک دم خروس این شعارمحوری ساخته وپرداخته شده توسط سازمان مجاهین خلق ومریم رجوی بیرون زده است، ومشخص شده که شعاراز«بالا»(رجوی) می آيد ونه از«پایین»(مردم).

سازمان مجاهدین خلق ناگزیرچنین تبهکاریهایی هستند. هنوزجوهرخبرکمک مالی یک میلیون یورویی مجاهدین خلق به حزب دست راستی اسپانیا خشک نشده است که  تبهکاری ناشی ازپس افتادگی سیاسی واجتماعی را درشکل جدید نماد دزدی را پیش رو داریم.

اما سوال اصلی ازمریم رجوی این است:

چرا سازمانی که مدعی است ۱۲۰ هزارشهید داده است و۳۰ هزار تن درقتل عام سال ۶۷ اعدام شدند، درمراسم سنتی عاشورای مجاهدین برغم تدارک چند هفته ایی واعزام هواداران ازسراسر اروپا وامریکا وکانادا به پاریس وبکارگیری اتباع رومانیایی، لهستانی وآلبانیایی ها و…تنها قریب به ۲۰۰تن را توانست به میدان بیاورد؟. درصورتی که اگرتنها خانواده های همین جان باختگان ۱۹ بهمن دراروپا دراین مراسم شرکت می کردند، شمارشرکت کنندگان می بایست چندین برابراین تعداد می شد. مشکل در کجاست؟. آیا مجاهدین می توانند با این نوع نماد دزدی پس افتاگی وطرد اجتماعی خود را جبران کرده یا بیش ازپیش تبهکاری ونفرت مردم ازآنها را بنمایش خواهند گذاشت.

برغم اینکه دریک ساله اخیرچندتن ازجدا شدگان ازسازمان مجاهدین درمصاحبه های تلویزیونی ویا مقاله پرده ازفساد وجنایت رجوی برداشتند که آخرین نمونه آن مصاحبه آقای امیروفایغمای است، واین امرباعث ریزش هواداران ومشکلاتی برای بسیج تظاهرات ایجاد کرده است، اما هرگزنباید گمان کردکه تبهکاری رجوی پایان می یابد ویا کاسته میشود، بلکه بعکس!؛  بدلیل روشدن هرچه بیشتر ماهیّت این رهبری وتشکیلات، رجوی ناگزیرهمان محتوای خود را بصورت یکدست تروخالص بربروزمی دهد.

سرانجام دوسوی یک همسویی ها

رژیم و مجاهدین درسال ۵۸ دراوج خود بودند. واینک هر دو درشرایط ضعف و نزول و شکست قرار دارند. این نتیجه اتو دینامیک دونیرویی است که شانه به شانه هم رفتند. اگرغیرازاین می بود. باید سازمانی با آن درخشش بی نظیردرفاز سیاسی، اینک باید دراوج قدرت و مقبولیّت اجتماعی وسیاسی وبین المللی باشد. درحالیکه چنین نبوده ونیست. وپس از این، سازمان هم مانند رژیم دوران اضمحلال خودرا طی می کند. اگر اصالتی درکار بود، نباید چنین فرجامی مشترک درپی داشت.  تفاوت خمینی با رجوی دراین است که خمینی بطورتاریخی یک انگل بود. ورجوی بطورابن الوقت تبدیل شد به یک زالو. به عبارتی درعملکردها وپراتیک مشخص، درماهیّتت یکسان ودرنمود ها بظاهرمتفاوت می نمودند. اشتباه آنجا بود که بدلیل رو در رویی ومنازعه مطلق بین این دو، ماهیّت رجوی، درپس جنایت و ارتجاع خمینی، بسادگی قابل شناخت نبود.

رجوی می خواست ولایت فقیه را بایک بسته بندی نو ارائه دهد به عبارتی باپس زمینهٔ خمینی. عملا همان فلسفه وهمان روش خمینی بعد از سرنگونی شاه را بکارمی بندد، که هیچ حد وسطی بین حق وباطل وجود ندارد، یا خمینی یا رجوی!. چنانکه خمینی درانتخابات یک گزینه داشت: جمهوری اسلامی:آری یا خیر؟.

این همسویی ها، ودرواقع آنسوی واین سوی هم قرینی رهبری عقیدتی وولایت فقیه، ودوخط موازی، همانا!، چیزی نبود ونیست، جز«چوب دوسر طلا»ی نکبت انقلاب ۵۷.

زیرنویس*:

همچنانکه رژیم خمینی درمقابل رشد وارتقاء سازمان مجاهدین خلق درسال ۵۸، درافلاس ودرماندگی «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» را تأسیس کرد. تا با این تشابه اسمی بتواند مردم را فریب دهد. رجوی نیزناگزیرچنین الگوبرداریهایی گشت ودرمقابل سایت هایی چون پژواک ایران «‌پژواک ایران زمین» ودرمقابل همنشین بهار « همنشین بهار آزادی»… ساخت؟.

وحتّی پارا فراترازآن گذاشته ودرمقابل« انجمن نجات» متعلق به رژیم آخوندی، سایت « انجمن نجات ایران» را برای منحرف کردن اذهان ودرزگرفتن اخبار واطلاعاتی که مناسب وضعیت سازمان نیست، ایجاد کرد. زیرا تنها چیزی که برای رجوی مهم است، اطلاعات اشرف( خودش) است، واز همین می ترسد.

اسدالله بادامچیان عضو شورای مرکزی حزب موتلفه روز چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت در گفتگویی که «شهروند» گفته است:« دوره رای با کیک و ساندیس گذشته است و آن مردمی را که با کیک و ساندیس پای صندوقهای رای می کشاندیم دیگر نیستند.» یورنیوز فارسی۰۳/۰۵/۲۰۱۷

جای تکرارتراژدی وطنزدرتاریخ تغییرکرد، اینک اولّی طنز، ودوّمی تراژدی بود.

سایت حقیقت مانا ۲۰بهمن