پایبندی به حقوق بشر، معیاری برای سنجش مدعیان آزادی و دمکراسی؛ دهم دسامبر روز جهانی حقوق بشر و درس‌های آن برای ما

حنیف حیدرنژاد

– خمینی رهبر انقلاب اسلامی از همان اول، واضح و روشن گفت که حقوق بشر را قبول ندارد زیرا آن را یک دستاورد غربی می‌داند. با وجود اینکه او با الهام از قرآن و اسلام، کشتار مخالفین و دگراندیشان را نوید می‌داد، چقدر به آن اعتراض شد؟
– تجربه چهار دهه گذشته در ایران نشان می‌دهد، تا زمانی که ارزش‌های حقوق بشری در فرهنگ و مناسبات روزانه ایرانیان اعم از مردم و گروه‌های سیاسی و مدنی وارد نشود، و تا زمانی که فراتر از شناخت و یا اعتقاد به این ارزش‌ها، پایبندی و دفاع از آن بطور نسبی در زندگی روزمره فردی، خانوادگی، اجتماعی و سیاسی به امری بدیهی تبدیل نشده و الزام‌آور نگردد، رسیدن به آزادی یا رسیدن به یک حکومت دمکراتیک نیز به همان درجه بسیار سخت و پرهزینه خواهد شد.

چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۹ برابر با ۰۹ دسامبر ۲۰۲۰

 

حنیف حیدرنژاد- پس از آنکه جنگ جهانی دوم با بیش از ۵۰ میلیون کشته و تمام آوارگی، فراق، درد و زخم و ویرانی که با خود به همراه داشت به پایان رسید، مقدمات تنظیم سندی در دستور کار سازمان ملل متحد قرار گرفت که بتواند احترام به بنیادی‌ترین حقوق انسان، آنهم تحت هر شرایطی را سرلوحه جهان مدرن سازد. اعلامیه جهانی حقوق بشر که در سی ماده در ۱۰ دسامبر ۱۹۴۸ به تصویب رسید، درواقع حامل یک میراث بشری است که بر دفاع از «حرمت ذاتی آدمی ‌و حقوق برابر و خدشه‌ناپذیر تمامی ‌اعضای خانواده بشری بر بنیان آزادی، عدالت و صلح در جهان» تاکید می‌کند.

بر پایه این منشور جهانی است که در سال‌های بعد در سازمان ملل متحد از جمله دو میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی و حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به تصویب رسید که کشورهای امضاکننده‌ی آن را ملزم به رعایت استانداردهای جهانی در این زمینه می‌سازد.

اگرچه کشور ایران از جمله امضاکنندگان اعلامیه جهانی حقوق بشر است، اما حکومت اسلامی حاکم بر ایران با فرهنگ و ارزش‌های حقوق بشری بیگانه است و در عمل به آن بی‌اعتنایی کرده یا آن را نقض می‌کند.

زمانی که بلافاصله پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ موج اعدام  وابستگان به نظام شاهنشاهی شروع شد، گروه‌های سیاسی، احزاب، رسانه‌های همگانی و به دنبال آنها بخش بزرگی از مردم با شادی از آن استقبال کردند. این شروع یک اشتباه بزرگ بود! پس از آن، شاهد کشتار مردم در کردستان و ترکمن صحرا و اهواز بودیم و همزمان با آن کشتار اعضا و هواداران سازمان‌ها و گروه‌های سیاسی ادامه داشت و در کنار آن موج اعدام قاچاقچیان مواد مخدر شروع شد و تا امروز ماشین اعدام در ایران، انسان‌ها را می‌کُشد و از حق حیات محروم می‌کند. از آن زمان، دستگیری و شکنجه مخالفین سیاسی (با هر گرایشی)، معتقدان به دیگر ادیان و باورها، از جمله بهائیان، دستگیری و شکنجه یا اعدام متهمین به «جرائم عادی» و هر کسی که نمی‌خواهد به قوانین ضدانسانی و تبعیض‌آمیز این حکومت آری بگوید، همچنان ادامه دارد.

اگر در کشور و جامعه‌ای ارزش‌های حقوق بشری حاکم نباشد یا باور عمومی ‌نسبت به آن، جنبه غالب نداشته باشد و یا نیروهای سیاسی و رسانه‌ها در عمل به آن پایبند نباشند، آن جامعه نمی‌تواند هیچگاه به آزادی و دمکراسی برسد. این حقیقت ساده، همان چیزیست که ما، یعنی بیشترین شمار مردم ایران در آغاز حاکمیت جمهوری اسلامی، نسبت به آن ناآگاه بودیم یا نسبت به شناخت و اهمیت دادن به آن غفلت کردیم. جمهوری اسلامی و حکومتی که امروز تجربه می‌کنیم، پیامد ناآگاهی‌های خود ماست.

خمینی رهبر انقلاب اسلامی از همان اول، واضح و روشن گفت که حقوق بشر را قبول ندارد زیرا آن را یک دستاورد غربی می‌داند. با وجود اینکه او با الهام از قرآن و اسلام، کشتار مخالفین و دگراندیشان را نوید می‌داد، چقدر به آن اعتراض شد؟ به چند نمونه زیر از خمینی رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی دقت کنید:

«اگر چوبه‌های دار بر پا کرده بودیم اینطور نمی‌شد. اعدام در ملاء عام اگر نباشد، انقلابی نیستیم. همه حزب‌ها را باید ممنوع می‌کردیم. یک حزب، اونهم حزب الله.»

«باید همه نوشته‌هایی که بر علیه اسلام  و پیامبر باشد را از بین ببریم.»

«جمهوری اسلامی نه یک حرف کم، نه یک حرف زیاد!»

«بی‌حجابی یعنی فحشا آزاد باشد!»

«اسلام پوست زن‌ها را می‌کَنَد!»

پرسش این است:

به راستی چه تعداد از مردم ایران آن زمان این حرف‌ها و سیاست و آینده‌ای را که با آن رقم می‌خورد، درست فهمیده و متوجه آن شدند؟! نیروهای سیاسی چه کردند تا مردم، به ویژه نوجوانان هیجان‌زده، عمق این حرف‌ها را دقیق‌تر بفهمند؟ اگر آن زمان مردم می‌فهمیدند «حقوق بشر» یعنی چه، آیا خمینی و نظامی که بر پا ساخت می‌توانست به این راحتی بر مردم ایران حاکم شود؟

و همین امروز؛ امروز چقدر از مردم ایران حقوق بشر و کرامت انسانی را درک می‌کنند و اهداف و برنامه‌ها و حرف‌های شخصیت‌ها یا نیروهای سیاسی را که مدعی رهبری سیاسی برای بعد از دوره حکومت اسلامی هستند با میزان پایبندی (و نه ادعا) نسبت به آن سنجش می‌کنند؟

چه میزان از مردم متوجه هستند که رسانه‌ها چه خط و سیاستی را پیش می‌برند و تحلیل و اطلاع‌رسانی آنها واقعا تا کجا بر حقیقت و واقعیت استوار و بی‌غرض است؟

وقتی در جامعه‌ای آزادی نبوده و ناآگاهی حاکم باشد و زمانی که مردم نتوانند درست و بی‌غرض و فارغ از احساس و تعصب، مسائل را تجزیه و تحلیل کنند و وقتی رسانه‌ها و منتقدین و تحلیگران آزاد نباشند، آینده یک کشور چه خواهد شد؟ چقدر خون ریخته خواهد شد و چند سال کشور به عقب خواهد رفت؟ و این چرخه ی مرگ تا کی باید ادامه داشته باشد؟ پاسخ اینهمه را در تجربه‌ی تلخ و مرگبار جمهوری اسلامی می‌توان دید.

 درسی برای امروز

پیروان خمینی با الهام از او هزاران انسان را در چهار دهه گذشته در ایران دستگیر و زندانی و شکنجه یا اعدام کرده‌اند. امروز پایمال کردن حقوق بنیادین انسانی در این رژیم به امری عادی تبدیل شده است.

اگر چه گروه‌های اپوزیسیون ایرانی در دو دهه گذشته توجه بیشتری به حقوق بشر نشان می‌دهند، اما کارنامه آنها در این زمینه کاملا شفاف نیست. برای مثال در بین این نیروها، سازمان مجاهدین خلق که معلوم نیست بر اساس کدام پیشینه و کدام عملکرد موفق و شفاف دمکراتیک، خود را قوی‌ترین نیروی اپوزیسیون و «تنها آلترناتیو دمکراتیک» قلمداد می‌کند، اگرچه بسیار پر سر و صدا از «حقوق بشر» دفاع کرده و آن را برای ایران فردا نوید می‌دهد، اما در عمل نشان داده که مانند وعده‌های خمینی در فرانسه پیش از به قدرت رسیدن، تنها قصد سوء استفاده از حقوق بشر دارد چرا که هنوز به حکومت نرسیده، نشان می‌دهد که تحمل حتا انتقاد و مخالفت دیگران با خود را ندارد.

تجربه چهار دهه گذشته در ایران نشان می‌دهد، تا زمانی که ارزش‌های حقوق بشری در فرهنگ و مناسبات روزانه ایرانیان (مردم، احزاب و گروه‌های سیاسی- اجتماعی و فرهنگی و رسانه‌ها) وارد نشود، و تا زمانی که فراتر از شناخت و یا اعتقاد به این ارزش‌ها، پایبندی و دفاع از آن بطور نسبی در زندگی روزمره فردی، خانوادگی، اجتماعی و سیاسی به امری بدیهی تبدیل نشده و الزام‌آور نگردد، رسیدن به آزادی یا رسیدن به یک حکومت دمکراتیک نیز به همان درجه بسیار سخت و پرهزینه خواهد شد.

هر حکومتی پس از حکومت اسلامی، به همان اندازه با خود «آزادی و دمکراسی» به دنبال خواهد آورد، که بتواند در عمل، پایبندی و وفاداری خود به حقوق بشر و ارزش‌های آن را اثبات کند. از همین رو لازم است تا هر شخصیت یا نیروی سیاسی که خواهان مشارکت در قدرت سیاسی در آینده ایران است، همین امروز، کارنامه حقوق بشری خود را نه در حرف، بلکه در عمل و در پایبندی به آن را ارائه دهد. همچنین مهم است که مردم و رسانه‌های مستقل نیز چنین مطالبه‌ای را مطرح و کارنامه میزان پایبندی به ارزش‌های حقوق بشری چنین شخصیت یا نیروهایی را از آنها درخواست یا آن را مورد بررسی و نقد قرار دهند.

پایبندی به دمکراسی و ارزش‌های حقوق بشری، شفافیت و پاسخگویی نسبت به حرف و رفتار و سیاست‌های خود و پایبندی عملی به جدایی دین از حکومت، واقعی‌ترین معیار برای سنجش کارنامه‌ی گذشته و حال آنانی است که ادعای رهبری سیاسی در مقابل حکومت اسلامی، چه امروز و چه فردا، دارند. با چنین معیاری می‌توان به میزان زیادی از گذشته‌ی خونین ۴۲ ساله آموخت و مانع تکرار یک تجربه خونین و ویرانگر دیگر شد.

منبع: کیهان لندن

حقیقت مانا