*آی  مینا اسدی

آی شرکت کنندگان در مسابقه ی بیهوده ی متوقف کردن دوندگان و جویندگان راه، به بیراهه می روید . همه ی زندگی و روزگارتان به جلوگیری از کار مثبت دیگران گذشت.شاعر نیستید و تا شاعری را از پا نیفکنیدبرجا ی نمی نشینید.نویسنده نیستید اما نمی گذارید آنها که قلم می زنند به کارشان ادامه دهند…کتاب نمی خوانید و به جای نقد نوشته ،نویسنده را می زنید . کسی کشفی می کند که من و شما از آن سر در نمی آوریم اما بدون اجازه ی ما ،کاشف حق ندارد دست آوردش را رو کند .همه ی بزرگان کشورهای دیگر او را عزیز می دارند و شما سر حرف را می بندید که مبادا نامش بر زبانها جاری شود . در قلعه ای که در آن اسیرتان کرده اند ، بسته است .گرد هم می چرخید و در جا می زنید. انگار نه انگارکه در این قرن زندگی می کنید .برای دیدن کسانی که از ما بیشتر و پیشتردویده اند به چشم نیازی نیست.کمی انصاف می خواهد و ذره ای جهان بینی و یک قاشق چای خوری فهم و چند قطره درک و یک بیت از سعدی و دو پیاله از خیام !
حسد ..کینه …انتقام.. قصاص…توهم …بد بینی …فشار ،از ما اجساد زنده ساخته است .. ولشان کنید ..ولمان کنید .بگذارید باشند …بگذارید باشیم.هیچکدام از ما از آسیب این جنایتکاران در امان نمانده ایم. همه را نابود کرده اند..همه رو به مرگ هستیم. همه جان گذاشته ایم ..اگر قلعه ی تبعید روزنه ای داشت می دیدید که دور و برمان پر از جانیانی ست درنده ،و پاسدارانی که به قصد نابودی ما ایستاده اند .حوصله ام را سر برده اید.راه باز ست و جاده دراز . زندگی مسابقه نیست.خط خودتان را بگیرید و بدوید .چوب لای چرخ دیگران نباشید، خودتان له می شوید
مینا اسدی- پنج شنبه چهاردهم نوامبر دو هزار و نوزده- استکهلم

حقیقت مانا